تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 14 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):خداى عزّوجلّ به موسى عليه‏السلام وحى كرد: اى موسى! به زيادى ثروت شاد مشو و در هيچ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820708300




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سخن امام صادق عليه السلام در باره امام حسين عليه السلام


واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: در تفسير فرات بن ابراهيم از امام جعفر صادق عليه السّلام روايت ميكند كه فرمود:
امام حسين عليه السّلام را مادرش ميبرد، پيامبر اكرم امام حسين را گرفت و فرمود:خدا قاتل و ربايندگان اشياء تو را لعنت كند! خدا افرادى را كه بر عليه تو قيام ميكنند هلاك نمايد! خدا بين من و آن افرادى كه بر عليه تو قيام مينمايند حكم فرمايد! حضرت زهراى اطهر عليها السّلام گفت: پدر جان! چه ميگوئى؟
فرمود: اى دختر عزيزم! به ياد آن اذيت و ظلم و ستم و غدرى آمدم كه بعد از من و تو دچار حسينم خواهد شد، حسينم در آن روز در ميان گروهى است كه گويا، ستارگان آسمان هستند و بسوى شهادت ميشتابند. گويا، من لشكرگاه و موضع اثاث و تربت آنان را مى‏بينم.
فاطمه زهراء گفت: پدر جان! اين موضعى كه شما آن را توصيف ميكنى كجا است؟ فرمود: موضعى است كه آن را كربلاء مينامند و آن موضع براى ما و امامان و امت خانه كرب و بلاء است. گروهى از اشرار امت من بر حسين و يارانش حمله و خروج ميكنند كه اگر عموم افرادى كه در آسمانها و زمين هستند براى احدى از ايشان نزد خدا شفاعت كنند پذيرفته نخواهد شد و آنان هميشگى در دوزخ خواهند بود.
فاطمه اطهر گفت: پدر جان! آيا حسين من شهيد خواهد شد!؟فرمود: آرى، اى دختر عزيزم! بنحوى شهيد مى‏شود كه احدى قبل از او
شهيد نشده باشد! آسمانها، زمين‏ها، ملائكه، وحوش، گياهان، درياها و كوه‏ها براى حسينم گريان ميشوند. اگر خدا به آنها اجازه دهد نفس كشى در روى زمين باقى نيست كه تنفس كند. گروهى از دوستداران ما نزد حسين ميايند كه در روى زمين بخدا عالمتر و بحق ما ثابت‏تر از ايشان نخواهد بود. در روى زمين احدى غير از آنان نيست كه متوجه حسين شود. ايشان در تاريكى‏هاى ظلم و ستم چراغ‏هاى درخشنده‏اى هستند، آنان شفاعت خواهند كرد، ايشانند كه فرداى قيامت وارد حوض كوثر من خواهند شد، موقعى كه بر من وارد شوند ايشان را بوسيله علائمى كه دارند ميشناسم، اهل هر دينى امامان خود را ميطلبند، ولى آنان غير از ما كسى را نخواهند طلبيد. ايشانند كه باعث قوام زمين ميباشند و باران براى خاطر آنان نازل مى‏شود. (1) حضرت زهراء عليها السّلام گريان شد و گفت: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ! رسول اعظم به آن بانوى معظمه فرمود: بافضيلت‏ترين اهل بهشت افرادى هستند كه در دنيا شهيد شده باشند، جانها و اموال خود را دادند كه در عوض بهشت را دارا باشند، آنان در راه خدا قتال ميكنند و دشمن را ميكشند و خودشان كشته ميشوند و اين وعده‏اى است حق كه خدا داده. آنچه را كه نزد خدا ميباشد بهتر است از دنيا و آنچه در آن است. شهيد شدن از مردن آسانتر است. هر كسى كه شهادت نصيبش شده باشد به جايگاه خود خواهد رفت و كسى كه كشته نشود يقينا خواهد مرد.
اى فاطمه، اى دختر محمّد! آيا دوست ندارى فرداى قيامت هر دستورى كه بدهى نزد اين خلق از تو اطاعت شود، آيا راضى نيستى كه پسرت از حاملين عرش محسوب شود، آيا راضى نيستى كه مردم نزد پدرت بيايند و طلب شفاعت نمايند، آيا دوست ندارى كه شوهرت در روز قيامت مردم عطشان را از حوض كوثر سيراب نمايد، دوستان خود را سيراب كند و دشمنان خويش را تشنه بگذارد، آيا راضى نيستى كه شوهرت اختيار دوزخ را داشته باشد، دوزخ از او اطاعت كند، هر كسى راكه وى بخواهد در ميان خود نگاه دارد؟آيا راضى نيستى بنگرى ملائكه در اطراف آسمان ايستاده و بتو و هر دستورى كه بدهى نظر داشته باشند، نيز ملائكه نظر كنند و بنگرند كه شوهرت با خلائقى كه حاضر شده‏اند نزد خدا مخاصمه كند، چه اعمالى خواهى ديد كه خداى توانا با قاتل فرزند تو حسين و قاتل شوهرت انجام خواهد داد، زيرا حجت آن حضرت بر خلق تمام و دوزخ مطيع وى خواهد شد، آيا دوست ندارى كه ملائكه براى پسرت گريه كنند و هر چيزى براى او تأسف بخورد، آيا راضى نيستى كه هر كسى بزيارت حسين تو بيايد خدا ضامن او باشد، هر كسى بزيارت حسين برود ثواب يك حج و عمره خواهد داشت و يك چشم بهمزدن از رحمت خدا دور نخواهد بود و هر گاه بميرد شهيد مرده باشد و مادامى كه زنده باشد ملائكه براى او دعاء كنند، و هميشه در امان خدا باشد تا از دنيا رحلت نمايد.حضرت زهراى اطهر گفت: پدر جان تسليم و راضى شدم، بخدا توكل كردم.سپس پيغمبر معظم اسلام صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم دست روى قلب و چشمان فاطمه كشيد و فرمود:من و شوهرت و دو فرزندت در يك مكانى خواهيم بود كه چشم تو روشن و قلب تو خوشحال شود
زندگانى حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام 284 بخش سى و يكم در باره اخبارى كه پيامبر و على و حسن عليهم السلام راجع به شهادت امام حسين عليه السلام داده‏اند. ..... ص : 268
پاسخ امام زمان عليه السّلام به عبد اللَّه قمى‏(2)
13- «سعد بن عبد اللَّه قمّى» گويد:
چهل و چند مسأله مشكل، آماده كردم، و جواب دهنده‏اى براى آنها نيافتم، لذا گفتم: به «سرّ من راى» مى‏روم و از امام عسگرى عليه السّلام مى‏پرسم، وقتى به در خانه امام عليه السّلام رسيدم اذن دخول خواستم و وارد شدم، وقتى او را ديدم فكر كردم ماه شب چهارده را مى‏بينم.ديدم بچه‏اى بسان ستاره مشترى روى ران راست امام عليه السّلام نشسته، به او سلام كردم، و او پاسخ ما را داد و دستور نشستن صادر كرد و نشستيم.آنگاه از امور دينى و مسائل شيعه و هداياى آنها پرسيديم؟ (يعنى پرسيديم بگو چه در انبان داريم).امام حسن عسگرى عليه السّلام به او نگاه كرد و فرمود: فرزندم، به شيعيانت پاسخ بده؟امام عليه السّلام به هر كدام كه پرسشى در دل داشتيم، پاسخ دادند، بدون اينكه ما سؤال كرده باشيم! و براهين را روشن نمود، تا جايى كه عقل ما حيران شد، كه چه درياى علمى است و چطور اين گونه از غيب خبر مى‏دهد؟! سپس امام حسن عسگرى عليه السّلام به ما التفاتى كرده و پرسيد: چرا به اينجا آمده‏ايد؟ گفتم: عشق ما به ديدار مولايمان ما را به اينجا آورده؟ سپس فرمود:هر چه مى‏خواهى از نور چشمم (امام زمان عليه السّلام) سؤال كن؟از جمله سؤالاتى كه پرسيدم اين بود: مولايم مرا از تأويل «كهيعص» خبر ده؟ فرمود: اين حروف از خبرهاى غيبى است كه خداوند آنها را به زكريا داد و سپس آنها را به محمد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم گفت، و آن اين است كه: زكريا از خدا خواست كه نام‏هاى پنجگانه را به او بياموزد؟ جبرئيل بر او نازل شد و به او آموخت و زكريّا هنگامى كه محمد و على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السّلام را ياد كرد،اندوهش بر طرف شد و چون به نام حسين عليه السّلام رسيد، بغض گلويش را فشرد، و روزى از خدا پرسيد: چرا هر گاه چهار نفر اول را نام مى‏برم دلم تسلّى مى‏يابد و هر گاه به نام پنجمى مى‏رسم، اشكم جارى و اندوهم زياد مى‏شود؟ لذا خداوند داستان را برايش روشن كرد و فرمود: «كهيعص» پس «ك» نام كربلا و «هاء» شهيد شدن عترت عليهم السّلام و «يا» يزيد كه نسبت به حسين عليه السّلام ستم روا مى‏دارد و «عين» عطش و «صاد» صبر اوست. (1) پس وقتى زكريا آن را شنيد، سه روز از مسجدش بيرون نرفت، و مردم را نپذيرفت و همچنان گريه مى‏كرد و مى‏گفت: بار خدايا آيا بهترين همه خلقها، به فرزندش رنج و محنت مى‏دهى؟ و اين مصيبت را براى او مى‏فرستى؟ خدايا به على عليه السّلام و فاطمه عليها السّلام لباس اين معصيت را مى‏پوشانى؟ و غم اين بلا را به ساحتشان روا مى‏دارى؟ خدايا به من فرزندى ده كه در پيرى چشمم روشن شود و او را وارثى خوب گردان كه مقام او با من چون «مقام حسين عليه السّلام» باشد؟پس وقتى كه روزيم كردى، مرا به حبّش مبتلا كن، سپس با او مصيبتى بر من وارد كن، همان گونه كه محمد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم حبيبت را مصيبت زده مى‏كنى؟ (اين بود كه دعا به اجابت رسيد) و حمل يحيى چون حمل حسين عليه السّلام شش ماه بود
ارشاد القلوب-ترجمه سلگى ج‏2 360
پاسخ امام زمان عليه السلام به عبد الله قمى ..... ص : 359
غم نامه كربلا 44
سفر غم انگيز رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و دو خطبه كوتاه او ..... ص : 42
تسليت فرشتگان مقرّب‏
هنگام تولّد امام حسين عليه السّلام در همه آسمانها، فرشته مقرّبى باقى نماند مگر اينكه به محضر رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم آمدند و سلام عرض كردند، و به آن حضرت در مورد مصيبت حسين عليه السّلام تسليت گفتند و آن حضرت رابه پاداش عظيمى كه عوض شهادت حسين عليه السّلام به او داده خواهد شد با خبر كردند، (1) و تربت قبر امام حسين عليه السّلام را به رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم نشان دادند. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم در اين هنگام چنين نفرين كرد:اللّهمّ اخذل من خذله، و اقتل من قتله، و لا تمتّعه بما طلبه، خدايا! خوار گردان كسى را كه حسين عليه السّلام را خوار كند، و قاتلش را بكش، و او را به مقصودش نرسان.
سفر غم انگيز رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم و دو خطبه كوتاه اوهنگامى كه امام حسين عليه السّلام دو ساله شد،
براى رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم مسافرتى پيش آمد، ناگهان در يكى از رهگذرها ايستاد و در حالى كه اشك از چشمانش سرازير مى‏شد گفت:
«إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» «1»
يكى از حاضران از علّت ناراحتى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم پرسيد، آن حضرت فرمود:
«اين جبرئيل است كه از زمينى كه در كنار فرات به نام كربلا است به من خبر مى‏دهد كه فرزندم حسين عليه السّلام در آن كشته مى‏گردد.» شخصى پرسيد: اى رسول خدا! چه كسى آن حضرت را مى‏كشد؟فرمود: «مردى كه نامش يزيد است، گويى به قتلگاه و مرقد حسين مى‏نگرم.» پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم به سفر خود ادامه داد و پس از مدّتى غمگين بازگشت، مردم در مسجد اجتماع كردند، پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم بر فراز منبر رفت، در حالى كه حسن و حسين عليهما السّلام در پيش رويش بودند، خطبه خواند، پس از خطبه، دست راستش را بر سر حسن عليه السّلام و دست چپش‏را بر سر حسين عليه السّلام نهاد، (1) سپس سرش را به سوى آسمان بلند كرد و عرض كرد: «خدايا! محمّد بنده و رسول تو است، و اين دو پاكترين خاندان من و برترين افراد خانواده و شجره من هستند، اين دو را بعد از خود در ميان امّتم به يادگار مى‏گذارم. جبرئيل به من خبر داد كه اين پسرم (حسين عليه السّلام) كشته و واگذاشته مى‏شود، خدايا! كشته شدن در راه خدا را براى او مبارك گردان، و او را از سادات و سروران شهيدان قرار بده. خدايا! به قاتل و خواركننده او بركت نده.» همه حاضران با صداى بلند، زار زار گريستند، پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم به آنها فرمود: «أ تبكون و لاتنصرونه، آيا گريه مى‏كنيد، ولى او را يارى نمى‏كنيد؟» سپس پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم در حالى كه رنگش برافروخته و چهره‏اش سرخ شده بود (به فراز منبر) بازگشتت و در حالى كه سرشك اشك از چشمانش سرازير بود خطبه كوتاه ديگرى خواند، و فرمود:«اى مردم! من در ميان شما دو يادگار گرانقدر مى‏گذارم كه عبارتند از: كتاب خدا و عترتم يعنى اهل بيتم و آنان كه اساس سرشتشان از من است، آنان كه وجودشان با آب و گل زندگى من آميخته شده، و ميوه من هستند، و اين دو (قرآن و عترت) از همديگر جدا نگردند تا در كنار حوض كوثر قيامت بر من وارد گردند، من در انتظار ديدارشان به سر مى‏برم، و من از شما جز آن را كه پروردگارم خواسته و به آن امر فرموده نمى‏خواهم و آن مودّت و دوستى نزديكان و خويشان من است «1» خوب متوجّه باشيد به گونه‏اى با آنها رفتار كنيد كه مبادا فرداى قيامت در كنار حوض كوثر، با وضعى با من ملاقات كنيد كه با آنهادشمنى كرده باشيد و آنها را كشته باشيد.»
از «ام سلمه» روايت مى‏كند كه در يكى از روزها، مشاهده كردم رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله دست بر سر حسين عليه السلام مى‏كشيد و مى‏گريست. عرض كردم: علت گريه شما چيست؟ در پاسخ فرمود: «جبرئيل» به من اطلاع داد كه اين فرزندت، در سرزمينى به نام «كربلا» به شهادت مى‏رسد و مشتى هم از خاك سرخ‏فام آن را به من داد و اظهار داشت كه اين خاك، از تربت همان قتلگاه است. آنگاه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله مشت خاك را به من داد و فرمود: هرگاه اين خاك، به صورت خون درآمد، بدان كه او به شهادت رسيده است. «ام سلمه» گفته است كه آن خاك را در ميان شيشه‏اى ريختم و آن شيشه در نزد من بود با خود مى‏گفتم روزى كه اين خاك به صورت خون درآيد، روز بزرگى خواهد بود.
فضائل پنج تن عليهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت ج‏4 271 ا در ميان شيشه‏اى ريختم و آن شيشه در نزد من بود با خود مى‏گفتم روزى كه اين خاك به صورت خون درآيد، روز بزرگى خواهد بود.






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[مشاهده در: www.freedownload.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 161]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن