واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: قلب «مهديه» دوباره به تپش افتاد
جام جم آنلاين: صداي گوشخراش ترمز خودرو در جاده ، دنيا را بر سر مادر هوار كرد و به يكباره صداي خنده سرنشينان تبديل به ناله شد و آنگاه سكوتي مرگبار در اتاقك خودرو با سكوت مرگ پيوند خورد.

وقتي مادر در بيمارستان چشم گشود، از درد و جراحت خود هيچ گله و شكايتي نداشت و از چشمان پرستار جواني كه كنار تخت ايستاده بود، فهميد كه دردانههايش براي هميشه او را ترك كردهاند. خواست فرياد بكشد و نام آنها را صدا بزند، اما درد امانش را بريده بود.
او فهميد كه مرگ پايان همه چيز نيست، شيار باريكي از اشك در صورتش هويدا شد. دلش براي سجاده نمازش تنگ شد. پرستار كمكش كرد و آرام به راز و نياز مشغول شد، بغضش با واژههاي نماز در هم شكست.
به او خبر دادند 2 دختر جوان او در حادثه در دم جان باختهاند و دختر 16 ساله او بر اثر ضربه مغزي در يكقدمي مرگ قرار گرفته است. به هر زحمتي كه بود، خود را به پشت در اتاق رساند. از پشت شيشه مهديه دختر 16سالهاش را ديد كه با چشماني بسته به خواب عميقي فرو رفته است. دستان لرزان خود را به آسمان گرفت و با دلي شكسته برايش دعا كرد، چندين بار او را صدا كرد، مهديه ... مهديه ... اما جوابي نشنيد....
به توصيه پزشكان كه عنوان ميكردند، اميدي به نجات مهديه، دختر 16ساله نيست، او تصميم گرفت براي هميشه دخترش را جاودانه كند. با دستان لرزان برگههاي اهداي اعضاي فرزندش را امضا كرد، ساعاتي بعد وقتي پزشكان اعضاي او را به بيماران نيازمند پيوند زدند، مادر بار ديگر كنار او ايستاد، لبخند او با لبخندي كه به صورت مهديه نقش بسته بود، گره خورد، در دلش احساس رضايت ميكرد. آخرين بوسه را بر گونه فرزندش زد و بسرعت برگشت، دلش نميخواست مهديه اشكهاي او را ببيند ... .
شروع يك حادثه
در يك تصادف خونين در جاده دامغان، مادري پس از مرگ 2 دختر جوان خود، اعضاي بدن سومين دخترش را نيز به بيماران نيازمند هديه كرد.
به گزارش «جامجم»، چند روز پيش يك دستگاه خودروي پرايد با 5 سرنشين قصد عزيمت به مشهد را داشت كه در حوالي دامغان راننده به يكباره كنترل خودرو را از دست داد و در اين حادثه، خودرو با انحراف از جاده واژگون شد.
به دنبال اين حادثه، دقايقي بعد چند خودروي عبوري كه شاهد اين سانحه بودند، به ياري حادثهديدگان شتافتند و موضوع را به مركز فوريتهاي پليسي 110 گزارش كردند.
با عزيمت ماموران امدادي به محل مشخص شد، در اين حادثه يكي از سرنشينان خودرو به نام سميه (25ساله) بر اثر شدت جراحات در همان دقايق اوليه جان خود را از دست داده است.
با انتقال مجروحان حادثه به بيمارستان، چندساعت بعد نعيمه (31 ساله) نيز جان خود را از دست داد. با بررسي و تحقيق در اين زمينه مشخص شد، نعيمه، سميه و مهديه 3 خواهري بودند كه به اتفاق مادر خود و داماد خانواده از شهرستان بروجرد عازم مشهد بودهاند كه اين حادثه روي داده است.
مرگ مغزي
اين گزارش حاكي است، پس از بررسي در خصوص حادثه و مجروحان معلوم شد، مهديه، دختر 16 ساله اين خانواده بر اثر شدت ضربه به ناحيه سر به كما رفته و در بيمارستان بستري است كه پس از انجام معاينات مختلف مشخص شد، بازگشت وي به حالت عادي امكانپذير نيست.
با قطع اميد پزشكان، موضوع به والدين اين دختر اطلاع داده شد و مادر او كه خود نيز به علت جراحات ناشي از تصادف در تهران بستري است، رضايت خود را براي اهداي اعضاي فرزند جوان خود به بيماران نيازمند اعلام كرد. به دنبال توافق والدين اين دختر، بلافاصله اقدام بعدي از سوي پزشكان انجام گرفت و 7 عضو دختر جوان در بيمارستان مسيح دانشوري تهران به بيماران نيازمند پيوند زده شد.
مادر اين 3 خواهر در ارتباط با اين اقدام انساني خود به «جامجم» گفت: چند روز پيش به اتفاق 2دخترم به منزل يكي از دخترانم در بروجرد رفتيم، پس از چند روز دخترها عنوان كردند قصد دارند به اتفاق به سفر مشهد بروند. وقتي سوار خودروي دامادم شديم در حوالي دامغان به يكباره خودرو واژگون شد و زماني كه به هوش آمدم خود را روي تخت بيمارستان ديدم. در بيمارستان متوجه شدم 2 نفر از دخترانم جان خود را از دست دادهاند و دختر ديگرم مهديه دچار مرگ مغزي شده است.
پس از شنيدن اين خبر، خود را در بوته آزمايش الهي ديدم، گمان ميكنم مرگ دخترانم تقدير الهي بود. او آنها را به من هديه كرده بود و اكنون هديهاش را تحويل گرفت.
وي افزود: اميد داشتم دخترم مهديه زنده بماند، وقتي پزشكان از معالجه او قطع اميد كردند، با توكل به خداوند تصميم گرفتم اعضاي بدنش را هديه كنم.
اشك شوق مادر با تپش قلب
وي اضافه كرد: اكنون با اهداي اعضاي بدن دخترم به بيماران نيازمند، احساس ميكنم او زنده است و با تپش دوباره قلب او در سينه يك بيمار، تنها اشك شوق است كه مونس من شده است.
وي ادامه داد: آرزويم اين است 7 بيماري را كه اعضاي بدن دخترم به آنها پيوند زده شده است، ملاقات كنم.
اكنون حس خوبي دارم و امسال برخلاف سالهاي گذشته كه دخترانم در كنار سفره افطار كنارم مينشستند، برايشان دعا ميكنم؛ دعايي از سر اخلاص و قلبي كه هيچگاه خاطره فرزندان جوانش را فراموش نخواهد كرد.
ناصر صبوري
يکشنبه 10 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 160]