واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: سينما - نقاب سياه بر چهره ديك چني
سينما - نقاب سياه بر چهره ديك چني
كريستوفر گودوين:معمولا هر 10 سال يكبار يا اندكي كمتر و بيشتر يك فيلم ميتواند جايگاه خود را از صدر جداول فروش به يك پديده فرهنگي ارتقا دهد. اين اتفاق براي «شواليه تاريكي» جديدترين قسمت از مجموعه فيلمهاي بتمن افتاده است. حتي در هاليوود كسي نميتواند با دل و جان باور كند كه يك فيلم 180 ميليون دلاري كه قسمت دوم از اقتباس كريستوفر نولان از ماجراهاي بتمن است و ابرقهرمانش را كسي در حد و اندازههاي كريستين بيل بازي ميكند چطور توانسته است به قول پل درگارابديان «به فيلمي تبديل شود كه هر روز آمار كتابهاي ثبت ركورد را جابهجا ميكند و تصور ما از حد و حدود يك بلاك باستر را بازتعريف ميكند.» اعداد و ارقام فروش «شواليه تاريكي» قطعا به اين دليل بوده است كه پسران هواداران هميشگي و جوان فيلم سه، چهار يا پنج بار به تماشاي آن رفتهاند. دختران هوادار هم بيشك بارها براي عبادت در معبد سلولوئيدي هيث لجر پا به سالن سينما گذاشتهاند. همچنين نميتوان انكار كرد كه اين فيلم را زنان هم به اندازه مردان تماشا كردهاند و افراد بالاي 25 سال هم مانند زير 25 به تماشايش نشستهاند. چرا فيلمي مانند «شواليه تاريكي» با خشونت و لحن غمانگيز فزاينده به چنين قدرت فرهنگياي دست يافته است؟ برخي معتقدند اين اشتياق و به نوعي علاقه بيمارگونه از مرگ نابهنگام هيث لجر نشأت گرفته است. استوديوي برادران وارنر ظاهرا حسابي روي آن سرمايهگذاري كرده است و نگاه چپ چپ لجر و صورت وي كه شبيه لكهاي بر تابلوي نقاشي است را در تقريبا تمامي تبليغات فيلم استفاده كرده است. البته اجراي هيپنوتيزمكننده وي در نقش جوكر تا حدي اعتياد بازار به تماشاي وي را توجيه ميكند. با اين حال هيث لجر را نميتوان توضيح تمام و كمال تبديل شدن به چنين پديده فرهنگي غير عادياي دانست. برخي از مفسران سينمايي در آمريكا معتقدند «شواليه تاريكي» علاوه بر اغفال تماشاگران خود با تكيه برجذابيت سرگرميهاي كاميك بوكي برخي مسائل انتقادي اجتماعي و اخلاقي كه امروزه با آن دست به گريبانيم را به نمايش ميگذارد (مشخصا مسئلهاي كه كشورهاي مختلف و به خصوص آمريكا تحت عنوان «جنگ عليه تروريسم» با آن دست به گريبان هستند) و چنين سوالي را مطرح ميكند كه فرد و جامعه براي مبارزه با نيروي شر تا چه حد ميتواند پيش برود. دانا استوينز در آنلاين مگزين اسليت مينويستد: «نولان رويكرد اخلاقي مانوي موجود در كاميك بوك – خير خالص در برابر شر خالص - را به تمثيلي از جهان غم انگيز پس از يازده سپتامبر تبديل ميكند (اشتباه نكنيد؛ جوكر كه نقشش را لجر بازي ميكند تروريست است) و با اين كار تقسيمبنديهاي قابل اطمينان اخلاقي را در هم ميشكند.» هم محافظهكاران و هم ليبرالها ادعا كردهاند كه دليل پديده شدن «شواليه تاريكي» تاييد عقايد آنها درباره مسائل اخلاقي در مواجهه با مقوله جنگ عليه تروريسم است و جالب اينكه هر دو گروه فيلم را مطابق سليقه خود تفسير كردهاند. به همين دليل است كه رماننويس محافظهكاري همچون آندرو كلاوان در وال استريت ژورنال مينويسد: «شك ندارم كه «شواليه تاريكي» در برخي از سطوح خود ستايشنامهاي براي شهامت اخلاقي و ثابت قدمي جورج بوش در مسئله جنگ عليه تروريسم است. بتمن مانند بوش وقتي تروريستها را با تنها زباني كه آنها ميفهمند مجازات ميكند از سوي اطرافيان تحقير و خوار شمرده ميشود. بتمن هم مانند بوش گاهي اوقات مجبور ميشوند محدوده حقوق شهروندي را زير پا بگذارد.» در مقابل كايل اسميت منتقد فيلم نيويورك پست چنين مقايسهاي را مقايسهاي صرفا سرگرمكننده و حتي آزاردهنده ميداند. وي مينويسند: «بتمن به هيچ وجه ظاهري فريبنده ندارد. وي شخصيت محبوبي نيست چون از يك طرف آدمي متعصب است و از طرف ديگر به خودش زحمت نميدهد تا توضيحي به مطبوعات بدهد. بتمن به صورتي مستقل ثروتمند است و سالها رياست يك شركت صنعتي را بر عهده داشته است. روشهايي كه به كار ميگيرد به تاريكي ميانجامد چراكه وي شخصي بدگمان است و دائما خيال ميكند سگهاي نگهبان در تاريكي شب به او حمله ميكنند. بتمن همان ديك چني است كه سرش مو دارد!.» در حالي كه مفسران راستگرا و چپگرا هر كدام تفاسير متفاوتي از «شواليه تاريكي» ارائه دادهاند شخصا گمان ميكنم مضامين نهفته در اين فيلم از ترسهاي روانشناختي خود نولان نشات گرفته است. اين كارگردان بريتانيايي در گفتوگوهاي خود ذكر كرده است كه بيش از آنكه از تروريسم بترسد از ترسهايي واهمه دارد كه قابل توضيح نباشند. شايد در ابتدا به سختي بتوان تشخيص داد كه منبع ترس نولان از «هرج و مرج» اجتماعي كه در وي ريشه دوانده است كجاست چون وي زندگي خانوادگي آرامي در غرب هاليوود دارد كه منطقهاي خالي از جنايت است و همراه با همسر تهيهكنندهاش اما تامسون و برادر فيلمنامهنويساش جاناتان در رفاه كامل روزگار ميگذراند. اما نميتوان انكار كرد كه ترسهاي ريشهاي كارگردان در شخصيت جوكر و لحن كلي فيلم اثرگذار بوده است. ترس از هرج و مرج روان شناختي، ترس از ديوانگي و ترس از بياختياري رواني چيزهايي است كه نولان و طبيعتا تماشاگران فيلم وي از آنها هراس دارند. آنچه باعث فروش اين فيلم شده است را ميتوان به تعبير فرويد «بخش تاريك غير قابل دستيابي شخصيت ما» و در واقع شخصيت تماشاگران فيلم دانست.
منبع: ساندي تايمز
دوشنبه 4 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 201]