محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829151552
بررسي ريشهها و پيامدهاي جنگ در قفقاز
واضح آرشیو وب فارسی:شبكه خبر دانشجو: بررسي ريشهها و پيامدهاي جنگ در قفقاز
جنگها داراي ريشههاي دوردست و نزديك ميباشند كه بررسي دقيق آنها، تحليلي مطابق با واقعيت را ارائه ميدهد كه جنگ اخير روسيه و گرجستان در اوستياي جنوبي نيز از اين قاعده مستثني نيست.
نويسنده: رضا سراج
در اين نوشتار ضمن بررسي ريشههاي دوردست و نزديك جنگ در قفقاز، پيامدهاي اين جنگ نيز مورد توجه و تحليل قرار ميگيرد:
* ريشههاي دوردست جنگ در قفقاز
ريشههاي خيلي دور اختلاف بين روسيه و گرجستان به يك صد سال قبل بازميگردد، اما براي بررسي ريشههاي جنگ اخير در قفقاز ميبايست به فروپاشي اتحاد جماهير شوروي سابق توجه كرد. پس از آنكه واشنگتن با عملياتي نمودن راهبرد "مهار و جنگ سرد" زمينههاي فروپاشي شوروي را فراهم ساخت. از سوي استراتژيستها و تصميم سازان آمريكايي مهار روسيه به عنوان ميراث خوار اين امپراتوري به مقامات كاخ سفيد توصيه شد.
تمايلات وتوانمنديهاي جهان اولي روسيه، برخورداري از حق وتو در شوراي امنيت، در اختيار داشتن زرادخانههاي هستهاي و بهرهمند بودن از توانمنديهاي گسترده نظامي از يك سو و موقعيت ژئوپليتيكي، ژئواستراتژيكي و ژئواكونوميكي روسيه از سوي ديگر، در واقع دلايلي بودند كه استراتژيستهاي آمريكايي براي مهار روسيه، پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي به آنها استناد ميكردند.
در اين ميان موقعيت ژئواكونوميكي روسيه موضوعي بود كه ميتوانست تمايلات جهان اولي روسيه را تشديد كند، چرا كه اين كشور داراي بيشترين ذخاير گاز طبيعي جهان است و بزرگترين صادر كننده گاز طبيعي نيز ميباشد.
ذخاير نفت خام روسيه، اين كشور را درجايگاه هشتمين كشور نفتخيز و سومين صادر كننده نفت قرار داده است ضمن آنكه روسيه دومين دارنده ذغال سنگ جهان نيز ميباشد. بنابر اين مهمترين ريشه دوردست جنگ درقفقاز را بايد در مهار روسيه توسط آمريكا و اروپا پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي سابق جستجو كرد.
* مهار روسيه 1999-1992
مهار روسيه مستلزم جلوگيري از هژموني روسيه در قفقاز و آسياي مركزي بود تا علاوه بر مهار تمايلات و توانمنديهاي جهان اولي روسيه، موقعيت ژئوپلتيكي، ژئواستراتژيكي و حتي ژئواكونوميكي روسيه نيز تضعيف ميشد، منطقه قفقاز در واقع دروازه اصلي روسيه براي تعامل با جهان محسوب ميشود به گونهاي كه بسته شدن اين دروازه به مثابه بستن درهاي اقتصادي، سياسي و استراتژيك بر روي روسيه ميباشد و در اين ميان تسلط بر گرجستان در حقيقت تسلط بر اصليترين دروازه جهاني مسكو است.
بر اين اساس لازمه مهار كرملين، حضور در حيات خلوت روسيه (قفقاز) و كوتاه كردن دست اين كشور از منطقه مذكور بود. در اين راستا امريكا و اروپا تلاش خود را معطوف به اقدامات زير كردند.
1- تلاش براي تجزيه روسيه از طريق حمايت از جداييطلبان در قفقاز شمالي (اوستياي شمالي، داغستان، اينگوش، اوجيا، كراخاي شركسيا، چچن و كاباردينوبلغاريا)
2- محاصره و محدودسازي مسكو در منطقه خارج نزديك "از طريق گسترش ناتو به شرق (عضويت چك، مجارستان و لهستان در 1997 و تلاش براي عضويت درآوردن 9 كشور ديگر در سال 1999.)
3- بسط نفوذ در جمهوريهاي مشتركالمنافع از طريق بنياد سوروس و .. با بهرهگيري از عناصر غربگرا
4- احداث خط لوله باكو، تفليس، جيحان به منظور تضعيف موقعيت ژئواكونوميكي روسيه
* ظهور ناسيوناليسم روسي
خوشبيني افراطي يلتسين و وادادگي آتلانتيك گراها نسبت به همكاري با غرب در زمينه سياسي و نهادهاي بينالمللي براي توسعه اقتصادي از يك طرف و رويكرد توسعه طلبانه امريكا و ناتو در قفقاز و آسياي مركزي از طرف ديگر، مليگرايي روسي را از درون ساختهاي قدرت در مسكو به منطقه ظهور رساند.
درنطقه كانوتي ناسيوناليسم روسي، قدرتمنداني قرار گرفته بودند كه پيش از اين عضو سرويسهاي امنيتي و نيروهاي مسلح شوروي سابق بودند كه بعداً به حلقه سنپترزبورگيها شهرت يافتند. در ميان حلقه موسوم به سنپترزبورگيها ولاديمير پوتين عنصر اصلي بود كه در آگوست 1999 از سوي بوريس يلتسين به سمت نخستوزيري روسيه گمارده شده و پنج ماه بعد نيز با كنارهگيري يلتيسين از قدرت وي به عنوان كفيل رياست جمهوري روسيه انتخاب گرديد.
پوتين پس از تثبيت خود در كرملين، جناح اوليگارشيها (عدهاي معدود طرفدار حكومت) را كه عموماً ا زخاندان يلتسين بودند و هر كدام به ثروتي بيش ازيك ميليارد دلار دست يافته بودند را محدود و سپس از قدرت بركنار كرد.
با حذف آتلاتنتيك گراها و اوليگارشيها از حاكميت روسيه، قدرت اقتصادي و رسانهاي نيز از دست آنان خارج گرديد و از طرف پوتين پستهاي حكومتي يكي پس از ديگري به گروه قدرتمند همراه خود موسوم به سيلوريكيها كه مبلغ و مروج مليگرايي روسي بودند واگذار شد.
گروه قدرتمند در راستاي انسجام قدرت سياسي و خنثيسازي منابع و مبادي نفوذ، وزارتخانههاي اقتصاد، حمل و نقل، منابع طبيعي، دفاع و همچنين مديريت ارشد شركتهاي گاز پروم، روسنفت، صنايع نظامي و ... را در اختيار گرفتند.
ناسيونالسيم روسي در صدد برآمد تا ضمن پيوند موقعيت تاريخي و ژئوپلتيكي روسيه، توانمنديهاي اين كشور را به فعليت در آورده و آن را به موج مخالف توسعه طلبي آمريكا و ناتو تبديل نمايد. همچنين مليگراها با تقويت هويت ملي، به روند جامعه پذير سياسي بهبود بخشيدند و با غيرت سازي، توان و اقتدار ملي مسكو را ارتقا دادند. گروه قدرتمند يا به عبارت ديگر سيلوويكيها با رويكرد موصوف در سياست داخلي، تمهيدات لازم را براي اتخاذ سياست خارجي و دفاعي نوين و مقتدر فراهم نمودند.
بر اين اساس ظهور مليگرايي روسي و رويكردهاي آن ها در سياست داخلي، خارجي و دفاعي را نيز بايد از ريشههاي دور دست جنگ در قفقاز به حساب آورد.
* قدرتمند شدن روسيه به لحاظ اقتصادي
افزايش قيمت جهاني نفت كه با خودزني آمريكا در عراق به وقوع پيوست، باعث شد كه روسيه ركود اقتصادي پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي را پشت سربگذارد و اين كشور پس از 8 سال به رشد پايدار دست يافته و همچنين توليد ناخالص داخلي روسيه نيز به سطح 1990 رسيد و در نهايت درآمدهاي نفتي عملا مسكو را از صندوق بينالمللي پول بينياز كرد.
قدرتمند شدن روسيه به لحاظ اقتصادي به كرملين اين توانايي را بخشيد كه در مقابل توسعه طلبيهاي امريكا و ناتو در قفقاز و آسياي مركزي بخشي از درآمدهاي نفتي خود را صرف امور نظامي كند.
افزايش بهاي نفت پس از آنكه رويكرد نظامي و دفاعي مسكو را دچار تحول و تغيير كرد، دامنه تاثيرات آن به سياست خارجي روسيه كشيده شده وباعث گرديد كه اين كشور راهبرد توازن استراتژيك را در مناسبات بينالمللي دنبال نمايد.
در اين رابطه واشنگتن تايمز در مقالهاي تصريح كرد: "روسيه با بهرهگيري از منابع غني انرژي خود، ديگر از بحرانهايي كه پس از فروپاشي سابق با آن مواجه بود رهايي يافته و هم اكنون بار ديگر به عنوان قدرتي قابل تامل در برابر آمريكا ايستاده است."
رويكردهاي جديدكرملين در حوزههاي نظامي و سياسي، همچنين اتخاذ راهبرد توازن استراتژيك در مناسبات بينالمللي، روسيه را به تلاش مضاعف وادار كرد تا با نگاه مجدد به حيات خلوت خود در قفقاز ارتقاء موقعيت ژئواستراتژيكي و هژموني مسكو را در اين منطقه قفقاز جستجو نمايد از اين رو بايد روند مذكور را نيز در زمره ريشههاي جنگ قفقاز به حساب آورد.
* بازيابي اقتدار روسيه
به ميدان آمدن نخبگان و كارگزاران اطلاعاتي روسيه و ظهور ناسيوناليسم روسي سبب شد كه به احياي اقتدار روسيه و عزتمند كردن آن اهتمام ويژهاي مبذول گردد. كارگزاران سابق اطلاعاتي پس از آنكه توانستند شرايط سياسي و اقتصادي را در داخل روسيه بهبود ببخشد و خود را از شر آتلانتيكگراها برهانند، در دور دوم رياست جمهوري ولاديمير پوتين متوجه خارج از مرزهاي اين كشور شدند و بازسازي اقتدار روسيه را در دستور كار خود قرار دادند.
به طور كلي نخبگان سازمان اطلاعاتي شوروي سابق با دستاوردهاي زير توانستند گامهاي بسيار موثري را در راه بازيابي اقتدار روسيه بردارند اين دستاوردها عبارتند از:
- تثبيت اوضاع سياسي روسيه باتقويت هويت ملي، غيريتسازي و تزريق ناسيونالسيم روسي
- تثبيت وضعيت امنيتي اين كشور و حل و فصل مناقشات در جمهوريهاي قفقاز شمالي
- بهبود و ضعيت اقتصادي روسيه به گونهاي كه روسيه داراي ذخيره ارزي 300 ميلياردي گرديد.
- موفقيت نسبي در متوقف ساختن روندگسترش سريع ناتو به سوي شرق
- تثبيت موقعيت روسيه در بازار انرژي و تبديل اين كشور به منبع مهم تامين انرژي اروپا
- ايفاي نقش فعال در مناقشات فرامنطقهاي همچون موضوع فلسطين و پرونده هستهاي ايران
- تحكيم موقعيت مسكو در بين هشت كشور صنعتي جهان موسوم به جي 8
- هويت بخشي جديد به پيمان شانگهاي و تلاش براي جايگزيني تدريجي اين پيمان به جاي پيمان ورشو با اين توضيحات ميتوان اذعان داشت كه تلاش نخبگان وكارگزاران سابق اطلاعاتي براي بازيابي اقتدار روسيه در برابر آمريكا و ناتو نيز يكي از ريشههاي دوردست جنگ در قفقاز است و اساساً از اين منظر جنگ مذكور در واقع خود حلقهاي از زنجيره بازيابي اقتدار روسيه نيز ميتواند باشد.
* ريشههاي نزديك جنگ در قفقاز
تلاش براي بازيابي اقتدار روسيه و جستجوي كرملين جهت به دست آوردن نقشهاي جهاني، آمريكا در ناتو را بر آن داشت تا دور جديدي از راهبرد مهار را عليه روسيه به اجرا بگذارند. آمريكا و ناتو در دور جديد مهار مسكو سعي كردند تا روسها را به داخل مرزهاي فدراسيون روسيه بازگرداند و اجازه احيا قدرت مجدد را به اين كشور ندهند. نگراني آمريكا و ناتو از احيا مجدد قدرت و اقتدار روسيه هنگامي فزوني مييافت كه روسها توانسته بودند با تزريق روح ناسيوناليسم و آميخته كردن آن با اقتدارگرايي، در فكر اعاده قدرت از دست رفته خود و جبران سرخوردگيهاي پس از فروپاشي شوروي سابق باشند.و اين امر كه به نوعي تمايلات جهاني اولي روسيه را نيز احياء ميكرد، حامل پيام بسيار مهمي براي امريكا و ناتو بود و آن ظهور موج موازنهگرايي كرملين در برابر كاخ سفيد. بنابراين به نظر ميرسد كه مهمترين رشد نزديك جنگ در قفقاز، اجراي راهبرد مهار جديد روسيه از سوي امريكا و ناتو باشد.
* مهار جديد روسيه
دور جديد مهار روسيه از سال 2000 آغاز گرديد. توسعه دفاع موشكي امريكا در برابر روسيه در سال 2000، زمينهسازي براي خروج، يكجانبه واشنگتن از پيمان ضد موشكهاي بالستيك در 2002، پيگيري انقلاب رنگين (انقلاب گل رز گرجستان 2003 و انقلاب نارنجي اكراين2004)، مذاكره براي استقرار سامانههاي دفاع موشكي در اروپاي شرقي (چك و لهستان) و... در واقع ناظر بر اجراي مهار جديد روسيه و تغيير توازن استراتژيك به سود امريكا و ناتو بود.
كاخ سفيد در ادامه مهار جديد كرملين، از پيمان گوام كه شامل كشورهاي آذربايجان و گرجستان بود حمايت كرد. آمريكا سعي داشت در چارچوب يك توافقنامه مشاركت نظامي و امنيتي بين پيمان گوام و ناتو (همانند پيمان سنتو و ناتو) حق دخالت نظامي براي ناتو را در منطقه قفقاز ايجاد نمايد تا عملا دستهاي مسك را در قفقاز ببندد.
همچنين احداث خط لوله باكو، تفليس - جيحان كه در سال 2006 افتتاح شد را نيز بايد در چارچوب مهار جديد روسيه تحليل كرد. امريكا و اروپا با احداث اين خط لوله از يك سو سعي كردند از تسليحاتي شدن موضوع انرژي از جانب روسيه ممانعت بعمل بياورند و عملاً بخشي از منابع نفتي منطقه را مصادره كنند و از سوي ديگر ارسال نفت بدون مداخله مسكو نيز، روسيه را از معادلات انرژي منطقه خارج ميساخت و نقش ژئوكونوميكي كرملين را كمرنگ مينمود.
احداث خط لوله باكو، تفليس، جيحان در واقع حركت نماديني بود كه تمهيدات لازم را براي فرو غلتيدن كشورهاي قفقاز جنوبي و آساي مركزي به دامان امريكا و ناتو و تجزيه قفقاز شمالي فراهم ميساخت و به روند مهار مسكو نيز شتاب بيشتري ميبخشيد.
* نقشآفريني اسرائيل در مهار جديد روسيه
احداث خط لوله باكو، تفليس - جيحان تهديد ديگري را نيز متوجه روسيه و منطقه ميكرد و آن حضور رژيم صهيونيستي در معادلات منطقه قفقاز و نقش آفريني در مهار جديد روسيه بود. رژيم جعلي اسرائيل طي مذاكراتي با تركيه، گرجستان، تركمنستان و آذربايجان، در نظر داشت نفت را از طريق خط لوله به باكو و سپس به سيجان در تركيه برساند و از آنجا به پايانه نفتي اشكلون و بندر ايلات در فلسطين اشغالي منتقل كند. اين اقدام علاوه بر آنكه منابع انرژي مورد نياز داخلي را براي اسرائيل تامين ميكرد، اين امكان را نيز براي اشغالگران قدس فراهم مينمود تا از طريق فروش نفت به وسيله سوپر تانكرها، به عنوان يك بازيگر وارد معاملات نفتي شده و از اين رهگذر عمق استراتژيك خود را وسعت دهند.
البته رژيم جعلي اسرائيل در پوشش و چارچوب احداث خط لوله مذكور، اهداف ديگري را نيز تعقيب ميكرد و آن حضور مستشاري در منطقه و فروش تسليحات و تجهيزات نظامي به كشورهاي قفقاز و آسياي مركزي بود. در اين راستا رژيم صهيونيستي نفوذ خود در گرجستان را با بدآنجا گسترده كرد كه برخي از مقامات اين كشور از جمله وزير دفاع گرجستان (ديويد كز شوايلي) تابعيت اسرائيلي داشته و در سرزمينهاي اشغالي تحصيل كرده است.
صهيونيستها از سال 2000 تاكنون بالغ بر 200 ميليون دلار تجهيزات و تسليحات نظامي به گرجستان فروختهاند كه شامل هواپيماهاي كنترل از راه دور، موشك، تجهيزات دوربين ديد در شب و الكترونيكي و ... بوده است.
* رويارويي روسيه با مهار جديد (جنگ سرد جديد)
اقدامات آمريكا و ناتو در دور جديد مهار روسيه به ويژه انقلابهاي «گل رز» در گرجستان و نارنجي در اكراين و همچنين موضوع استقرار سامانههاي سپر دفاعي در چك و لهستان، به مخالفتهاي روسيه و ناخشنودي كرملين از كاخ سفيد شكل تازهاي داد. روسها كه نظارهگر پيشروي امريكا و ناتو در حيات خلوت و منطقه خارج نزديك خود بودند، منافع ملي و توازن استراتژيك مورد نظرشان را در خطر ديدند. از اين رو مسكو عملا وارد يك رويارويي با امريكا و ناتو گرديد كه برخي از كارشناسان از اين رويارويي با عنوان «جنگ سرد جديد» ياد ميكنند.
اين رويكرد جديد در كرملين منجر به بازبيني مجموعه اسناد استراتژيك و تنظيم دكترين نظامي جديد در روسيه گرديد. روسها در اين بازنگري ضمن ارزيابي نظام حاضر در جهان، نظم موجود را چند قطبي معرفي نموده و برقاء روسيه به عنوان يك قدرت بزرگ تاكيد كردند. مقامات مسكو در بازنگري مذكور، تهديدات امنيتي خود را مورد بازبيني قرار دادند و آنها را به چهار دسته تقسيم نمودند كه تقويت نيروهاي فرامنطقهاي و ناتو در اطراف مرزهاي روسيه، مناقشات نظامي در محيط مجاور، تهديد تروريسم و تهديد سلاحهاي كشتار جمعي را در برميگرفت. در اين ميان ايجاد حساسيت نسبت به تقويت نيروهاي فرامنطقهاي و ناتو در قفقاز، مهمترين بخش دكترين جديد نظامي روسيه ميباشد كه به رويارويي اين كشور با امريكا و ناتو ابعاد تازهاي ميبخشد.
در اين ارتباط روسيه با تسليحاتي كردن انرژي و قطع صادرات گاز به اوكراين - اما در حقيقت به اروپا - در آغاز سال 2006 به ادامات امريكا و اروپا در مهار جديد مسكو پاسخ داد تسليحاتي نمودن انرژي از سوي روسيه كه مصادف ده بود با افزايش بهاي جهاني نفت، به نوعي نمايش قدرت روسيه را با موفقيت همراه ساخت و نقطه ضعف يا به تعبيري پاشنه آشيل اروپا را به رخ آنان كشانيد. اين اقدام روسيه در واقع حامل پيام ديگري هم براي امريكا و اروپا بود و نشان ميداد كه مسكو ميتواند از ظرفيتهاي خود در بازي استراتژيك آغاز شده بهره ببرد. به طور كلي اقدامات روسيه در رويارويي جديد با امريكا و ناتو موارد زير را در بر ميگيرد:
- گسترش فروش تسليحات روسيه به كشورهاي چالشگر با امريكا و اروپا
- اجراي پروژه 200 ميليارد دلاري براي قدرتمندساختن ارتش روسيه
- از سرگيري پرواز بمبافكنهاي استراتژيك روسيه در مناطق دوردست
- تلاش براي تثبيت حاكميت روسيه بر مناطق از قطب شمال
- تعليق عضويت روسيه از معادهد كاهش نيروهاي متعارف در اروپا
- اخراج ديپلماتهاي انگليسي از روسيه
- آزمايش موشكهاي قارهپيماي جديد
- هويت بخشي به سازمان همكاريهاي شانگهاي و تاكيد بر جنبههاي دفاعي آن
- به تعليق درآوردن همكاريهاي خود با ناتو تا اطلاع ثانوي
البته در اين ميان جنگ در قفقاز را بايد يكي از مهمترين اقدامات روسيه براي رويارويي با امريكا و ناتو مقابله با مهار جديد ارزيابي كرد.
* جنگ در قفقاز
با در نظر گرفتن ريشههاي دور و نزديك جنگ در قفقاز از قبل پيدا بود كه جنگ در اين منطقه استراتژيك اجتنابناپذير ميباشد. البته برآوردهاي غلط و جاهطلبي ميخائيل ساكاشويلي رئيس جمهور گرجستان نيز در تسريع آن بيتاثير نبود و شايد هم نيز آن را يكي از عوامل مهم آغاز جنگ در اوستياي جنوبي به حساب آورد.
رئيس جمهور گرجستان انتظار داشت در مقابل حمايت از عمليات نظامي امريكا در عراق، واشنگتن و نيز از تفليس در جنگ قفقاز حمايت كند. وي بيش از حد روي كمكهاي آمريكا و غرب در اين رابطه حساب باز كرده بود آنجا كه بوش در تفليس به ساكاشوايلي گفت: «شما دوست با صلابتي در آمريكا داريد» وي در ادامه به رئيس جمهور گرجستان گفت: آمريكا درباره مسائل اوستياي جنوبي و آنجازيا آماده است به شما كمك كند.
ساكاشوايلي با اين برآورد كه بينالمللي كردن بحران قفقاز به گرجستان اين امكان را ميدهد تا بازي با مدل كوزوو را عليه روسيه آغاز كند. به اوستياي جنوبي حمله نظامي ميكرد. وي انتظار داشت تا با كشيده شدن پاي امريكا و ناتو به اين مناقشه، برنده نهايي جنگ باشد و با اقتدار جواز حضور در ناتو را بگيرد و در نهايت نيز از هژموني روسيه در قفقاز رهايي يابد.
بر اساس اين برآورد بود كه در هفتم آگوست (17 مرداد) ارتش گرجستان به فرمان ساكاشوايل با چند راكتانداز به تيسخينوالي، مركز اوستياي جنوبي حمله كرد. اما با گذشت چندين ساعت از جنگ برآوردهاي غلط و جاهطلبي ساكاشوايلي از يك طرف و قدرتنمايي روسيه از طرف ديگر نمايان شد به گونهاي كه رئيس جمهور گرجستان با نوشتن مقالهاي كه روزنامه امريكايي و ال استريت ژورنال آن را به چاپ رسانيد، خطاب به امريكا و كشورهاي غربي نوشت: «اگر گرجستان سقوط كند، اين به معناي سقوط غرب در تمام سرزمين اتحاد جماهير شوروي سابق و فراتر از آن است. رهبران در كشورهاي همسايه - اوكراين- در كشورهاي ديگر قفقاز و آسياي مركزي بايد بدانند كه بيشك هزينه آزادي و استقلال بسيار سنگين است.
* پاسخ روسيه به تهاجم گرجستان
پس از تهاجم اوليه گرجستان به اوسيتاي جنوبي، روسيه با يك تهاجم همه جانبه زميني و هوايي، گرجستان را مورد حمله قرار داد و ظرف چند روز جنگ را به دروازههاي تفليس كشانيد. پاسخ متقابل مسكو آنچنان تفليس را دچار تب و تاب كرد كه وزير خارجه گرجستان ضمن درخواست كمك فوري از جامعه جهاني به كشورش گفت: گرجستان با اشغالگري روسيه روبرو شده است و به كمك فوري جامعه بينالمللي نياز دارد.
وي در ادامه تصريح كرد: ما اينجا به كمك فوري فوري نياز داريم تا اشغالگري روسها را در خاك گرجستان متوقف كنيم.
در اين راستا به نظر ميرسد نقش پيدا و پنهان آمريكا و برخي از كشورهاي اروپايي براي مهار جديد روسيه، با بهرهگرفتن از موقعيت ژئوپلتيك گرجستان - مسكو را وادار كرد كه بر اساس دكترين جديد نظامي خود به تهاجم تفليس پاسخي همه جانبه بدهد. اما از سوي ديگر واشنگتن كه انتظار پاسخ مقتدرانه مسكو را نداشت در مناقشه روسي - گرجي، عملا بر سر دو راهي حمايت از گرجستان و يا از دست دادن روسيه در مهار ايران قرار گرفت. از اين رو وزارت خارجه امريكا اعلام كرد كه احتمال دخالت نظامي امريكا در مساله گرجستان وجود ندارد.
در اين رابطه روزنامه امريكايي نيويورك تايمز با چاپ تصاوير بوش و پوتين در جريان بازي هاي المپيك نوشت تمام لبخندها و گپ زدنهاي بوش با پوتين بيانگر اين واقعيت است كه هر چند امريكا، گرجستان را قوي ترين متحد خود در ميان كشورهاي شوروي سابق قلمداد ميكند، اما بيش از آن به روسيه به خصوص درباره ايران نيازمند است كه روابط با مسكو را به محض خاطر تفليس به خطر بيندازد.
همچنين سناريوي امريكايي جنگ قفقاز و بازي با مدل كوزوو، نكته ديگري بود كه كرملين را به واكنش فوري و همه جانبه وا داشت. روسها با وقف كامل از چگونگي روند بازي، اين بار در حيات خلوت خود پا پس نكشيدند در اين خصوص نيويورك تايمز در تحليلي پيرامون پاسخ مقتدرانه روسيه نوشت: حمايت امريكا و اروپا از استقلال كوزوو باعث شد كه اين بار روسيه به شكل رعد آسا، تصميم به اعزام نيرو به اوستياي جنوبي بگيرد زيرا روسيه فكر ميكند كوزوو ممكن است الگويي براي اوستيايي جنوبي و ديگر استانهاي طالب استقلال باشد.
* پيامدهاي جنگ قفقاز
يك هفته پس از آغاز جنگ ميخائيل ساشوايلي و وزير دفاع اسرائيل تبارش كه در انگاره پيروزي در بحران قفقاز بودند عليرغم حسابي كه روي امريكا رژيم صهيونيستي و اروپا باز كرده بودند، عملا در اين جنگ تنها ماندند. جنگ امريكايي براي گرجستان نه تنها هيچ فايده اي در بر نداشت، و تفليس را به هيچكدام از اهداف خود نرساند، بلكه خسارات اقتصادي سنگيني را به اين كشور تحميل كرد . در اين راستا روزنامه امريكايي واشنگتن پست به نقل از مقامات گرجستاني كه نخواستند نامشان فاش شود، نوشت آنها اعتراف ميكنند ضرر اقتصادي گرجستان به ميليون ها دلار رسيده و سطح توليد ناخالص اين كشور كه اخيرا به 10 درصد رسيده بود، تا دور نماي كوتاه مدت به 3 درصد نزول خواهد كرد.
اما خسارات اقتصادي همه پيامدها براي گرجستان نبود. بلكه پاسخ خانم آنكلامركل، صدر اعظم آلمان، نيز اين شكست را مضاعف ساخت و آن دشوار شدن پيوستن تفليس به ناتو بود. در همين ارتباط روزنامه انگليسي گاردين به نقل از خانم مركل نوشت: كشوري هم چون گرجستان با برپايي چنين جنگي، اجازه ورود به ناتو را ندارد همچنين تايمز مالي نيز يكي ديگر از تبعات جنگ قفقاز براي گرجستان را چنين توصيف كرد؛ گرجستان هيچگاه پس از اين كنترل اوستيايي جنوبي و؟ را بدست نخواهد آورد و به همين خاطر بايد استقلال اين دو جمهوري را به رسميت بشناسد.
با اين تفاسير به نظر ميرسد ساكاشوايلي در يك قمار سياسي بازي باخت برد را انجام داد و شطرنج روسي كيش و مات شد.
اما در ديگر سو جنگ در قفقاز براي طرف روسي آن رهاوردهاي قابل توجهي به همراه داشت. مسكو در راستاي سياستهاي راهبردي جديد خود (تحقق توازن استراتژيك) گام مهم ديگري برداشت و با اعمال اقتدار، در عمل از گسترش ناتو به شرق ممانعت بعمل آورد.
در اين خصوص روزنامه گاردين در تحليلي با عنوان جنگي كه روسيه آن را نميخواست تصريح كرد روسيه آنچه را ميخواست به دست آورد.
دومين رهاورد جنگ قفقاز براي روسيه تثبيت هژموني مسكو در اين منطقه استراتژيك بود. كرملين از اين طريق زهره چشم موثري از ساير كشورهاي قفقاز آسياي مركزي و حتي اوراسيا گرفت و به نوعي باب انقلابهاي رنگين راست.
روزنامه نيويورك تايمز در اين راستا به نقل از يك تحليل گر مسائل امنيتي نوشت آنچه كه روسها دقيقا براي اولين بار ازمان سقوط جماهير شوروي انجام دادند، انجام يك اقدام نظامي كامل و تحميل يك واقعيت نظامي بر منطقه بود و اين اقدام يكجانبه را نيز به شكلي انجام دادند كه تمام كشورهايي كه در منطقه چشمشان به امريكا بود كه روسيه را بترساند حالا مجبور شده اند به گوشه اي بخزند و شروع به ارزيابي آنچه كه اتفاق افتاد بكنند.
جنگ در قفقاز از منظري ديگر هماورد مسكو واشنكتن بر سر كنترل دراز مدت منابع انرژي منطقه قفقاز و آسياي مركزي است. كرملين در اين جنگ تنها مسير به ظاهر امني كه غرب براي انتقال انرژي مهيا ساخته بود و احساس ميكرد روسيه و ايران به اين خط لوله دسترسي ندارند را به نوعي ناامن ساخت و بدين ترتيب رگ حياتي اروپا را فشار داد. شايد به همين خاطر بود كه يوشكا فيشر، وزير خارجه سابق آلمان، طي مقاله اي در هفته نامه دي سايت هشدار داده بود كه روسيه در صدد تحكيم قدرت خود در اين منطقه است. اروپا بايد خود را براي دوران سختي كه پيش رو دارد، آماده كند.
بنابراين تسليحاتي نمودن انرژي و به كار بردن آن عليه امريكا و اروپا سومين رهاورد جنگ قفقاز براي روسها ميباشد. كرملين يكبار ديگر نقطه ضعف يا پاشنه آشيل كشورهاي اروپايي را به رخشان كشيد و اين در حالي است كه اروپا براي اثر گذاري بر مسكو اهرم هاي قابل اتكايي در اختيار ندارد و دير يا زود ميبايد به بازنگري روابط خود با روسيه بپردازد.
جغرافياي محوري قفقاز يك فرصت ژئو استراتژيك در اختيار كرملين قرار ميدهد. چرا كه قفقاز منطقه اي است كه شرق را به غرب و شمال را به جنوب متصل ميكند و به روشني نشان ميدهد كه تسخير اين منطقه چگونه باعث سايه افكني روسيه بر سراسر منطقه آسياي مركزي و حتي خاورميانه ميشود از اين منظر جنگ قفقاز، روند بازگشت مجدد روسيه به سطوح فوقاني هرم قدرت در جهان را تسريع ميكند به معناي ايفاي نقش فعال تر روسيه در مناسبات منطقه اي و بين المللي و چهارمين رهاورد جنگ براي مسكو ميباشد.
در اين ارتباط روزنامه امريكايي وال استريت ژورنال در تحليلي پيرامون جنگ قفقاز نوشت، حمله اخير روسيه به گرجستان نشان ميدهد كه مسكو قصد دارد همچون گذشته بار ديگر كنترل منطقه آسياي مركزي را به دست گيرد و اين مساله تهديد راهبردي مستقيمي عليه تلاش هاي آمريكا در عراق و افغانستان است.
وال استريت ژورنال در بخش پاياني تحليل خود تصريح ميكند كه به اين ترتيب آينده افغانستان و ثبات در عراق را به حسن نيت مسكو و تهران ؟ خواهيم كرد، حال ما چه دوست داشته باشيم يا نداشته باشيم، بازي استراتژيك اينگونه بازي ميشود.
* پيامدهاي جنگ براي ضلع سوم
طرفين درگير در جنگ قفقاز تنها روسيه و گرجستان نميباشند. بلكه ضلع سوم اين جنگ امريكا و برخي از كشورهاي اروپايي را شامل ميشود. از اين رو در بررسي پيامدهاي جنگ ميبايست، ضلع سوم را نيز مد نظر قرار داد. بر اين اساس جنگ در قفقاز و اعمال هژموني كرملين در اين منطقه و تثبيت موقعيت ژئو پلتيك روسيه، باعث كاهش نفوذ امريكا در منطقه قفقاز ميگردد و اين موضوع به مثابه خسارت جبران ناپذير براي كاخ سفيد ميباشد.
زيرا از يك سو براي واشنگتن امكان يافتن جايگزين به جاي گرجستان وجود ندارد و از سوي ديگر نيز امريكا نميخواهد و يا نميتواند همه تخم مرغ هاي خود را در سبد تركيه اي قرار بدهد كه حزب عدالت و توسعه بر آن حاكميت دارد.
بنابراين در حالي كه كاخ سفيد به خاطر موضوع هسته اي ايران دستش زير سنگن كرملين ميباشد تنها ميتواند نظاره گر قدرت نمايي روسيه در قفقاز باشد و حتي الامكان مانور محدودي را با هدف جنگ رواني با اجرا بگذارد در همين راستا روزنامه نيويورك تايمز به نقل از يك مقام وزارت خارجه امريكا نوشت ما خود را در وضعيتي قرار داده ايم كه از نظر معيارهاي جهاني قادر به انجام هيچ كاري نيستيم و بنابراين بايد تحت چنين شرايطي بگويي كه خفه خون خواهيم گرفت.
* نتيجه
نتيجه اينكه مهمترين رهاورد جنگ قفقاز اثبات اين واقعيت است كه روند مناسبات بينالمللي به سوي نظام چند قطبي در حركت است و جنگ روسيه و گرجستان اين روند را تسريع كرده است.
منبع: خبرگزاري فارس
/انتهاي پيام/
يکشنبه 3 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شبكه خبر دانشجو]
[مشاهده در: www.snn.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 152]
-
گوناگون
پربازدیدترینها