واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: پاورقي سير تمدن غرب
كشورهاي زير شاهد رشد سريع جمعيت بين سال 1700 تا 1790 بودند: جمعيت روسيه از 14 ميليون به 28 ميليون نفر رسيد (بيشتر آن به علت توسعه ارضي)؛ جمعيت فرانسه از 20 به 26 يا 27 ميليون؛ جمعيت اسپانيا از 6 ميليون به 10 ميليون نفر؛ جمعيت بادنبورگ ـ پروس از يك و نيم به پنجونيم ميليون نفر (بيش از نيمي از آن مربوط به متصرفات جديد بود)؛ و جمعيت انگلستان از 5 تا 6 ميليون به 9ميليون نفر رسيد.
اين افزايش جمعيت زماني اتفاق افتاد كه بسياري از اروپائيان به مستعمرات مهاجرت كرده بودند.
***
جمعيتشناسان تاريخي درباره علل اين رشد جمعيت، مطمئن نيستند. مطالعات آماري بسياري براي نشان دادن اين نرخ در حال كاهش مرگ و مير و خصوصاً كاهش در نرخ مرگ و مير نوزادان انجام گرفته كه شايد از همه عوامل ديگر مهمتر بوده است.
يك مطالعه در مورد چندين بخش فرانسه نشان ميدهد كه در نيمه اول قرن، نرخ مرگ و مير نوزادان زير يك سال 29 درصد و اين نرخ براي تمام كودكان از هنگام تولد تا 19 سالگي 51 درصد، در مقايسه با 20 و 42 درصد، در سال 1780 بود.
هرچند درصد اين كاهش ناچيز به نظر ميرسد، اما از نظر آماري براي ايجاد يك افزايش قابل ملاحظه در جمعيت معنيدار است.
اما چرا كاهش در نرخ مرگ و مير؟ تاريخنويسان در اين باره مطمئن نيستند. محققاً، اين افزايش ناشي از بهبود در شرايط بهداشت نبوده است، زيرا در اين زمينه تا پايان قرن هيجدهم تغييرات چنداني ايجاد نشده بود.
شكي وجود ندارد كه فراواني بيشتر غذا و حمل و نقل آسانتر مواد غذايي منجر به بهبود در تامين غذاي مردم و رهايي از قحطيهاي ويرانكننده شده بود.
موضوع مهمتر، كاهش نرخ مرگ و ميري بود كه با پايان طاعون خياركي بوجود آمده بود.
آخرين شيوع عمده طاعون در اروپا در سال 1720 در جنوب فرانسه بود. به هر حال، به رغم افزايش جمعيت، مرگ و مير هنوز خصوصيت زندگي روزمره آن روز بود. ساير بيماريها، مانند حصبه، آبله، آنفلوانزا و اسهال خوني خصوصاً زماني كه امكانات بهداشتي هنوز پيشرفت نكرده بود ـ حمام مختصر، لباسهاي كثيف، و نبودن يك سيستم دفع فضولات انساني، شايع بود. بهرغم بهبود يافتن وضع حملونقل، قحطي و گرسنگي هنوز بيداد ميكرد.
يك تاجر جزء منسوجات آلماني مينويسد: «و بلا به اندازهاي در آلمان شدت گرفت كه مردم تنگدست تنها اميدشان به آمدن بهار بود تا بتوانند از گياهان و ريشههاي آنها استفاده كنند. و من هم مجبور به پختن اين نوع مواد بودم».
خانواده، ازدواج و الگوي مواليد
بررسي دقيق اسناد كليسا به تاريخنويسان امكان داده است كه مطالب عمومي مربوط به خانواده، ازدواج و الگوي مواليد در قرن هيجدهم را مورد بررسي قرار دهند.
در شروع انقلاب صنعتي هنوز خانواده به جاي فرد در مركز سازمان اجتماعي اروپا قرار داشت. در اغلب نقاط، مردم هنوز خانواده را به صورت سنتي تصور ميكردند، كه يك نهاد پدر سالار بود و در آن پدر بر زن و فرزندان سلطه داشت. طبقات بالاي اجتماع، هنوز به خانواده به عنوان يك گروه اجتماعي كه منافع جمعي آن مهمتر از منابع فردي بود، مينگريستند. والدين و خصوصاً پدران عموماً شريك زندگي فرزندان خود را براي ازدواج با در نظر گرفتن منافع خانواده انتخاب ميكردند.
يك نجيبزاده فرانسوي در پاسخ به درخواست ازدواج پسرش ميگويد: مواظب منافع خود باش.
***
از آنجا كه شير مادر بهترين غذا براي كودك است، معمولاً زنان طبقات پائين به كودكان خود شير ميدادند. به علاوه، در نقاط مختلف اروپا، آميزش جنسي در طول مدت شير دادن كودك حرام بود، مادران ميبايست از حاملگي پس از پايان شير دادن هم خودداري ميكردند و اگر كودك آنها درميگذشت آنها ميتوانستند فرزند ديگري به دنيا بياورند. زنان طبقات پائين دايه كودكان اشراف و طبقات متوسط رو به بالا بودند. زنان طبقات اجتماعي بالاتر شير دادن را در شأن خود نميدانستند و براي شير دادن كودكان خود دايه استخدام ميكردند. حتي زنان شهري و زنان صنعتگران به علتهاي اقتصادي كودكانشان را به دايه ميسپردند و اين عمل در طول قرن هيجدهم شايع بود.
در نيمه دوم قرن هيجدهم بينشهاي سنتي خصوصاً در اروپاي غربي شروع به تغيير كرد. اثر افكار روشنفكري افرادي مانند ژان ژاك روسو و همچنين افزايش تعداد كودكاني كه جان از بلايا و امراض بدر ميبردند، باعث تغيير نگرش نسبت به كودكان شد. به دوره كودكي به عنوان يك مرحله از توسعه انسان نگريسته ميشد. يك نتيجه اين تغيير، پوشاندن لباسهاي راحتتر به كودكان به جاي لباسهاي مدل بزرگسالان بود. در اين زمان براي اولين بار فروشگاههايي براي فروختن لباس بچهگانه بوجود آمد.
شنبه 9 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 77]