واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: حوادث گودبرداري در شهر رو به افزايش است وقتي خانه ميريزد
جام جم آنلاين: همه خواب بودند كه خانه فروريخت. پسر خانواده ميگويد فكر ميكردم خواب ميبينم، اما زمين زير پاهايم تكان ميخورد و خشت خشت آجرها در ديوارها و كف اتاق به صدا درآمده بودند و جدا ميشدند. ساعت ديواري بالاي سرم ميلرزيد و من ديگر خوابم پريده بود. مثل شبهايي كه كابوس ميديدم و يكدفعه نفس نفس زنان سرجايم مينشستم.
ميدانستم اين بار خواب نميبينم و حركت ديوارها واقعياند، اما ميخواستم خيال كنم خواب ميبينم؛ چون از زلزله ميترسيدم و مادرم هميشه ميگفت زلزله بدترين اتفاق دنياست.
او در حالي كه با انگشتان كوچك لرزان به اتاق خوابش اشاره ميكند، ميگويد: نفسم در گلو حبس شده بود و صدايم بالا نميآمد هرچه فرياد ميزدم در حنجرهام خفه ميشد و من مثل كسي كه لال و بيصداست ، فقط صداها را ميشنيدم؛ صداهايي كه هر لحظه بمتر و بمتر ميشدند و دستهايم را روي لحاف ميخكوب ميكردند. عادت داشتم وقتي خواب بد ميبينم، مادرم را صدا كنم؛ اما اين بار مادرم مرا صدا زد.
پسر خانواده از فروريختن و ويرانشدن اتاقش ميگويد و با هر كلمهاي كه از ميان لبهاي لرزان و رنگپريدهاش بيرون ميلغزد، تمام اندامش به لرزه درميآيد. گويي هنوز معجزه را باور نكرده است. ميگويد وسط حياط بودم كه اتاقم فرو ريخت.
اتاقي كه از تمامي كتابهاي درس و لوحهاي تقديرش چيزي جز يك پنجره فلزي با پرده توسي رنگ كه از ديوارهاي سفيد و عريان خانه آويزان شده چيزي باقي نمانده و معلوم نيست او شبهاي ديگر را كجا كابوس خواهد ديد.
در سايتها نوشتند باز هم خانهاي فروريخت و باز هم كار، كار گودبرداري بود. همان زلزلهاي كه گهگاهي خانهاي را در گوشهاي از شهر ويران ميكند و به برخي رحم ميكند و بر تعدادي خشم ميگيرد. مثل 5 كارگري كه زير آوار زنده به گور شدند و كسي هم هرگز نپرسيد چه بر سر كودكانشان آمد.
كودكاني كه هميشه در نقاشيهايشان عكس يك سقف محكم با آجرهاي قرمز ميكشيدند و در دفترهاي خط خورده مشقشان پدر با نان ميآمد. كودكاني كه شايد هم سن و سال پسر اين خانواده بودند، 9 ساله يا 10 ساله و او كه ديگر دفتري ندارد تا آرزوهاي كوچك كودكانهاش را به تصوير بكشد.
مشقها و نقاشيهايش در گود عميق مجاور افتادهاند و او به همه ميگويد: فقط شناسنامههايمان را از خاك و آجر بيرون آورديم.
تنها هويت و داراييشان را. چيزي كه ميرفت مهر باطل بخورد، اما معجزه نجاتشان داد. او، پدر، خواهر و مادرش را كه هنوز در شوك عميقي فرو رفته است و نميتواند حرف بزند. ميگويد مادرش ترسيده و از صبح به ديوارهاي خانه زل زده؛ خانهاي كه با تمام خاطرات تلخ و شيرينش در گود فرو رفته است و كسي نميداند دوباره كي و چگونه بنا خواهد شد.
داوود براتي، معاون حفاظت و پيشگيري از حريق و حوادث سازمان آتشنشاني تهران ميگويد: ريزش و ويراني ساختمانها در تهران فاجعهاي است كه هرروز تكرار ميشود و شهروندان را نگران ميكند، طوريكه در 2 سال اخير 5/2 برابر افزايش داشته و اين مساله نگرانيهاي شهروندان را عميقتر كرده است، چون ممكن است خانه يا آپارتماني كه اكنون در آن زندگي ميكنيم، لحظهاي بعد بر سرمان آوار شود و علتش اين است كه بيشتر كارفرمايان در ايمني ساختمانها كوتاهي ميكنند و به گودبرداريهاي غيراصولي كه تنها در 6 ماه 64 حادثه آفريده، دست ميزنند.
وي معتقد است: مشكل ديگر به مقاومت و قدمت ساختمانها باز ميگردد و متاسفانه در تهران درصد بالايي از ساختمانها غيرمقاوم و فرسوده هستند و علاوه بر آن، وجود زمينها، معابر كوچك و باريك نيز خطر ريزش ساختمانهاي جانبي را افزايش ميدهد و اين تمام قصه نيست. قوانين گودبرداري هم مشكل دارند و مطابق نيازهاي امروز نيستند.
براتي ضعف ضوابط و مقررات در زمينه گودبرداري را مهمترين علت اين ويرانيها ميداند. ويرانيهايي كه هر روز در گوشهاي از شهر خانوادهاي را نگران و وحشتزده ميكند. او ميگويد: قوانين و مقررات پاسخگوي نيازهاي امروزي نيست و بايد بازنگري شود؛ بازنگرياي كه نهادهاي مسوول مثل نظام مهندسي، شهرداري و آتشنشاني در آن مشاركت داشته باشند.
اما تا اين قوانين به روز شوند، معلوم نيست چند نفر مردهاند و چند نفر بيخانمان شدهاند. مثل پدر خانوادهاي كه مبهوت و فرومرده در خود به ديوار حياط تكيه داده و با مردان فاميل و همسايه از لحظهلحظه حادثه ميگويد.
ثانيههاي كوتاهي كه خانهاش فروريخت خانهاي كه 30 سال او و ديگران را از دود و دم و هياهوي تهران پناه داده بود و به تعداد آجرهايش از گريهها و خندههايشان خاطره داشت خانهاي در كوچه پس كوچههاي تنگ و باريك جيحون، جايي كه ديوارها بوي كهنگي ميدهند. قرار بود خانهاي نو با آجريهايي محكمتر در كنارش بنا شود.
قرار بود خانهاي با طرحي ديگر در همسايگياش قد بكشد، اما تولد آن مرگ اين بود، مرگ ناگهاني و لحظهاياش. گويي در تهران تنها آدمها سكته نميكنند، بلكه ساختمانها هم با ريزشهاي ناگهاني خود گرفتار اين حادثه ميشوند. چه كسي باور ميكرد خانه بريزد.
آن هم 28 روز پس از گودبرداري، وقتي همه مطمئن بودند خانه ديگر فرو نخواهد ريخت، هر چند يكي از ديوارها ترك خورده بود. اما خانه فرو ريخت مثل ساختمان سعادتآباد، مثل خانهاي در ولنجك و مثل دهها خانه ديگر در گوشهگوشه تهران كه وقتي آوار شدند، صاحبان آن تازه باورشان شد كه كجا زندگي ميكردهاند.
اتاقم ريخته بود
زلزله نبود، اما مثل زلزله ترس و وحشت داشت. يادش نميآيد پلههاي بلند و كمعرض خانه را چگونه تا حياط دويده است. ميگويد وقتي به حياط رسيديم، اتاقم ريخته بود باور نميكنم ديگر كتابها و دفترهاي مشقم را ندارم. مثل كودكان كارگراني كه هنوز باور نكردهاند، بابا ندارند. پدرشان براي كار رفته بود.
قرار بود پدر با نان بيايد، اما آنها زير آجرهايي كه خشتخشت آن را با دستهاي پينه بسته بالا برده بودند ، دفن شدند و كسي نميداند و نميتواند تصور كند بر آنها چه خواهد گذشت. كارگران ساختمان 30 سال است مي خواهند بيمه شوند، نشدهاند، 30 سال است لايحه بيمه اجتماعي آنها به كميسيون اجتماعي ميرود و هر بار با بهانههاي مختلف بازپس گردانده ميشود.
30سال است آنها به تصميمهاي نمايندگانشان اميد بستهاند و هنوز كارفرماها كوتاه نيامدهاند. شايد هم 30 سال زمان كمي است از نظر آنها؛ آنها كه دغدغه فروريختن خانهاي بر سرشان را ندارند. آمارها ميگويند كارگران ساختمان بيشترين قربانيان ريزش ساختمان در تهران هستند و علي نوذرپور، كارشناس شهري ميگويد: تا زماني كه ساختمانها بريزند، مرگ كارگران نيز محتوم است. او معتقد است پيمانكاران حساب سود و زيان ميكنند و اصول فني و ايمني ساختمان را به دليل هزينهبر بودن آن ناديده ميگيرند و كارگران نيز كه در اين مكانها كار ميكنند، اين اصول را نميدانند و نتيجه اين ميشود كه هر روز خانهاي ميريزد و كارگراني ميميرند.
نوذرپور مردم را هم مقصر ميداند. اين كه به حقوقشان آشنا نيستند و به گودبرداريهاي غيراصولياي كه در مجاورت خانههايشان صورت ميگيرد، اعتراض نميكنند و حتي حاضر نيستند راجع به آن سوال كنند.
مثل مالك اين خانه كه ميگويد: فكر نكردم خانه بريزد و نسبت به گودبرداري در مجاورت آن اعتراضي نداشتم. او از اين كه خانوادهاش زندهاند خوشحال است و از اين كه لوازم خانهاش را از دست داده، غمگين. تمام لوازم خانه در گود عميق كنار خانه ريخته شده است. ميز تحرير، صندلي، تلويزيون و دكورهاي رنگي كه روزي براي زيبايي چيده شده بودند و او هرگز تصور نميكرد اين گونه غبارآلود و ناپديد شوند.
در حالي كه به همسرش اشاره ميكند، ميگويد: نميدانم دوباره چگونه آنها را خواهم خريد. آنها را با هزار بدبختي خريده بودم.
چشمهايش گيج و خسته است. گويي ستارههاي اميد و آرزوهايش هم با لوازم خانهاش در گود فروريختهاند و او ديگر هرگز رنگ خوشبختي را نخواهد ديد. عابران ميآيند و ميروند. در كوچه باريك قديمي كه خانههايي مثل خانه او بسيارند، خانههايي كه 30 يا 40 سال پيش بنا شدهاند و بلند نيستند؛ يعني هنوز براي سود بيشتر با پايههاي سست و بيبنيان قد نكشيدهاند.
خانهها 2 طبقه يا 3 طبقهاند و خانه او 2 طبقه بود با 4 اتاق كوچك كه دخترش در اتاق طبقه اول گرفتار شده بود و داد ميزد. برعكس مادرش كه لبهايش قفل شده بود. او هنوز به ديوارهاي سفيد خانه چشم دوخته و باور نميكند خانهاش فروريخته است، با تمام خاطرههاي تلخ و شيرينش. ديگر حرف نميزند. پسرش ميگويد نگران مادرم هستم، اگر او حرف نزند... .
حميدرضا محتشميپور، روانشناس ميگويد: بسياري از افرادي كه دچار چنين حوادث غيرمنتظره ناگهاني ميشوند، به دليل شوك وارده، مدتها در وضعيت بهت و سكوت باقي ميمانند و برخي هم در صورت طولاني شدن اين مدت افسرده ميشوند و از آنجا كه ريزش ساختمان مثل زلزله، وحشت ايجاد ميكند، ميتوان انتظار داشت كه افراد استرسهاي شديد پيدا كرده و گاه تا آخر عمر درگير آن شوند.
معاون حفاظت و پيشگيري از حريق و حوادث سازمان آتشنشاني تهران نيز ميگفت: مردم با ريزش هر ساختمان از اين كه خانه آنها نيز بريزد، هراسانتر ميشوند. كارشناسان شهري همچنين عقيده دارند، اگر اين روند ادمه يابد، مردم در ترس و استرس دائم خواهند بود و اين مساله از نظر رواني و جسمي، سلامت آنها را تهديد ميكند.
پسر خانواده هنوز وقتي از لحظه حادثه ميگويد، لبهايش ميلرزد. ميگويد: خواهرم را آتشنشانها نجات دادند. ميترسيديم زير آوار بميرد. مادرم ساعتها او را در آغوش گرفته بود. او هم مثل مادرم حرف نميزند و از صبح در حياط نشسته است. او طوري از ترس و وحشت سخن ميگويد كه گويي هرگز آنها را فراموش نخواهد كرد.
شايد پليس ساختمان چاره كار باشد
ميگويند پليس ساختمان مشكل را حل خواهد كرد؛ البته اين طرحي است كه شهرداري تهران آن را مطرح كرده و قرار است ماموران شهرداري با عنوان پليس ساختمان كنترل كيفي و فني ساختوسازها در تهران را پيگيري كنند و البته برخي نيز اين كار را انجام ميدهند.
پليس ساختمان وظيفه دارد در قالب مامور قضايي و در چارچوب قانون و با رعايت اصول فني و مهندسي، عمليات ساختمان خارج از مقررات را شناسايي و براي توقف آنها اقدام كند. اگر اين اتفاق بيفتد، شايد ديگر در سالهايي كه ميآيند، خانهاي بيصدا فرو نريزد و كارگري زير آوار زنده به گور نشود و كودكي از ترس نلرزد؛ اما شايد اين هم فقط يك حرف باشد، مثل تمام وعدههايي كه هر روز ميشنويم و صاحب اين خانه هم شنيده بود و قرار نبود هيچ گودبرداري بدون رعايت اصول ايمني و فني صورت بگيرد؛ اما گرفت.
هرچند خانهاش كهنه و قديمي بود و كارشناسان شهري ميگويند گودبرداري در مجاورت خانههاي فرسوده احتمال ريزش آن را افزايش ميدهد؛ اما تا دوباره خانه بنا شود، روزها، هفتهها، شايد هم ماهها زمان ميبرد و به گفته خودش، ديگر در قرض و بدهي فرو رفته است و نايي براي زندگي نميماند.
او نگاهش را از پسر و دختر كوچكش ميگيرد و چشم ميدوزد به ساعت ديواري قهوهاي رنگي كه به سفيدي ميزند و روي ساعت 8 و 30 دقيقه ايستاده است و تكان نميخورد. همسايهها ميگويند بيشباهت به زلزله نبود. با صداي ريزش آجرها فكر ميكرديم زلزله آمده و خانه ما نيز فروخواهد ريخت.
مثل ماجراي ساختمان سعادتآباد كه شهروندان منطقه بلوار فرهنگ تا مدتها بيم آن داشتند كه نكند حادثه تكرار شود و خانه آنها نيز يك روز يا شب بر سرشان آوار شود و آنها زنده بمانند يا نمانند. حقيقت عريان نيست، همه چيز در طبيعت چون سپيدهدم تاريك و روشن مينمايد. شايد باز هم در سايتها و لابهلاي روزنامهها دوباره بخوانيم خانهاي فروريخت، كارگري مرد و مادري ديوانه شد. شايد...
نرگس رضايي
شنبه 9 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 714]