تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 20 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خداى والا مى فرمايد: وقتى بنده من كار نيكى اراده كند و نكند آن را يك كار نيك براى ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

سایبان ماشین

بهترین وکیل تهران

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

کرکره برقی تبریز

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1814809361




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

استقامت در سيره پيامبر اعظم (ص)


واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان:
چكيده
استقامت در سيرة پيامبر اعظم(ص) در عرصه‌ها و حوزه‌هاى مختلف، ظهور و بروز و نمود مي‌يابد. از يك سو در تبليغ دين اسلام به قدرى نمود دارد كه خداوند در آيات شريفه قرآن كريم آن حضرت را مورد خطاب قرار داده است (سوره كهف، آيه 6). از سوى ديگر، آن حضرت در مقابل فشارهاى شديد اقتصادى در شعب ابى طالب، دشمنان را وادار به عقب نشينى كرده و صفحات زيبايى را در تاريخ استقامت رقم زده است. در حوزة نظامى على رغم تمام كمبود امكانات، تاريخ شاهد غزوات بسيارى از پيامبر اعظم(ص) بوده كه در سايه صبر و استقامت و توكل به خداوند انجام شده است و در حوزه سياسي، استقامت آن حضرت(ص) در قبال تهديدهاى منافقان و مخالفان، بسيار درخور توجه است.
مقدمه
پيامبر گرامى اسلام(ص) كه در كودكى پدر را از دست داده و در زندگى با مشكلات فراوان روبه رو بودند، تلاش وافر داشتند كه همواره بر صراط مستقيم استوار باشند. رفتارشان چنان سرآمد همگان بود كه از شدت مهربانى و مهرورزي، زبانزد همه و به خاطر صداقت و امانتدارى به محمد امين معروف شدند.
آن حضرت مشكلات زندگى خود را يكى پس از ديگرى با صبر و بردباري، تحمل و استقامت و توكل بر خداوند بزرگ پشت سر گذاشتند، تا اينكه در سن چهل سالگي، در مكه و در شرايطى كه جهل و نادانى در سراسر عربستان بيداد مي‌كرد، به رسالت مبعوث شدند. در روزهاى آغازين رسالت، با علي(ع) و حضرت خديجه براى عبادت به خارج شهر مكه مى رفتند و بعد از مدتى در خود كعبه نماز مي‌گزارند. سه سال شرايط به همين منوال گذشت تا آن حضرت با دعوت از خويشاوندان در منزل خود، آنان را به اسلام فراخواندند و تبليغات دين اسلام را با كمك و همدلى علي(ع) و جمعى از خويشاوندان كه پيشتر مسلمان شده بودند، آشكار فرمودند.
كم كم با بالا گرفتن تعاليم پيامبر(ص)، بر شدت مخالفت مخالفان نيز افزوده شد. از اين رو درگامهاى نخست سعى كردند با ريش سفيدى و وساطت اين بحران را حل كنند. آنان به نزد ابوطالب رفتند كه بزرگ قوم بود، ولى ابوطالب از پيامبر(ص) دفاع كرد. وقتى از اين راه نوميد شدند، تصميم به استهزا و تمسخر پيامبر اسلام گرفتند. ولى اين ترفند آنان نيز با سعة صدر و بزرگوارى حضرت (ص) كه نتيجه اى نداشت.
شخصيت وجودى پيامبر اسلام(ص) در تمامى ابعاد الگوى يك انسان كامل است. لذا محقق بر آن شد با الهام گرفتن از قرآن كريم و فرموده‌هاى بزرگان دين، استقامت و بردبارى آن حضرت در ابعاد مختلف مورد تحقيق و پژوهش قرار دهد.
استقامت در جهت تبليغ دين اسلام
رسول گرامى اسلام(ص) در تبليغ دين مبين اسلام از هيچ تلاش و كوششى دريغ نفرمودند و همواره در برابر معضلات سر راه خود، مقاومت و صبر پيشه مي‌كردند. وجود مباركشان آنچنان پر از رحمت و مهربانى و عطوفت بود كه ايشان را مظهر رأفت خداوند و كانون محبت و مودّت براى همه مردم كرده بود. آن چه وجود پيامبر(ص) را از ديگران متمايز كرده بود اين بود كه مهرورزى و رحمتشان مختص به مسلمانان و خواص نبود، بلكه به مسلمانان و غيرمسلمانان محبت مي‌كرد؛ چرا كه خداوند بزرگ مى فرمايد:
"و ما ارسلناك على رحمه للعالمين" (انبيا، آيه 107)
و ما تورا جز رحمتى براى جهانيان نفرستاده ايم.
شكيبائى واستقامت آن حضرت دربرابر زخم‌زبانها به همراه نگاه محبت آميزشان، چهرة زيبايى از دين را به نمايش گذاشته كه خود تبليغ زواياى مختلف دين است.
"فيما رحم من الله لنت لهم ولوكنت فظا غليظ القلب لا نفضوا من حولك" آل عمران، آيه 159
پس تو به لطف و رحمت الهى با آنان نرمخو شدى و اگر درشتخوى و سخت دل بودى بى شك از دور تو پراكنده مى شدند.
اوج رأفت و مهربانى پيامبر اعظم(ص) در تبليغ دين اسلام و استفامت در برابر كج فهمي‌ها را مي‌توان از آيه ذيل فهميد:
" فلعك باخع نفسك على آثارهم ان لم يؤمنوا لهذا الحديث اسف"
سور‌‌ة كهف، آية 6
چه بسا تو از پى اعراض آنها، اگر به اين گفتار ايمان نياوردند، خود را از اندوه هلاك كني.
خداوند در اين آيه آن حضرت را خطاب قرار مي‌دهد كه اين قدر برخود سخت نگيرد و خود را به رنج و عذاب نيندازد كه اگر آنان ايمان نياوردند از غم و غصه و شدت اندوه از دار دنيا بروند.
در جنگ احد وقتى كه دندان آن حضرت را شكستند و صورتشان را مجروح كردند، اصحاب از ايشان خواستند تا نفرين كنند. ولى آن حضرت در برابر اين خواسته، مقاومت كردند و فرمودند:
"انى لم ابعث لعانا ولكنى بعثت داعيا و رحمه"
من نه براى نفرين، بلكه در مقام صاحب دعوت و كانون محبت مبعوث شدم.
آنگاه دست به دعا برداشت و از كوته نظرى مردم عذرخواهى كرد و فرمود:
خدايا قوم مراهدايت كن؛زيرا اينان نادانند و ازسرجهل برمن ستم رواداشتند.
همو مي‌گويد: اگر يكى از دوستان پيامبر اكرم(ص) دو روز غيبت مي‌كرد، احوال او را مي‌پرسيد. اگر غايب بود، برايش دعا مي‌كرد و اگر حاضر بود به ديدنش مي‌رفت و اگر مريض بود، از او عيادت مي‌كرد.
(طبرسي، 1420، ص 19)
معمار كبير انقلاب، حضرت امام (ره) در مورد عطوفت و استقامت پيامبر مي‌فرمايد: "پيغمبر اسلام(ص) همانطور كه براى مؤمنين رحمت و دلسوز بود، براى كفار هم بود، دلسوز بود براى كفار؛ يعنى متأثر مي‌شود كه اين كفار به كفر خودشان باقى باشند و منتهى به آتش جهنم بشوند. (دعوتش براى اين بود كه نجات بدهد اين اشخاص كافر را)، آن اشخاص عاصى را. خداى تبارك و تعالى خطاب مي‌فرمايد كه: "مثل اينكه مي‌خواهى خودت را بكشى براى اينها كه اينها ايمان نياوردند." متأثر بود كه اينها چرا ايمان نياوردند، اينها چرا نجات پيدا نمي‌كنند." (امام خميني، 1361، ج 7، ص 259)
استاد مرتضى مطهرى (ره) در اين خصوص مى فرمايد:
"در خانواده مهربان بود، نسبت به همسران خود هيچگونه خشونتى نمي‌كرد و اين برخلاف اخلاق و خوى مكّيان بود. بد زبانى برخى از همسران خويش را تحمل مي‌كرد، تا آنجا كه ديگران از اين همه تحمل رنج مى بردند... ". "او با فرزندان و با فرزند زادگان خود فوق‌العاده عطوفت داشت و مهربان بود. به آنها محبت مي‌كرد. روى دامن خويش مي‌نشاند، بر دوش خودش سوار مى كرد، آنها را مي‌بوسيد و اينها همه برخلاف خلق و خوى رايج آن زمان بود."
"روزى در حضور يكى از اشراف، يكى از فرزند زادگان خويش (امام حسن مجتبي(ع)) را بوسيد. آن مرد گفت: دو پسر دارم و هنوز حتى يك بار هيچ كدام از آنها را نبوسيده‌ام. فرمود: "من لايرحم لايرحم"؛
كسى كه مهربانى نكند، رحمت خدا شامل حالش نمى شود.
"نسبت به فرزندان مسلمين خود مهربانى مي‌كرد... نسبت به بردگان، فوق‌العاده مهربان بود. به مردم مي‌گفت: اينها برادران شمايند. از هر غذا كه مي‌خوريد به آنها بخورانيد و هر نوع جامه كه مي‌پوشيد آنها را بپوشانيد. كار طاقت فرسا به آنها تحميل مكنيد. خودتان در كارها به آنها كمك كنيد. مي‌گفت:
آنها را به عنوان بنده يا كنيز خطاب نكنيد؛ زيرا همه مملوك خدائيم و مالك حقيقى خداست. مي‌گفت:
آنها را به عنوان "فتي" (جوانمرد) يا "فتاه" (جوان‌زاده) خطاب كنيد." (مطهري، 1368، ص 173-171)
استقامت در حوزه اقتصادى
بعد از فراخوانهاى متعدد پيامبر(ص) از اطرافيان براى دعوت آنان به دين اسلام و بالا رفتن روحيه و زمينة پذيرش اطرافيان و مردم براى پذيرش دين حق، مخالفان به فكر افتادند تا با وساطت بزرگان، رسول گرامى اسلام(ص) را از اين دعوت منصرف كنند، ولى موفقيتى حاصل نشد. در گامهاى بعدي، قريش تلاش كرد تا طرفداران حضرت را كه اغلب از قبايل قدرتمند نبودند، تحت فشار قرار دهد كه اين حركت قريش باعث به شهادت رسيدن عده‌اى از ياران رسول گرامى اسلام(ص) شد. علي‌رغم تمام اين فشارها، همچنان پيامبر اعظم(ص) و ياران وفادارش از خود استقامت نشان داده و تن به ذلت نمي‌دادند. آن حضرت دستور داد عده‌اى از مسلمانان به سرپرستى جعفربن ابى طالب به حبشه مهاجرت كنند. جعفربن ابى طالب در جمعى علمى به مناظره با هيئت مسيحى حبشه پرداخت كه بسيار موافقيت‌آميز بود. قريش بعد از اطلاع از اين وضعيت، سعى در بازگرداندن آنان كرد كه تلاش آنها با حمايت نجاشى بي‌نتيجه ماند. رفتن عده‌اى از مسلمانان به حبشه باعث كم شدن مسلمانان در مكه و فشار زياد قريش به آن عده شد. در اينجا بود كه قريش طرح محاصره اقتصادى را با هدف ضربه زدن نهايى به بني‌هاشم به مرحله اجرا گذاشت. كه اين محاصره سه سال به طول انجاميد بنى هاشم را به بدترين وضعيت ممكن اقتصادى سوق داد. حضرت خديجه تمامى سرمايه و ثروت خود را براى تسهيل اين محاصره هزينه كرد و مسلمانان نهايت استقامت را از خود نشان دادند. ابوطالب به خاطر حفظ جان پيامبر(ص) و قدرت كم مسلمانان، همه بني‌هاشم و بني‌مطلب را در شعب جمع كرد تا هم از خطرات احتمالى جلوگيرى شود و هم شرايط محاصره اقتصادى آسان‌تر گردد. در نهايت، اين محاصره با استقامت مسلمانان و در زمان مرگ ابوطالب، بزرگ بني‌هاشم شكسته شد.
استقامت در حوزة نظامى
استقامت رسول گرامى اسلام(ص) در حوزة نظامي، علي‌رغم كمبود امكانات و انجام غزوات بسيارى كه در سايه توكل به خدا و صبر و بردبارى شكل گرفت، نشانگر اهميت و نگاه ويژة آن حضرت به مسائل نظامى است.
قريش كه بعد از جنگهاى فراوان به قدرت نظامى پيامبر(ص) پى مي‌برد، بزرگترين تصميم نظامى خودرا به اميد يكسره كردن كارايشان مي‌گيرد وتمامى هم پيمانان خود را براى نبرد با پيامبر(ص)آماده مي‌كند.تجمع اين گروهها براى جنگ با پيامبر(ص) آن قدرزياد بودكه اين نبردبه جنگ احزاب ناميده شد.رسول‌خدا(ص)براى مقابله با دشمن، دستور كندن خندق را دادند كه به تعويق افتادن جنگ منجر شد. (طبرسي، 1375، ص 1173)
استقامت و صبر و بردبارى پيامبر(ص) و القاى آن به مسلمانان باعث شد تا زمان محاصره به طول بينجامد و فرقه‌اى فراوان در بين دشمنان به وجود آيد و علي‌رغم قدرت چشمگير قريش، مسلمانان در اين جنگ به پيروزى برسند. اين خود بيانگر آن است كه پيامبر اسلام(ص) با حداقل امكانات ولى با استقامت و بردبارى توانسته‌اند بر دشمنانى كه تا بن دندان مسلح بودند، پيروز شوند.
آن حضرت همواره تلاش مي‌كردند تا مسلمانان بر اثر پيروزي‌هاى به دست آمده دچار غرور نشوند؛ چرا كه غرور بي‌جا موجبات تباهى را فراهم خواهد كرد. در جنگ حنين كه پس از فتح مكه رخ داد، بر اثر غرور برخى از سپاهيان اسلام و كم تجربگى تعداد تازه مسلمان و نيز كمين دشمن، لشكر اسلام وحشت‌زده در آستانه شكست قرار گرفت و به اطراف پراكنده شد و در نتيجه، رسول خدا(ص) و چند تن از ياران وفادارش در معرض حملة دشمن قرار گرفتند كه البته با توكل به خدا و شجاعت و دلاورى و جنگ دليرانة سپاهيان اسلام، جنگ به نفع مسلمانان تغيير كرد. در اين جنگ نيز استقامت و تيز بينى پيامبر اعظم(ص) مسلمانان را از يك شكست حتمى نجات داد.
نكتة قابل توجه در حوزة استقامت نظامى آن حضرت، استقامت در جهت رعايت اجراى قانون است. رسول گرامى اسلام(ص) به عنوان قانون‌گذار، حافظ و نگهدار قانون، هرگز اجازه نمي‌داد نيروهاى تحت امرش نقض قانون كنند؛ چرا كه خود در حفظ و اجراى آن هميشه پيشگام بود.
در جنگ بني‌قريظه پس از چيره شدن سپاه اسلام بر يهوديان و كشتن خيانتكاران و به اسارت گرفتن بقيه، اموال زيادى از آنان به غنيمت مسلمانان درآمد. برخى همسران پيامبر(ص) از آن حضرت خواستند بخشى از آن همه ثروت و طلاهاى غنيمت گرفته را به آنها اختصاص دهد؛ اما رسول خدا(ص) تن به خواستة آنان نداد. آيات 28 تا 35 سورة احزاب به همسران پيامبر(ص) هشدار فرمود كه اگر خواهان خدا و پيامبر(ص) و سراى آخرتند، بايد به زندگى زاهدانه قناعت كنند و تخطى را از پيامبر(ص) مطالبه نكنند. (طوسي، 1409، ج 8، ص 334-332)
رسول اكرم(ص) به لشكرى از مسلمانان مأموريت جنگى داد و فردى از انصار را به فرماندهى آن برگزيد. فرمانده در بين راه بر سر موضوعى بر نيروهاى تحت امر خود خشم گرفت و دستور داد هيزم فراوانى جمع كنند و آتش بيفروزند. همين كه آتش برافروخته شد، گفت: آيا رسول خدا(ص) از شما نخواسته است كه به اوامر من گردن نهيد؟ گفتند: بلي. گفت: فرمان مى دهم همه خود را در اين آتش بيفكنيد. آنان امتناع كردند. وقتى رسول خدا(ص) از اين ماجرا اطلاع يافت، بر فرمانده برآشفت و فرمود:
اطاعت در موردى است كه فرمانده در چارچوب قانون دستور بدخد. (جمعى از نويسندگان، بي‌تا، ص8-4؛ به نقل از: صحيح مسلم، ج6، ص16)
آنچه در سيرة نظامى آن حضرت بايد به آن توجه ويژه داشت اين است كه پيامبر اعظم(ص) در دادن مسئوليتهاى نظامى به جوانان هرگز ترديد نمي‌كرد. رسول گرامى اسلام(ص) در يكى از حساس‌ترين لحظات عمر با بركت خويش، آنگاه كه لشگركشى به سرزمين روم را به خاطر وضعيت جسمى و روحى خود امكان‌پذير نمي‌دانست، تلاش كرد فردى را با انرژى و مديريت بالا به فرماندهى برگزيند. از اين رو، اين مسئوليت مهم را به جوانى 18 ساله (اسامه بن زيد) واگذار كرد. در صورتى كه در جمع آن لشگر، افرادى با تجربه و مسن تر نيز بودند. ولى رسول خدا(ص) با تكيه بر نيروى عظيم جواني، مسئوليتى به اين مهمى را به اسامه بن زيد واگذار فرمود.
حضرت رسول(ص) در هر شرايطى سعى مي‌كردند عزت و عزت‌مدارى خويش و مسلمانان را حفظ كنند. همان عزتى كه خداوند بزرگ در قرآن كريم مي‌فرمايد:
"ولله العزه و لرسوله و للمومنين" (منافقون، آيه 8)
عزت از آن خدا و از آن رسول خدا و از آن مؤمنان است.
رسول خدا(ص) عزت خود را در ساية عبوديت و در پرتو لطف الهى مي‌دانست و مؤمنان را براى رسيدن به آن ترغيب و تشويق مي‌فرمود. عزت‌مدارى و عزت‌مندى در تمامى ابعاد زندگى پيامبر اعظم(ص) جريان داشت و از اصول جدا نشدنى و خدشه ناپذيرشان به حساب مي‌آمد. در دوران مكى و آن زمان كه مشركان براى خاموش كردن مشعل اسلام به هر درى مي‌زدند و به هر پيشنهادى از جمله واگذارى رياست، اموال، دختران زيبارو و ... متوسل مي‌شدند تا پيامبر(ص) عزت و عزت‌مدارى را به خود وابسته كنند تا از اعتقادات خويش دست بردارد، آن حضرت در برابر همة اين پيشنهادها، با بزرگ منشى و عزتمندى استقادمت كرد و حتى حاضر نشد يك قدم از اعتقادات خويش عقب نشينى كند.
بعد از تشكيل حكومت اسلامى در مدينه كه با شروع تهاجمات سنگين دشمن روبه رو بود، علي‌رغم در مضيقه بودن از لحاظ اقتصادى و نظامي، ذره‌اى ضعف و سستى از خود نشان نداد و دست نياز به سوى دشمن دراز نكرد. حتى در يكى ازجنگها پيشنهاد كمك گرفتن از گروهى ديگر از
مشركان را با توجه به نياز مبرم به آنها، به شدت رد كرد.
رسول گرامى اسلام(ص) در هنگام شكست ظاهرى از دشمن نيز حاضر نبود مسلمانان در برابر دشمنانشان، احساس ذلت و وابستگى كنند. از اين رو، در جنگ احد پس از پيروزى دشمن، دربرابر شعار ابوسفيان كه با ايجاد جنگ روانى دستور داده بود نيروها فريا برآورند: "سربلند باد هبل" و با اين كار وانمود كنند شكست مسلمانان به خاطر خداپرستى و پيروزى آنها به خاصر بت‌پرستى بوده است، پيامبر(ص) دستور فرمود فرياد برآورند:
"خداوند برتر و بزرگ تر است" و با اين تدبير، اجازه نداد دشمن از موقعيت به وجود آمده سوء استفاده و عزت مسلمانان را خدشه‌دار كند.
عزت‌مدارى در سيرة پيامبر اعظم(ص) مي‌تواند الگوى مناسبى بر حاكمان حكومت اسلامى در مقابله با دشمنان براى حفظ و اقتدار ملت مسلمان باشد؛ چرا كه استكبار جهانى در عصر ما نيز مي‌كوشد سياست وابستگى جهان اسلام را به خود پياده كند.
ملت ايران پس از پيروزى انقلاب شكوهمند اسلامى و در دوران 8 سال دفاع مقدس، همواره تلاش كردند تا در برابر زورگويي‌ها و قلدر مأبي‌هاى سردمداران زور و ناداني، از خود استقامت نشان دهند و عزت خويش را با توكل به خداوند قادر حفظ كنند. نتيجة اين استقامت، خوار و ذليل شدن دشمنان در عرصه‌هاى بين المللى و عزت و بزرگ منشى ملت بزرگ ايران در عرصه‌هاى گوناگون است.
دورانديشى و تحليل و ارزيابى مسائل نظامى با ديدگاه سياسى جهت حفظ عزت و سربلندى مسلمانان، بسيار مورد توجه رسول حق بود. ابتدا همة احتمالات را مورد بررسى قرار مي‌داد و بعد تصميم‌گيرى مي‌كرد. در جريان صلح حديبيه با آنكه بيشتر سپاهيان با قرارداد صلح مخالف بودند، حضرت رسول(ص) كه آيندة كار را روشن و موفقيت‌آميز ارزيابى مي‌كرد و مي‌دانست با پذيرش صلح، عزت مسلمانان حفظ خواهد شد، آن را پذيرفت. البته بعدها در مسير حوادث معلوم شد كه تصميم حضرت پس از سنجيدن و ارزيابى همه جانبه صورت گرفته است. پيامبر محبت و مهربانى در مسائل نظامى با فرماندهان سپاه خود مشورت مي‌كرد و به نظرشان احترام مي‌گذاشت و به آنان محبت مي‌نمود و هيچ‌گاه اشتباه فردى را در جمع و با صداى بلند به نحوى كه عزتش مورد خدشه قرار بگيرد به او متذكر نمي‌شد و همواره براى شخصيت فردى آنان ارزش فوق العاده‌اى قائل بود.
در سيرة نظامى آن حضرت به وضوح پيداست كه ايشان مي‌كوشيد تا جنگها با كمترين تلفات جانى و مالى همراه باشد. از اين رو، تعرض به غير نظاميان و ويران ساختن مزارع، نخلستانها و آبادي‌ها را روا نمي‌شمرد و دست رزمندگان پيروز را براى چپاول نمي‌گشود. آنگاه كه لشگر اسلام به فرماندهى پيامبر اعظم(ص) بر سر سخت‌ترين دشمنان اسلام كه يهوديان خيبر بودند پيروز شدند، اجازه نداد تا مزارع و كشتزارهاى آنها را نابود و ويران كنند؛ بلكه دستور داد مزارع و ... در اختيار همانها بماند تا به كشت و درآمد بپردازند و مقدارى از آن درآمد را به عنوان "جزيه" به حكومت اسلامى بدهند. با اين كار، هم محبت و رأفت اسلامى را به آن نشان داد و هم عزت آنان را به عنوان يك انسان حفظ كرد.
استقامت در حوزة سياسى و حكومتى
پيامبر اعظم(ص) بعد از مبعوث شدن به رسالت، در انديشة تشكيل حكومت و ساماندهى جامعه بر اساس آموزه‌هاى الهى براى از بين بردن جهل و نادانى و مقابله با پليدى و ناهنجاري‌هاى اجتماعى و تجاوزات دشمنان و ايجاد يك سيستم سياسى كارآمد براى استقلال و آزادى بود؛ چرا كه بر عهده گرفتن زمام امور جامعه مي‌تواند علاوه بر هدايت و نجات انسانها، نقش قابل تأملى را در جهت حفظ آيات الهى و آرمانهاى جامعه ايفا كند. از اين رو، بعد از هجرت، براى تشكيل دولت اسلامى اهتمام ورزيد. اگر چه اين كار با مخالفتها و تهديدهاى دشمن داخلى و خارجى بسيار همراه بود، ولى استقامت و بردبارى و دقت نظر آن حضرت در قبال دشمنان و موقعيت‌شناسى ايشان، باعث شد كه نمونة كاملى از حكومت دينى با ويژگي‌هاى خاص خود را به وجود بياورند كه در ذيل به مواردى از ويژگي‌ها به عنوان شاخصه‌هاى آموزنده و سازنده خواهيم پرداخت.
استقامت و مدارا با دشمنان
پيامبر اعظم(ص) براى آنكه بتوانند زواياى بسيار زيباى دين را كه استقامت، محبت، گذشت و عنايت است، به مردم عصر خود بفهمانند، تلاش مي‌كردند بيشترين رفتارهاى خود را با مدارا همراه كنند تا مردم اصل دين را در جامعه بپذيرند. از اين رو، مخالفت، استهزا و تمسخرهاى جاهلان آن عصر با استقامت و گذشت نبى مكرم اسلام(ص) همراه مي‌شد. در اين بين، بيشترين استقامت و مداراى پيامبر(ص) در برابر منافقان مدينه بود؛ چرا كه برخورد شديد با آنان خطرى جدى عليه حكومت اسلامى به‌شمار مي‌آمد. عبد بن ابى رئيس منافقان مدينه بود كه به رغم اقدامات و خيانتهايش در مرحله گوناگون، پيامبر(ص) عليه او اقدامى نكرد. او در مدينه از جايگاهى برخوردار بود و پيامبر(ص) با او مدارا مي‌كرد. پس از غزوه(بنى مصطلق) او گفت: اگر به مدينه برگرديم، پيامبر را از آنجا بيرون مي‌كنيم. اين خبر به آن حضرت رسيد و اصحاب خواستار برخورد شديد با او شدند تا جايى كه مسئله قتل او شايع شد. بنابراين، پسرش از پيامبر(ص) خواست كه اگر چنين است، خودعامل اين حكم باشد تا مبادا او بخواهد قاتل پدرش را بكشد و دستش به خون مسلمانى آغشته شود. امّا رسول خدا(ص) در برابر اين درخواست اصحاب استقامت كرد و در پاسخ پسرش فرمود: چنين حكمى مطرح نيست. (ابن هشام، 1360، ج2، ص372)
استقامت در برابر خواسته‌ها و انديشه‌هاى نادرست و پايبندى به صداقت
امروزه بسيارى از طالبان يا صاحبان قدرت در جوامع مختلف براى به دست آوردن يا حفظ قدرت از هر وسيله‌اى مثل وعده و وعيدهاى دروغين، استخدام وسيله‌هاى نامشروع و ... تا حد امكان استفاده مي‌كنند تا پايه‌هاى حكومت خويش را مستحكم كنند. ولى پيامبر(ص) و رهبران پيرو آن حضرت، در سخت‌ترين و بحراني‌ترين شرايط، صداقت و راستگويى را از ياد نمي‌برند و همواره تلاش مي‌كنند از راه درست و صحيح، آموزه‌هاى دينى را به مردم برسانند. پيامبر اعظم(ص) در اوايل بعثت نزد قبيلة "بنى عامر صعصعه" كه از قبايل بزرگ و متنفذ عرب بود رفتند و آنان را به اسلام فرا خواندند. رئيس قبيله به افراد خود گفت: اگر من اين جوان را از قريش بگيرم، به دست او بر عرب چيره خواهم شد. در پى اين طرح در پاسخ به دعوت پيامبر(ص) گفت: اگر دست بيعت به تو دهيم و در پرتو حمايت ما خدا تو را بر مخالفان چيره سازد، آيا امر حكومت و زمامدارى بعد از تو از آن ما خواهد بود؟ پيامبر(ص) فرمود: "ان الامر الى الله نصيعه حيث يشاء"؛ (امر (امامت و جانشينى من) به دست خداست، هر جا كه بخواهد قرار مي‌دهد.)
رئيس قبيله با دريافت اين پاسخ صريح و قاطع رسول خدا(ص) از رسيدن به هدف خود مأيوس شد و گفت: ما گردنهاي‌مان را براى تو هدف تيرهاى عرب قرار دهيم، ولى بعد از پيروزى تو، حكومت از آن ديگرى باشد؟ ما هرگز چنين كارى نمي‌كنيم. (ابن هشام، 1360، ج 2، ص 66).
رسول گرامى اسلامي(ص) هرگز حاضر نشدند در برابر خواستة نامشروع اين قبيله سرتعظيم فرود آوردند، بلكه استقامت كردند تا براى به‌دست آوردن رضايت قبيله‌اي، بر اعتقادات راستين خود پا نگذارند. پيامبر اعظم(ص) با اين حركت، نظرية ماكياوليسم را كه مدعى است هدف، وسيله را توجيه مي‌كند، رد كرد.
آن حضرت(ص) در برابر انديشه‌هاى نادرست برخى از مردمان آن عصر استقامت مي‌كردند تا خرافات و غلو در دين جاى نگيرد. آن‌گاه كه تنها پسر رسول خدا(ص) به نام ابراهيم از"ماريه قبطيه" فوت كرد و اتفاقاً آفتاب در آن روز نيز گرفت، گروهى ساده انديش و بي‌خبر از قوانين الهى حاكم بر طبيعت، فكر مي‌كردند خورشيد گرفتگى به‌خاطر حزنى است كه بر پيامبر عارض شده است. ولى ايشان در برابر اين انديشه ناصحيح، از خويش استقامت نشان داد و بي‌درنگ بر منبر مسجد تكيه زد و به روشن گرايى پرداخت: "خورشيد و ماه از نشانه‌هاى قدرت الهي‌اند و در چارچوب قوانين استوار نظام هستى بر مدار خود مي‌چرخند و هرگز براى مرگ و حيات كسى نمي‌گيرند." (برقي، بي‌تا، ص 313) ايشان مي‌توانستند به عنوان يك رهبر سياسى نهايت استفاده را از ساده‌انديشى مردم به نفع خود بنمايند و خود را نزد عموم جامعه محبوب نشان دهند، ولى صداقت و راستگويى آن حضرت، اذهان را روشن و از وارد شدن خرافات در دين جلوگيرى كرد.
استقامت در جهت دادن مسئوليت به جوانان
جوان به عنوان يك عنصر پرتوان و پرانرژي، در اسلام از جايگاه ويژه‌اى برخوردار است؛ زيرا به دليل داشتن فكر پويا و نو مي‌تواند با بهره‌گيرى از تجربيات پيشكسوتان، در تنگناها از خود خلاقيت نشان دهد. مديريت اين قشر مهم در 8 سال دفاع مقدس كه در برخى از موارد شبيه به معجزه بود و تلاش در جهت رسيدن به دانش و انرژى صلح آميز هسته‌اى و سلولهاى بنيادين و علوم پزشكى و... نمونه‌هاى بارز پتانسيل بالاى جوانان برومند ايران اسلامى است. بايد باور كرد كه جوان مي‌تواند با توكل به خداوند و همت والاى خود معجزه بيافريند. از اين رو، اعتماد به اينان و دادن پستها و مسئوليتهاى مهم، احترام به باورهاى وجودى آزادانديشان و خيرخواهان جامعه است. اين توجه در سيرة پيامبر اعظم(ص) به وضوح آشكار است؛ چرا كه در نظر ايشان، جوانان از توانمندترين اقشار جامعه محسوب مي‌شوند كه بايد در نظام حكومتى نيز بيشترين نقش را در ابعاد گوناگون ايفا كنند. لذا پيامبر اسلام(ص) با دادن مسئوليتهاى مهم به جوانان، زمينة حضور و مشاركت آنان را در حوزه‌هاى مختلف فراهم مي‌كردند و چه بسا اين نوع حركتهاى پيامبر اعظم(ص) در برخى موارد، بسيار مورد اعتراض صحابه قرار مي‌گرفت، ولى ايشان در برابر آنان استقامت مي‌كردند.
گماردن جوانى 21 ساله(عتاب بن اسيد) پس از فتح مكه به عنوان والى آن شهر، علي‌رغم حضور افراد مسن در بين صحابه كه مدعى نيز بودند و عمرو بن جزم 17 ساله به امارات نجران و در نهايت مهم‌تر از همه، واگذارى مسئوليتهاى مهم تبليغي، سياسي، مديريتى و نظامى به علي(ع) در سنين جواني، خود نشانه‌هاى بارزى از سيرة جوان‌گرايى واقعى آن فرستاده حق است.
مهرورزى
مهرورزى و عشق و علاقه به مردم را مي‌توان يكى از عمده‌ترين دلايل پيروزى پيامبر اعظم(ص) در مديريت حكومت اسلامى دانست. اگر اين شيوة كارآمد در مديريت آن حضرت به كار نمي‌رفت، هرگز صبر و استقامت در برابر مشكلات و موانع طاقت فرسا امكان پذير نبود. حضرت رسول(ص) در برابر پرخاشگرى و بي‌احترامى دشمنان و جاهلان استقامت پيشه مي‌كرد لذا و با مهربانى و عطوفت به آنان سخن مي‌گفتند، هرگز افروخته نمي‌شدند و اعتقاد داشتند اگر قرار باشد دين مبين الهى بر گسترة جهان استيلا يابد، بايد صبر و تحمل و استقامت را سرلوحة امور قرار داد. بي‌شك اين رحمت از سوى پروردگار بزرگ در به بار نشستن زحمات رسول گرامى اسلام(ص) نقش تعيين كننده‌اى داشت. در قرآن كريم آمده است:
"فما رحمه من‌الله لنت لهم و لو كنت فظاً غليظ‌القلب لانفضّوا من حولك" (آل عمران، آية 159)
به موجب رحمتى كه خداوند به تو عنايت كرده بود براى آنان نرم شدى كه اگر تندخو و سخت‌دل بودى همه از اطراف تو پراكنده مي‌شدند.
چشم‌پوشى و لطف و محبت رسول گرامى اسلام(ص) مختص به زمانى كه آن حضرت داراى يار و ياور معدودى بوده، نمي‌شود؛ بلكه حتى در سال هشتم هجرى كه پيامبر(ص) با اقتدار و پيروزى كامل به مكه برگشت و افسار حكومتى مكه را نيز به دست گرفت در مورد مشركان و آنانى كه در 20 سال گذشته، بدترين ستمها و جسارتها و دشمني‌ها را در حق آن حضرت و يارانش كرده و در هاله‌اى از ترس و وحشت به سر مي‌برند، شامل مي‌شود. هنگامى كه رسول خدا(ص) فرياد سعد بن عباده پرچم‌دار خود را شنيد كه فرياد مي‌زد:
امروز روز جنگ و خونريزى و اسارت است؛ ناراحت شد و دستور داد پرچم اسلام را از او گيرند و به‌دست حضرت علي(ع) بسپارند، سپس با سخنان آرام‌بخش و ملاطفت ‌آميز خود، دشمنان ديرينة خويش را آرامش داد. آن حضرت فرمود: شما در مورد من چگونه مي‌انديشيد؟ مشركان گفتند: ما جز نيكى و محبت از تو انتظارى نداريم! ما تو را برادرى بزرگوار و فرزند برادر بزرگوار خود مي‌دانيم. رسول خدا(ص) فرمود:
من آنچه را برادرم يوسف(ع) در مورد برادران ستمگر خود انجام داد، همان مي‌كنم و همانند او مي‌گويم:
"لاتثريب عليكم اليوم..."؛ (يوسف، آيه 92)
امروز ملامت و سرزنشى بر شما نيست.
وقتى رسول مهربانى و عطوفت، مردم هراسناك را آرام نمود فرمود: امروز روز نبرد و انتقام نيست، بلكه روز رحمت و محبت است و من از تمام جنايات و گناهان شما گذشتم. آنگاه جمله معروفش را به زبان آورد: "اذهبوا فاتم الطّلقاء"؛ (به دنبال زندگي‌تان برويد كه همه شما آزاد هستيد.) (مجلسي، 1303، ج 21، ص 132)
حاصل اين حركت پيامبر رحمت و محبت(ص) اين بود كه به غير از تعداد معدودي، همگى عشق رسول حق در وجودشان جاى گرفت و به اسلام روى آوردند.
استقامت در جهت اجراى عدالت
آنگاه كه رسول گرامى اسلام(ص) در مدينه به قدرت لازم دست پيدا كرد، تمامى سعى و تلاش خود را براى برقرارى عدالت و احياى ارزشهاى الهى و انسانى متمركز نمود و به همگان، عدالت‌خواهى و تساوى حقوق انسانها و احترام به حقوق بشر را گوشزد فرمود. آن منادى راستين عدالت و آزادى هنگامى كه مشاهده كردند يكى از اصحاب عرب ايشان، سلمان فارسى را به خاطر غير عرب بودن تحقير مي‌كند، در برابر اين حركت تبعيض آميز مقاومت كردند و در سخنى حكيمانه فرمودند: "ان الناس من عهد آدم الى يومنا هذا مثل اسنان المشط لافضل للعربى على العجمى و لا للاحمر على الاسود الابالتقوي" (همه مردم از زمان حضرت آدم(ع) تا به امروز همانند دانه‌هاى شانه مساوى و برابر هستند. عرب و سرخ برترى ندارند. مگر با تقوي.)(نوري، 1411، ج 12، ص 89)
در فتح مكه، زنى از قبيله "بنى مخزوم" مرتكب سرقت شد و از نظر قضايى جرمش محرز گرديد. خويشاوندان آن زن كه اجراى مجازات را براى قبيله اشرافى خود ننگ مي‌شمردند، تلاش فراوانى كردند و فردى را به نام اسامه بن زيد كه نزد پيامبر(ص) محبوبيت داشت، براى شفاعت نزد آن حضرت فرستادند. ولى رسول اعظم(ص) در برابر اين فشارها استقامت و مقاومت كرد و دستور اجراى حكم را صادر فرمود و بعد به ايراد خطبه پرداخت:
"اقوام و ملل پيشين دچار سقوط و انقراض شدند؛ زيرا در اجراى قانون تبعيض روا مي‌داشتند. هر گاه يكى از طبقات بالا مرتكب جرم مي‌شد او را از مجازات معاف مي‌كردند و اگر كسى از زيردستان به جرم مشابه آن مبادرت مي‌ورزيد، او را مجازات مي‌كردند. قسم به خدايى كه جانم در دست اوست در اجراى قانون درباره هيچ كس كوتاهى و سستى نمي‌كنم، اگر چه مجرم از نزديكان من باشد"(نجاري، بي‌تا، ج 5، ص 269) همان‌گونه كه ملاحظه شد پيامبر گرامى اسلامي(ص) در اجراى قوانين هيچ‌گونه تبعيضى روا نمي‌داشته و شفاعت احدى را نمي‌پذيرفته و در برابر فشارها و تهديدات استقامت مي‌ورزيده‌اند.
استقامت در جهت اجراى اصل شايسته سالارى
معيار انتخاب مديران و مسئولان از نظر آن حضرت(ص):
تقوا، سابقه خوب، تخصص و پايبندى به اصول و ارزشهاى دينى بوده و هيچ گاه ارتباطات، قوم‌گرايى و خويشاوندى در نزد رسول گرامى اسلام(ص) براى تعيين مسئول جايى نداشته است، حضرت رسول(ص) همواره در برابر پيشنهادها و اصرار صاحبان نفوذ استقامت مي‌كرد. دليل بر مدعاى پيشين آن است كه هنگام نزول آيه زكات(توبه، آيه 60)، پيامبر اعظم(ص) سلمان فارسي، بلال حبشي، ابوذر غفاوري، عمار عربى را كه هر يك از يك منطقه و نژاد بودند انتخاب كردند. چون سهمى براى كسانى كه زكات جمع‌آورى مي‌كردند داده مي‌شد، عده‌اى از بني‌هاشم نزد رسول خدا(ص) آمدند و از ايشان تقاضا كردند به سبب خويشاوندي، جمع‌آورى زكات را به آنان واگذار كنند؛ ولى حضرت رسول(ص) در برابر در خواست آنان استقامت نمود و فرمود:
"صدقه و زكات بر من و بنى هاشم حرام است. آيا گمان مي‌كنيد من ديگران را بر شما ترجيح مي‌دهم؟ خير؛ بلكه من خوبى و صلاح شما را مي‌خواهم". (كليني، 1370، ج 4، ص 58)
وفاق اجتماعى
بعد از تشكيل دولت از سوى پيامبر اعظم(ص)، آن حضرت وفاق اجتماعى را به عنوان يك ساز و كار اساسى در بين اصحاب خود معرفى كردند. با اندكى تأمّل در حيات سياسى پيامبر(ص) نمونه‌هاى فراوانى از اين وفاق را مي‌توان بيان كرد كه در جهت يك دلى و سازگارى مسلمانان بوده است. نگاه عميق و تأكيد فراوان رسول خدا(ص) در ساختن مساجد، پيمان عمومى بين مسلمانان، يهوديان و مشركان يثرب، قرارداد برادرى و... نشانه‌هاى بارز اين وفاق است كه بر چند اصل راهبردى استوار بود: ايمان به خداى يكتا و اعتقاد به آموزه‌هاى دينى و قوّت بخشيدن به گرايش توحيدى كه پيامبر(ص) آن را مهم‌ترين ركن وفاق واتحاد مي‌دانست(جعفريان، 1377، ص 436).
پيامبر(ص) بهترين و استوارترين راستى را تنها در گرو مؤمنان مي‌دانست و با چنين ديدگاهي، وفاق را در محدودة آنان تلقى مي‌كرد. اين اصل در سال نهم هجرى و در اوج اقتدار دولت اسلامى و با الهام از آيه "انما المومنون اخوه" (حجرات، آيه 10) نهادينه شد؛ آيه‌اى كه تمامى مؤمنان را بايكديگر برادر مي‌داند.
سازگارى با غير مسلمان به عنوان يك تاكتيك و در جهت پيشبرد منافع اسلام وجود داشته است و چنين وفاقى عارى از امتيازدهى يك سويه بوده و برترى اسلام و مسلمانان در آن لحاظ شده است. (فصلنامه فرهنگ كوثر، 1381، 50، ص 127).
نتيجه
صبر و استقامت و تحمل دشواري‌ها در راه خداوند يكى از صفات برجسته پيامبران اولوالعزم بوده‌است و پيامبرگرامي‌اسلام(ص)هم مأموريت داشته‌است تاآن را پيشه خود كند. در قرآن كريم آمده است:
"فاصبر كما صبر اولوالعزم من الرسل"؛ (احقاف، آيه 35).
پس همان گونه كه پيامبران اولوالعزم صبر كردند صبر كن.
پيامبر اعظم(ص) مأموريت داشته كه بشريت را از ظلمات ***** و جهالت و استبداد و پرستش بتها و تعصبات نژادى و طبقاتى رهايى بخشد و مقياسهاى دروغينى را كه قرنها وسيلة سنجش عادات و اخلاق شناخته شده و زشتي‌ها را در نظر مردم زيبا مي‌نمود، بر هم زند و مقياس راستين نيكى را جايگزين آن كند كه اين جز در ساية صبر و استقامت امكان‌پذير نيست. از آنجايى كه رسول خدا(ص) هم در برابر بدانديشى و نابكارى دشمنان داخلى و خارجى پايدارى كردند و هم در مقابل كج فهمى نزديكان، دوران 23 سال رسالت آن حضرت يكسره درس استقامت و پايدارى است. تكذيب، تهديد، تمسخر و اذيت و آزار، محاصره اقتصادي، تحميل جنگهاى فراوان بر دولت نوپاى اسلامي، اخلال در امور، ايجاد اختلاف بين مسلمين و كارشكنى منافقان و... مشكلاتى بود كه بر سينه آن حضرت سنگينى مي‌كرد، اما او با سلاح ايمان و توكل به خدا استقامت كردند و هرگز اجازه ندادند اين مشكلات، استقامت و بردبارى ايشان را از بين ببرد. رهبر فرزانه انقلاب مي‌فرمايد: "مي‌دانيد نبى اعظم اسلام(ص) مسلمانها را ... از چه گذرگاههاى لغزنده و دشوارى عبور داد و به آن قله‌ها رساند؟ يك چنين حركت عظيمى كار هيچ انسانى نبود. آن مردمى كه هيچ نمي‌فهميدند و از اخلاق انسانى هيچ بويى نبرده بودند، پيغمبر(ص) اينها را به انسانهايى تبديل كرد كه فرشتگان الهى در مقابل عظمت و نورانيت آنها احساس حقارت مي‌كردند. استقامت اين است. امروز ما احتياج به استقامت داريم... استقامت كردن درمقابل فريبها و تهديدهاى دشمن،هنر بزرگى است‌كه اگريك ملت اين هنر را داشته باشد، آن وقت به قله مي‌رسد. به جايى كه ديگر دشمن فايده‌اى در تهديد نمي‌بيند و مجبور است با او بسازد و يا درمقابل او تسليم شود". (در ديدار عمومى بسيجيان، 6/1/85).
با نگاهى گذرا به حيات پيامبر اعظم(ص) در حوزه‌هاى مختلف، به وضوح مي‌توان دريافت كه استقامت و بردبارى در برابر موانع موجود آن زمان و نوع برخورد كريمانة آن حضرت(ص) به همراه عزّت نفس و ساده زيستى و پاك و عارى بودن از هر نوع تجملات، مهرو محبت ورزيدن به مردمان عصر خود، نشانه‌هاى بارزى از مديريت صحيح در حوزه‌هاى گوناگون دين مبين اسلام است. بايد در نگاه اول شاخصه‌هاى زندگانى پيامبر اعظم(ص) را در خود نهادينه كرده، بعد براى اجرايى شدن آن در جامعه تلاش كنند تا در برابر مشكلات ايستادگى و ملت را براى رسيدن به حقوق حقّ خود يارى نمايند. اين امر ميسّر نخواهد شد مگر با تأسى و پيروى از سيرة پيامبر گرامى اسلام(ص) كه منشور زندگى واقعى است.
[B]كتابنامه (استقامت در سيره پيامبر اعظم(ص)
1.قرآن كريم.
2.ابن هشام، عبدالملك بن هشام(1360)، سيره النبويه، تهران، خوارزمي.
3.امام خمينى (1361)؛ صحيفه نور، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.
4.برقي، احمد بن محمد(بي‌تا)؛ المحاسن، بي‌جا، دارالكتب الاسلاميه.
5.بلاغي، صدرالدين (1359)؛ پيامبر رحمت، تهران، حسينه ارشاد.
6.جعفريان، رسول (1377)؛ سيره رسول خدا، قم، دفتر نشر الهادي.
7.جمعى از نويسندگان(بي‌تا)؛ محمد خاتم پيامبر، تهران، حسينه ارشاد
8.دهخدا، على اكبر (1372)؛ لغت نامه دهخدا، تهران، مؤسسه چاپ و انتشارات دانشگاه تهران.
9.طبرسي، حسن بن فضل(ق1420)؛ مكارم الاخلاق، قم، دارالكتب الاسلامي.
10.طبري، محمد بن جرير (1375)؛ تاريخ طبري، ترجمه ابوالقاسم پايبند، تهران، انتشارات اساطير.
11.طوسي، محمد بن حسن (1409ق)؛ فى تفسير القرآن، [بي‌جا]، مكتب الاعلام الاسلامى
12.فصلنامه كوثر(1381)؛ شماره 50.
13.كليني، محمد بن يعقوب(1370ق)؛ اصول كافي، تهران، اسوه
14.مجلسي، محمد باقر (1303ق)؛ بحار الانوار، لبنان، دارالحياء التراث العربي.
15.مطهري، مرتضي(1368)؛ وحى و نبوت، قم، انتشارات صدرا.
16.نوري، ميرزا حسين (1411ق)؛ مستدرك الوسايل، قم، مؤسسه آل البيت (عليهم السلام).
[/B]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[مشاهده در: www.freedownload.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 193]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن