واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: فیلمی که در مورد آن صحبت می کنیم لانه خرگوش یک درام کلاسیک درباره زن و شوهری است که فرزند خود را از دست داده اند این فیلم و داستانش برای همه شاید جذاب نباشد اما برای کیدمن چنان جاذبهای داشته که او سناریو فیلم را که در واقع یک تئاتر نیویورکی بود خریداری نمود و حقوقش را به نام خود ثبت کرد و آن را به فیلم تبدیل نمود.
او برای سال جدید سه فیلم با موضوعات مختلف پیش رو دارد که نزدیکترین آن برای اکران “ عبور ممنوع “است که در آن نیکلاس کیج هم شرکت دارد و نیز فیلمی که در دست تهیه دارد که بازیگران جوانی در آن ایفای نقش می کنند مثل اندی مک دوویل به نام “Monte Carlo ”.
ده فیلم جدید شمردم که گفته می شود شما مشغول به نقش آفرینی در آنها هستیدآیا شما برای سه سال کار مداوم آمادگی دارید؟
طبیعتاً من به این کار علاقه دارم. حتی بعضی اوقات می گویند من در فیلمی بازی خواهم کرد در حالی که من اصلاً آن فیلمنامه را نخواندهام و هیچ اطلاعی هم از آن ندارم.
هرچه نقشتان سختتر جذابیت شما بیشتر. آیا این چنین است؟
شخصیتی را که میپسندم درک می کنم وبهتر بازی می کنم مسأله در واقع پیچیدهتر از این است. من الان نسبت به بعضی از نقش ها تصویر گنگی دارم. چه بسا موفق شوم آن را بازی کنم واین مقداری تفاوت می کند خب اینجا یک سری دیگر از فیلمها را داریم که من نقش و شخصیت را می خوانم و تمام نقاط مبهم این شخصیت برای من واضح می شود و از ابتدا این شخصیت برای من روشن و واضح است. کلید همه چیز پیدا کردن راهی برای نفوذ به درون شخصیت است نه ورود به احساسات و تنشهای او. اینکه من درک کنم او چطور با مسائل رو در رو می شود و چه راهی را انتخاب می کند.
آیا این همان قضیه ای است که در “لانه خرگوش” رخ داد؟
دقیقاً. وقتی سناریو را خواندم قرار شد زندگی شخصیت را به عنوان مقدمه کار بخوانم. خواندم و سعی کردم او را در زندگی خود متبلور سازم و خود را برای انجام آنچه در پیش رو داشتم آماده ساختم . خود را ناگهان کاملاً وابسته به زندگی وی و ناراحتی های او یافتم.رک بگویم ؛گاهی سر فیلمبرداری از خواب بیدار می شدم و گریه می کردم وتمام بدنم می لرزید تا استخوان! قبلاً هم در خلال فیلمبرداری برای فیلم های قبلی مثل این شرایط برایم پیش آمده بود اما نه به این شدت و نه این مقدار پشت سر هم. یعنی سه یا چهار بار در مدت شش هفته این حالت را تجربه کردم اینجا فهمیدم که نقش در من تاثیر گذاشته و مرا اذیت می کند و فهمیدم آن قدر به شخصیت نزدیک شده ام که به در جه انطباق با او رسیده ام این از نظر شغلی من رتبه مورد نیاز برای یک نقش آفرینی زیبا و خوب است که باید قدر آن را بدانم.
آیاحساسیت شما به نقش، شما را به ساخت فیلم وا می دارد و نتیجتاً تنها درخشش خودتان را در نظر نمی گیرید؟ آیا تا به حال آن نمایشی را که سناریوی فیلم از آن برداشته شده را دیده اید؟
نه چون من در نشویل زندگی می کنم و تئاتر در نیویورک به اجرا در می آید و نمی توانم به تماشای آن بروم اما یک نقد که نیویورک تایمز بر آن نوشته بود خواندم. از آن نقد بسیار تعجب کردم. آز آن زمان قضیه رابروز ندادم و با خود گفتم “این پروژه بعدی من است. این نمایشنامه را در فیلمی بازی خواهم کرد.”با شریک کاری ام در یکی از شرکت های فیلم سازی تماس گرفتم و از او خواستم به نیویورک برود و تئاتر را ببیند و او این کار را کرد و از نمایش خوشش آمد و ابراز تمایل کرد. خوشبختانه حق تالیفش را هنوز نفروخته بودند. معمولاً اسکات رودین هیچ چیز نمی خرد (خنده).
زندگی هنری سینماییتان را از زمان درخشیدن به عنوان یک سوپر استار چگونه گذراندید؟
معتقدم یک مرحله طولانی همراه با موفقیت ها و اشتباهات بود. گاهی زمان طولانی می گذشت و از موفقیت خبری نمی شد اما من به شیوه خودم بازمی گشتم و به دنبال یک چیز خوب و یک شخصیت زنانه پیشگام (پیش رو) بدون در نظر گرفتن ارتباطات آنها و عمق شخصیتشان. چرا که شناخت این شخصیت عمیق است چون عمق این شخصیت و هرچه ادراکات و احساسات که در اعماق آن است چیزی است که من در آن جایگذاری نکرده ام، تنها آنها را جستجو کردم تا بروز دهم. بله اشتباهات بارزی در این مرحله داشتم. اما موفقیتهای بزرگی نیز داشتم یادم می آید که شخصی در ابتدای زندگی هنریام به من گفت اگر میخواهی مدت زمان طولانی در این شغل باقی بمانی باید فراز و فرود بسیاری را برای خودت پیش بینی کنی و منتظر آن باشی. این حقیقتی است که وقتی به دیروز نگاه میکنم حس میکنم که الان می خواهم بیشتر در زمینه تکمیل فیلم های خوب و گرانسنگ فعالیت کنم.
به گمانم قبلاً یک فیلم هم به عنوان تولید کننده ساختهاید درست می گویم؟
بله نه سال قبل با همکارانم و شریکانم قرار ساخت فیلم را گذاشتیم در حالی که آنها با خانم کارگردان جین کامبیون مشغول کار بودند قبول کردند و “In the Cut ” را که تنها تجربه من بود کار کردیم تا به الان که مشغول تولید این فیلم هستم. -چرا به کار تولید بازگشتید؟ چه چیزی را در این کار می جویید؟ معتقدم من کمکم به عرصه فیلم سازی وارد شدم بعد از اولین تجربه متوجه شدم که این کار را بر اساس یک تهور و بی باکی در آن زمان انجام داده ام پروژه زیبایی بود و من در آن به عنوان بازیگر هیچ نقشی نداشتم. داستان قوی بود و کارگردان هم خانمی استرالیایی با یک خوش نامی در زمینههای فنی در استرالیا و کل دنیا مطرح بود. من این را یک تجربه استثنایی تشخیص دادم که دوباره هم تکرار نمیشود. در خلال آن سالها باید بازیگر نظر شخصی و ایده آلش را در یک پروژه به نمایش می گذاشت چه بسا این احساس به مثابه آبهای زیر زمینی در درون انسان در جریان بود تا به مانند آن آبها روزی از منفذی از زیر زمین به سطح زمین میجوشید و ظاهر میشد.اما اینجا مطلبی دیگر هم وجود داشت و آن بود که مرا به احتیاط دعوت میکرد. باید خوب دقت می کردم چرا که من هیچ موسسه و کمپانی فیلم سازی در اختیار نداشتم. موسسه ای که بتوان مانند کمپانیهای بزرگ در تولید فیلم دخالت داشته باشد.
آیا فیلمهایتان در دهه نود و بعد از آن مثل Dogville ،Birth، The Stepford Wives ،Bewitched را دوست دارید؟ و آن شوقی را که وصف می کنید را در شما بوجود می آورد؟
هر فیلم شکل خاص خودش را دارد. طبعا بعضی از فیلمها که نام بردید موفقیت خاصی نداشته. اما برای من بعضی مشوق شدند یا حالت های مختلفی را به وجود آوردند. تولید یک فیلم از عناصر مختلفی تشکیل میشود، که یک پروژه را شکل میدهد. برای من نیز مقصد فیلم مهم است. مثلا در فیلم “جادوگر” که ذکر کردید یک ترکیب بود از اجزا مختلف که هر جز باعث تمایل شدید به آن می شد. در هر مرحله از کار مسائلی هست که در آن وقت به چشم نمیآید بلکه بعد انسان متوجه آنها میشود و الان دیگر قضیه تفاوت میکند. اگر الان بعضی از این فیلم ها را پخش کنیم باید دقت بیشتری در موردشان به خرج دهیم.
تو سفیر سازمان ملل بودی در امور خیریه و سفری به هایتی داشتی چه چیزی خلال این سفر به دست آوردی ؟
فجایعی که در هایتی در حال رخ دادن است بر کسی پوشیده نیست اما دیدن از نزدیک و سفر به آنجا مسئله ای جداست که بسیار مهم است. من در آنجا با دخترانی که در اردوگاهها زندگی میکردند رو در رو شدم که قربانی تجاوز جنسی شده بودند و نتیجتاً در نوجوانی صاحب فرزند شده بودند. من خیلی متاسف شدم اما از جهتی خوشحال شدم نه اینکه فکر کنید منکر این فجایع هستم اما وقتی دیدم بنیادهای خیریه از این افراد و هر مصیبت دیدهای مانند اینها مخصوصاً قربانیانی که بواسطه اغراض سیاسی متضرر شدهاند حمایت می کند خیلی خوشحال شدم.
فیلم “لانه خرگوش”در مورد زوجی صحبت می کند که فرزند از دست داده اند آیا بین فاجعه ای که برای این دو رخ داد و فجایع ای که در هایتی شاهدش بودی رابطه ای هست؟
این یک سئوال جنجالی و پرحاشیه است. چون بله رابطهای بالقوه وجود دارد چرا که فیلم تنها در مورد زوجی که فرزند از دست داده باشند نیست. بلکه در مورد زوج هایی است که فجایع و حوادث این چنینی را در زندگی درک می کنند. در شرایط گوناگون و متفاوت بله در مورد فیلم رخ داد تلخ فقدان فرزند بود اما این حوادث غیر قابل پیش بینی را می توان یک سمبل هم فرض کرد.
یکی از فیلم هایی که بی صبرانه منتظر اکران آن هستم فیلمی است که ظاهراً شما آن را در دست تهیه دارید که در مورد خواننده معروف انگلیسی “داستی اسپرینگفیلد”است این پروژه را چطور شروع کردید؟
چیزی که چند دقیقه قبل گفتم را فراموش کردی؟ گفتم که فیلم هایی هست که به من نسبت می دهند به عنوان تهیه کننده سازنده و… اما من هیچ اطلاعی از آنها ندارم. بله در مورد فیلمی که در باره داستی اسپرینگفیلد باشه من هم کنجکاو می شوم و مشتاق.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 4910]