تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 19 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):سه چيز است كه اگر مردم آثار آن را مى‏دانستند، به جهت حريص بودن به خير و بركتى ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1814659121




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

فضايل امام على‏(ع) ازنظر ابوالفتوح رازى


واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: فضايل على‏عليه السلام در كتاب «روض الجنان و روح الجنان‏» مشهور به:تفسير ابوالفتوح رازى
دانشمندان بزرگ شيعى با همه تنگناهايى كه در قرون نخستين اسلامى - از سوى دستگاه جبار اموى و سپس حكومت عباسى - وجود داشته و آنان، نيز، با دسيسه‏هاى گوناگون، در مواقع حساس، به قتل و نهب و زجر و آزار شيعيان دست مى‏يازيده‏اند و به هر صورت، از نشر فرهنگ شيعى كه با خصيصه اعتراض و مقاومت توام بود، جلوگيرى مى‏كرده‏اند.
با اين همه، دلباختگان اين فرهنگ اصيل و پويا كه از كانون وحى و سرچشمه‏امامت و تعليمات خاص اهل‏البيت‏عليهم‏السلام نشات گرفته بود، تلاش مى‏كردند فرهنگ تشيع را كه پيوسته با خون و شهادت و ايثار همراه بوده است; همچنان بارور و پويا نگهدارند. از جمله تلاشهاى مهم علمى، بر مبناى عقايد شيعى و فقه جعفرى - مى‏توان از تدوين و نگارش تفسير قرآن ياد كرد.
از جهت نيازى كه به قرائت و فهم كتاب آسمانى، از همان آغاز احساس گرديد، دانشمندان عامه با كوششهاى علمى از سويى و علماى خاصه ، به هدايت احاديث نبوى‏صلى الله عليه وآله و روايات منقول از پيشوايان دينى و تعليمات مذهبى از ائمه اطهارعليهم‏السلام و ياران و تلامذه آنان كه به حقيقت مفسر قرآن كريم و مبلغ معارف جعفرى بودند از سوى ديگر، كوششى پيگير به كار بردند و كتابهاى زيادى در «علم قرائت‏»، «بلاغت‏»، «صرف و نحو زبان عربى‏»، و «لغت‏» و «تفسير قرآن‏» و «آيات الاحكام‏» و ... نوشتند كه برشمردن آنها، حتى به اجمال، از گنجايش اين مقال، خارج است.
ما، در اين جا، از تفسير عظيم «روض الجنان و روح الجنان‏» كه به زبان فارسى درى در نخستين دهه‏هاى قرن ششم هجرى، در شهر رى، به همت دانشمندى شيعى مذهب و بر مبناى فقه جعفرى، به نام حسين‏بن على‏بن محمدبن احمد خزاعى نيشابورى در بيست مجلد نگاشته شده است، نام مى‏بريم. اين تفسير گرانقدر در واقع نخستين تفسير فارسى بر مبناى مذهب تشيع است.
هر چند جزئيات زندگى اين مفسر بزرگ روشن نيست، اما معلوم است كه نسبش به نافع‏بن بديل ورقاء از صحابه حضرت رسول صلى الله عليه وآله مى‏رسد.
اين تفسير بزرگ على‏رغم حجم زياد و مجلدات بيستگانه از زمان تاليف تاكنون، براى علاقه‏مندان به كلام الهى و علوم قرآنى، مرتبا استنساخ مى‏شده و دست‏به دست مى‏گشته است; چنان كه در كتابخانه‏هاى داخل و خارج نسخه‏هايى از دستنوشته‏هاى آن موجود است. از زمان رواج صنعت چاپ در كشور اسلامى ما، اين كتاب گرانقدر، سه نوبت چاپ شده و از آن چاپها، به طريق افست، چاپهاى بعدى انجام پذيرفته است. اين دستنوشته‏هاى متعدد و چاپهاى متنوع نشان اعتماد كامل اهل تحقيق و توجه خاص به اين تفسير كم‏نظير است.
درباره اين تفسير عظيم دانشمندان بزرگوار از گذشته و حال داوريهاى ارزنده‏اى كرده‏اند كه ما به ذكر پاره‏اى از آنها مبادرت مى‏كنيم:
... قديمترين ترجمه حالى كه از او (ابوالفتوح رازى) در دست است‏ به قلم دو نفر از معاصرين و تلامذه اوست:
يكى شيخ منتجب الدين ابوالحسن على‏بن عبيدالله بن الحسن بن الحسين بن بابويه رازى متوفى بعد از سنه‏585 صاحب فهرست معروف كه در اول مجلد بيست و پنجم بحارالانوار مرحوم مجلسى بتمامه مندرج است.
و ديگر رشيدالدين ابوجعفر محمدبن على بن شهرآشوب مازندرانى معروف به ابن شهرآشوب متوفى در سنه 588 صاحب كتاب مشهور معالم العلماء...
شرح حال ابوالفتوح رازى در دو كتاب مزبور گرچه در نهايت اختصار است و حاوى هيچ‏گونه معلومات تاريخى نيست ولى چون به قلم دو نفر از معاصران خود مؤلف است در غايت اهميت است، ترجمه عين عبارت منتجب الدين از قرار ذيل است:
«شيخ امام جمال‏الدين ابوالفتوح حسين‏بن على‏بن محمد خزاعى رازى عالم و واعظ و مفسر و متدين او را تصانيفى است از آن جمله تفسير موسوم به روض‏الجنان و روح الجنان فى تفسير القرآن در بيست مجلد و روح‏الاحباب و روح‏الالباب فى شرح الشهاب. هر دو كتاب مزبور را من بر مؤلف آنها قرائت نموده‏ام‏»
(فهرست منتجب‏الدين مطبوع در اول مجلد بيست‏وپنجم بحارالانوار ص‏5. فهرست مزبور جداگانه نيز چاپ شده است.)و ترجمه عبارت ابن شهرآشوب در معالم العلماء از قرار ذيل است: «استاد من ابوالفتوح بن على رازى از تاليفات اوست روح الجنان و روح الجنان فى تفسير القرآن به زبان فارسى است ولى عجيب است [يعنى خوشايند و مطبوع است] و شرح شهاب...
و باز همو در كتاب ديگر خود مناقب آل ابى‏طالب معروف به مناقب ابن شهرآشوب در ضمن تعداد مشايخ خود يكى همين مؤلف مانحن فيه «ابوالفتوح حسين بن على‏بن محمد رازى‏» را مى‏شمرد و در اواخر همان فصل بازگويد: «و ابوالفتوح روايت روض‏الجنان و روح‏الجنان فى تفسير القرآن را به من اجازه داده است‏» (مناقب ابن شهرآشوب طبع طهران‏1/9). (1)
يكى از معاصرين شيخ ابوالفتوح، عبدالجليل قزوينى رازى صاحب كتاب معروف به (النقض) است... و او اين كتاب را در حدود 556 تاليف كرده است و نام ابوالفتوح رازى را آورده. گويد: او [ ابوالفتوح رازى] تفسيرى نوشت‏بيست مجلد و همه طوايف طالب و راغب آنند. (2)
مرحوم ابوالحسن شعرانى درين باره مى‏نويسد: و از اين عبارت مستفاد مى‏گردد كه در سال 556هجرى تفسير او پايان يافته و ميان مردم منتشر بوده است. (3)
قاضى نورالله شوشترى هم در كتاب مجالس المؤمنين درباره اين تفسير گويد:
«... و اين تفسير فارسى در وثاقت تحرير و عذوبت تقرير و دقت نظر بى‏نظير است‏». (4)
تصحيح جديد تفسير ابوالفتوح رازى كه به مساعدت مغتنم بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى و به همت دو تن از استادان دانشمند دانشگاه فردوسى مشهد; جنابان آقايان دكتر محمدجعفر ياحقى و دكتر محمدمهدى ناصح به صورتى مطلوب و دقيق به طبع رسيده و چاپ مجلدات آن در شرف اتمام است; بر مبناى شناسايى و گردآورى نزديك به چهل دستنويس ناقص و كامل و از گوشه و كنار كتابخانه‏هاى داخل و خارج، با تحمل رنج‏بسيار، از سيزده سال پيش آغاز شده است و همه جهات تحقيق و دقت در آن اعمال گرديده است.
مصححان دانشمند در عظمت اين تفسيرچنين نوشته‏اند: «... مى‏توان گفت كه تفسير روض الجنان چيزى كم از ويست‏سال سنت تفسير نويسى پارسى را پست‏سر دارد و در واقع در آن سالها [قرن ششم هجرى] شايستگى آن را يافته است كه صرف‏نظر از يك تفسير قرآن به عنوان متنى پارسى و مجموعه‏اى كامل و عزيزالوجود همپاى متون معتبر نثر فارسى - وبى‏ترديد در ميان آثار پرحجم و ممتاز، به عنوان يكى از ارزنده‏ترين آنها - جاى خاص خود را بازيابد (5) ».
كار توانفرساى مقابله و تصحيح اين تفسير كبير، با فراهم آوردن قريب به چهل نسخه كهن كه: «بتدريج در درازاى چندين سال كوشش پيگير از گوشه و كنار كتابخانه‏هاى عمومى و خصوصى ايران و جهان گرد آمده است‏» از سال 1360 ه ش عملا آغاز شده و هنوز ادامه دارد. علاوه بر دو استاد بزرگوار همكاران گروه فرهنگ و ادب اسلامى بنياد پژوهشها كه نامشان در مقدمه جلد اول آمده است; هر كدام به سهم خود تلاشى ارزنده داشته‏اند.
چنان كه اشارت رفت، اين تفسير بزرگ از جهات مختلف كتابى است جامع نكات مهم و شامل فوائد تفسيرى بسيار از قبيل علوم قرائت، فقه، روايت، لغت، اشتقاق، كلام، حديث و مشتمل بر اشعار و امثال عربى و فارسى كه به استشهاد از شعراى بزرگ عرب و گاه زبان فارسى نقل شده است. دقايق صرفى و نحوى و مزاياى بسيارى كه بازگو كردن همه آنها در اين مختصر امكان ندارد. همه اين مزايا كتاب تفسير مزبور را در نوع خود، منحصر به فرد ساخته كه جا دارد از جهات مختلف ميدان پژوهش محققان و معركه آراء صاحب‏نظران قرار گيرد.
مزيت ديگر اين تفسير لغات كهن فارسى و كاربردهاى نخستين آنها در نثر فارسى است كه خود از جهت زبان درى و لهجه‏شناسى مفيد است. خوشبختانه، به ابتكار و سعى مصححان اين لغات اصيل در پايان هر مجلد در فهرست‏خاص «واژه‏نامه‏» آمده و كار پژوهندگان را، در اين زمينه، آسان كرده است. در پايان هر جلد فهرستهاى متعدد ديگر نيز درباره مكانها، اشخاص، امثال، اشعار فارسى و عربى (با ترجمه) و ... آمده است.
ابوالفتوح رازى به علت‏شيعه بودن و شيفتگى خاص به ساحت اقدس مولى‏الموالى اميرالمؤمنين على‏عليه السلام كه در خانواده‏اش موروثى است، به مناسبتهاى گوناگون شمه‏اى از فضايل و مناقب آن حضرت را نقل كرده و گاه با نامحرمان و ناشايستگان به تعريض سخن رانده است.
ما در اين مقاله، به نقل پاره‏اى از آن موارد مى‏پردازيم. باشد كه شميم عطرآگين فضائل آن سرور عالم اسلام روح و جان خوانندگان عزيز را شادى‏بخش گردد. اين مطلب نيز در خور ذكر است كه ابوالفتوح رازى - همه جا اهل انصاف است و تعصب را در قضاوت او جايى نيست.
على (ع) برادر، وصى و جانشين رسول(ص)
وانذر عشيرتك الاقربين و خويشان نزديك را بترسان،
ابتدا كن بالاقرب فالاقرب والاهم فالاهم. البراء بن عازب روايت كند كه
چون خداى تعالى اين آيت فرستاد:

وانذر عشيرتك الاقربين رسول - صلى الله عليه وآله - كس فرستاد و فرزندان عبدالمطلب را در سراى بوطالب حاضر كرد و اميرالمؤمنين على - عليه السلام - را فرمود تا براى ايشان گوسپندى با مدى گندم طعامى ساخت و صاعى شير براى ايشان به آن بنهاد، ايشان حاضر آمدند و به عدد چهل مرد بودند، يك مرد بيش يا كم، و هر مردى از ايشان معروف بود به آن كه جذعه بخوردى بر يك مقام، و آن شتر بچه پنج‏ساله باشد و فرقى از شير باز خوردى و آن شست صاعى باشد. چون طعام پيش ايشان بنهادند ايشان را خنده آمد از آن طعام اندك و گفتند: اى محمد! اين طعام كه خواهد خوردن، كه خورد اين طعام يك مرد از آن ما نيست؟ رسول - صلى الله عليه وآله - گفت:
كلو بسم‏الله;

بخوريد به نام خداى و ياد كنيد نام خداى بر او. ايشان دست‏به نان و طعام دراز كردند و از آن طعام بخوردند و سير شدند، و از آن صاع شير باز خوردند و سيراب شدند، و حق تعالى اين را آيتى ساخت و معجزى بر صدق
دعوى رسول الله (ص) - عليه الصلاه‏والسلام.
آنگه برپاى خاست پس از آن كه از آن طعام و شراب فارغ شده بودند، گفت: يا بنى عبدالمطلب! ان الله بعثنى الى الخلق كافة واليكم خاصة، فقال تعالى:
وانذر عشيرتك الاقربين و انا ادعوكم الى كلمتين خفيفتين على اللسان ثقيلتين فى الميزان تملكون بهما رقاب العرب والعجم وينقاد بهما لكم الامم وتدخلون بهما الجنة وتنجون بهما من النار شهادة ان لااله الا الله وبانى رسول الله فمن يجيبنى الى هذا لامر ويوازرنى على القيام به يكن اخى و وصيى ووزيرى ووارثى وخليفتى من بعدى
گفت: اى پسران عبدالمطلب! بدانى كه خداى تعالى مرا به جمله خلقان فرستاد بر عموم، و به شما فرستاد مرا بر خصوص، و اين آيت‏بر من انزله كرد: وانذر عشيرتك الاقربين. و من شما را با دو كلمه مى‏خوانم كه بر زبان آسان است و در ترازو سنگى و گران است كه شما بر آن بر عرب و عجم مالك شوى، و امتان شما را منقاد شوند، و به آن به بهشت رسى و از دوزخ نجات يابى، و آن آن است كه: گواهى دهى كه خداى يك است، و من رسول اويم، هر كه او مرا اجابت كند با اين و موازرت و معاونت كند مرا بر اين كار، برادر من باشد و وصى من باشد و وزير من باشد و خليفت من باشد از پس من. هيچ كس هيچ جواب نداد، على‏بن ابى‏طالب برپاى خاست و گفت:
انا اوازرك على هذا الامر، و ان كان اصغرهم سنا واخمصهم ساقا وادمعهم عينا;
و او به سال از همه كهتر و به ساق از همه باريكتر بود و به چشم از همه گريانتر بود، گفت: من تو را موازرت كنم بر اين كار.
رسول - عليه السلام - گفت: بنشين. او بنشست. رسول - عليه السلام - دگرباره اين سخن بازگفت. كس جواب نداد. هم او برپاى خاست و گفت: يا رسول الله! من معاونت كنم تو را بر اين كار، رسول - عليه السلام - گفت: بنشين. بار سه ديگر همين سخن باز گفت. كس برنخاست، هم او برخاست و گفت: من موازرت كنم تو را يا رسول‏الله! رسول - عليه السلام گفت: بنشين يا على. فانك اخى و وصيى و وزيرى و وارثى و خليفتى من بعدى، بنشين كه تو برادر منى و وصى منى و وزير منى و وارث منى و خليفت منى از پس من.
قوم از آنجا برخاستند و بر طريق استهزا ابوطالب را گفتند:
ليهنئك اليوم ان دخلت فى دين ابن اخيك فقد امر ابنك عليك
مبارك باد تو را اى ابوطالب كه در دين پسر برادرت رفتى تا پسرت را بر تو امير كرد. و اين خبر بيرون آن كه در كتب اصحابان ماست، ثعلبى مفسر امام اصحاب الحديث در تفسير خود بياورده است‏بر اين وجه، و اين حجتى باشد هر كدام تمامتر (6)
نمونه ديگر:
اى عجب اگر موسى را يارى بايست در نبوت كه او را وزير باشد و معاون بر اداى رسالت، و او را به فرعون فرستاده بودند، رسول ما را كه به كافة الناس بلكه به جن و انس فرستادند - و هر يكى از صناديد قريش فرعونى بودند - او را وزيرى نبايست؟ بلى! او را وزيرى بود و هم برادر او بود به فرمان خداى و خليفه او بود از پس او تا لاجرم گفت او را: انت منى بمنزلة هرون من موسى الا انه لانبى بعدى گفت: يا على! تو را از من منزلت هارون است از موسى، جز پيغامبرى. اين خبرى است متلقى به قبول، و همه طوايف روايت كنند، و اين خبر دليل امامت اميرالمؤمنين مى‏كند براى آن كه از ظاهر خبر مفهوم آن است كه: رسول - عليه السلام - به اين خبر اثبات كرد اميرالمؤمنين را از خود هر منزلتى كه هارون را بود از موسى، جز نبوت كه به لفظ استثنا كرد. و اخوت كه به عرف مستثناست، و از منازل هارون يكى وزارت بود و يكى خلافت، وزارت فى قوله: واجعل لى وزيرا من اهلى و خلافت فى قوله: هرون اخلفنى فى قومى. (7)





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[مشاهده در: www.freedownload.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 150]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن