تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1834781998
پيامبرِ (ص) مدارا و قاطعيت
واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: «مدارا» و «صلابت»، هر دو از سيرة پيامبر(ص) و تعاليم قرآن کريم به شمار آمده و در حيات سياسي و اجتماعي پيامبر(ص) چه در فقدان قدرت و حکومت، و چه پس از تشکيل حکومت و کسب اقتدار، در گفتار و رفتار ايشان استمرار داشتهاند.(1) «مُدارا» در لغت، به معني نرمش و ملاطفت و رفق با مردم و چشمپوشي از خطاي آنان است و در روايات اسلامي نيز به همين معنا بکار رفته است.
در بررسي قرآن کريم و روايات و سيره پيشوايان دين به دست ميآيد که «مدارا و نرمش» و «رأفت و رحمت»، اصل جاري اسلامي و ارزش مسلم قرآني و از عوامل گسترش اسلام در شبه جزيره عربستان و جهان بوده است. ابتدا بايد بررسي کرد که ظرف جريان مُدارا و نرمش بعنوان اصل ارزشي اسلام کجاست؟ آيا يک اصل مطلق است؟ و آيا همه جا حتي در اصول و قوانين ديني جاري است؟ اين اصل، بيشک نميتواند مطلق باشد و حتماً حدودي دارد که اجراي آن فراتر از اين حدود، آن را تبديل به يک پديدة ضدارزشي يعني مداهنه و مصانعه و سازشکاري در حق ميگرداند. همانگونه که ترک اين اصل در مرز خويش نيز به ناهنجاري «خشونت» ميانجامد. از آيات و روايات به دست ميآيد که مُدارا در مسائل شخصي و نيز مسائل اجتماعي که در تقابل با حقوق ديگران نيست و در کيفيت ترويج اسلام و ارزشهاي ديني، توصيه شده اما در مسائل اصولي دين و اجراي حدود و احکام ديني، نرمش کاملاً مذموم و ناروا است و سهلانگاري در اينگونه مسائل، به پديدهاي مذموم بنام «ادهان و مُداهنه» منجر ميشود که مورد نهي شديد اسلام است و اگر به تضييع حقوق ديگران [= حقالناس] بيانجامد نيز «معاونت در ظلم» بشمار ميرود.
اينک به نمونهاي مختصر از آيات و روايات و سيرة اوليأ ديني در خصوص مدارا و نيز قاطعيت و صلابت، اشاره ميکنيم:
قرآن و مُدارا:
قرآن کريم در توصيه به مدارا در مواردي که به تضييع حقوق و حدود شرعي نينجامد، از جمله فرموده است:
1) «فبما رحمةٍ من الله لِنتَ لهم ولو کنتَ فظاً غليظ القلبِ لانفضوا من حولک فاعف عنهم واستغفرلهم و شاورهم فيالامر فاذا عزمت فتوکل عليالله ان الله يحب المتوکلين.»(2)
(به رحمت الهي، با آنان نرمخو و پرمهر شدي. اگر تندخو و سختدل بودي بيشک از پيرامون تو پراکنده ميشدند، از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه و در کارها با آنان مشورت کن و چون تصميم نهائي را گرفتي بر خدا توکل کن که خداوند، توکلکنندگان را دوست ميدارد.)
در اين آيه به يک صفت لازم در رهبري اسلامي يعني گذشت و نرمش و انعطاف در برابر کساني که تخلفي از آنها سر زده و بعد پشيمان شدهاند اشاره شده است.(3)
2) «لقدجأکم رسولٌ من أنفسکم عزيزُ عليه ما عنتم حريصٌ عليکم بالمؤمنين رؤفٌ رحيمٌ».(4)
بيشک براي شما پيامبري از خودتان آمد که بر او دشوار است اگر شما در رنج بيفتيد، به سعادت شما حريص و نسبت به مؤمنان، دلسوز و مهربان است.
3) «فلعلک باخعٌ نفسک علي آثار هم اًن لم تُؤمنوا بهذا الحديث أسَفاً».(5)
بسا اگر ايمان نياورند، تو جان خود را از اندوه در پيگيري مصالح مردم، تباه کني.
4) « ... فلاتذهب نفسک عليهم حسراتٍ انالله عليمٌ بما يصنعون».(6)
مبادبا حسرتيکه برايمردم ميخوري جانت را بدهي و خداوند به آنچه ميکنند دانا است.
اين قبيل آيات بيانگر يکي ديگر از شرايط رهبري و حاکمان اسلامي يعني «دلسوزي و رأفت نسبت به امت» است. پيامبر اکرم(ص) براي هدايت بشريت عشق ميورزيد و براي اجراي اين هدف، شب و روز مجاهدت ميکرد و در نهان و آشکار، در اجتماع و انفراد، تبليغ دين ميکرد و از هدايت نشدن گروههائي از مردم، رنج ميبرد و اين عاليترين درجه رأفت و مهرباني نسبت به امت است.
5) «و ما ارسلناک الارحمةً للعالمين»(7)
و تو را جز رحمتي براي جهانيان نفرستاديم.
6) «محمدٌ رسولالله والذين امنوآمعه اشدآء عليالکفار رحمآء بينهم...»(8)
محمد(ص) پيامبر خداست و کساني که با اويند، با کافران، سختگير و با يکديگر مهربانند.
7) «و ان احدٌ من المشرکين استجارک فأجره حتي يسمع کلام الله ثم ابلغه مأمنه ذلک بانهم قومٌ لايعلمون»(9)
اگر يکي از مشرکان از تو پناه خواست پناهش ده تا کلام خدا را بشنود، سپس او را به مکان امنش برسان، چرا که آنان نادانند.
8) «وانذر عشرتک الاقربين و اخفض جناحک لمن اتبعک منالمؤمنين».(10)
خويشان نزديک را هشدار ده و براي آن مؤمناني که تو را پيروي کردهاند، بال خود را فرو گستر.
9) «واخفض جناحک للمؤمنين».(11)
و بال خويش براي مؤمنان فرو گستر.
10) «خذالعفو و أمُربالعرف واَعرض عن المشرکين».(12)
گذشت پيشه کن و به کار پسنديده، فرمان ده و از نادانان رخ برتاب.
از آيات قرآن به خوبي روشن ميشود که پيامبر گرامي اسلام مأمور به نرمش و مُدارا با مردم بودهاند.
حديث و «مُدارا»
اصل مدارات و رأفت در روايات اسلامي بسيار مورد توجه قرار گرفته است و شامل ابوابي چون باب مدارات، باب رفق، باب تراحم و تعاطف [= مهرباني نسبت به يکديگر]. و باب معاشرت و ابواب ديگري نيز به دلالت التزامي، همين اصل را تأييد مينمايند چون باب اهتمام به امور ديگران، باب حلم و بردباري، باب کظم غيظ، باب عفو و چشمپوشي از لغزش ديگران، باب احترام و تکريم و ارزش نهادن به بزرگان و مؤمنان و... (رجوع شود به کتاب شريف کافي، ج 2).
در اينجا تنها به چند روايت از پيامبراکرم(ص) بسنده مينماييم:
1) قال رسولالله(ص): أمرني ربي بمداراة الناس کما أمرني بأداء الفرائض.(13)
پروردگارم مرا به مدارا و نرمي با مردم دستور فرمود، همچنانکه به انجام واجبات امر فرمود.
2) قال رسولالله(ص): مُداراة الناس نصف الايمان والرفق لهم نصف العيش.(14)
مهرباني و سازگاري با مردم، نيمي از ايمان است، و نرمي با آنان، نيمي از برکت زندگي.
3) جاء جبرئيل(ع) الي النبي (ص) فقال: يا محمد، ربک يقرئک السلام و يقول لک دارخَلقي.(15)
جبرئيل نزد پيامبر(ص) آمد و عرض کرد: پروردگارت به تو سلام ميرساند که با بندگانم مُدارا کن.
و از امام صادق(ع): يحق عليالمسلمين الاجتهاد فيالتواصل و التعاون علي التعاطف والمواساة لااهل الحاجة و تعاطف بعضهم عليبعض حتي تکونوا کما امرکم الله عزوجل «رحمأ بينهم» متراحمين، مغتمين لما غاب عنکم من امرهم علي ما مضي عليه الانصارعلي عهد رسولالله(ص).(16)
(سزاوار است براي مسلمانان که در پيوند با يکديگر و کمک بر مهرورزي و در محبت و رسيدگي به نيازمندان و عطوفت نسبت به هم، کوشا باشند. چنان باشيد که خداي فرمود «رحمأ بينهم» و در غياب مسلمانان، دلسوزشان باشيد آنگونه که انصار در عصر رسول خدا(ص) بودهاند).
سيره پيامبر(ص) و مدارا
پيامبر اسلام به عنوان پيامآور وحي الهي و رهبر و مقتداي خلق عالم، افزون بر بيان، در عمل نيز مظهر رحمانيت و رحيميت و اهل مدارا بودهاند. البته اين سياست تسامح و مُدارا مربوط به همان موارد مجاز در امور شخصي و برخي مسائل اجتماعي است.
وقتي پيامبر اکرم(ص) در مکه براي دعوت مردم به خداپرستي ظهور کرد، با عکسالعمل شديد مواجه گشت؛ و قريش از هيچگونه آزار و شکنجه و افترائات و اهانت دريغ نورزيدند و او را فردي کذاب، ساحر، مجنون و... معرفي ميکردند و وقتي اين اعمال سخيف را به اوج ميرساندند، عکسالعمل پيامبر(ص) اين بود که:
«اللهم اغفرلقومي بانهم لايعلمون».(17)
«بار الها قوم مرا مورد رحمت و مغفرت خويش قرار ده، زيرا اينان حقيقت را نميدانند.»
از اين مهمتر رفتار مهربانانه و انعطاف پيامبر(ص) با مردم در هنگام اقتدار سياسي است که نمونهاي از آن در روز فتح مکه متجلي گشت. در آن روز سرنوشت که پس از سالياني جهاد و مشقت، مکه را فتح کرد و آنان را به زانو درآورد، ميتوانست انتقام آزارها و اهانتها و قتل و غارتها بگيرد اما پيامبر(ص) فرمان عفو عمومي صادر نمود و از تقصير همگان، جز چند نفر که بيش از حد، معاند و پليد بوده و از ائمة کفر به حساب ميآمدند، نگذشت. در روز فتح مکه، هنگام ورود سپاه اسلام با تجهيزات کامل و آرايش خاص به شهر مکه، سعدبن معاذ از بزرگان صحابه و افسران سپاه پيامبر رجزهائي با اين مضمون خواندکه:
امروز روز نبرد است، امروز جان و مال شما حلال شمرده ميشود
قلب عطوف و مهربان پيامبر(ص) از شنيدن اين اشعار، سخت غمگين گشت و جهت تنبيه آن افسر، او را از مقام فرماندهي عزل نمود و پرجم را به پسر وي، قليلبن سعد سپرد.(18)
اين مهرباني براي مردم مکه، که سالها با آن حضرت خصومت ورزيده و با او جنگها نموده بودند، عجيب مينمود و نسيم ملايم عطوفت، آنان را به عفو رهبر بزرگ، اميدوار ساخت و دلها را به پذيرش اسلام، متمايل ساخت.
از ديگر نمونهها ميتوان به عفو «صفوان بناميه» اشاره نمود. صفوان از جمله سران مشرکان مکه و آتشافروزان جنگهاي متعدد عليه پيامبر(ص) بوده است. او مسلماني را در مکه در برابر ديدگان مردم به دار آويخته بود و از اين روي پيامر(ص)، خون او را حلال شمرده بود اما از ترس مجازات به جده گريخت زيرا اطلاع يافته بود که نامش در ليست ده نفري که پيامبر، آنان را از عفو عمومي استثنأ نموده و حکم اعدامشان را صادر کرده، وجود دارد.
عمروبنوهب، پسرعمويصفواناز پيامبر(ص) درخواست عفو و گذشت از او را کرد و پيامبر(ص)، صفوان را عفو نمود. صفوان باور نميکرد که عفو شده است مگر اينکه از رسول خدا(ص) نشانهاي دال بر عفوش بياورند، و پيامبر(ص)، عمامه، يا پيراهن خويش را به عنوان نشانه دادند و او برگشت. وقتي صفوان، چشمش به پيامبر«ص» افتاد، عرض کرد: به من دو ماه مهلت دهيد تا درباره اسلام تحقيق کنم.
پيامبر(ص) فرمود به تو چهار ماه مهلت ميدهم که درباره اسلام تحقيق کني و مسلمان شوي.
صفوان بعدها ميگفت: هيچکس به اين نيک نفسي نميتواند باشد مگر اينکه پيامبر باشد و گواهي ميدهم که خدايي جز خداي يکتا نيست و او رسول خدا است؛ و مسلمان شد.(19)
2- صلابت، قاطعيت و نفي سازشکاري
گفتيم که اصل در اسلام و سيره معصوم(ع)، رأفت و نرمش است. اما گاه نيز صلابت و قاطعيت بدون هيچ تسامح و گذشت، ضروري است. اگر قاطعيت و سختگيري و به اصطلاح خشونت نسبت به دشمنان و منافقان و متخلفان نباشد، طمع دشمنان نسبت به چنين ملتي تحريک ميگردد و بزهکاري در جامعه زياد ميشود، زيرا بزهکاران، احساس امنيت کامل نموده و در خلأ خشونت قانوني، امنيت ملي جامعه را بر هم زده و باعث سلب آسايش مردم ميشوند، عدالت تأمين نشده و فساد و بيعدالتي فراگير ميشود. پس از باب رحمت به مردم، سختگيري و خشونت لازم ميشود. از اين رهگذر است که شريعت اسلامي، دعوت به صلابت و قاطعيت و عدم مداهنه فرمودند و برخي احکام شاق و قاطع، وضع کردند پس اين قوانين نيز از باب رحمت به کل امت تشريع گشته همانند جراحي عضوي فاسد که براي صحت بدن، ضروري است.
بايد دقت کرد که اين قاطعيت و سختگيري و خشونت در قانون اسلام که در سيرة پيامبر(ص) و اولياي بزرگ و معصومين عليهمالسلام متجلي گرديده، نسبت به چه گروههاو افرادي است؟ بنظر ميرسد که بتوان چنين دستهبندي را جهت تعيين موارد اعمال خشونت مشروع، ارائه کرد:
1- مشرکين؛
2- منافقين؛
3- بزهکاران متخلف
اينک نمونهاي از آيات و روايات و سيره عملي پيامبر(ص) را در اين مبحث مرور کنيم:
قرآن، صلابت و قاطعيت
1) «فاذا انسلخ الاشهر الحرُم فاقتلوا المشرکين حيث وجد تموهم و خذوهم و احصروهم و اقعدوالهم کل مرصد... .»(20)
اين آيه (آيه سيف و شمشير)، سختترين دستورها را در مقابله با مشرکان صادر نموده و مشتمل بر چهار حکم شديد و خشن است: بستن راهها، محاصره کردن، اسير ساختن و در نهايت، کشتن مشرکان.
اين چهار حکم به صورت تخييري نيست بلکه با درنظر گرفتن شرايط محيط و زمان و مکان و اشخاص موردنظر، بايد عملي گردد. اگر تنها با بستن راه و محاصره نمودن و يا اسير گرفتن، آنان در فشار قرار گيرند از اين راه بايد وارد شد. و اگر چارهاي جز قتل و کشتن آنها نبود، آنگاه قتل هم جايز و مجاز ميگردد.(21)
2) « فلاتطع الکافرين و جاهِدهُم جهاداً کبيراً».(22)
پس از کافران فرمان مَبر و بدين قرآن با آنان جهاد کن، جهادي بزرگ.
3) «يا ايهاالنبي اتقالله ولاتطع الکافرين والمنافقين».(23)
اي پيامبر، از خدا پروا بدار و کافران و منافقان را فرمان مبر.
«فلاتُطع المکذبين».
از دروغزنان، فرمان مبر
«وَدوا لوتدهن فيدهنون».
دشمنان دوست دارند که نرمي (روغنمالي = ماستمالي) کني تا نرمي کنند.
«ولا تطع کل حلافٍ مهين».(24)
و از هر قَسَم خورندة فرومايهاي فرمان مبر.
يعني آنان دوست دارند کمي تو از دين خود مايه بگذاري، و اندکي هم آنان از دين خويش مايه بگذارند و هر يک درباره دين خويش مسامحه روا داريد تا سازش کنيد.(25)
خداي حکيم، هم در اين آيات و همچنين در آيات 73/75 سوره اسراء و آيات ديگري به شدت تمام، پيامبر گرامي را از سازش و مُداهنه با کفار و مشرکان نهي نموده است.
«و ان کادوا ليفتنونک عنالذي اوحينا اليک لتفتري علينا غيره و اذاً لاتخذوک خليلاً ولولا أن ثبتناک لقد کدت ترکن اليهم شيئاً قليلاً. اذاً لاذقناک ضعف الحياة و ضعف الممات ثم لاتجدوا لک علينا نصيراً.»
و همانا نزديک بود که تو را از آنچه به تو وحي کرديم بلغزانند و بگردانند تا بر ماجز آن را که وحي کرديم، ببندي و آنگاه تو را به دوستي خود گيرند. و اگر نه آن بود که تو را استوار داشتيم، نزديک بود که اندکي به آنان گرايش کني. آنگاه، در صورت گرايش - تعداد دو چندان عذاب در اين زندگي، و دو چندان پس از مرگ ميچشانديم و آنگاه براي خويش در برابر ما ياوري نمييافتي.
اين آيات با تأکيد فراوان هشدار ميدهد که مبادا وسوسههاي گروههاي مشرکان و آنان که به دين، معتقد نيستند، در مسلمانان و مؤمنان، ضعف و سستي به مسائل ديني ايجاد کند و روحيه آنان را در مسائل و مباني ديني تضعيف نمايد و هشدار ميدهد که بايد با قاطعيت تمام با آنان مبارزه کرد و مجازات کمترين انعطاف در مقابل مشرکان و بيدينان، عذاب مضاعف در دنيا و سراي ديگر است.
امروزه نيز مسلمانان نبايد مفتون تبليغات ضدديني دشمنان و دوستانِ به ظاهر مسلمان گردند و نسبت به دين و مباني ديني، سُست و منفعل سياست آنان گردند و تسامح و تساهل نشان دهند.
«فاصبر لحکم ربک و لا تطع منهم آثماً اوکفوراً».(26)
(در برابر فرمان پروردگارت شکيبايي کن و از آنان هيچ گنه پيشه يا ناسپاسي را فرمان مبر.)
«فأعرض عن من تولي عَن ذکرنا ولم يرد الا الحياة الدنيا».(27)
از هر کس که از ياد ما روي برتافته و جز زندگي دنيا را خواستار نبوده است، روي برتاب.
«اتبع ماأوحي اليک من ربک لاالهالاهو وأعرض عنالمشرکين».(28)
از آنچه از پروردگارت به تو وحي شد پيروي کن. هيچ معبودي جز او نيست. و از مشرکان روي برگردان.
4) «ولاترکنوا اليالذين ظلموا فمستکم النار و مالکم من دون الله من اوليأ ثم لاتنصرون».(29)
به کساني که ستم کردند مگراييد و بر ظالمان تکيه ننماييد که موجب شود آتشي شما را فراگيرد و در برابر خدا براي شما دوستاني نخواهد بود و سرانجام ياري نخواهيد شد.
اين آيه به عنوان يک وظيفه قطعي فرموده است که در امور عقيدتي، سياسي، نظامي و اقتصادي و فرهنگي، به ظالمان و ستمپيشگان، تکيه و اعتماد و همکاري و دوستي نکنيد.
بنابراين مُداهنه و رکون به ستمگران، باعث سقوط به آتش عذاب است. افزون بر اين آيات فراوان ديگري نيز وجود دارد که دستور به جهاد و مجاهده در راه خدا با مشرکان و اهل کتاب و منافقان را صادر نموده است و نيز آيات و رواياتي که توبيخ و سرزنش از افرادي ميکند که از شرکت در جهاد با دشمنان دين، براي احيأ دين خدا سرباز ميزنند وجود دارد. از مجموع اين آيات بدست ميآيد که مُداهنه در دين و احکام ديني، صحيح نيست و از اهل معصيت و گناهکاران و مشرکان و ...، بايد اعراض و تبري جُست و نسبت به آنان بايد قاطعيت به خرج دادند نه تساهل و تسامح.
قاطعيت و عدم مُداهنه در روايات
در جوامع روايي نيز احاديث فراواني در زمينه قاطعيت و عدم مُداهنه و ابراز خشم و اعمال خشونت نسبت به دشمنان و بزهکاران وارد شده که برخي از اين احاديث به دلالت مطابقي و به صراحت لفظي، دال بر اين مطلب است و برخي ديگر به دلالت التزامي و تضمني، و ما تنها به نمونهاي از اين احاديث اشاره ميکنيم:
1- در باب «الحُب فيالله والبغض فيالله»(30)، احاديثي آمده دال بر اينکه «بغض و خشم، در مواردي، لازم و ضروري است. البته نه خشم و کينهتوزي مادي بلکه خشم و قاطعيتي که در راه خدا و براي اجراي احکام الهي و احقاق حقوق شرعي مردم باشد.
2- در باب «الأمربالمعروف و النهي عن المنکر نيز امر به معروف و نهي از منکر، مراحلي دارد که مآلأبه برخورد فيزيکي و ضرب و جرح و حتي قتل ميانجامد. گفتني است که اين مرحلة از امر به معروف و نهي از منکر به دستور حاکم شرع اسلامي بايد باشد و بدون اذن و فرمان ديني نميشود. خشونت در شرع مقدس، روي مصالح و عللي تجويز شده و تعيين حدود و ثغور آن يک بحث فقهي است.(31)
3- در باب «الغيرة والحمية»(32) نيز رواياتي بيانگر اين است که فرد مسلمان در مسائل ديني و... بايد غيرت و خشم بورزد و واکنشهاي صريح و شديد و البته عادلانه نشان دهد.
به عنوان نمونه علي عليهالسلام فرمود:
«لا ترخصوا لانفسکم فتد هنوا و تذهب بکم الرخص مذاهب الظلمة فتهلکو ولاتداهنو فيالحق اذا ورد عليکم و عرفتموه فتخسروا خسراناً مبيناً».(33)
بندگان خدا! به خويشتن، اجازه مداهنه و لااباليگري ندهيد که شما را به ستم ميکشاند. آن گاه که حق را شناختيد و حق به شما روي آورد و نياز به ياري شما دارد، هرگز مداهنه و سستي نکنيد.
و نيز فرمود:
«لايقيم امرالله سبحانه الامن لايصانع و لايضارع ولايتبعالمطامع».(34)
فرمان خدا را برپاي نميدارد مگر کسي که در حق، مدارا نکند و سازش نکند و در پي طمعها نتازد.
قاطعيت و صلابت در سيره پيامبراکرم(ص)
نقل شده است که:
«کان النبي(ص) اذا غضب احمر وجهه»
و در روايت ديگر است که:
«حنف لونه و اسود».(35)
يعني پيامبر، وقتي براي خدا و عدالت، غضب ميفرمود رنگ چهرهاش تغيير مييافت و عکسالعمل شديد ميورزيد.
اينک به چند نمونه از رفتار قاطع و پرصلابت پيامبراکرم(ص) در برخورد با متخلفان و عاصيان توجه کنيم:
هنگامي که پيامبر(ص) براي جنگ با روميان به تبوک ميرفتند، سه نفر از مسلمانان به نامهاي از شرکت در جنگ و از روي تنبلي و سُستي و دنياطلبي سر باز زدند اما به هنگام بازگشت پيامبر از جنگ تبوک، جهت عذرخواهي خدمت آن حضرت رسيدند اما برخلاف انتظار، مورد غضب و بيمهري پيامبر قرار گرفتند و پيامبر(ص)، حتي يک کلمه با آنان سخن نگفت و به مسلمانان دستور فرمود که هيچ کس با آنان سخن نگويد بگونهاي که حتي زنان و فرزندان آنان به محضر پيامبر(ص) آمدند و اجازة جدايي از آنها را خواستار شدند. متخلفان در محاصره شديد اجتماعي، قرار گرفته بودند و فضاي شهر مدينه با آن وسعت براي آنان تنگ شده بود بگونهاي که مجبور شدند براي نجات از اين خواري و رسوايي، مدينه را ترک گويند و به کوههاي اطراف پناه برند و مدتي طولاني در کوهها به سر بردند و به دعا و نيايش و توبه به درگاه خدا روي آوردند تا اينکه سرانجام آيه شريفه: «وعليالثلاثة الذين خلفوا حتي ضاقت عليهم الارض بما رحبت و ضاقت عليهم انفسهم وظنوا ان لاملجأَ من الله الا اليه ثم تاب عليهم ليتوبوا انالله التواب الرحيم» نازل شد و توبه آنان را پذيرفت. پيامبر اکرم(ص) در مقابل متخلفان، هيچ نرمشي نشان نداد و با کمال قاطعيت با آنان برخورد نمود. يعني چنان بر آن سه تن تنگ گرفتند که تمام زمين با همة وسعتش، جائي براي آنان نداشت و جانشان به لب رسيد.
از جمله مواردي که مُداهنه و سهلانگاري در آن جايز نيست، حقالناس است، چه حقوق شخصي افراد و چه حقوق عمومي و بيتالمال که هيچکس حق سازش در اين امور را ندارد. حتي رئيس حکومت و يا امام مسلمين نيز حق تصرف و يا تضييع حقوق مسلمين و بيتالمال آنان را بجز صرف در امورات جامعه و خود مردم ندارد. پيامبر مکرم(ص) و امامان معصوم عليهمالسلام در مسئله بيتالمال و حقالناس بسيار حساس و دقيق بودند و در مسئله شخصي حتي استفاده از يک شمع بيتالمال را هم جايز نميدانند.(36)
در سيره نبياکرم(ص) نيز به خوبي مشهود است که آن حضرت در مورد اموال عمومي و حقالناس سختگير و قاطع و با صلابت بودهاند و هيچگاه در آن باره مداهنه و سستي به خرج ندادهاند.
روز حرکت از سرزمين خيبر، به رزمندهاي که مأمور بستن کجاوهها بود، تيري اصابت کرد و جان سپرد. تحقيقات مأموران اطلاعاتي درباره علت قتل به جايي نرسيد. همگي گفتند: بهشت بر او گوارا باد. اما پيامبر(ص) فرمود: با شما همعقيده نيستم، زيرا عبايي که او بر تن دارد از غنايم و بيتالمال است و او آن عبا را به خيانت برده است و روز رستاخيز به صورت آتش او را احاطه خواهد کرد. از اين روي پيامبر اکرم(ص) بر جنازه او نماز نخواند.(37)
پيامبر (ص) در طول بيست و سه سال نبوت و رسالت، هيچگاه بر سراصول و مباني دين و بر سر اجراي احکام با هيچکس سازش و مداهنه نکرد. پس از غزوه تبوک در سال نهم، نمايندگان قبيله هوازن براي پذيرش اسلام، اظهار تمايل نمودند و لکن شروطي را نيز ذکر کردند که از جمله آن معافيت از حکم «نماز» بوده است. اما پيامبر با قاطعيت و بدون هيچ تساهل و سازشکاري به آنان فرمود:
«لاخير فيدينٍ لاصلاة معه.»
ديني که در نماز نباشد ارزش و سودي ندارد.(38)
همچنين در اجرا، حدود الاهي نيز پيامبر، ذرهاي تسامح و معامله نميکردند زيرا جرمهائي که به هتک حرمت خانواده و اجتماع و آبروي انسانها، هتک عفت عمومي، اختلال در نظام اجتماعي، سُست شدن مباني اعتقادي مردم و.... ميانجامد از موضوعاتي است که نميتوان به سادگي از کنار آنها عبور کرد، پيامبر اکرم(ص) ضمن تشريع و قانونگذاري وحياني اين احکام، خود نيز از مجريان سرسخت اين فرامين الهي بوده و هيچگاه بر سر اين احکام نوراني، نرمش به خرج ندادهاند و در حدود و قوانين الهي. فاطمة خزومي با فاطمه محمدي(س) براي اجراي احکام در دادگاه عدل نبوي يکسانند. زني از اشراف قريش به نام فاطمه مخزومي، مرتکب سرقت شد. رسول خدا(ص) دستور داد حد الهي را درباره او جاري کنند. قبيلة بني مخزوم ناراحت شده و کوشيدند به هر وسيلهاي، مانع اجراي حد شوند.
اُسامة بن زيد که مورد توجه رسول خدا(ص) بود از ايشان تقاضاي عفو کرد. اما حضرت سخت ناراحت شده و فرمود: آيا دربارة حدي از حدود خدا شفاعت ميکني؟ سپس از جا حرکت کرد و ضمن خطبهاي فرمود:
«اي مردم! علت اينکه ملتهاي قبل از شما هلاک شدند اين بود که اگر فرد بلندپايهاي از آنان جرم ميکرد او را به مجازات نميرساندند اما اگر از مردم ضعيف و ناتوان و گمنام، کسي خلاف ميکرد، حکم خدا را دربارة وي اجرا ميکردند. سوگند به خدا، اگر [بر فرض محال] دخترم فاطمه نيز دست به چنين کاري بزند حکم خدا را دربارة او اجرا ميکنم و در برابر قانون خدا، فاطمه مخزومي با فاطمه محمدي يکسان است.»(39)
پيامبر در اجرأ عدالت و احکام اسلام، هرگز مماشات و سهلانگاري نفرمود. امام علي(ع) طي مأموريتي از ناحيه پيامبر(ص) جهت دعوت مردم يمن به اسلام، به آن سرزمين سفر نمود و هنگام مراجعت، از مردم نجران، پارچههاي حرير را به عنوان جزيه و ماليات که طبق پيمان روز مباهله مشخص شده بود، گرفت و سوي مدينه حرکت نمود، در بين راه از حرکت پيامبر(ص) براي شرکت در مراسم حج، اطلاع يافت و بدين جهت فرماندهي سربازان را به يکي از افسران سپرد و خود به سرعت حرکت کرد تا نزديکي مکه به خدمت پيامبر(ص) رسيد. پس از گفتگو با آن حضرت، مأموريت يافت به سوي نيروهاي خود بازگردد و آنها را به مکه بياورد. وقتي امام علي(ع) به ميان سربازان خويش بازگشت، ملاحظه فرمود که پارچههاي حرير را ميان خويش تقسيم کرده و به عنوان لباس احرام، مورد استفاده قرار دادهاند. علي(ع) از اين تصميم جانشين خويش سخت ناراحت شد و او را مورد بازخواست قرار داد. او در پاسخ گفت که با اصرار سربازان مواجه شدم و اين پارچهها را به عنوان امانت به آنان سپردم تا پس از مراسم حج از آنان پس بگيرم. علي(ع) فرمود: تو چنين اختياري نداشتي. آنگاه دستور داد که تمام پارچهها را پس گرفته و بستهبندي نمايند، از اين فرمان قاطع و سخت علي(ع)، گروهي که از عدالت، رنج ميبردند، به پيامبر(ص) شکايت جُستند و از رفتار علي(ع) ابراز ناراحتي نمودند.
پيامبر(ص) اين پيام را به شاکيان رساند:
«ارفعوا أالسنتکم عن علي فانه خشنٌ فيذاتالله عزوجل، غير مُداهنٍ في دينه»
زبان از بدگويي علي(ع) برداريد که او در اجراي دستور خدا، بيپروا و سختگير است و اهل سازش و مداهنه در دين خدا نيست.(40)
ميبينيم که رفتار و سيرة پيشوايان معصوم(ع) در دين خدا و اجراي احکام الهي، هرگز سازگاري و سازش با احدي را بر نميتابد و دين خدا را با هيچ چيز مصالحه نميکنند. کساني که در مکتب علي(ع) تربيت شدند نيز چنين بودند. در انقلاب مردم کوفه عليه عثمان، برخي بزرگان کوفه همانند مالک اشتر نخعي، يزيدبن قيس لرجي، حُجربن عدي کندي، سليمان من صررخزاعي و... نامهاي به عثمان نوشتهاند که در آن آمده است:
«فاننا لن نصالحک عليالبدعة و ترک السنة»(41)
ما هرگز بر سر بدعتهائي که گذاردي و ترک سنت و سيره پيامبر(ص) با تو مصالحه و مدارا نخواهيم کرد.
باشد که سيرة محمدي و علوي «عدم مداهنه در دين» در همه ما پديد آيد و رسوخ يابد.
پى نوشت :
1- اسرأ 72/75.
3- سيره در اصطلاح به آن بخش از رفتار و روش عملي هر شخص گفته ميشود که از حالت وحدت و يکبار يا چند بار محدود انجام گرفتن بيرون آمده باشد و به مرحله تکثر و مداومت رسيده باشد، و به صورت يک سبک و متد درمده باشد. با اين بيان ميتوان گفتکه:
سيره پيامبر(ص)، قسمتي از رفتار علمي و روش آن حضرت است که در مسير زندگي فردي و اجتماعي به آن مداومت مينمود. ولي سنت عبارت است از نقل و قول و تقرير آن حضرت که ممکن بود مداومتي در انجام و بيان آنها نداشته باشد.
4- آل عمران / 159
5 - تفسير نمونه /3/142
6- توبه / 128
7- کهف / 6
8 - فاطر / 8
9- انبيأ / 107
10- فتح / 29
11- توبه / 6
12- شعراء / 214 و 215
13- حجر / 88
14- اعراف / 199
15- کافي / 2 / 117 حديث 4
16- همان، حديث 5
17- همان، حديث 2
18- همان، 175، حديث 4
19 بحارالانوار، 98/167
20- فروغ ابديت، 2/337. سيره بن هشام ، 4/49
21- مغازي /2/853 . سيره ابن هشام /4/60
22- توبه / 4
23- تفسير نمونه / /7 292-293. الميزان /9/156
24- فرقان / 52
25- احزاب / 1
26- قلم / 10-8
27- الميزان /19/371
28- امتنان / 24
29- نجم / 10-8
30- انعام / 106
31- هود / 113
32- کافي 2/127-124
33- جواهرالکلام 21/352 «کتاب الأمر بالمعروف والنهي عن المنکر».
34- الاخلاق، مظاهري 459-445
35- بحارالانوار 77/291
36- نهجالبلاغه / حکمت 110
37- مکارماخلاق، طبرسي 1/54
38- بحارالانوار / 41
39- سيرهابن هشام 3/353 و 354 فرغ ابديت 2/261
40- سيره ابنهشام 4/185
41- سيره ابنهشام 4/185
42- بحارالانوار 21/385 و 41، ص 116-115
43- الفتوح 2/181
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[مشاهده در: www.freedownload.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 401]
-
گوناگون
پربازدیدترینها