واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان:
با آنکه ظلم و ستم زیاد شده، پس چرا هر چه انتظار می کشیم امام ظهور نمی کند؟
.: پاسخ:
در مورد سخن شما ابتدا لازم است حقيقت انتظار تا حدي روشن شود.
فرج، يعني نصرت و پيروزي و گشايش، مقصود از فرج، نصرت و پيروزي حكومت عدل علوي بر حكومتهاي كفر و شرك و بيداد است. بنابراين، انتظار فرج، يعني انتظار تحقق يافتن اين آرمان بزرگ جهاني است. منتظر حقيقي، كسي است كه حقيقتاً، خواهان تشكيل چنين حكومتي باشد. اين خواسته آنگاه جدي و راست است كه شخص منتظر عامل به عدل و گريزان از ستم و تباهي باشد وگرنه، انتظار فرج، در حد يك ادعا و شعار بي محتوا باقي خواهد ماند. از اين رو، در روايات آمده است كه انتظار فرج، خود فرج است؛ زيرا، كسي كه حقيقتاً منتظر فرج و ظهور حجت خدا و تاسيس حكومت عدل گستر او است، زندگي خود را بر پايه عدل و داد استوار ميسازد و او، انساني است كه حضور و غيبت امام، در نحوه رفتار و سير و سلوكاش تفاوتي ندارد و قبل از تشكيل حكومت عدل او، چنين حكومتي را در زندگي خود پايدار ساخته است.
بنابراين، انتظار فرج حقيقي ، ريشه در معرفت به حق و عدل و ايمان و عشق به آن دارد و آثار آن نيز در عمل نمايان ميگردد و چنين حقيقت اصيل و عميقي با لفظ و شعار به دست نميآيد و با بي تفاوتي و بي اعتنايي نسبت به مقدمات ديني و رسالتهاي انساني، در تعارض و تناقض است. از اينجا، نادرستي يك تفسير از انتظار فرج روشن ميشود؛ زيرا، بعضي بر اين تصور خام هستند كه انتظار فرج، يعني بي تفاوتي نسبت به آنچه در جوامع بشر ميگذرد و دست روي دست گذاشتن به اميد اين كه اما زمان ظهور كند و آنان را اصلاح كند. انتظار فرج، تعهد آفرين و مسئوليتساز است و با بيتفاوتي و بي اعتنايي به سرنوشت بشر و حقيقت و فضيلت، منافات دارد.
انتظار فرج، يعني:
الف. معرفت امام معصوم و عادل و پيشواي فضيلت؛
ب. ايمان به امامت و قيادت رهبري الهي و عدالت پيشه؛
ت. عشق به عدالت و ارزشهاي انساني؛
ج. اميد به آيندهاي روشتن و نويد بخش؛
د. تلاش براي برقراري حكومتي عدل پيشه و عدل گستر؛
و. رعايت موازين و قوانين ديني و اخلاقي؛
ز. داشتن روحيهي تعهد و مسئوليت پذيري.
اين انتظار فرج است كه بهترين اعمال و بهترين عبادت است و چنين منتظري، مقامي عالي دارد و هرگاه در زمان غيبت از دنيا برود، به منزله كسي است كه پس از ظهور حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، زنده و تحت فرمان او در راه خدا جهاد ميكند.(بحار الانوار، ج 52، ص125).
ممكن است مراد شما اين باشد كه با توجه به اينكه در هر عصري و در هر ملتي كه ظلم و ستم شود اعتقاد به ظهور منجي آخر الزمان بيشتر ميشود، وقتي در زماني كه ما، در آن زندگي ميكنيم و ظلم و ستم در همه جا بيداد ميكند، باز هم اين عقيده بيشتر شده است و در واقع، براي خيليها به مانند يك افسانه تبديل شده است تا واقعيت، و حتي موجب دل سردي خيليها شده است. اين چگونه قابل توجيه است؟
در پاسخ بايد گفت: در روايات متعدد، از معصومان(علیهم السلام)رسيده است كه دوران غيبت، دوران امتحان و آزمايش مردم است. بايد تلاش كرد تا با تقويت باورها و اعتقادات در مقابل سختيهاي زمان غيبت، مقاومت كرد و در عين حال، خود را براي ظهور و شركت در قيام امام مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف)آماده ساخت. اين كه بعضي از مردم، به خاطر طولاني شدن غيبت، گرفتار يأس و نوميدي ميشوند. به سبب ضعف ايمان و معرفت نسبت به حجت خدا و نيز عدم شناخت و آگاهي نسبت به شرايط ظهور است. اينان گمان ميكنند وقتي در عرصههاي مختلف اجتماعي، ظلم و فساد فراوان گرديد، امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)بايد براي انتقام از ظالمان و برپايي عدالت، قيام كند، حال آن كه ظهور عدالت و برپايي دولت مهدوي، مثل هر انقلاب و حكومت ديگري، نياز به تحقق شرايط و زمينههايي دارد و آنها كه طالب عدالتاند، بايد براي برپايي دولت عدل، تلاش كنند تا زمينههاي آن، هر چه زودتر فراهم گردد، و روحيه ظلم پذيري و بي تفاوتي نسبت به وضع موجود جامعه را، به ظلم ستيزي و جديت تبديل كنند.
و ممكن است مراد شما اين باشد: چرا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)با انسانها در ارتباط نيست؟
دوراني كه در آن قرار داريم، دوران غيبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)است، و ويژگي كلي و اصلي اين دوران، آن است كه امكان ارتباط با آن وجود مقدس، براي كسي ميسر و ممكن نيست. بنابراين، انتظار ارتباط و ديدار، امري برخلاف حكمت و مصلحت امر غيبت است. اما اين، به آن معنا نيست كه حضرت در ميان ما نباشد و ما از فيض حضور آن وجود مقدس بي بهره باشيم، بلكه حضرت، به صورت نا شناس، در ميان افراد رفت و آمد دارند و بر احوال مردم آگاهي دارند و آن چه به صلاح آنان و متناسب با فرايند ظهور است، انجام ميدهند. چه بسيار افرادي كه از محضر آن عزيز بهره بردند و راهنماييها و ارشادات او را شنيدهاند هر چند كه او را نشناختند و يا حتي گفتار و هدايتهاي او را نيز نپذيرفتند. بنابراين، حضرت با ما ارتباط دارد و به عبارت دقيقتر او در ميان ما است، ولي ما از او غافل هستيم. البته در مواردي، برخي از افراد كه به فيض حضور او رسيدهاند، او را شناختهاند ـ كه معمولاً اين شناخت، بعد از ديدار بوده است ـ و حظ اين ديدار را براي هميشه، براي خود حفظ كردهاند.
نكتهاي كه نبايد از آن غفلت داشت، اين است كه عدم امكان ارتباط و يا حتي ديدار، علاوه بر آن كه مطابق فلسفهي غيبت است، علل و عوامل ديگري نيز ميتواند داشته باشد، مثلاً فرد، آمادگي ديداري را كه به دنبال آن شناخت باشد ندارد و چنين ديداري، به مصلحت او نيست. يا روح و روان او، چنان تاريك و آلوده است كه جايي براي وجود نوراني و مقدس حضرت، باقي نگذاشته است، يا خدا ميخواهد او را به وسيله فراق و دوري آزمايش و امتحان كند و ... .
از طرف ديگر، بايد توجه داشت كه ارتباط مستقيم افراد با امام، زمينهي استفادههاي نا به جا و ادعاهاي دروغين را براي كساني كه ظرفيت يا اهليت ندارند، ايجاد ميكند كه منجر به فريب مردم و انحراف تودهها ميشود و خطرات آن، بر كسي پوشيده نيست.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 180]