پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1848523915
/پا به ركاب باشيم؛ درباره شادي در زندگي مسلمان منتظر / گفتوگو با حجتالاسلام شهاب مرادي
واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: /پا به ركاب باشيم؛ درباره شادي در زندگي مسلمان منتظر / گفتوگو با حجتالاسلام شهاب مرادي
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: انديشههاي امام و رهبري
به مناسبت ماه شعبانالمعظم، پايگاه اطلاعرساني دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيتالله العظمي خامنهاي، اقدام به انتشار ويژهنامهاي كرده است.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران، ايسنا، آنچه در پي ميآيد، بخشي از اين ويژهنامه با عنوان « پا به ركاب باشيم» است كه به گفتوگو با حجتالاسلام شهاب مرادي ميپردازد.
*توصيههايي كه به شاد زندگي كردن شده، كجاي بحث انتظار قرار ميگيرد؟ آيا همهاش گريه كنيم و ناراحت باشيم كه چرا آقامان نميآيد؟ يعني يك منتظر در تفكر شيعي چطور آدمي است؟ آدم منفعلي است يا آدمي فعال؟ آدم غمگيني است يا شاد؟
- ما بايد از يك بحث ريز بالاتر بياييم و به life style (سبك زندگي) نگاه كنيم. يعني بگوييم در روش و شيوهي زندگي يك مسلمان شيعه چه چيزهايي وجود دارد؟ آن وقت حتي ميتوانيم روشها را جابهجا كنيم و به افراد بگوييم اين جايش اينجا نيست و بگذاريم آنجا. اين جايش در كتابخانه است، بگذاريم سر جايش. خيلي چيزها سرجايش نيست؛ نه شاديمان سر جايش هست نه غممان. اين ناهماهنگيها كه با هم مخلوط ميشود، گرچه هر كسي هم يك گوشه را دارد اصلاح ميكند، اما نتيجهاي حاصل نميشود. بياييم انتظار را ترجمه كنيم به حالت آمادهباش. اگر شيعه خودش را در يك حالت آمادهباش ببيند، هميشه آماده است براي يك اصلاح عمومي جهاني، براي يك قيام. اصلاً آنچه ما به آن ميگوييم ظهور، در ادبيات شيعي روايي ما ميگويندش «قيام». به اين خاطر اسم آن بزرگوار را قائم(عج) گفتهاند كه اصلاً اصل قصه قيام است.
ما در نگاهمان بايد اول بحث قيام را به جاي ظهور ببينيم و بعد بحث آمادهباش را به عنوان انتظار. آمادهباش يعني چه؟ يعني استعداد ما براي آن قيام و آمادگي ما براي آن حركت فراهم باشد. فرض كنيد صرفاً ميخواهيد در يك جنگ يا در يك حمله مسلحانه شركت كنيد؛ آمادهباش بودن اينست كه پوتينهايتان را بپوشيد، اسلحه داشته باشيد، مهارتهاي نظامي را بلد باشيد. عامهفهمترش ميشود «پا به ركاب».
قديميها در مغازهشان يك شمشير آماده داشتند، در خانهشان هم يك شمشير ديگر. يعني اگر وقتي در مغازه هستم و آقا ظهور كرد، نروم خانه و شمشيرم را بياورم؛ از همانجا شمشيرم را بگيرم دستم و بروم. اين نگرش و تفكر يك چيزهايي را در زندگي آدم تعريف ميكند و يك سري مقتضياتي را به دنبال ميآورد كه تأثيرات مهمي در سبك زندگي انسانها بر جا ميگذارد.
ظهور هم يعني قيام؛ اقدامي فراگير براي بهترشدن زندگي مردم، مردم جهان، از لحاظ بينش، اعتقاد و فكر. ميتوانيم اولين حركت امام(عج) را يك انقلاب فكري بدانيم. از بركات قيام ايشان اين است كه عقل مردم كامل ميشود؛ جهل برطرف ميشود. در زندگياي كه جهل در آن برطرف شده باشد، بسياري از مشكلات را نداريم.
گام بعدي اين است كه بپرسيم آيا آمادهباش موجب غم است؟ آيا آمادهباش بايد آدم را بايد افسرده و دلمُرده كند؟ نه؛ چون ما در فضاي ويژهاي هستيم. آمادهباشي كه عرض ميكنم، يك آمادهباش نظامي نيست؛ عقيدتي و روحي است. ما هيچ مخالفتي با بهتر شدن زندگي خودمان و ديگران نداريم. اينگونه انتظار، به معناي غم نيست و اين كه امروز زندگي نكنيم و غمگين باشيم.
- به نظر من نماد امام زمان، پرچم جمهوري اسلامي است، انقلاب اسلامي است، شهيد است. نماد امام زمان امروز، لبنان و حزبالله است. هرجا كه حركت و پويايي هست، يعني امام زمان هست. آن كه به سمت امام زمان در حال حركت است، انقلاب اسلامي و امام خميني است. خميني خيلي نمادتر است براي امام زمان تا خيلي چيزهاي ديگر كه امروز توسط رسانهها نماد شدهاند. نگاه درست اين است كه «بِنَفْسي أنْتَ مِنْ مُغَيَّبٍ لَمْ يَخْلُ مِنّا.» امام زماني كه در دين ماست، در تمام زندگي ما قرار دارد؛ دانشگاه رفتن شما، ازدواج كردنتان، اشتغالتان، خانه خريدنتان جاهايي است كه او حضور دارد.
حالا بايد بپرسيم غم چيست؟ حالت افراط غم، فضايي است كه زندگي عادي آدم را مختل ميكند. چنين غمي را كه اسلام اصلاً قبول ندارد؛ همانطور كه شادي افراطي را قبول ندارد. شادي در نگاه اسلام چيز ممدوحي است. شايد بپرسيد تو ميگويي شادي خوب است، در صورتي كه در قرآن خواندهايم: «إنّ اللهَ لا يحِبُّ الْفَرِحينَ.» اين فرح و سرور دوتا مفهومي است كه با هم متفاوت است. آنچه ما به آن شادي ميگوييم، منظورمان سُرور است. فرض بفرماييد آدمي كه اهل شرب خمر و رقاصي و عياشي است و ميگويد ميخواهم شاد باشم، قرآن به اين شادي در اكثر مواقع ميگويد فرح. در اغلب موارد وقتي قرآن ميگويد فرح، منظورش شادي غفلتآوري است كه از سرمستيهاي جاهلانه سرچشمه ميگيرد؛ مثل شادي قارون، شادي فرعون، شادي نمرود؛ اما سرور يك امر مثبت است.
در فرهنگ عاميانه ميگويند كه بهترين عمل شادكردن ديگران است و فقط يك عمل، ثوابش بالاتر از اين كار است كه آن هم نماز است. معلوم است كه اين فرهنگ، اين مكتب، به شادي شما و شادي ديگران خيلي اهميت ميدهد.
* منِ جوان بايد چهكار كنم تا اين شادي، سرور باشد نه فرح؟
- غفلت در اين شادي نبايد باشد. جواني كه نماز ميخواند، اعتكاف دارد، عمره دارد، خنده با دوستانش را دارد، ورزش دارد، خوشحالي از پيروزي و چيزهاي ديگر را دارد، شادي واقعي را دارد. آدمي كه اينطور باشد در تغيير است و وقتي نگاه ميكند به پشت سرش، تغيير مثبت ميبيند.
شما زندگي را مانند يك پلكان فرض كنيد كه هر قدمي بر آن جلو ميگذاريم، يك قدم هم بالا ميآييم. هر كسي كه نگاه كرد و ديد در حال جلو رفتن است - حتي يك گام- اين نشانهي بالا آمدن و موجب شادي است. افسرده كساني هستند كه تغيير نميكنند و تمايلي به تغيير ندارند؛ ناراحت و هميشه نگران هستند.
* رابطه اين نوع شادي با بحث «انتظار» چيست؟
- شادي لوازمي دارد؛ همانگونه كه افسردگي و غم هم لوازمي دارد. يكي از اين لوازم، در شادي اميد و در غم، نااميدي است. انتظار به عنوان يك اميد روشن، يك اميد دلگرم كننده و مولد شادي در قلب مؤمن عمل ميكند. اگر اين نباشد، نگاه ما به انتظار غلط ميشود.
اجازه بدهيد انتظار را يك جور ديگر برايتان ترجمه كنم. انتظار موعود به معني يك چراغ فانوس دريايي است. اگر كسي در دل شب طوفاني، سوار بر يك كشتي، راه را گم كرده باشد و آسمان را نبيند، همين كه نور يك فانوس دريايي را از دوردست ببيند، خوشحال ميشود يا ناراحت؟ به نظر شما پارو زدن اين آدم بعد از ديدن فانوس دريايي، شديدتر ميشود يا كمتر؟ به نظر من تمايلش براي ادامهي تلاش، بيشتر و بهتر است.
وقتي آدم در تصوير ايدهآل، اما حتميالوقوع دين، ميبيند روزگاري براي بشر پيش ميآيد كه در سايه حكومت قرآن و معصوم(ع) در جامعه فقر وجود ندارد، امنيت به معناي تام وجود دارد، آرامش و شادي وجود دارد و مردم روز روشن و آفتابي و شب مهتابي و زندگي بسيار دوستداشتني دارند، ميفهد كه اين دنيا درستشدني است. من در زندگي بسياري از افراد خوب ديدم مقاطعي برايشان پيش آمده كه بسيار نااميد شدهاند و كارهاي عجيب و دور از ذهني از آنها سرزده است. در صورتي كه اگر اميد در دل كسي باشد- به اين مفهوم كه روزگاري ميآيد كه امام ميآيد و تمام ظلم و جور را از بين ميبرد، تاثير زيادي در اعمال و رفتار و حتي تفكرات آن فرد بر جاي ميگذارد.
* شما معتقديد با توجه به اين مسائل ميتوان يك سبك زندگي ارائه داد؟
- نه، چيز ديگري ميخواهم بگويم؛ اينجا سبك زندگي وجود دارد. رسانهها و گروههاي تأثيرگذار، يكي از نقشهايشان جامعهپذيري فرهنگي است، يعني اصلاح سبك زندگي. حاكميت به نظر من يكي از وظايفش اين است كه سبك زندگي مردم را اصلاح كند؛ سبك آنها در تحصيل، ازدواج، اشتغال، آرامش، تفريح، بايد ساماندهي شود.
ما در كشورمان در بسياري چيزها نياز داريم كه سبك زندگي مردم تغيير كند. مثلاً در مورد شادي و الگوهايي كه داريم. ما حتي در بيان شادي رزمندگانمان در جبهه ماندهايم چه كار كنيم. فكر ميكنيم حتماً بايد يك رزمنده لات باشد تا شاد باشد! حتماً بايد رزمنده خيلي چيزها را به بازي و شوخي بگيرد تا شاد باشد؛ در صورتي كه خيليهاشان آدمهاي متدين و بسيار مقيدي بودند، اما فوقالعاده شاد هم بودند. امروز هم خيليها از نظر شرعي مقيدند و نيز شادند. مزاحهايي كه در آن كسي خيلي تحقير نميشود، كسي مسخره نميشود و به كسي توهين نميشود، حرف غفلتآوري زده نميشود، حرف منحرفي هم درش نيست، يك شوخي پسنديدهاي است، ميتواند از مصاديق اين شادي و سرور باشد.
آيا خنده حرام است؟ شايد يك نفر ديندار -حتي يك روحاني- دچار افسردگي باشد. ماها كه عصمت نداريم، درسي را خواندهايم و همان را پس ميدهيم. حالا اين آدم شايد در رهگذر چند حادثه، دچار افسردگي شود و نخندد، اين را بگذاريم در كنار رواياتي كه رسول خدا را «ضَحّاك و بَسّام» معرفي ميكند. ايشان هميشه لبخند روي لبانشان بوده است. مشكل ما اين است كه آدم افسرده متدين را الگو ميپنداريم. چرا؟ چون جلو چشممان است و داريم او را ميبينيم. اين حرفهاي غلط را شايد شنيدهايد كه اسلام با شمشير علي و پول خديجه(ع) پا گرفت! آيا كاركرد عليبنأبيطالب(ع) فقط شمشير او بود؟ اصلاً كدام آييني ميتواند خودش را با اين ابزارها هزار و چندصدسال حفظ كند و رونق ببخشد؟
* همين چهرهاي كه ما از حضرت علي در ذهن داريم...
- در رواياتمان اين اميرالمؤمنين(ع) يك انسان بشّاش است. اين را شيعه و سنّي ميگويند كه در مقايسه بين شخصيتهاي صدر اسلام، جناب عمر آدم تندي بود، اما اميرالمؤمنين(ع) آدمي شوخ و مهربان و بسيار عطوف بود؛ با گناهكار مهربان، با فقير مهربان و با دشمن هم جدي. چهره او در جنگها، بداخلاق نيست؛ جدي است و اين الگوي رفتاري اسلام است.
*اين سبك شاديِ ديني چگونه ميتواند در صحنهي عمل محقّق شود؟
- ما در فرهنگ انتظار شيعي بايد با اميد زندگي كنيم. اميد منجر به تغيير ميشود. ميتوانيد جلو اين واژه در پرانتز بنويسيد: حركت مثبت، ترقي، ارتقاء، پيشرفت. تغيير منجر به موفقيت ميشود؛ موفقيت منجر به رضايت ميشود و رضايت منجر به شادي خواهد شد. شادي مولود رضايت است و رضايت مولود موفقيت است و موفقيت مولود تغيير. براي اين كه شما انسان شادتري بشويد، بايد سهمتان از رضايت بيشتر باشد. اين رضايت با خودپسندي فرق ميكند و مفهوم كاملاً مثبتي است. دين هم خيلي اين رضايت را دوست دارد. هر كاري كه شما در مجموعهي برنامههاتان انجام ميدهيد، ميتواند با اين تفكر همراه شود تا مولّد شادي و نشاط باشد.
* چهطور امكان دارد ما از اين ادعيه، كه همراه با اشك هم هستند، يا مثلاً از عزاداريها و توسلاتي كه داريم، در اين راه استفاده كنيم؟
- اولاً خيليها در مورد عزاداري اهلبيت(ع) حرفهايي ميزنند كه اشتباه است. در بعضي مقالهها يا بعضي مصاحبهها ميگويند چرا اين مراسم همهاش غم است؟ واقعاً عزاي سيدالشهداء(ع) يكي از نقاط روشن و شايد روشنترين نقطه فرهنگي فرهنگ ماست. در اجتماع امروز، شايد تنها مناسبتي كه تمام مردم با رضايت در آن مشاركت دارند و با يك حضور شاداب، همه در آن نقش دارند. بعضيها ازش لذت ميبرند، بعضيها هم در آن نقش ايفا ميكنند، بعضي هم تماشا ميكنند. اين خيلي مثبت است. اين اظهار نظرها درست نيست؛ زيرا عزاداري براي امام حسين(ع) منشأ پويايي است.
غم اين است كه ما يك جايي الكي خودمان را به گريه بزنيم، اما توسلات يا عزاداريهاي ما اينطور نيستند. البته ما در مورد سبك خواندن مداحان، يا قاطي كردن يك حرفهايي در دعا، يعني يك نوع تغيير روابط خدا با بنده، انتقاداتي داريم، اما فراموش نكنيم در ارتباط بنده با خدا، يكجور حيا، اميد، نشاط و دوست داشتن خدا وجود دارد. اين ارتباط با خدايي است كه من را خوب ميداند، اما فعلم را بد ميداند؛ نه اينكه قلم قرمز روي من كشيده باشد. براي همين ميگويد برگرد، براي همين ميگويد تو را دوست دارم، اما عملت را بگذار كنار و بيا.
بنده خودم را عبد خدا و صاحب كرامت و شرافت ميدانم، ولي ميگويم كاري كه كردم غلط بوده و به علت جهلم اين كار را كردم، ولي همچنان تو را دوست دارم اي خداي كريم. اين نوع ارتباط، ارتباطي است كه رگههاي روشني از اميد در آن نهفته است.
اولين گام براي شادي، توبه است. پيشدرآمد تغيير، توبه است. توبه هم فقط اين نيست كه از كفر به ايمان بيايد، يا فلان گناه كبيره را كنار بگذارد. همه ما به توبه نياز داريم، چون همه ما جا براي پيشرفت داريم. ابعادي از زندگيمان بايد اصلاح بشود، روشن و متبلور بشود. آن وقت ميبينيم كه توبه، دعا و گريه براي ما نشاط ميآورد.
تذكر آخر اين كه اصلاً دعا و شبزندهداري در فرهنگ اهلبيت(ع) و در سنتهاي روشن رسول خدا(ص)، اين گريهها مال نيمهشب است. يك روايت خيلي مختصر برايتان ميگويم، رويش فكر كنيد. رسول خدا به مدينه كه وارد شدند، به مردم فرمودند براي رفتن به بهشت چهارتا كار بكنيد:
1. افشاي سلام؛ با صداي بلند به هم سلام كنيد.
2. به هم غذا بدهيد و اطعام كنيد.
3. صله رحم به جا بياوريد و به ديدن فاميل برويد.
4. شب كه مردم خوابند، نماز بخوانيد. نماز شب بخوانيد و گريه و توبه كنيد.
موقعي كه جامعه شما را كار ندارد، موقعي كه جامعه به حضور شما و نقش شما نياز ندارد، در خلوتتان گريه ميكنيد؛ آنهم گريهاي كه مولّد رضايت و شادي است. عبادتي كه خودش پويايي ميآورد، نه عبادتي كه رياكارانه است. هم فرهنگ ايراني و هم فرهنگ اسلامي خيلي مخالف است با ريا و رياكاري. شايد يك دورهاي رياكاري جان بگيرد، ولي دوباره با آن مخالفت ميشود. فرهنگ خودش خودبهخود اين را ميگذارد كنار و چهرهي افراد رياكار را هم دوست ندارد. وظيفه روحانيت اين است كه با استفاده از منبر و محراب، روي اين چيزها كار كنند و چهرهي سالمتري را از رفتار ديني نشان بدهد.
براي حل اين معضلات يك كار ساده اين است كه ارتباط مردم با مرجعيت و فقاهت زياد شود تا مردم از خرافهپرستي دور شوند. ريشه خيلي از غمهاي مردم در نگرانيهاي خرافيشان است؛ از سِحر ميترسند، از جادو ميترسند. شيطان در زندگي برايشان خيلي مهم و مسلط است. اصلاً اينطور نيست كه مكرش ضعيف باشد. بعضيها از اجنّه مي ترسند. بعضيها از نيروهاي ماورايي ميترسند. بعضيها يك احساس منفي، حتي نسبت به پروردگار دارند. اگر اينها از ارتباط با روحانيت و عالم رباني بر خوردار باشند، نه آن روحاني كه خودش هم خرافه را تقويت كند و بگويد اگر از جن ميترسي، باشد، من با اجنّه صحبت ميكنم، خرافات كنار خواهد رفت. البته در روحانيت اين چيزهاي خرافي نيست، الحمدلله. حاكميت هم وظيفه قطعي دارد كه با اينجور افراد برخورد كند.
متأسفانه در غير روحانيت، خيليها را ميبينيم كه اين كارها را ميكنند و به خرافات مردم دامن ميزنند. اينها استرس و اضطراب ايجاد ميكند. اضطراب بالاتر از استرس است. براي همين است كه الان اختلالات اضطرابي، در مردم ما خيلي شايعتر از ديگر اختلالات است. شايد يك روانپزشك به ما بگويد كه اين اختلالات با موج جهاني به ما هم رسيده، همه جاي دنيا همين است، اما بايد بگوييم كه شما ايران را با كجا مقايسه ميكنيد؟ داشتههاي ما را ببينيد، داشتههاي فرهنگيمان را و آن چيزهايي كه مولد شادي است.
آنچه را الان دارند در مورد معنويت يا روانشناسي معنوي يا معنيگرايي و ... با هر ترجمهاي در اختيار ما ميگذارند، خيلي متفاوت است با موادي كه در فرهنگ ما وجود دارد. ما بايد در مورد اينها فكر كنيم. الان ميآيند در دنيا ميگويند روانشناسي معنوي، مشاوره معنوي و .... شما ببينيد كه ما در فضاي فرهنگي خودمان چقدر ظرفيتهاي معنوي مثبت داريم كه متأسفانه خيلي جاها توليد اميد نميكند و شايد حتي در مواردي انسان را وازده ميكند. ما بايد روي اين فضاها كار علمي كنيم؛ بايد بنشينيم گفتوگو و مباحثه كنيم.
انتهاي پيام
چهارشنبه 6 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
-