تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 11 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):ساعتى عدالت بهتر از هفتاد سال عبادت است كه شب‏هايش به نماز و روزهايش به روزه ب...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803329038




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

پيوند دين و حكومت در انديشه مسلمانان (قسمت دوم)


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: پيوند دين و حكومت در انديشه مسلمانان (قسمت دوم)
خبرگزاري فارس: سيره عملي مسلمانان و باور و گونه نگاه آنان, از منابع با ارزش تاريخي براي شناخت پيوند دين و حكومت است.سيره و برخورد لايه هاي گوناگون جامعه از نخبگان و توده ها, با دولت و نظام, مهم ترين راه براي به دست آوردن نگاه شريعت به حاكميت سياسي است.
حكومت اسلامي انگيزه نهضت‌هاي علوي

شاهد ديگر بر پيوند ديانت و حكومت در سيره مسلمانان, نهضتهاي علوي و شيعي است.
تاريخ اسلام گواه است كه هزاران نفر از بزرگان اسلام و فرزندان پيامبر(ص) در اين راه جان باخته اند. علي عبدالرزاق, در پديده اي به اين روشني خدشه وارد مي كند و پنداشته اين حركتها و نهضتها و خيزشها, دليل بر ناهماوايي دين و حكومت است: (مقام خلافت اسلامي از روزگار نخستين خليفه [ابوبكر] تا امروز, همواره شاهد مخالفت معارضان و شورشيان بوده و تاريخ اسلام, خليفه اي را نمي شناسد كه همگان با او همراه باشند و قيامي عليه او صورت نگرفته باشد.)52
پژوهش تاريخي روشن مي سازد, انگيزه نهضتهاي اسلامي و علوي عليه حكومتها, نه مخالفت با اساس حكومت و خلافت كه داعيه بيش تر نهضتها, هماهنگ كردن دين و دولت بوده است و براي آن قيام كرده اند كه حاكمان از كتاب خدا و سنت پيامبر دور افتاده و به هوا وهوس حكم مي رانده اند. طلايه داران نهضتهايي مانند نهضت زيد بن علي, نهضت شهداي فخ, نهضت با خمري و… در پي آن بودند كه با سرنگون كردن نظام حاكم, دولتي را بر اساس دستورها و آيينهاي اسلام پي ريزند و به حدود خداوند جامه عمل پوشانند و عدالت اسلامي را در جامعه جاري سازند.53
در نهضت عبدالرحمن بن محمد اشعث عليه حجاج, كه در آن بزرگاني چون: جبلة بن زهر قيسي, كميل بن زياد, عبدالرحمن بن ابي ليلي, عبدالله بن شداد و سعيد بن جبير و… شركت داشته اند, هدف براندازي حجاج بوده كه از راه حق منحرف شده بوده و از اجراي حدود خدا سرباز مي زده و شكنجه و آزار قتل و غارت مردم مظلوم مسلمان را پيش گرفته بوده است.
قيام زيدبن علي, عليه حكومت امويان, براي احياي كتاب خدا و سنت پيامبر(ص) بوده و حضرت زيد از مردم چنين بيعت مي گرفته است: (ما شما را به كتاب خدا و سنت پيامبر دعوت مي كنيم, تا با ستمكاران جهاد كنيم و محرومان و مستضعفان را از بدبختي برهانيم و ثروتهاي عمومي را ميان صاحبانش تقسيم كنيم.)54
عبداللّه بن معاويه و شهيد باخمري نيز, مردم را به سرنگوني حكومت جور و گزينش فردي پسنديده خصال و مورد رضايت از خاندان پيامبر فرا مي خواندند. و شعار حسين بن علي, شهيد فخ نيز احياي سنت و آثار پيامبر بود و در هنگام گرفتن بيعت از مردم در مسجد پيامبر(ص) چنين گفته است:(از شما بيعت مي گيرم كه برابر كتاب خدا و سنت پيامبر رفتار شود و در حكومت من از خداوند پيروي گردد و احكام او پايمال نگردد. شما را دعوت مي كنم به فرمانبري فردي مورد رضايت از خاندان پيامبر و بر اين كه با قانونها و آيينهاي اسلام و سنت پيامبر در ميان شما رفتار كنيم و عدالت را در ميان جامعه رواج دهيم….)55
و شعار نهضتِ ابومحمد اطروش در قرن چهارم در طبرستان, كه به پيروزي او انجاميد نيز براي نشر اسلام و احياي آيين دين خدا بود.56
هدف نهضت شيعيان سربدار خراسان كه به تشكيل حكومت سربداران انجاميد, تشكيل نظامي اسلامي و علوي بوده است.
داعيه عمده اين نهضتها, مبارزه با بي ديني و فساد و ستم حاكمان و به دست گرفتن زمام امور جامعه براي پياده كردن برنامه هاي ديني بوده است و اگر امامان معصوم با برخي از نهضتها و شورشهاي علويان, آشكارا و پنهان همراهي نكرده اند و يا با آنها به مخالفت برخاسته اند, از آن روي بوده كه يا زمينه را براي قيام و واژگون كردن حكومتها مناسب نمي ديده اند و آثار ناگوار قيام نافرجام آنان را بيش تر از پيامدهاي مثبت آن مي ديده اند و يا از آن روي بوده كه دستهاي ناپاك و نيتهاي ناخالص را در پشت آن نهضتها و شورشها مي ديده اند كه اگر داعيان آن پيروز مي شدند, به جاي حكومت اسلامي حكومت طاغوت را جايگزين آن مي كردند و مردم را به گمراهي و تباهي مي كشاندند, آنچنان كه امام صادق(ع) درباره قيام محمد بن عبداللّه بن حسن فرموده است: (هنگامي كه كسي براي قيامي به سوي شما آمد, توجه كنيد كه براي چه هدفي قيام مي كنيد. نگوييد زيد هم خروج كرد. زيد, مردي عالم و راست گفتار بود. او, هرگز شما را به سوي رياست و حاكميت خويش دعوت نكرد, بلكه به آنچه مورد رضاي آل محمد(ص) است, فرا خواند و اگر پيروز مي شد, به عهد خود وفا مي كرد. او, براي شكستن قدرت طاغوتي بني اميه قيام كرد. اما آن كه امروز قيام كرده است, شما را به چيز ديگر مي خواند, ما شهادت مي دهيم كه به دعوت او رضايت نداريم. او امروز, از ما پيروي نمي كند, تا چه رسد به روزي كه پرچمها برايش بسته شود.)57

تلاش علماء و بزرگان شيعه براي به دست آوردن قدرت سياسي

تاريخ حوزه ها نشان مي دهد كه عالمان و فقيهان پيشين, افزون بر رسالت روشنگري و تبليغ دين, در راه زمينه سازي اجراي احكام اسلام نيز, تلاش مي ورزيده اند. گروهي در راه حاكميت اسلام و استوار ساختن آن, به شهادت رسيدند و يا در سنگر تلاشها و حركتهاي سياسي, به دست دشمنان كشته شدند و گروهي باگزينش روشهاي مسالمت آميز, توانستند, از كانونهاي قدرت به سود اسلام و مسلمانان بهره برند و به بخشي از احكام اجتماعي و سياسي اسلام جامه عمل پوشانند. در زمان حضور امامان, بزرگان شيعه در شرايط مناسب, در پوشش تقيه در دستگاه خلفا راه مي يافتند و بدون جلب توجه جاسوسان, اخبار پنهاني را به امامان مي رساندند و از آن جايگاه, محرومان را ياري مي كردند.
عبداللّه بن سنان, از ياران امام صادق در حكومت منصور و مهدي عباسي خزانه دار بود58. حفص بن غياث, از راويان حديث در زمان هارون سمت دادرسي بغداد و سپس كوفه را بر عهده داشت.59 نجاشي, از ياران امام صادق(ع), در زمان منصور كارگزاري اهواز و فارس را بر عهده داشت و با استفاده از امكانات مالي و سياسي, مشكلات مسلمانان را بر طرف مي كرد.60
علي بن يقطين, از نزديكان امام كاظم(ع) در دستگاه هارون, سمت وزارت داشت. وي, پنهاني با امام در ارتباط بود و اخبار سياسي را به امام مي رساند و به تشكيلات امامت كمكهاي مالي مي كرد.
علي بن يقطين, به امام كاظم(ع) مي نويسد كه از همكاري با سلطان دلگير شده ام, اگر اجازه مي فرماييد آن را رها كنم.

امام در پاسخ مي فرمايد: (به تو اجازه نمي دهم دستگاه هارون را رها كني, به كارت ادامه بده و از خدا بترس.)61

ابوهاشم جعفري, از فقيهان و ياران نزديك امام رضا و جواد و هادي و عسكري(ع) با دربار خليفگان عباسي معاصرخود, رفت وآمد داشت.62
در آغاز دوره غيبت, عالمان شيعي, با استفاده از فرصت گرانبهايي كه آشفته بودن اوضاع خلافت براي ايشان فراهم آورده بود, توانستند افزون بر تلاشهاي فقاهتي و فكري به سامان دهي زندگي سياسي شيعيان بپردازند و به هنگام بروز رويدادهاي سياسي, موجوديت شيعه را حفظ كنند و بلاهاي ناگوار را ايشان دور سازند.
آل فرات از خاندانهاي بزرگ اسلامي بودند كه گرايش شيعي داشتند و توانستند چندين نسل, سمتِ وزارت عباسيان را عهده دار باشند. ابوالحسن بن فرات, وزيري كاردان بود و در گسترش دانش شيعه تلاش بسيار مي ورزيد و جانبداريهاي گسترده او از اهل بيت, سبب افزايش جمعيت اماميه در بغداد شد. او, به حسين بن روح نايب امام دوازدهم, كمك مالي مي كرد.63
حسين بن روح نوبختي در سايه حمايتها و كمكهاي آل فرات, توانست خدمتهاي سودمندي را در جهت نگهداري شيعيان عراق از هر گزندي انجام دهد و از بروز حوادث ناگوار ميان شيعيان و سنيان جلو بگيرد.64
پس از آن وزارت خاندان آل بويه در عراق و ايران و حمدانيان در شام و فاطميان در مصر, زمينه هاي مناسبي را براي پيوند دين و سياست فراهم آورد و علماي شيعه فراتر از گذشته پا به عرصه سياست و اجتماع نهادند.
اين قدرتهاي نوپا, گرچه از همه جهت, مورد پسند علماء نبودند, ولي روحيه آزاد انديشي و حق طلبي آنان سبب مي شد كه با مكتب اهل بيت همراهي نشان دهند و در گسترش آن بكوشند علماي حوزه نيز, در حمايت و برآوردن نيازهاي فكري و فقهي نظام آنان بسيج شدند و از امكانات موجود در جهت رشد و نشر مكتب علوي بهره گرفتند.
شيخ صدوق با ديلميان پيوند نزديكي داشت و با همكاري حسن ركن الدوله و صاحب بن عباد توانست به تبليغات ديني شيعيان سامان بخشد و اطلاعات گرانبهايي از ميراث فرهنگي اهل بيت گردآورد. شيخ مفيد, با همكاري و ارتباط با ديالمه, توانست سمت و سوي كارها و جهت گيري حكومت ديالمه را به سود اسلام و اهل بيت متوجه سازد. عضدالدوله, متاثر ازرفتار شيخ و حوزه بغداد, به ارباب دانش بها مي داد و در امور ديني با آنان رايزني مي كرد و در اقامه نماز جمعه و گسترش شعائر ديني كوشا بود.65
ابو احمد, پدر سيد رضي و مرتضي, از علماي بزرگي بود كه در دولت بني عباس و آل بويه جايگاه بلندي داشت. او افزون بر نقابت و رياست سادات, در اصلاح امور سياسي و اجتماعي تلاش بسيار داشت. بوييان با ابواحمد در كارهاي مهم, رايزني مي كردند و از سوي آنان به سفارت و ماموريتهاي سياسي مي رفت:
ابواحمد, در دولت عباسيان و آل بويه, جايگاه بزرگ داشت. او, پنج بار نقابت و رياست طالبيين را بر عهده گرفت… او سفير و واسطه ميان خلفاي عباسي و آل بويه بود و نيز گفت وگو ميان بني عباس و حمدانيان و ديگر دولتها توسط او انجام مي گرفت. وي داراي دانشي سرشار و سياست مداري هوشمند بود. مشكلات پيچيده به دست او گشوده مي شد. به بركت رايزني و تدبيرش, كارهاي بزرگ سامان يافت.)66
پس از ابواحمد, سيد رضي عهده دار كارهاي پدر شد و نقابت سادات و نظارت بر امور دادرسي و نيز رياست حاجيان, به او واگذار گرديد.
پس از او, سيد مرتضي كارهاي برادر را پي گرفت. سيد, افزون بر سرپرستي حوزه, مسؤوليت نظارت بر نقيبان و نمايندگان سادات و نيز امارت حاجيان و ديوان دادرسي و مظالم را نيز بر عهده داشت و در رفع مشكلات نظام پيشگام بود.67
در همان دوره, فاطميان در مصر به قدرت رسيدند. فاطميان در همان حال كه به همه مذاهب در تبليغ ميدان مي دادند, خود مروج شعائر علوي و شيعي بودند و آثار و نشانه هايي كه از دوره امويان در فرهنگ مردم راه يافته بود, زدودند.
خلفاي فاطمي, در اداره امور و ديني كردن حكومت از عالمان شيعي كمك مي گرفتند و مدارسي بنا نهادند كه در آنها, به تدريس فقه اهل بيت بپردازند.
(فقهايي را منصوب كردند كه فقه اهل بيت را به مردم تعليم دهند و شهريه و حقوق اختصاصي ساليانه اي براي آنها مقرر ساختند و به متعلمين و كساني كه براي استماع حديث حضور به هم مي رساندند, وجوه و مبالغ آبرومندي مي پرداختند.)68
فقيهان و عالمان شيعي, با استفاده از اين فرصت گرانبها, به كمك فاطميان شتافتند و با همفكري در كارهاي فرهنگي و سياسي, توانستند احكام اسلام را در شرق افريقا پياده كنند و مذهب اهل بيت را در مصر و … بگسترانند. قاضي نعمان, از فقهايي بود كه در اوائل دولت فاطميان به آنان پيوست و در طول زندگي خود, پستهاي فرهنگي و سياسي گوناگوني را عهده دار گرديد. او با احاطه علمي و سياسي فراواني كه داشت, در هماهنگي دين و دولت در مصر, نقش برجسته اي ايفا كرد و نظام دولت را برابر فقه شيعي سامان داد.69
كتاب (دعائم الاسلام) نوشته قاضي نعمان, منشور سياسي و فرهنگي دولت فاطمي بود. دولت حمدانيان در شام نيز, فرصت گرانبهايي بود كه عالمان براي نشر اسلام و تقويت شعائر علوي به كمك آن شتافتند و توانستند با همكاري سياسي و فرهنگي با حمدانيان, حكومتي را بر پايه ارزشهاي شيعي استوار سازند. در حكومت سيف الدوله حمداني, علماء بسياري به حلب آمدند, از جمله آنان, شريف ابو ابراهيم, جدّ بني زهره بود. علماي بني زهره: مرجع در فتوا بودند و امور فرهنگي و ديني آن ديار را سامان مي بخشيدند70 همين همكاري را علماء با دولت بني عمار در طرابلس داشتند. قاضي ابن براج, مولف (المهذّب) كه فقيهي بلندآوازه بود و در مدرسه سيد مرتضي پرورش پيدا كرده بود, بيش از بيست سال, سرپرستي دادرسي طرابلس را بر عهده داشت.71
شهيد اول, با مبارزان شيعه در شام و فارس و خراسان و ري در پيوند بود و به آنان در مشكلات فكري ياري مي رساند.
ميان شهيد و دولت نوپاي سربداران در خراسان, پيوند تنگاتنگي وجود داشت و همواره با يكديگر مكاتبه داشتند.
علي بن مؤيد, از رهبران سربدار خراسان, براي برآوردن و برطرف كردن مشكلات فقهي و سياسي مردم و نظام اسلامي سربدار, از شهيد اول ياري خواست كه شهيد كتاب ارزش مند (لمعه الدمشقيه) را نگاشت و توسط (آوي) براي آنان فرستاد.72
از آن روزگار تا دوران معاصر, علماي شيعه براي اجراي حدود الهي و جامه عمل پوشاندن به احكام سياسي و اجتماعي اسلام, شبان و روزان تلاش ورزيدند. بسياري از علماء با زمامداراني كه خودسرانه حكومت مي كردند و براي اسلام در نظام سياسي خود جايگاهي در نظر نداشتند, به مبارزه برخاستند و در اين راه به شهادت رسيدند. تاريخ تشيع آكنده از عالماني است كه در راه امر به معروف و نهي از منكر و مبارزه با زمامداران ستمكار به رنج و زحمت افتاده و يا در گروه شهداي راه فضيلت راه يافته اند. در ميان حوزه كم نبودند كساني مثل ملاقاسم كه در برابر ستمگريهاي شاه عباس اول به روشني و با شجاعت تمام مي گفتند:
(پادشاه, بايد هم از سلاله امام و هم جامع علوم زمان خود و كاملا معصوم باشد و چگونه ممكن است پادشاه نامؤمن شرابخواره و هوسباز و مستغرق گناه با عالم بالا نزديك باشد و نور هدايت را براي راهنمايي مؤمنان بگيرد… پادشاهان افرادي بيدادگر و پرهيزشكن گناه آلود و جرمكارند و خدا براي تنبيه كردن ما جانشين واقعي پيغمبر خود را از ما دور و پادشاهان را بر ما مسلط كرده است و پادشاهي بر جامعه مسلمانان, تنها شايسته و درخور مجتهدي است كه پايه دانش و تقوايش از همگان بالاتر باشد…. پادشاه و دربارش دشمن سرسخت و آشتي ناپذير دين و مذهب مي باشند….)73

ملاقاسم, سرانجام در راه آرمانهاي بلندش سر بداد.

علماي اسلام, در برهه هايي از زمان و شرايطي ويژه, مبارزه قهرآميز را براي به دست گرفتن قدرت, مناسب نديده و براي رسيدن به هدفهاي سياسي و اجتماعي خود, روشهاي مسالمت آميز را برگزيده اند و به زمامداران نزديك شده اند و توانسته اند از كينه ورزي و خشم آنان نسبت به مسلمانان و مردم مستضعف بكاهند و آنان را به سوي هدفهاي انساني و اسلامي هدايت كنند و از توان آنان به سود محرومان بهره برند. تلاشهاي سازنده شخصيتهاي بزرگي چون: ابن علقمي, خواجه نصيرطوسي در دستگاه مغولان براساس اين روش بود. آنان موفق شدند از نيازي كه مغولان به آنان داشتند, بيش ترين و بهترين استفاده را ببرند و سيل بنيان كن مغول را, كه همه چيز را به نابودي مي كشيد, مهار كنند و آن را به سمت هدفهاي انساني بكشانند.
ابن علقمي وزير مستنصر عباسي كه مدت 14 سال سمت وزارت داشت به هنگام هجوم مغولان به بغداد, با شناختي كه از خلافت عباسي داشت, صلاح مسلمانان را در آن ديد كه با مغولان راه مسالمت پيش گيرند و براي جلوگيري از خون ريزي مسلمانان و خرابي بغداد, خليفه را به مدارا با تاتارها دعوت كرد.
تدابير ابن علقمي, كه گرايشهاي شيعي داشت, در نجات جان هزاران نفر از بزرگان دين كارگر افتاد.74
خواجه طوسي نيز, از نيازي كه دستگاه مغول به فكر و دانش وي داشت, توانست به خوبي بهره برد و اين نيروي سركش و ويرانگر را مهار كند و از قدرت شگفت انگيز آنان در سامان دهي به زندگي مردمان و گسترش اسلام بهره بگيرد.75
او در سايه اين قدرت, حوزه هاي شيعي را سامان داد و علماي بسياري را كه از بيم جان به دور دستها كوچ كرده بودند, دوباره گردآورد و با تأمين سياسي, جاني و مالي, زمينه كار و تلاش آنان را براي دين و دنياي مردم فراهم ساخت. پس سخن ابن تيميه كه خواجه را كافر و ملحد و طرفدار تاتار شمرده و همكاري او را با مغولان عيب گرفته است76, پيش از آن كه از روي خيرخواهي و پژوهش باشد, از هوس و تعصبات كور مايه مي گيرد و گفته ها و سيره او در تكفير مخالفان مسلكي خود, بويژه پيروان اهل بيت, بي پايگي گفته هاي وي را آشكار مي سازد.
علامه حلّي نيز, كه رئيس حوزه حلّه و مرجعيت فتواي شيعيان را داشت, چون زمينه را براي همكاري دين و دولت اجراي احكام اجتماعي اسلام, در حكومت سلطان محمد خدابنده مناسب ديد, به ايران آمد و موفق شد بسياري از سران مغول را به اسلام و تشيع علاقه مند سازد و در سايه توان و قدرت آنان, اسلام را در جامعه پياده كند.77

دردوره صفويان, گرچه همه كارها و برنامه هاي شاهان صفوي مورد تأييد علماء نبود, ولي شرائط ويژه و امتيازات دولت صفوي بر ديگر نظامهاي موجود حكم مي كرد گروهي از علماء به ياري دولت نوپاي آنان بشتابند و در رفع مشكلات فقهي و امور دادرسي و… با آنان همكاري كنند. پيروز شدن صفويان بر هرج و مرج گسترده و دردناكي كه آن روز سراسر ايران را در برگرفته بود و نيز حمايت بي دريغ صفويان از مذهب اهل بيت, در برابر دولت عثماني كه اين مذهب در نزدشان جرم به حساب مي آمد, از دلائلي بود كه علماء را به پشتيباني از آنان برانگيخت و عالماني چون: محقق كركي, شيخ بهايي و علامه مجلسي در راه ديني كردن دولت و اجراي احكام سياسي و اجتماعي اسلام قدمهاي مفيدي برداشتند. آنان, افزون بر تهيه متون ديني و تدوين قوانين مدني و حكومتي و نظارت بر اجراي آن, تا سر حد امكان, در برابر كجرويهاي دولتمردان و رواج گناه در جامعه ايستادند.
حفظ نظام صفوي براي حوزويان, چنان اهميت داشت كه هرگاه خطري متوجه مرزهاي اسلام مي شد, علماء همراه سپاهيان در صحنه هاي پيكار حاضر مي شدند و افزون بر پاسداشت حدود خدا در ميان لشگريان, به آنان دليري مي بخشيدند.
درنبرد چالدران كه از سوي سلطان سليم عثماني عليه ايران آغاز شد, صدها نفر ازعلماي بزرگ و طلاب حوزه, در كنار سپاهيان, براي دفاع از ايران و تشيع وارد پيكار شدند و گروهي از بزرگان حوزه, چون سيد عبدالباقي و امير شريف و سيد محمد كمونه, شهيد شدند.78
ارزيابي ذهني و باور مسلمانان اين نتيجه را به دست داد كه حكومت در بين دينداران نهادي ديني بوده و فرمانروايان نيز مشروع بودن خود را از سوي شريعت مي دانسته اند.

* اين نگرش و باور و برداشت, ويژه مسلمانان صدر اسلام نبوده, بلكه در طول زمان, در ميان گروههاي گوناگون جامعه, پيوسته بوده و سيره اي مستمر را شِكل بخشيده است.

* سيره متشرعه با دلائل عقلي و نقلي, هماهنگي دارد از حجتهاي شرعي است.

* سيره و برداشت و باور دين باوران, از دليلهاي محكم و تاريخي امام امت بر ولايتِ فقيه بوده و پيوند دين و دولت و حاكميت اسلام شناسان, مقوله اي جديد نيست كه مربوط به روزگار مرحوم نراقي و دوره قاجار باشد79, بلكه پيشينه دراز دارد و از دوران پيامبر(ص) سرچشمه مي گيرد.

* رفت و آمد عالمان شيعي به دربارها, در راستاي عمل به تكاليف شرعي خود بوده و اين رفت وآمدها و همكاريها, هميشه و همه جا, توجيه رفتار و عملكرد شاهان نبوده است.

* انديشه جدايي دين از حكومت, سابقه تاريخي ندارد و مربوط به دو سده اخير است كه به علل و زمينه گسترش آن اشاره مي كنيم.

پيشينه تفكر جدايي دين از حكومت:
شماري از نويسندگان معاصر, سابقه جدايي دين و حكومت را به سده هاي مياني تاريخ اسلام برگردانده اند و سرآغاز دوره مغول و نيز حكومت اكبرشاه در هند را, نمونه اي از دين گريزي حاكمان شمرده اند.

ابوالحسن ندوي و نيز عبدالعزيز بدري, ادعا كرده اند اكبر شاه فردي دين ستيز بوده و در حكومت او, دين به هيچ انگاشته مي شد. اينان به او نسبت داده اند كه اجازه داد كنيسه هايي كه در دوره مسلمانان تبديل به مسجد شده بودند, به حالت نخست برگردند, در هند گاو كشته نشود و…80
گروه ديگري از تاريخ نگاران معاصر, اين سخنان را دور از واقعيت قلمداد كرده و گفته اند: حكومت اكبر شاه, نه تنها با دين و دين باوران سرستيز نداشته كه با آن هماهنگ بوده است و علماي بنام با او همكاري داشته و او را در امور اجتماعي ياري مي داده اند.
علامه محمد حسين مظفر, اكبرشاه را زمامداري دين باور مي داند كه به روزگار او, شعائر اسلامي و شيعي در هند رواج يافته است.81
حسن الامين, اكبر شاه را زمامداري بي تعصب و مسلماني علاقه مند به دين مي داند كه براي بهتر اداره كردن سرزمين هند, روش آسان گيري را پيشه كرده بود و از همفكريهاي عالمان بزرگ استفاده مي كرد.82
بدون اين كه بخواهيم همه كارهاي اكبرشاه را تاييد كنيم, با توجه به شواهد تاريخي و همكاري علمايي چون فتح اللّه شيرازي و شيخ مبارك ناكوري با او, نمي توان وي را فردي دين ستيز و معارض با اسلام شمرد, بلكه روش او را بايد برداشتي از مكتب در تبليغ دين قلمداد كرد.
شواهد تاريخي گوياي آن است كه انديشه لائيك و جدايي دين از حكومت, در دو سده اخير, به دست استعمار به جهان اسلام راه يافت و روشهاي خشن و غيرمردمي دولتهايي كه به اسم دين به مردم حكومت مي كردند, بويژه عملكرد استبدادي دولت عثماني, كه به نام خلافت هرگونه آزادي را از مردم دريغ داشته بود, زمينه را براي گسترش افكار وارداتي غرب آماده تر مي كرد.

با اشغال اندونزي توسط هلند در آغاز سده 17 ميلادي و اشغال هند و هجوم ناپلئون به مصر, اروپاييان به جهان اسلام رخنه كردند. غرب براي رسيدن به هدفهاي سياسي و اقتصادي خود, بر آن شد پيروزيهاي نظامي و سياسي خود را با برتري فرهنگي استوارتر سازد و اسلام را به عنوان مهم ترين مانع از سرراه خود بردارد و اين, ممكن نبود جز اين كه تز جدايي دين از سياست را در بين مسلمانان, نهادينه كند. اروپائيان, خود و با ياري گرفتن از انديشه وابستگان و خودباختگان, انديشه لائيك را كه خود تجربه كرده بودند به جهان اسلام وارد كردند و اين فكر را در همه جا پراكندند: (اروپا هنگامي به كاميابي و موفقيت رسيد كه دين را از حكومت جدا كرد و وقتي اربابان دين و مذهب از قدرت كنار رفتند و به كنيسه ها بازگشتند دانش و صنعت رشد كرد.)83

بسياري از خودباختگان و خودفروختگان, بر اين پندار بودند كه اگر جهان اسلام بخواهد از عقب ماندگي رها شود, بايد راه اروپا را دنبال كند و از دين فاصله بگيرند.

برخي از محققان معاصرعرب, دوره محمد علي پاشاي مصري را سرآغاز نفوذ غرب و جدايي دين از حكومت در جهان اسلام شمرده اند و با استناد به شواهد و قانونهاي دولت مصر در آن زمان, اين نتيجه را به دست داده اند كه فرمانهاي صادره از محمد علي پاشاه, پيش از آن كه از متون ديني اثر پذيرفته باشد, از قانونهاي اروپايي اثر پذيرفته است. و دستورها و فرمانهاي دولت, از جمله قانون احوال شخصي و قانونهاي مدني, با قرآن هماهنگي و برابري ندارند. در قانون مدني مصر, پس از اصلاحهاي فراوان, آيينها و قانونهاي اسلامي, منبع سوم براي استفاده دادرسان در هنگام نبود نقل قانوني, پيشنهاد شده است:

(هرگاه حكم شرعي در مساله اي موجود نباشد, قاضي به مقتضاي عرف حكم خود را صادر مي كند و چنانچه حكم عرفي موجود نباشد, احكام به مقتضاي قوانين اسلامي صادر مي گردد و چنانچه حكم اسلامي موجود نبود, به مقتضاي قانون طبيعي و قواعد عدالت خواهدبود.)84

متاسفانه روش قانونگذاري مصر سرمشق ديگر كشورهاي عربي قرار گرفت و در قانونهاي مدني ليبي و سوريه و عراق, فقه اسلامي در مرتبه فروتر از جايگاه اصلي خود قرار گرفت. گام بلندتر در جدا كردن دين از سياست, الغاي خلافت در تركيه, در اواخر قرن نوزده ميلادي بود. دولت ششصدساله عثماني, از آغازتاسيس, خود را حكومت ديني مي شمرد و باشعار حاكميت اسلامي حق حاكميت بر همه مسلمانان را از آنِ خود مي دانست. پس از شكست عثماني در جنگ اول جهاني, گروهي از تركان جوان به رهبري مصطفي كمال, تلاشهاي دامنه داري را براي الغاي خلافت آغاز كردند. هدف نخست آنان جدا كردن سلطنت از خلافت و سپس تبديل سلطنت به جمهوري بود. نظريه پردازان جديد ترك براي ايجاد زمينه فرهنگي الغاي خلافت, چنين استدلال مي كردند كه حكومت نهادي انتفاعي است و از جانب خداوند دستور ويژه اي براي حكومت صادر نشده است و نهادهاي سياسي سنتي كه در گذشته تاريخ اسلام در ميان مردم رواج داشته اند, مقدس نيستند و پيروي ازآنها بر مردم لازم نيست.

مصطفي كمال بر روش خود چنين استدلال مي كرد:

(پيغمبر ما به صحابه خود دستور داده است كه ملتهاي جهان را به دين اسلام درآورند و فرمان نداده است كه براي اين ملتها, حكومت برقرار كنند.)85

اين گروه, در ابتدا با نمونه آوردن از تاريخ اسلام و سيره خلفا, بيش تر بر دست برداشتن دولت عثماني از ديگر سرزمينها و مسلمانان تاكيد داشت ولي كم كم, هويت خود را آشكار ساخت و دين و دولت, رو در روي يكديگر قرار داد و با حمله به دين, دين را ضعيف و از صحنه به در كرد. آتاتورك, كه با تمدن غربي آشنا و در سفرهاي اروپايي دلباخته آن شده بود,با استفاده از موقعيتي كه پيدا كرده بود به خاطر پيروزي بر يونان و پشتيبانيهايي كه مي شد از ناسيوناليستهاي عرب و دولتهاي غربي و از همه مهم تر فساد دولت عبدالحميد و ناتواني آنان در اداره جامعه, توانست, دولت مذهبي عثماني را بر اندازد و حكومتي به سبك دولتهاي غربي در آسياي صغير پي افكند.

(او… تعطيل همه مكتب خانه ها و مدارس كشور را كه عمدتا زير نظر روحانيون و يا توسط آنها اداره مي شد, اعلام داشت و مدارس غير مذهبي تاسيس كرد. به جاي قوانين فقه اسلامي, قوانين مدني و جزايي تازه اي بر پايه نظامهاي اروپايي وضع كرد…. حروف لاتين را به جاي حروف عربي… متداول ساخت… مصطفي كمال همچنين برنامه گسترده اي به منظور پژوهش در باب زبان و تاريخ كهن تركيه آغاز كرد و كوشيد پيوندهاي ملي را در جامعه ترك جانشين پيوندهاي ديني سازد.)86

امام امّت, پيروزي مذهب ستيزان را در تركيه معلول غرب گرايي و بيگانه شدن سردمداران تركيه با تاريخِ و فرهنگ گذشته خود مي شمرد و در جاي جاي سخنان خود تاكيد مي كند كه هدايت كننده اصلي آتاتورك در مبارزه با مذهب, غربيان بودند. مجد و عظمت مسلمانان كه در سايه قدرت دولت عثماني ايجاد شده بود و تا شرق و غرب گسترش يافته بود و كسي در جهان حريف و ميدان دار او نبود, براي اروپائيان ناگوار بود. آنان با تجزيه تركيه و روي كار آوردن دولتي دين ستيز, از مسلمانان انتقام گرفتند و عظمت و شوكت آنان را از ميان بردند و به هدفهاي فرهنگي و اقتصادي كه قرنها در انتظار آن بودند, رسيدند.87

(كوشش كرده اند غربي ها كه ما را از خودمان بيخود كنند, ما را از ميان تهي كنند. به ما اين طور بفهمانند كه خودتان هيچ نيستيد و هر چه هست, غرب است و بايد رو به غرب بايستيد. آتاتورك در تركيه (من مجسمه او را ديدم) دستش اين طور بالا بود. گفتند: او دست خود را بالا گرفته رو به غرب, كه بايد همه چيز ما غربي بشود.)87

نخستين نشانه هاي جدايي دين و سياست در ايران را بايست پس از جنگهاي ايران و روس جست وجو كرد. پس از شكست ايران از روسيه تزار, دولت قاجار براي برآوردن نيازهاي فني و نظامي, دست نياز به سوي غرب دراز كرد و رفت و آمدهاي فرهنگي و سياسي ميان ايران و اروپا فزوني گرفت.89 فاصله گرفتن تدريجي و كم مهر شدن دولت به دين و روحانيت, نيتجه پيوند روبه رشد ايران و اروپا بود.

كارگزاران قاجار, براي تبرئه شكست از امپراطوري روس, گناه آن را متوجه دخالت روحانيت در جنگ و سياست مي ساختند و موفق شدند با تبليغات ناروا و قلمهاي مسموم چهره مردان دلير و علماي ناموري چون: ميرزا محمد مجاهد را كه در دفاع از ايران نقش سترگي داشت, بد جلوه دهند و آنان را از صحنه اجتماع به كنار برانند.90

اين تبليغات ناروا در كناره گيري روحانيت از سياست و شركت در كارهاي بزرگ اجتماعي, بسيار كارگر افتاد.

درخطر قرار گرفتن استقلال سياسي و اقتصادي ايران در جريان رژي و قرارداد تنباكو, عاملي بود كه دوباره دين و سياست به هم نزديك شوند و قدرت مذهب در صحنه سياسي جامعه افزايش يابد. مردم, دوباره به اهميت حضور مذهب در جامعه پي بردند و روحانيت آگاه و بيدار, به عنوان مظهر آرمانهاي ملّي مطرح شد و قدرت مرجعيت با رهبري ميرزاي شيرازي افزايش يافت و دولتيان ناگزير شدند بخشي از اختيارات خود را به علماء واگذارند:

(خاتمه موفقيت آميز لغو امتياز تنباكو در ايران, يك نتيجه مستقيم داشت و آن افزايش شايان توجه قدرت روحانيون بود. اندكي پس از لغو تحريم, ناصرالدين شاه, خود را ناگزير به احضار علماي تهران ديد, تا از آنان به سبب تقويت كردن اساس دولت سپاسگذاري كند و به آنان قول داد كه: در تمام كارهاي مهم به صلاح ديد و مشورت آنان رفتار خواهد كرد.)91

پس از اين ماجرا, ارتباط دين و دولت بيش تر شد, تا در واقعه مشروطيت آثار مثبت خود را نشان داد و رسالت روحاني و سياسي و اجتماعي را به هم در آميخت و مجلسي شورايي براساس قانونها و آيينهاي اسلامي تشكيل شد.

همزمان با جنبش مشروطيت,علماي بزرگ عراق, عليه استعمار انگليس بپاخاستند و پيوند دين و سياست را به بهترين و زيباترين وجه, نماياندند. اين نهضتهاي ديني ضدّ استعماري, كه منافع بيگانگان را به خطر انداخته بود, از ديد غربيان و دين ستيزان به دور نماند. از اين روي تلاشهاي دامنه داري را در عرصه فرهنگ و سياست عليه نفوذ مذهب و روحانيت آغاز كردند.

استعمار, با كمك ايادي نفوذي خود, به مبارزه با عناصر مذهبي روي آورد, تا با شايعه پراكني و تحقير و توهين و كهنه پرست و مرتجع خواندن علماء و… جايگاه والاي آنان را در ديدگاه مردم فرو ريزند و زمينه را براي حذف مذهب در جامعه فراهم آورند. به گفته شادروان جلال آل احمد:

(اين پيروزي مقدماتي به ضرر نهايي روحانيت تمام شد, چرا كه هم كمپاني و هم حكومتهاي دست نشانده و هم روشنفكر خدمتگزار حكومت, دريافتند كه حريف اصلي كيست تا به آن طريق كه مي دانيم در مشروطه و پس از آن دستش را كوتاه كنند.)92

پس از مشروطه, آبرو و حيثيت حوزه, توسط روشنفكر نمايان هدف قرار گرفت و رهبران مذهبي مشروطه, چون طباطبائي و بهبهاني و مدرس و … آماج تيرهاي اتهام و قلم بمزدان قرار گرفتند. گروهي از علماي بزرگ, با دسيسه ها و نقشه هاي پنهان استعمار و گروهكهاي وابسته كشته شدند, تا آن كه زمينه براي به قدرت رسيدن رضاخان آماده گرديد.

رضاخان كه دست نشاندگي خود را از بريتانيا, پنهان نمي كرد, آشكارا به مخالفت با دين و مذهب روي آورد و با شعار روشنفكري و خرافه زدائي نمادها و شعائر مذهبي و شيعي را كهنه پرستي خواند و حجاب زنان را مانع ترقي و پيشرفت جامعه شمرد و آن را ممنوع ساخت و دست علما را از كارهاي سياسي و اجتماعي كوتاه كرد.

امام امت از تلاش دشمنان اسلام براي دين زدايي چنين ياد مي كند:

(اين دژ بزرگ اسلام و اين دژ بزرگ روحانيت, هر دوي آنها مورد نفرت اجانب است. هم اسلام را با آن دشمن هستند براي اين كه از اسلام بدي ديده اند. اسلام نمي گذارد كه اينها مخازن ما را از بين ببرند. و هم روحانيت را معارض خودشان مي دانند و اين را مي خواهند بشكنند. رضاخان كه آمد, تمام نظرش به اين بود كه اين قدرت آخوند را بشكند, تمام نظرش اين بود; لكن مامور بود نه معذور. ماموري بود كه معذور هم نبود. تمام قوايش را صرف اين كرد كه اين لباس را از تن اينها بيرون بياورد.)93

و در دوره پهلوي دوّم, دين و ودلت بيش تر از يكديگر فاصله گرفتند. كارگزاران شاه براي مبارزه با اسلام و از ميدان به در كردن پيشوايان مذهبي, از هيچ كوششي دريغ نكردند. قوانين مدني و جزايي اسلامي كه در مشروطيت به ثبت رسيده بود, به بوته فراموشي سپرده شد, تاريخ اسلام كه از زمان ورود اسلام به ايران, تقويم رسمي كشور بود. كنار نهاده شد. فساد و گناه رواج يافت و بي حجابي و برهنگي زنان ارزش شمرده شد و عزت و قدرت ايرانيان با قراردادهاي تحميلي سياسي و اقتصادي در پيشگاه بيگانگان قرباني شد كه انقلاب اسلامي, به رهبري حضرت امام خميني, بيش از اين به او مجال نداد و بساط وي را در نورديد.

نتيجه آن كه: جدا شدن دين از دولت در جهان اسلام, بدعتي بود كه از دو سده اخير با پيروزي سكولار در اروپا و رواج آن به جهان اسلام, روي داد.

نويسندگاني كه در نوشته هاي خود به جدايي دين از حكومت پرداخته اند, پيش از آن كه: به نقد تاريخي اين تفكر در اسلام پرداخته باشند, سخن آنان بازتابي است از عملكرد دولتهاي اسلامي معاصر آنان و دفاع علما از رژيم خلافت. به بيان ديگر, اين خرده گيريها, پيش از آن كه به اساس همگرايي دين و دولت برگردد, به شكل حكومت مربوط مي شود. عبدالرزاق مصري نيز, در پايان بحث از دين و دولت, با باورمندان به همگرايي دين و دولت, آن جايي كه حكومت ديني بتواند آزاديهاي اساسي جامعه را تامين كند و انسانها را در انتخاب شكل دولتي كه بهتر بتواند شعائر ديني و عدالت اجتماعي را رواج دهد, آزاد بگذارد, همداستان مي گردد.94
--------------------------------------------------------------------------------
پاورقيها:
1 . (صحيفه نور), مجموعه رهنمودهاي امام خميني, ج138/17, مركز مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي.
2 . (الاسلام واصول الحكم, بحث في الخلافه والحكومه في الاسلام), علي عبدالرزاق با نقد: دكتر ممدوح حقي15/, دار مكتبة الحياة, بيروت, 1966.
3 . (ولايت فقيه), امام خميني20/, موسسه نشر و تنظيم آثار امام خميني.
4 . (تفسير نورالثقلين), الحويزي, ج68/4, افست علميه قم; (علل الشرايع), شيخ صدوق170/, باب 133ح2, دار احياء التراث العربي, بيروت.
5 . (الكامل في التاريخ), ابن اثير, ج93/2. دار صادر, بيروت.
6 . (السيرة النبويه), ابن هشام, ج163/4, دار احياء التراث العربي.
7 . سوره (توبه), آيه 103.
8. (تاريخ الامم والملوك), محمد بن جرير طبري, ج387/2 ـ 400, افست, مكتبة اروميه, قم.
9 . سوره (نساء), آيه 59.
10 . (صحيفه نور), ج57/15.
11. (الاسلام واصول الحكم)113/.
12. همان مدرك120/.
13. (تاريخ الامم والملوك) ج455/2; (شرح نهج البلاغه), ابن ابي الحديد ج220/1, دار احياء التراث العربي, بيروت.
14 . (بحارالانوار), علامه مجلسي, ج223/29, مؤسسة الوفاء, بيروت.
15. (علل الشرايع), شيخ صدوق148/ باب 122, دار احياء التراث العربي; (نهج البلاغه), خطبه 3.
16 . (مقدمه), ابن خلدون), ترجمه محمدپروين گنابادي, ج420/1, علمي فرهنگي, تهران.
17 . (تاريخ الخلفاء), جلال الدين سيوطي263/. مطبعه السعادة, مصر.
18. (سلسله هاي اسلامي), كليفور دادموند, ترجمه فريدون بدره اي35/, مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي.
19. (بحارالانوار), ج357/44.
20. (تاريخ الخلفاء)257/.
21. (مروج الذهب), مسعودي, ج183/4, دارالمعرفه, بيروت.
22. (آل بويه), علي اصغر فقيهي128/, انتشارات صبا.
23. همان مدرك449/.
24. (جنبشهاي اسلامي در جهان عرب), هرايرد كمجيان, ترجمه حميد احمدي31/, انتشارات كيهان.
25. (الخراج), ابي يوسف9/.
26. (الاسلام بين العلماء والحكام), عبدالعزيز بدري104/, المكتبة العلميه.
27. (شرح نهج البلاغه), ابن ابي الحديد, ج242/13, داراحياء التراث العربي.
28. (الاسلام واصول الحكم), علي عبدالرزاق, با نقد دكتر ممدوح حقي67/, منشورات دار مكتبة الحياة, بيروت 1966.
29. (الخراج), يحيي بن آدم قرشي, دارالمعرفة, بيروت.
30. (الخراج), ابي يوسف3/, دارالمعرفه.
31. (الامامه والسياسه), ابن قتيبه.
32. (كتاب الاموال), ابي عبيد, قاسم بن سلام, با تحقيق محمد خليل هراس, دار الكتب العلميه.
33. (احكام السلطانيه), ماوردي, مكتب الاعلام الاسلامي, قم.
34. (احكام السلطانيه), قاضي ابن ابي يعلي, مكتب الاعلام اسلامي.
35. (سير الملوك يا سياستنامه), خواجه نظام الملك, علمي, فرهنگي.
36. (شرح لمقاصد الطالبين, في اصول عقايد الدين, سعد الدين عمر تفتازاني, ج271/2. متن مقاصد في الكلام, در حاشيه همين كتاب چاپ شده است.
37. (معالم القربه في احكام الحسبه), محمد بن محمد بن احمد قرشي, نشر الهيئة المصريه العامه لكتاب.
38. (سلوك الملوك), ابن روزبهان, با تصحيح محمد علي موحد, خوارزمي.
39. مجله (كيان) شماره 50/28.
40. (پيشواي صادق), سلسله درسهاي اسلامي حضرت آيت اللّه خامنه اي 17/, انتشارات سيد جمال.
41. (نهج البلاغه), خطبه 173.
42. (صلح امام حسن), شيخ راضي آل ياسين, ترجمه ايت اللّه سيد علي خامنه اي 356/, آسيا.
43. (تحف العقول), ابن شبه حراني82/; (صلح امام حسن)518/.
44 . (تحف العقول)172/.
45. (صحيفه نور), ج208/2.
46. (بحارالانوار), ج144/46 ـ 105.
47. همان مدرك, ج156/48.
48. همان مدرك, ج136/49.
49. كتاب الخراج, ابي يوسف36/.
50. (بحارالانوار), ج349/46.
51. (علل الشرايع), شيخ صدوق606/, باب 385.
52. (الاسلام واصول الحكم)68/.
53. (الكامل في التاريخ), ابن اثير, ج478/4, دار صادر.
54. (تاريخ طبري), ج497/5.
55. (جهاد الشيعه في العصر العباسي الاول), سميره مختار الليثي55/ نشر بطحاء.
56 . (شهداء الفضيلة), علامه اميني3/, دارالشهاب.
57. (وسائل الشيعه), شيخ حرعاملي, ج3/11.
58 . (اختيار معرفة الرجال), شيخ طوسي, تحقيق مصطفوي412/ شماره 771, دانشگاه مشهد.
59. (رجال النجاشي), تحقيق محمد جواد نائيني, ج325/1 شماره 342, دارالاضواء.
60. (بحارالانوار), ج370/47.
61. (كافي), كليني, ج110/5, دارصعب.
62. (بحارالانوار), ج261/49.
63. (دائرة المعارف بزرگ اسلامي), ج386/4.
64. (بحارالانوار), ج355/51.
65. (تصحيح الاعتقاد), شيخ مفيد, با مقدمه سيد هبة الدين شهرستاني22/. چاپ شده در (مجموعه مصنفات شيخ مفيد), ج5.
66. (الدرجات الرفيعه في طبقات الشيعه), سيد علي خان458/ مؤسسة الوفاء, بيروت.
67. همان مدرك560/.
68. (تاريخ شيعه), علامه محمد حسين مظفر, ترجمه سيد محمد باقر حجتي276/, دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
69. (اعيان الشيعه), علامه امين, ج13/5, دارالتعارف للمطبوعات.
70. (تاريخ شيعه)226/.
71. (المهذب), عبدالعزيز بن براج طرابلسي, ج34/1, انتشارات اسلامي, وابسته به جامعه مدرسين, قم.
72. (اللمعة الدمشقيه), شهيد اول, شرح كلانتر, ج133/1, دارالعالم الاسلامي.
73. (سفرنامه شاردن), ترجمه اقبال يغمايي, ج1145/3, انتشارات توس.
74. (دائرة المعارف بزرگ اسلامي), ج/328.
75. (قصص العلماء), تنكابني 379/, اسلاميه.
76. (التفسير الكبير), ابن تيميه, ج131/3, دارالكتب العلميه.
77. (قصص العلماء)356/.
78. (شهداء الفضيله)108/.
79. مجله (احياء), شماره 99/2.
80. (الاسلام بين العلماء والحكام), عبدالعزيز بدري108/.
81. (تاريخ شيعه)332/; (ريحانة الادب), ج383/4, خيام.
82. (دائرة المعارف الاسلامية الشيعيه), حسن الامين, ج377/3.
83. (الاسلام واصول الحكم)28/. از ياد داشتهاي دكتر ممدوح حقي بر اصول الحكم, به نقل از يكي از متشرقان اروپايي.
84. (حكومت منهاي دين), علامه محمد مهدي شمس الدين, ترجمه حسن شمس گيلاني82/.
85. (تفكر نوين سياسي اسلام),حميد عنايت, ترجمه ابوطالب صارمي55/, اميركبير.
86. (دائرة المعارف بزرگ اسلامي), ج58/1.
87. (صحيفه نور), ج87/1.
88. همان مدرك, ج25/9.
89 . (تاريخ و فرهنگ), مجتبي مينوي380/, خوارزمي, تهران.
90. (قصص العلماء)129/.
91. (دين و دولت در ايران), حامد انگار, ترجمه.
92. (خدمت و خيانت روشنفكران), جلال آل احمد ج57/2, خوارزمي.
93. (صحيفه نور), ج119/9.
94. (الاسلام واصول الحكم)82/.
........................................................................................
منبع: فصلنامه حوزه، شماره 85
 چهارشنبه 6 شهريور 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 382]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن