واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: ورزش > مدیریت ورزش - علی کفاشیان فرهاد عشوندی- بهروز احمدی / این علی کفاشیان است که روبهرویمان نشسته. این بار کمی جدیتر از همیشه با او به گفتوگو نشستیم. مصاحبهای که شاید برای یکی از معدود دفعاتی که با رئیس فدراسیون فوتبال همکلام شدیم و او تصمیم گرفت در موضوعی تصمیم به سکوت بگیرد. موضوع انتخابات کنفدراسیون آسیایی. اگرچه گفتههای زیادی داشت که برای آن بیان کرد. از مسائل مختلف. از همان انتخابات، مربی خارجی، مربی موقت و افشین قطبی. ماشاا... رفتید قطر دو روزه بیایید یکی، دو هفته ماندید! معلوم نشد در انتخابات چه اتفاقی افتاد که این برنامه را پیاده کردید! آره دیگر، گفتم بمانم آنجا از دست شما در امان باشم! (میخندد) از مربی خارجی شروع کنیم. خودمان خسته شدیم این قدر اسم شنیدیم و نوشتیم! خب ننویسید. مجبور که نیستید! راستش واقعاً ما هنوز با هیچ گزینهای قرارداد نبستهایم. اصلاً به جمعبندی هم نرسیدهایم. الان اگر قرارداد هم میبستیم که زمان مناسبی برای اعلام خبرش نبود. تازه شما چه عجلهای دارید؟ این بار که مثل دفعه قبل تیمملی بازی ندارد و ما مجبور نیستیم سریع با مربی قرارداد ببندیم. اولین بازی تیمملی چه روزی است؟ 20 بهمن، تقریباً یک هفته بعد از پایان بازیهای جامملتها! راست میگویی؟ چه زود! برای آن بازی چه کار میکنید؟ یکی را از کمیته فنی میگذاریم، اصلاً نشد خودم مینشینم روی نیمکت! فکر کنم این جوری بچهها هم راحتتر بازی کنند چون حسابی با هم رفیق شدهایم، تعامل داریم و به من اعتماد هم دارند برای همین نسبت به یک غریبه بهتر از من برای یک بازی کار میکنند! ترکیب را چند نفره میچینید؟ یازده نفر را با همفکری میگذاریم توی زمین دیگر! و سیستم بازی؟ میگویم بروید تو زمین هر طور که دلتان خواست بازی کنید! اتفاقاً آن دفعه هم که وییرا تیم را برد جامجهانی 1998، بین دو نیمه بازی با استرالیا همین کار را کرد. خب من هم همین کار را تکرار میکنم، میگویم بروید هر طور دوست دارید بازی کنید، هر کس هر کاری دوست دارد بکند، این که کاری ندارد. یک چیزی میشود دیگر (میخندد). آن وقت بچهها را میشناسید که 11 نفرشان را ارنج کنید توی زمین؟ آره بابا الان که دیگر همه تیم را میشناسم. بابا من یک دفعه سر قضیه علی پروین، یک چیزی از دهنم دررفت میخواستم با خبرنگارتان شوخی کنم، کاری کرد که سه سال ما را بیچاره کردند. هنوز هم که ماشاا... این ماجرا ادامه دارد! بابا میشناسم همه بازیکنان را. حالا واقعاً تکلیف تیم اگر نتوانید مربی بیاورید چه میشود؟ به هر حال یکی از دوستان ما که در کمیته فنی هستند و از مربیان سرشناس لیگ هم هستند آن یک بازی را به درخواست ما زحمت میکشند و تیم را اداره میکنند. آقایان قلعهنویی یا ابراهیمزاده؟ آنها که تیم دارند! حالا اگر لازم باشد برای یک هفته حتماً به کمک تیمملی میآیند. برسیم به بحث انتخابات کنفدراسیون فوتبال آسیا. آقای دادکان گفتند استعفایتان مثل یک ننگ ابدی روی پیشانیتان میماند. روی پیشانیتان این ننگ را میبینید؟ من که نمیتوانم خودم این ننگ را روی پیشانیام ببینم، تو آیینه هم که چیزی را نشان نمیدهد، حالا نمیدانم شاید شما دقت کنید، چیزی را ببینید. راستش شما مصاحبه کردید در قطر و توضیحاتی هم دادید درباره انتخابات اما به نظرم یک چیزهایی بود که نگفتید. مثلاً راجع به اینکه حامیان شورای المپیک آسیا اصرار داشتند که شما رأی ندهید چون میگفتند به کفاشیان اطمینان نداریم و او باشد حمایت نمیکنیم! حالا اینها باشد برای بعد. فعلاً وقت مناسبی برای حرف زدن درباره این مسائل نیست. راستش انگار شما خیلی راحت تسلیم خواسته این گروه شدید! میگویم فعلاً صلاح نیست درباره این مسائل حرف بزنیم. باشد برای چند ماه بعد، یک وقتهای بهتری اما همین را بگویم که من حرفهایم را با آقایان این گروه که میگویید زدم. اما شما در کنفدراسیون غرب آسیا نایب رئیس علی بنحسین هستید و ... هستم اما به هر حال آنها بیشتر از ما دنبال منافع خودشان بودند. اما بعد از برگزاری انتخابات، حسین المسلم مصاحبه کرده بود و گفت ایران خیلی دیر شروع کرد و آسیاییها گزینهاش را خیلی نمیشناختند! واقعاً این حرف را نایب رئیس شورای المپیک آسیا زده؟ عجب آدمهای منافقی هستند ... واقعاً یکسری حرف درباره این گروه دارم که نمیتوانم بگویم. بگذارید برای یک وقت بهتر. الان باید تمرکزمان روی تیمملی فوتبال باشد. وقت این بحثها نیست. اصلاً اینها را بروید از دیگران بپرسیدکه در جریان مسائل بودند. اما همین بحثهاست که میشود استعفای شما و حرفهای آقای دادکان دربارهتان! ببینید ما یک جمعبندی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که اگر یک کاندیدا داشته باشیم شاید این شانس که آرای کشورهای مستقل و مردد را که از کشورهای آسیایی بیشتر باشد را بگیریم اما این اتفاق نیفتاد. به هر حال اگر من در هیأت اجرایی بودم، ممکن بود به ایران در نایب رئیسی رأی ندهند. ما رفتیم برای نایب رئیسی که آخرش رأی نیاوردیم. اما اگر شما میماندید، ایران کرسی بینالمللی بهدست میآورد اما این شانس برای نایب رئیسی اتفاق به دست نیامد. نمیتوانیم درباره چیزی با اطمینان حرف بزنیم. در آسیا کشورها دو گروه شده بودند. دسته حامیان شورای المپیک آسیا و حامیان بنهمام که ترکیبشان در عدد 20 برابر بود. پرنس لی توانست 5 رأی کشورهای بیطرف را بگیرد و رقابت را از دکتر چانگ ببرد که شکست بزرگی برای بنهمام محسوب میشد چون کرسی نایب رئیسی فیفا برای چانگ یک کرسی تزئینی بود اما سالی میلیونها دلار به کنفدراسیون کمک میکرد پون مالک شرکت هیونداست در کره. در عوض اما دیدیم در مورد آقای سعیدلو، بنهمام توانست از این جایگاه از کشورها برای معاون نپالیاش رأی بگیرد. به هر حال اینکه ما نتوانستیم رأی گروه بنهمام را بگیریم و این عامل شکستمان شد. همه تلاشمان را در این زمینه کردیم، حتی از طریق دیپلماتیک هم برای این کار با بنهمام مذاکره شد اما متأسفانه نام آقای سعیدلو در لیست گروه بنهمام وجود نداشت چون او ترجیح میدهد با یکی مثل این نپالی کار کند که آدم خودش است. الان او بیشتر کرسیها را گرفته و حتی چند روز بعد از انتخابات که همدیگر را دیدیم میگفت پرنس علی ناچار است خودش را با گروه من منطبق کند چون بیشتر کرسیها را گروه بنهمام بهدست آورده است. همین اتفاقات میشود بهانه حرفهای آقای دادکان. ایشان و خیلیهای دیگر میگویند اگر رئیس فدراسیون فوتبالی بود هیچوقت کنار نمیکشید یا وضع فوتبال این نمیشد! این نظر لطف دوستان است. من نمیخواهم به این حرف پاسخ بدهم اما درباره نکته فوتبالی بودن با شما موافق نیستم. این حرفها عوامفریبی است. حتماً لازم نیست که فوتبالی باشد. ما نیاز به یک مدیر داریم. فوتبالی بودن یا نبودنش خیلی مهم نیست. باید کسی باشد که بتواند پتانسیل لازم را برای فوتبال جذب کند و از بدنه متخصص اجرایی در کمیتهها استفاده کند. این همان الگویی است که فیفا به کشورها توصیه کرده. مثلاً در بحث کمیته داوران الان ما ناچاریم بر اساس قوانین فیفا یکی از اعضای هیأت رئیسه را بگذاریم. کسی که قطعاً از جامعه داوری نیست و در قانون هم الزامی برایش وجود ندارد. کسی که برای کارش وقت بگذارد. مثلاً همین مسعود عنایت. خوش میداند که چقدر دوستش دارم اما او هم میخواست مدرس باشد، مدام در سفر باشد، تدریس کند، کمیته داوران را هم داشته باشد ولی واقعاً این کار امکانپذیر نبود. اما حتی خود مردم هم میگویند فوتبال مدیر فوتبالی میخواهد! مگر وزرا یا رئیس سازمان انرژی هستهای همه متخصص در حوزه خودشان هستند؟ یادتان هست طالقانی چطور کشتی را میگرداند؟ آقای ترکان که وزیر بود و میتوانست بودجه بگیرد، رئیس بود اما کشتی را طالقانی میگرداند. حالا با این شرایط میگویم اگر معاون رئیسجمهور هم رئیس فدراسیون فوتبال باشد، بتواند امکانات بیاورد که نیروهای متخصص کارشان را کنند، اتفاقی نمیافتد. حالا درباره فوتبالی بودن من میگویم فوتبالی کسی است که برای فوتبال و اداره فوتبال یک کشور تلاش کند پس پیشکسوتی که گامی برای فوتبال کشورش برندارد، فوتبالی لقب نمیگیرد. با این تعریف من تا روزی که هستم، خودم را فوتبالی میدانم. اگرچه قبول دارم که وقتی بروم دیگر کسی از من در فوتبال استفاده نمیکند چون پیشکسوت فوتبالی نیستم اما مثلاً اگر آقای دادکان اینجا بودند، بعد از رفتنشان ممکن بود بتوانند در پستهای مختلفی مثل مدیریت فوتبال یا کرسیهای اجرایی دیگر فوتبال خدمت کنند. راستش گاهی وقتی با مردم حرف میزنم و آنها میگویند همه امیدشان به فوتبال است، بغض گلویم را میگیرد و میگویم امیدشان به کجاست، به جایی که خیلی در آن فقط به فکر منافع شخصیشان هستند. یکی شهرت میخواهد یکی ... فکر میکنم الان و در این شرایط که هم تیمملی بازی دارد و هم ورزش دست به گریبان این طرح تشکیل وزارت ورزش است این بحثها طرحش هم درست نباشد. قضیه شوخیتان با طرح وزارت ورزش در جلسه مشترک رؤسای فدراسیونها چه بود؟ شوخی هم نبود (میخندد) راستش من آنجا گفتم این طرح وزارت خوب نیست چون اگر وزارتخانه تشکیل شود هر 6 ماه یکبار باید برای ناکامیهای فوتبال یک وزیر استیضاح شود چون بر اساس چارت فدراسیون زور نمایندگان به فدراسیون فوتبال که نمیرسد و قوانین این اجازه را نمیدهد پس مدام مجبورند وزرا را بکشند مجلس! (میخندد) حالا با این جایگاهی که از دستمان رفت چه اتفاقی میافتد؟ چقدر ضرر کردیم؟ به هر حال از نظر پرستیژ و اعتبار ورزشی ضربه بزرگی بود اما در عمل شرایط شاید خیلی هم فرق نکند. دو سه روز بعد از انتخابات بنهمام به من زنگ زد و گفت بیا پیشم. بعد حرف زدیم، گفت نگران نباشید. کلی مسئولیت در کمیتههای مختلف به ایران میدهیم و از نظر ما باید ایران در تصمیمسازیهای فوتبال آسیا نقش داشته باشد. حقیقت این است که بنهمام به ما اعتماد دارد. سه دوره مختلف است که ایران را در فهرست بهترین فدراسیونهای قاره میگذارد و این نشان از اعتمادش به ما دارد. خودش میگفت من خیلی به کار این فدراسیون اعتقاد دارم. راستش یک چیزی هم یادمان باشد. مثلاً اگر این کرسی را هم بهدست میآوردیم حالا چه من و چه آقای سعیدلو، چه تضمینی بود که با اولین تغییر در سیستم اداره ورزش کشور، نفر منتخب را قبول میکرد؟ رئیس بعدی مثلاً اگر آقای دادکان میآمدند میپذیرفتند نفری که 4 سال قرار است در فوتبال آسیا تصمیمسازی کند نماینده ایران است؟ در همه جای دنیا نگاه بینالمللیشان با ما تفاوت دارد. آنها ثبات مدیریتی دارند. همین نپالی که رأی آورده، 8 سال عضو هیأت اجرایی بوده و حالا شده نایب رئیس. ولی ما آیا این طور هستیم؟ نمیخواهید این بحث را ول کنید و به تیمملی برسید؟ چرا، اتفاقاً ما هم در همین فکر بودیم! این تیم قهرمان میشود؟ قبل از بازیها که خیلی از مردم اصلاً باورشان نمیشد این تیم بتواند از گروهش بالا بیاید! اتفاقاً ما آنجا خیلی با بچهها حرف زدیم درباره اینکه فوتبال کشور برای نجات از وضعیتی که دارد به این موفقیت نیاز دارد. دیدید که با برد برابر عراق اصلاً فضا عوض شد و مردم خیلی امیدوار شدند. مردم نیاز به این شادی داشتند. ضمن اینکه من فکر میکنم رسانهها هم اگر واقعاً فوتبال را دوست دارند باید توقعات را بالا نبرند. بچهها واقعاً شخصیت قهرمانی را دارند و به نظرم اگر این بار بدشانسی نیاوریم، میتوانیم قهرمان شویم. راستی شما گفتید بازی با استرالیا را ترجیح میدهید چون اگر تیمملی باخت بگویید به استرالیا باختید؟ (میخندد). من فکر میکنم اگر به استرالیا بخوریم هم بازی قشنگتری میشود هم کلاً بهتر است دیگر. گفتید تیم شرایط قهرمانی را دارد. افشین قطبی چطور؟ او هم این روحیه را در خود دارد؟ آره، او بیشتر از بقیه انگیزه دارد. چون به هر حال این موفقیت هم برایش یک کارنامه موفق میشود، هم پاداشی را پشت سرش دارد و هم اینکه او را یک جورایی تاریخی میکند. خودش که خیلی انگیزه دارد به این دلیل. قبل از بازیها قطبی میگفت در فدراسیون فقط کفاشیان از من حمایت میکند. این حس باعث نمیشود در تفکراتش مشکلی پیش بیاید. نتیجه آن حس میشود قراردادی که با تیم ژاپنی بست. من هم جلویش را نگرفتم چون اصلاً دیگر به صلاح نیست او بماند. چون اصلاً تحمل حفظ یک مربی را برای مدتی طولانی نه خودمان داریم نه رسانههایمان. یک مربی آمده تحمل نداریم که او تا پایان جامملتها بماند. از خود فدراسیون به من فشار آوردند که سه ماه مانده به جامملتها افشین را عوض کنم. شما در این یک سال و نیم از او راضی بودید؟ راستش او همیشه فکر و ذکرش به کارش بود. حتی موقعهایی که بازی نداشتیم، مدام فکر این بود که برای کارش برنامهریزی کند. خیلی نظم برایش مهم بود و خیلی وقتها سر این که برنامههایش یا پولهایش کمی دیر و زود شود از ما ناراحت میشد. راستش کاری به این مسائل که او دانش فنیاش چقدر است یا اینکه دربارهاش میگویند هنرپیشه است و این چیزها ندارم اما واقعاً میدیدم که برای کارش ارزش قائل میشود. 40
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 458]