محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1828780558
آنچه ایران به جهان آموخت
واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: آنچه ایران به جهان آموخت
اگر چه دنیای ایران باستان از آغاز دوره مادها تا پایان سلسله ساسانی چهارده قرن رویدادهای پر فراز و نشیب و تجاوزات بسیاری را دیده است ولی به یاری خداوند همچنان بالان و نازان در سر جای خود ایستاده است و کارنامه اش مملو از خاطرات بیگانه ستیز , انسان دوستی , کردار و منش نیک , پهلوانی , جوانمردی و مروت است . ایران باستان به جهان درس تسامح , عدالت , قانون و انضباط آموخت . به دنیایی که آشور و بابل و مصر و یهود آن را از تعصب خشک و خشونت آکنده بودند نشان داد که با اعمال تسماح بهتر می توان امپراتوریهای بزرگ را از اقوام گوناگون با باورهای مختلف با اعمال تسامح و برابری گرد یکدیگر آورد و با این کار صلح و قدرت و تمدن را بر جهان اعمال نمود . به اهل عصر نشان داد که انسان آنجا که نیکی میکند با آنچه انجام میدهد به آنچه مبدا نیکی است کمک میکند و آنجا که به بدی میگراید دنیایی را که تعلق به شر دارد افزایش میدهد . به عالمی که گه گاه مفتون زهد و ریاضت بود آموخت که پارسایی در ترک دنیا و در التزام زهد و ریاضت نیست . پارسایی واقعی در سعی و کوشش برای آبادانی دنیا و فزونی نعمت و برخورداری از شادیها این جهان است . به دنیا آموخت که شادی موهبت ایزدی است و آن کسی که خود را از آن بی بهره سازد به نعمت پروردگار خویش کفران نموده است . به دنیا آموخت که سعادت انسان در گرو زندگی مرفه و شاد و سازنده است . به دنیا نشان داد که ترقی اقتصادی و سعی در آبادانی عالم بهای زندگی ساده عدالت جویی و خردمندانه است . به دنیا نشان داد که بدبینی و عیب جویی در باب عالم و نظام به هم پیوسته آن نشان از کژاندیشی است . پیروزی نهایی خیر بر شر قطعی است و آنکه در این باب شک کند از اینکه در دام شر بیفتد ایمن نیست . به دنیا نشان داد که عصیان بر ضد هرچه اهریمنی است اراده اهورامزدا است و از اینجاست که در مقابل ضحاک , در مقابل جمشید و در مقابل افراسیاب شورشگری کاری موافق با عدالت محسوب می شود . ایران باستان در کار جهانداری , نظارت در تامین امنیت و آسایش اقوام تحت فرمان را بر فرمانروایان الزامی کرد . به قدرت بی لجام , غارتگرو عاری از رافت و شفقت اقوام بین النهرین در نواحی مجاور قلمرو خویش خاتمه داد و دولتی جهانگیر که از هر حیث وسعت , قدرت و دانش از آنها برتری داشت و از حیث نظم و عدالت و احترام به ادیان دیگر اقوام در هیچ حکومتی سابقه نداشت و تا آن زمان در تمام نواحی اطراف مدینترانه هم همانند نداشت را بنیان نهاد .
ایران باستان به جهان آموخت که ایجاد امپراتوری قدرتمند جهانی بر خلاف آنچه در روزگارش معمول بود ( آشور و مصر و بابل ) راهش منحصر به ایجاد محدودیتهای دینی , اعمال تضییق و فشار بر اقوام تابع , یغما بردن حاصل دست رنج آنان , باجها و خراجهای کلان , غنیمت و فساد و همجنسگرایی نیست . بلکه با رعایت تسامح و رافت امپراتوری پایدار و ایمنی را میتوان پایه گذاشت که الگوی جهان شود . ایران باستان ایجاد نخستین دستگاه اداری منسجم و منظم را در قلمرو وسیع خویش برای نخستین بار در جهان با موفقیت تجربه کرد و هدف توسعه فتوحات خود را مجرد به کشتار و غارت و رها کردن کشور مفتوح وبه حال ویرانی گذاشتن آنان نساخت . سرزمین مفتوح را هم مانند قلمرو نژادی خود مورد احترام قرار داد و برای آبادانی آنجا نیز کوشش نمود و معابد خدایانشان را ترمیم نمود . ایران باستان در تمام گستره امپراتوری خویش از همان آغاز فرمانروایی شبکه های منظم ارتباطی از پست و چاپار و ساتراپهای گوناگونی بنا نمود تا نظام خبر رسانی فعال همیشه در کشور برقرار باشد . جاده های استوار و پر رفت و آمدی ایجاد نمود که شرق و غرب عالم را به هم ارتباط می داد . بازرگانی بین المللی را گسترش داد و سکه های منطقه برای یکی شدن پولها ضرب کرد . کاری که امروز اتحادیه اروپا به نام یوروو نموده است را ملت ایران بیش از 2400 سال پیش انجام داده اند . بین اروپای اطراف مدیترانه , آسیای مرکزی , آفریقا و هند رابطه داد و ستد منظم به وجود آورد . در دریای هند , دریای مکران ( عمان ) , خلیج فارس و . . . اقدام به کشتیرانی های اکتشافی کرد . برای ایجاد ارتباط بین مدیترانه و بحر احمر یک شعبه رود نیل را لای روبی کرد و آنجا را به صورت ترعه قابل کشتیرانی درآورد . سیاست نفی بلد , تبعید و اسارت و گروگیری اقلیت ها را که آشوریها و بابلی ها در منطقه پیش گرفته بودند کنار گذاشت و به یهودیان تبعید شده در بابل اجازه بازگشت به سرزمینهایشان را داد .
اگر آزادی فردی را آن گونه که در آتن حق افراد ممتاز و موجب رواج هرج ومرج و اتهام و تعقیب و تهدید و تبعید مردم می شد در خور تقلید نیافت , نظارت در اجرای دقیق عدالت و جلوگیری از تعدی و اجحاف قشر قوی جامعه بر قشر ضعیف را همچون وسیله ای مطمئن برای استقرار امپراتوری خود ضروری دانست . ایران باستان ثنویت , اعتقاد به جدایی دو مبدا خیر و شر را ظاهرا همچون راه حلی فلسفی در مقابل وحدت گرایی جبریانه که نفی مسئولیت و تسلیم به یک اراده مرموز لازمه آن می شد ارائه کرد و از لحاظ اخلاق هم مسئولیت فردی نسبت به اعمال خویش و هم احساس اعتماد به نفس را در تمیز خیر و شر به انسان الزام و تعلیم کرد . ایران باستان شادی را مایه فزونی شور و نشاط عملی و موجب خروج ذهن و ضمیر انسان از حالت کرختی , انفالی مرگ آور و بی ثمر دانست و آنرا یک نعمت بزرگ ایزدی که بیش از همه نعمتها در خور ستایش است تلقی کرد . نه تنها داریوش بزرگ در کتیبه خود اهورامزا را که آفریننده زمین و آسمان است را ستایش میکند بلکه خداوند را برای اینکه شادی را برای انسان بیافریده است ستایش میکند . حتی صدها سال پس از وی بهرام گور نیز به پیروی از نیاکانش فرمان به ورود خنیاگران هندی به ایران میدهد تا نگذارد ملت ایران کرختی , غم و اندوه را در خود احساس کنند ....
ایران باستان تجاوزات روم را در مرزهای حقیقی خود متوقف نمود . سنای روم و امپراتوریش را به زور اسلحه سر جای خود نشاند . با آنچه در مورد سر بریده کراسوس سردار شکست خورده روم کرد و سپس خفت و خواری که برای والریان امپراتور روم آورد و او را وادار به زانو زدن به پیشگاه شاهنشاه ایران نمود و سپس همین صحنه را برای تاریخ در نقش رستم حکاکی کرد برگ زرین دیگری برای ملت ایران به جای گذاشت و به آیندگان نشان داد که ایرانیان به هیچ کشوری بی جهت تجاوز نمی کنند و وارد نمی شوند و اگر بیگانگان آنها را مورد یورش قرار دهند حتی اگر امپراتور روم باشد او را به زانو در می آورند . پیش از این نیز ارد اشکانی نیز درس بزرگی به رومیان داده بود و دست همه متجاوزین را از این سرزمین کوتاه نموده بود .
ایران باستان طی قرنها در برابر هجوم اقوام وحشی و بیابانگرد در مرزهای شرقی سکاییها , کیدارها , هیاطله و ترکان آن سوی سیحون و جیحون که به تورانیان مشهور هستند ایستادگی کرد . این طوایف بربر کارشان غارت , تجاوز , تاخت و تاز , ویرانی و نابودی بوده است و ایرانیان برای سرکوب این طوایف حتی سالها مجبور به نبرد بودند . سابقه کشمکش آنان به دوره ماد و کوروش و داریوش باز میگردد که شاهان ایران برای تنیبه تجاوزات آنان , بارها به آنان تاختند تا درس عبرتی برای دیگران شود تا هرگز به خود جرات تجاوز به خاکهای ایران را ندهند . در داستانهای ایرانی هم افراسیاب و پیران و ارجاسب هستند که برای مقابله با ایران کوشش میکنند . آخرین نبرد سخت اینان به دوره پیروز ساسانی باز میگردد که بیزانس هم در عهد خسرو انوشیروان دادگر اهمیت این تمدن درخشان و مبارزه با متجاوزین را از سوی ایرانیان درک کرد .
ایران باستان از همان آغاز پیدایش قدرت خویش در دنیایی که ادیان جادوگری و سنگ پرستی و گاو پرستی و . . . رایج بود تعلیمات اخلاقی را بنیان نهاد و سه آموزه ای را در آن روزگار به جهان آموخت که بدون شک بنیان تمام ادیان دیگر است . کردار نیک , گفتار نیک , پندار نیک تا میلیون سال دیگر نیز سرلوحه انسانهای موفق و نیک سرشت است و آموزه های کفر و کشتار زنان و مردان برای قربانی کردن و رضایت درگاه خداوند را در این سرزمین ممنوع اعلام نمود .
معهذا دیدگاه دینها در ایران بین سه قاره همیشه موضع تسامح و گفتگوی باورها و ادیان مختلف بوده است و دهها باور و دین مختلف در این سرزمین در کنار یکدیگر با آرامش و صلح زندگی می نموده اند . در عهد ساسانی و اشکانیان : بودایی , مسیحی , یهودیت , زرتشتی . . . در این خاک زندگی کرده اند و همگی به دیده احترام نگریسته شده اند . ایران باستان به همین دلیل آوازه ای باشکوه در جهان برای خود به ارمغان آورده است زیرا شاهان ایران به همه باورها و آداب و رسوم اقوام و کشورهای تحت نظارت آنان احترام میگذاشتند و هرگز آنان را مجبور به ترک باور خویش و روی آوردن به دین بهی زرتشتی نکردند . با کمی تامل تمدنهای بزرگی مانند بابل , سومر , اکد , آشور و . . . میبینیم که همگی محو شدند و این ایران بود که باقی ماند و به دنیای آئین انسانیت , نیک زندگی کردن , صلح و بشر دوستی را آموخت . پس از پایان این دوره باستانی ایران و یورش اعراب به ایران و آوردن دین جدید , ایرانیان پس از کوشش 200 ساله موفق به رهایی جستن از زیر یوغ سلطه اعراب به ایران شدند و باردیگر با اینکه دین آنان را پذیرفتند ولی از دیدگاه فرهنگ و تمدن و سیاست استقلال خود را حفظ کردند . پس از اسلام پهلوانی , رشادت ها و آئین کهن ایرانی به صورت آموزه های ملی جهت زنده نگه داشتن هویت ایرانی دست به دست چرخید . ماجرای احترام انوشیروان دادگر شاهنشاه قدرتمند منطقه که برای ساختن ایوان مدائن حاضر نشد آرامش پیر زنی ( که راضی نبود زمین خود را به فروش برساند ) را برهم بزند زبان زد دربار و خلفای تازی شد . سیستم مالیات و حسابداری ایرانیان به دربار اعراب راه یافت و نه تنها ملت ایران هویت خویش را از دست نداد بلکه بر متجاوزین نیز تاثر مثبت گذاشت .
این موارد و بسیاری موردهای مشابه همگی عوامل تاثر گذار در پایداری این سرزمین و امپراتوری نیاکان ما بوده است . کوروش بزرگ به گفته گزنوفون نمونه دیگری از این هویت بزرگ منشانه تاریخ است به باور وی : ملتهای مغلوب حاضر نبودند به غیر از او ( کوروش ) کس دیگری بر آنان حکومت کنند . پس از وی داریوش بزرگ این بزرگ منشی و راه ایرانی بودن را ادامه داد و حتی سربازی را که به یک معبد یونانی بی احترامی کرده بود را تنبیه نمود . این تسماح و روحیه دموکراتیک در سلسله اشکانیان و ساسانیان نیز ادامه یافت و کلسیا ها با وجود تمام خطری که میتوانست برای نفوذ امپراتوری متجاوز روم داشته باشد در ایران فعالیت می کردند . نمونه این امر در دوره ساسانیان مشاهده می شود . شاهنشاه یزدگرد ساسانی به دلیل احترام به عیسویت و دیگر ادیان دیگر و تسامح با آنان توسط کائنان و موبدان افراطی به بزه کار لقب یافت و این امر برای موبدان افراطی زرتشتی قابل تحمل نبود . پاسخ تمسخرآمیز( نامه درباری ) شاهنشاه هرمزد ( فرزند خسرو اول ) به موبدان که برای تضییع حقوق پیروان اقلیت انجام داده بودند مایه شگفتی ما در جهان امروز است . روحیه برابری ادیان و احترام به آنان در باور شاهان , بزرگان این سرزمین و ملت ایران نهادینه شده است و فقط موبدان افراطی و دینداران نمایشی بر این آرامش و دموکراسی زیبا خدشه وارد مینمودند
...
نویسنده استاد دکتر عبدالحسین زرین کوب
درود بر ایران و ایرانی
به زانو افتادن والریانوس خیلی برای اونها در تمام تاریخ سخت بوده و براشون سنگین بوده
من فکر میکنم غرب همیشه بخواد انتقام بگیره و همیشه هم به دنبال این بوده ! اما به ظاهر پیدا نیست ...
یکی از نقاط اوج تاریخ و فرهنگ منش ما رام کردن مغولها توسط شعورمون توسط فرهنگمون و توسط علممون بود
از یه برهه ای به بعد عملا مغولها نبودن که ایران رو اداره میکردند این علماو دانشمندان و شعرای ما بودند که اونا و سراسر قلمروشونو اداره میکردند
و اینه درس بزرگی که ایرانیا میتونن به تمام جهان اموخته باشن
که تو میتونی حتی مغولهایی که دارن خونتو میریزن رو هم رام کنی به اونا ادب یاد بدی
درود بر شما
ممنون کوروش عزيز
مگر ميشود سر تعظيم فرو نياورد در برابر اين فرهنگ غني و پر آوازه...
..
در مورد اسکندر مقدوني بعد از حمله به ايران و ايراني شدن او ...
بر کسی پوشیده نیست که اسکندر مقدونی با اوج نفرتی که ارسطو در دل او نهاده بود به ایران حمله کرد تا به هر صورت فرهنگ هلنی را جایگزین فرهنگ ایرانی سازد ودر این راه از هیچ عملی فروگذاز نبود تا جایی که بناهای عظیم شهر پارسه یا تخت جمشید را سوزاند ونابود کرد .اما پس از مدتی از نابودی هخامنشیان وی متحول وشیفته ی فرهنگ ایرانی می شود زن ایرانی می گیرد لباس ایرانی می پوشد وبه گفته ی منتسکیو (فیلسوف فرانسوی) ایرانی می شود((ودر مقابل کسانی که می خواستند که وی با یونانیان چون آقا و با ایرانیان چون برده معامله کند ایستادگی کرد..
این رفتار وی برای یونانیان بسیار گران وناصواب بود تا جایی که لوکیانوس فیلسوف یونانی در کتاب (مکالمات مردگان) می گوید(اما تو ردای مقدونی را ترک گفته وجامه ی آستیندار ایرانیان را پوشیدی و کلاه افراشته ی آنان را بر سر گذارده ای وبرای آنکه مسخره گی را به نهایت برسانی از اخلاق شکست خوردگان تقلید کردی...
روح القوانین نویسنده منتسکیو
ساقی بسیار خوب نوشت ایران به جهان همواره بسیار آموخته است و باز هم می آموزاند. این فرایند البته منحصر به دوران باستان نیست همه ادوار تاریخ قبل و پس از اسلام مملو از آموزه های ایرانیان به جهان است که در موردش باید بیشتر نوشت
شکوه ایرانیان
دانش در ایران هخامنشی
تا آنجا که می توان به گذشته رفت، نخستین جایگاه های دانش در جهان باستان مصر، بابل و ایلام بوده اند که در میان آنها بابل اهمیت ویژه ای یافت.
ایلام نخستین دولتی است که در هزاره ی چهارم پیش از میلاد مسیح بازرگانی میان کشوری را پدید آورد و این کار پیشرفت در دانش های کاربردی چون کاشی سازی و شیشه گری را موجب شد. ورود ایرانیان به ایران و آمیزش با مردم بومی آن و همچنین اشنایی با فرهنگ ایلامی و از این ها گذشته آموزه های زردشت پیامبر بزرگ ایران باستان در بزرگداشت راستی و حقیقت گرایی، ایرانیان را به دانش آموزی فرا می خواند.
بنیاد فلسفه ی جهان از آموزه های زردشت سرچشمه می گیرد و این حقیقتی است انکار ناپذیر. ایرانیان با بهره گیری از آموزه های زردشت به استدلال و منطق رو آوردند. تاثیر پذیری پلاتو(افلاطون) از فلسفه و نظام اجتماعی ایران برکسی پوشیده نیست. از هرمیپوس یونانی نقل شده که: اوستا به یونانی برگردانده شده بود و گویا بسیاری از فرزانگان یونانی از جمله افلاطون آن را خوانده بودند. سیسه رو نویسنده ی رومی کتاب " ماهیت بد و خوب" خود را برپایه ی آیین زردشت و باورهای او نگاشته است.و درکتاب دیگرش "درباره ی درستی" بسیاری از آموزه های زردشت را رونویسی کرده است.
با نگاهی گذرا به سیر دانش و فلسفه در یونان که اکنون آن را گاهواره ی دانش می نامند در می یابیم که دانشمندان و اندیشمندان یونانی همه پس از روی کارآمدن دولت هخامنشی و ایجاد ارتباط میان خاوران و خوربران پدید آمدند.
گسترش دانش در یونان بسیار مقطعی بوده است و گواه آن این است که با تغییر شرایط سیاسی در روزگار ساسانی بسیاری از بزرگان یونان به ایران کوچیدند و در دانشگاه گندی شاپور به علم آموزی ادامه دادند.
گزارش های یونانی از سده ی ششم پیش از میلاد از آمدن دانشمندان یونانی به ایران برای فراگیری دانش حکایت می کنند. برای نمونه پیتاگورس (فیثاغورس) که از نخستین فرزانگان و ریاضیدانان یونانی است بیست سال در ایران و بابل بسر می برده است. در زندگینامه ی او نوشته شده که وی دانش مغان را آموخته است. اما این دانش مغان چه بوده است؟
افلاطون درباره ی آموزش پسران شاهنشاه هخامنشی می نویسد: پسران شاه را از چهارده سالگی به آموزگاران می سپارند. مغان نیز در میان آموزگاران جای دارند، چراکه داناترینشان دانش مغان را می آموزد. به نوشته ی سیسه رو هیچ کس نتواند شاه پارس شود مگر انکه دانش مغان را فراگرفته باشد. روشن است که منظور از دانش مغان بیشتر فلسفه و استدلال و منطق است، اما افزون بر این پزشکی نیز در دانش مغان جای دارد، چنانکه بخش هایی از اوستا به دانش پزشکی اشاره هایی دارد. ایرانیان خود یکی از بنیادگذاران دانش پزشکی هستند. پزشکان توانایی که در یونان پدید آمدند باید از پزشکی ایرانی تاثیر پذیرفته باشند. بقراط که او را پدر پزشکی می نامند، در روزگار اردشیر یکم می زیسته است( دانش پزشکی پیش از بقراط در ایران و پیش از آن در مصرو شاید بابل شکوفا شده بود، اما چون او برترین پزشک یونانی بوده او را پدر پزشکی می نامند چراکه نشانه های دانش و فرهنگ در ایران و مصر در اثر تاخت و تاز ها از میان رفته و تنها با پژوهش های نوین می توان دریافت که بنیاد دانش در کجا بوده است، جالب است که اروپاییان خود را واضع همه ی دانش ها می دانند ، و همه ی پدران را از یونان در می آورند، برای نمونه هرودت هم پدر تاریخ است، اما می دانیم که تاریخ نویسی نوین را ایرانیان برآوردند، که نشانه ی روشن آن همین نبشته ی بیستون است). ایرانیان از پزشکان مجرب یونانی دعوت به همکاری می کردند، چنانچه کتزیاس خود را به دروغ پزشک دربار داریوش دوم می نامد اما نوشته های او روشن می کند که او هیچگاه در ایران نبوده است. می گویند که اردشیر از بقراط دعوت کرد تا به ایران آید اما او نپذیرفت و گفت که بهتر است به درد همیهنان خود برسم.
از نوشته های شاهنامه بر می آید که مغان اعمال جراحی ساده را انجام می دادند برای نمونه درباره ی زایش رستم آمده :
بیامد یکی موبدی چرب دست
مرآن ماهرخ را به می مست کرد
بکافید بی رنج پهلوی ماه
بتابید نربچه را ، سر ز راه
چنان بی گزندش برون آورید
که کس در جهان این شگرفی ندید
"ابتکار عمل سزارین در زایمان نخستین بار در ایران و به دست پزشکان ایرانی بوده است در حالی که اروپاییان برای اینکه این عمل روی مادر سزار شاهنشاه روم انجام شده به نام او گفته اند. برپایه ی شاهنامه موبدی چربدست با خنجری آبدیده (استریل) شکم رودابه را می شکافد و رستم چشم به جهان می گشاید. سپس موبد جای برش را بخیه زده روی آن مرحم گیاهی می گذارد. امروزه نیز در روستاهای ایران به این کار رستم زایی می گویند"
برپایه ی گفته ی پرفسور مسعود خاتمی استاد دانشگاه نیویورک
باری، نام های ویژه ی تک تک گیاهان و بویژه گیاهان دارویی در زبان پارسی خود گواه اهمیت پزشکی در ایران بوده است. بعدها در روزگار ساسانی دانش پزشکی در دانشگاه گندی شاپور پیشرفت شایانی داشت.
بگذریم، به گزارش هرودت یونانیانی که به ایران رفته بودند مفهوم قطب نما و آفتاب سنج و بخش کردن دوازده گانه ی روز و شب و کارکردن با ساعت خورشیدی را با خود به یونان بردند.
فلسفه ی نور پیتاگورس تحت تاثیر دانش در ایران بوده است که بر پایه ی گردی زمین و گردش آن به دور خورشید بوده است.
ایرانیان در تعیین گاهشماری همگام با بابلیان از پیشگامان بوده اند، چراکه زردشت گاهشماری آریایی را پدید آورد که دقیق ترین گاهشماری در جهان به شمار می رود و گاهشماری جلالی که خیام آن را پدید آورده از روی آن بوده است.
نبشته ها روشن می کند که در نیمه ی نخستین روزگار هخامنشی دانش اخترشناسی به اندازه ای پیشرفت کرده بود که در مصر و میانرودان (بین النهرین) شکوفایی ستاره شناسی و هندسه را سبب شده است و دانشمندی ایرانی در روزگار داریوش بزرگ به مصر اعزام می شود تا به تشکیل و بنیادگذاری فرهنگ سراها و سازماندهی دوباره ی کتابخانه ها و بنیاد های علمی در مصر بپردازد.
همزمان با آغاز شاهنشاهی کمبوجیه دانش اخترشناسی بابل شکوفا شده برای رصد اجرام آسمانی کوشش های بسیاری شد. رصد مشتری که در زمان کمبوجیه آغاز شده بود منجر به تدوین نگره ی حرکت مشتری شد که در روزگار داریوش منتشر شد.
دیموکرت(در عربی او را ذیمیقراتیس می گویند) که او را واضع فلسفه ی اتمی و ذره گرایی می دانند، این نگره را از استاد ایرانی خود به نام اوستان که در مصر تدریس می کرد آموخته است.
شیوه ی مناسب دولت هخامنشی در برقراری ارتباط مسالمت آمیز با دیگر مردمان و یادگیری خلاقانه از آنان نقش بسیاری در دانش مداری ایرانیان داشته است. در روزگار هخامنشی دانش تا به آن اندازه پیشرفت کرد که بسیاری از مردم و فرهنگ آن روزگار از آن تاثیر پذیرفتند.
...
..
.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[مشاهده در: www.p30city.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 533]
-
گوناگون
پربازدیدترینها