واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: انديشه - از در و پنجره
انديشه - از در و پنجره
سينا چگيني:تصويري از انساني كه پشت پنجره ايستادها نشسته است و به نقطه در دور دست خيره شده است، بيش از پيش نمودي از «فكر كردن» است. اين خيرگي را كه در تعبير «چشمان منتظر» مييابيم؛ بيش از پيش پيوند فكركردن با انتظار كشيدن براي يك جرقه فكري را نشان ميدهد.
سويه روشن و واضح نگاه از پشت شيشههاي پنجره نشاندهنده انساني است كه ميخواهد از عالم درون خود به عالم بيرون بپردازد و ابزاري از عالم درون براي فكر كردن در باب عالم عيني بيرون خود دست و پا كند. مفهوم پنجره در واقع برساختهاي از ايجاد يك پل معنايي بين افكار دروني و عينيات بيروني است كما اينكه تحت عنوان كليشهاي قديمي كسي كه زياد پشت پنجره ميايستد و به بيرون خيره ميشود را داراي درد عشق ميدانند يا بيماري خيالاتي بودن يا ماخوليا. ميگويند گوته بيشتر نوشتههايش را در پشت يك پنجره مينوشت و اصرار داشت كه هميشه ميز كارش نزديك پنجره باشد. در حين كار هم عادت داشت هرچند لحظه از پشت شيشه پنجره به بيرون خيره شود.
خيرگي از پشت «پنجره» بزرگترين نمايه يك درگيري فكري است در حالي كه «در» بيش از هر چيز راه متفاوتي را در پيش گرفته است. مفهوم «پشت در ماندن يا ايستادن» (كه سويههاي عينياش امروزه وافر مينمايد) بيش از هر چيز ديگر در طبيعت بيواسطه انسان براي دريافت يك كالا يا رسيدن به خواسته دفعي است. پشت در نماد انساني است كه فكر نميكند يا لااقل سوژه فكر كردن نميتواند باشد چراكه براي او امري عينيتر رخ داده كه رها كردناش زندگي روزمره او را مختل ميكند.
در واقع مفهوم پشت در ايستادن بيشتر از همه متعلق به انسانهايي است كه بيشتر از همه كار دارند يا به گفتهاي مشهور و عاميانه «خيلي سرشان شلوغ است». همگي تصوير كساني كه در صف شير يا نان پشت در ايستادهاند را در ذهن داريم كه چگونه بيقراري و رفتار بيواسطه روزمره بر اعمالشان سايه ميافكند. در اين ميان «پشت پنجره ايستادهها» بيشتر آدمهايي عاطل و باطل و هپروتي مينمايند كه به زور ميتوانند شلوارشان را بالا بكشند و در طيف مقابل كساني كه هميشه پشت درها هستند (يا در حال رفتوآمد از اين در به آن در) آدمهايي زرنگ و تيز يا در اصطلاح عاميانه «زبل» خوانده ميشوند.
كسي كه در حال رفتوآمد پيوسته پشت در است با عالم بيرون همانگونه كه هست برخورد ميكند و رفتاري بيواسطه و طبيعي (يا حيوانيتر) با واقعيت دارد. به قولي هميشه از اين در به آن در ميزند تا دري به روي خود بگشايد. فردي كه با ارزشهايي از نوع پول، مالكيت و پيشرفت آشناتر است، فردي است كه بيش از همه با درها سروكار داشته است؛ همانند در اتاق رئيس يا در اداره... اما فرد پشت پنجره بيش از هر چيز به كندي، خيالات و كتاب و انزوا گرايش دارد. در قسمتي از كتاب اليور تويست اثر چارلز ديكنز آمده است كه در دورهاي در انگلستان بر پنجرهها و تعداد آنها ماليات ميبستند. با تاملي ريزبينانه ريشه حقيقي اين قانون را در واداشت انسان براي گريز از درونگرايي فكري و ورود به عرصه بيروني اجتماعي ميتوان دانست.
نكته شگفت آنكه دولت عامل مجبوركننده در اين راه است. تصوير آرماني كنشگر از ديد دولت (بر خلاف تصور عموم) كسي است كه بيش از هر چيز در صحنه «حضور» دارد. امروزه تعبير «حضور با شكوه مردم» بيش از هر شعاري از دهان دولتها شنيده ميشود. در واقع منطق حضور، منطق دولتهاست. چراكه از نظر دولت به عنوان يك انتزاع مسلط هيچ امري بيفايدهتر و زيانبارتر از حضور يك انسان در خانه و نشستن او در پشت پنجره نيست زيرا كه كار عيني بيش از هر فكر و خيالي براي دولتها اهميت دارد (بلكه حتي عامل ابقاكننده دولتها كار عيني است). از اينرو تصوير آپارتمانها و خانهها بيش از هر چيز بايد مكاني براي رفع خستگي بنمايد تا مكاني براي زندگي روزانه. و درست به همين دليل يك اتاق يا خانه (بر خلاف كمي قديمتر) بيش از نياز به پنجره، نياز به تختخواب يا تختخوابهايي دارد و بيش از نياز به يك ميز مطالعه نياز به ميز يا ميزهاي غذاخوري احساس ميشود. فرم خانهها با اعمال اولويت عمل بر فكر توسط دولتها به طرز ملالانگيزي به سوي مدلي از سوئيتها يا آپارتمانهايي كوچك كه الزاما داراي درهاي خصوصي هستند ولي پنجرههاي آن بيش از يكي (گاهي هم مشترك) نيست؛ تغيير كرده است. با بازگشتي به فرم خانهها در چند دهه پيشتر به طرز مشكوكي درمييابيم كه پنجرههاي خانهها در كمترين موارد به چند تا يا حداقل دو تا ميرسيد. انگار كه انسان مدرن در حال گريز از تنهايي كنار پنجره به ازدحام و شلوغي پشت درهاست. از اينرو آدمهايي كه بيش از همه كنار پنجرهها نشستهاند به صورتي غالبا پيوسته «در به در» بودهاند چراكه قواعد و اصول از اين در به آن در زدن را خوب نياموختهاند يا چندان كششي به اين عمل نشان ندادهاند و با اين وصف پيوسته از هر دري رانده ميشوند تا مگر باز هم پنجرهاي بيابند و در كنار آن ساعتي آرام بنشنيند و به دربه دري خود فكر كنند. از طرف ديگر اصطلاح ورود از در نشاندهنده يك عمل بهنجار و رسمي نمادين است بهخصوص وقتي كه تعبير ورود از پنجره را ميشنويم كه به معناي عملي غيررسمي (دزدي) و غيراجتماعي و شوكآور است. از اينرو از پنجره نگريستن و وارد شدن بر هر چيز نمودار قاچاقي وارد شدن يا راه رفتن در راههاي تنگ و كم رفتوآمد است كه خصوصيت هر كشف علمي است. شايد مينيمال زير فكر كردن در باب دعواي در و پنجره را برايمان عينيت بيشتري بخشد و پاياني براين دعوا باشد: هر روز غروب ساعت هشت از سر كار ميآمد. پلهها را تا دم در طي ميكرد. با كليد در را باز ميكرد. تفي از پنجره به بيرون ميانداخت و خود را به روي رختخواب پرتاب ميكرد. اما آن روز ساعت هشت از سر كار آمد. پلهها را تا دم در طي كرد. با كليد در را باز كرد. تفي روي رختخواب انداخت و خود را از پنجره به بيرون پرتاب كرد.
دوشنبه 4 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 110]