واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: 12 گـام تـا روحـيـة شـاد
اگر در افراد اطراف خود كمي تأمل كنيم و رفتارشان را زير نظر بگيريم، متوجه ميشويم كه بعضي از آنان پر تحرك، فعال، شاد، پويا و خوش بين هستند، در هر چيزعادي، جلوه نويي ميبينند، ازهر تجربهاي درسي ميآموزند و خود را امير قلمرو تن و روح خويش ميشناسند؛ اما گروهي ديگر خسته، فرسوده، كسل و دل مرده هستند و اطراف خود را سراسر ملال آور ميبينند و در برابر حوادث بي توجه و نااميد هستند؛ اميد هيچ نوع اصلاحي ندارند و بوي بهبود از اوضاع جهان را نميشنوند. به اين دو گروه، نامهاي متعددي ميتوان داد و آنها را از جهات گوناگون ميتوان طبقه بندي كرد؛ اما غالباً به افراد گروه اول، شاداب و به افراد گروه دوم، افسرده و يا كسل گفته ميشود. البته چنين نيست كه به راحتي بتوان هر كسي را در اين يا آن گروه گذاشت و براي هميشه تكليفش را روشن كرد. اگر چه تقريباً همه دوست داريم كه ما را شاداب به حساب آورند، اما گاه ناخواسته كسل ميشويم و از علت آن بي خبريم. اگر كمي در اين باره فكر كنيم، ميبينيم كه حالات روحي، عقايد و تفسيرهاي ما درباره حوادث است كه باعث شادابي يا كسالت ما ميشود. به تعبير ديگر، دل است كه گاه مايه شادابي و گاه باعث كسالت ما ميشود. شاداب يا كسل بودن ما، به اين بستگي دارد كه اطراف خود را چگونه تفسير كنيم و چه تصوري از آن داشته باشيم.
ضرورت شادي
طلوع خورشيد، صبح پرلطافت، آبشارهاي زيبا، گلهاي رنگارنگ، ازدواج و پيوند دو انسان، و بسياري ديگراز پديدههاي جهان، براي انسان شاديآور است. غم نيز جزء زندگي انسان و همزاد اوست: بيماري، مرگ، پيري، تنگدستي و حوادث ديگر، خيمه ماتم را در دل آدمي بر پا ميكنند. آري! انسان با اين دو واقعيت روبه روست: گاهي غم و زماني شادي. شادابي، به معناي انكار واقعيات و نديدن مشكلات خود و ديگران نيست. شادابي، به معناي چشم بستن بر تلخيهاي زندگي نيست و بالاخره، شادابي به معناي خوش بيني بيپايه و خود فريبي نيست. انسان شاداب، ناكامي و تلخي را انكار نميكند، اما معتقد است كه ميتوان آنها را به كاميابي و شيريني تبديل كرد. او فشارهاي زندگي را مانند حركات ورزشي ميداند كه هرچه شديدتر باشد، بدن او را نيرومند تر خواهد كرد، او شكست را مقدمه پيروزي، و سختي را طليعه آساني ميداند. چنين كسي با نگاه اميدوارانه به زندگي و اعتماد به خدا و به نيروهاي دروني خود، دليلي براي افسردگي نمي بيند. اين شاديها گاهي براي خود آدمي و زماني براي ديگران است. تبسم به ديگران، پوشيدن لباسهاي رنگ روشن، مهرباني كردن، و...، همه براي ايجاد فضاي شاد و در نتيجه تجديد قوا لازم است. آري! با شادي، زندگي انسان معنا مييابد و ناكامي، نااميدي، ترس و نگراني بي اثر ميشود. در پرتو شادي است كه انسان ميتواند خودسازي كند و در اجتماع مفيد باشد.
عوامل شادي آفرين
1ـ ايمان نگاه گذرا به تعاليم ديني نشان ميدهد كه ازآثارايمان، شادابي و سرزندگي است ؛ چرا كه مذهب، بر زمينههاي پيدايش شادي سفارش كرده و نشانههايش را ستوده است. نداشتن نگراني و اضطراب و رسيدن به اطمينان قلبي، اساس هر نوع شادي است و اين ممكن نيست مگر با ايمان به قدرت مطلقي كه سرچشمه همه نيكيهاست. مهربان دانستن خداوند و امكان گفت و گوي مستقيم با او، چراغي از اميد و اطمينان در دل مؤمن ميافروزد.
2ـ رضايت و شكيبايي در زندگي گاهي مشكلاتي به وجود ميآيد كه رفع آنها بيرون از توان انسان است. ما معمولاً از اين مشكلات خشنود نيستيم و آنها را با ديد ظاهري، مانع اهداف و اميال خود ميدانيم. بيشتر ناخرسنديهاي ما درهمين مواقع بروزمي كند، چون ميخواهيم به هر صورت مشكلات فوق طاقت خود را رفع كنيم؛ در حالي كه بهترين راه غلبه بر اين رخدادها، كنار آمدن با آنها است. راضي بودن به رضاي خدا، به انسان آرامش ميبخشد و در سخت ترين حوادث مددكار آدمي ميشود.
3ـ پرهيز از گناه عوامل معنوي هم در ايجاد شادي مؤثرند. گاهي انجام دادن كارهايي كه به صورت عادت بايد لذت بخش باشند، هيچ لذتي به انسان نمي دهد، حتي عذاب وجدان هم ميآورد؛ چرا كه روح و وجدان، آماده لذت بردن نيستند. يك غذاي لذيذ يا خانه بسيار زيبا، اگر حرام و نامشروع باشد، براي انسان سالم و طبيعي، تلخ و ناگوار است. پرهيز از گناه، در بيشتر مواقع، پرهيز از لذتهاي مادي سطحي است، اما شادي آور است؛ زيرا روح آدمي به گونهاي است كه گاهي از پرهيز و رياضت معقول ، سرخوش ميشود. ارضاي تمايلات به هر صورت، شادي آور نيست؛ گاهي پرهيز از لذت لذت بخش است.
4ـ مبارزه با نگراني شادي، نبودناندوه است. اگر انسان بتواند نگرانيها واندوهها را از خود دور كند، شاد است. البته انسانهاي شاد نيز گاه غمگين ميشوند كه طبيعي است؛ چرا كه بعضي از غمها لازمه زندگي است، اما بسياري از آنها برخاسته از نگرانيها و نااميديهاست. اين نگرانيها منشأ مشكلات بسيار ديگري، از جمله بيماري است. آري! كساني كه دچار دلهره و نگراني باشند، از هيچ يك از امكانات زندگي، لذت نمي برند.
5ـ تبسم و خنده گرمي تبسم و لبخند، كينهها را از بين ميبرد و به روابط انساني تعادل ميبخشد. وقتي ميخنديم، همه چيز به نفع جسم و روح ما پيش ميرود. هنر شاد بودن، مستلزم توانايي خنديدن به مشكلات در كوتاه ترين زمان ممكن است. ما ميتوانيم در خنديدن، كودكان را سرمشق خود قرار دهيم. كودك به طور طبيعي تقريباً به همه چيز ميخندد؛ گويي ميداند كه يك خنده سير، او را سالم و متوازن نگه ميدارد. حتي وقتي انسان عميقاً غمگين و ناراحت است، بايد هنگام رو به روشدن با ديگران، خود را شاد نشان دهد و تبسم كند. بايد صادقانه خنديد و شخصيت خود را نيز در نظر داشت. خنده، آن گاه مؤثر و درمان بخش است كه به موقع باشد و به شخصيت ديگران آسيب نرساند. خندههاي بي مورد و تمسخر آميز، انسان را غافل ميكند و پرده سياهي بر روي عوامل شادي آفرين ديگر ميكشد.
6ـ شوخ طبعي شوخ طبعي و خوش رويي را ميتوان ساده ترين راه آفرينش شادي دانست. شوخي، روح را شاد ميكند و با آفرينش لبخند، انسان و محيط را شادابي و خرمي ميبخشد. خنده، حتي نيم خند و حتي خيال خنده، شگفتي مطبوعي به روح انسان ميبخشد كه غالباً با آرامش اعصاب و سبكي ذهن همراه است.
7ـ بوي خوش در روابط انسانها، بوي خوش، عامل فرح انگيز مهمي است و متقابلاً بوي بد، نااميد كننده و باعث افسردگي است. امام صادق(ع) ميفرمايد: رسول خدا براي بوي خوش، بيشتر از خوراك خرج ميكرد.
8ـ پوشيدن لباسهاي روشن رنگها، عكس العملهاي گوناگوني را در انسان بر ميانگيزند. رنگ روشن، شادي آفرين است. در دين نيز به پوشيدن لباسهاي روشن، توجه زيادي شده است. پيامبر(ص) ميفرمايد: جامه سفيد بپوشيد كه نيكوترين رنگهاست. در حال نماز نيز مستحب است كه نمازگزار، لباس سفيد بر تن كند و تاكيد شده است كه پوشيدن لباس سياه در هنگام نماز، مكروه است.
9ـ آراستگي آراستگي ظاهري انسان، عامل مهمي در جذب افراد به كردارهاي پسنديده است. روان شناسان اجتماعي، آراستگي شكل ظاهري را عامل مؤثري در كارآيي پيام دهي ميدانند. در اسلام، آراستگي ظاهري، امتيازي براي فرد و يكي از نشانههاي ايمان دانسته شده است.
10ـ پرهيز از تنبلي كار، جوهر آدمي و نشان حيات او است. آن كه تلاش نمي كند و به تنبلي خو كرده، بهرهاش از زندگي اندك است، سلامتياش در خطر و شادابياش بر باد. كار و تلاش، استعدادهاي آدمي را شكوفا ميسازد، از انحراف و لغزش او جلوگيري ميكند و بر سرزندگي و نشاطش ميافزايد.
11ـ سير و سفر گشت و گذار در طبيعت و ديدن منظرههاي زيبا و آشنايي با آداب ورسوم ملل، گذشته از فايدههاي بي شمار مادي و معنوي، آدمي را از افسردگي ميرهاند و به سلامتي جسم و روان او كمك ميكند.
12ـ اميد به زندگي در فرهنگ نيايش پيشوايان معصوم (ع)، تقاضاي عمر طولاني از خداوند، آمده است و همين را به دوستان خويش نيز آموختهاند. ازاين رو در ماه رمضان، كه بهترين زمان براي سخن گفتن با خدا است، اين دعا هر روز تكرار ميشود: بار خدايا! از تو ميخواهم كه يكي از مقدرات شب قدر را عمر طولاني ام قرار دهي.
فلسفه انتظار در مكتب تشيع، اميدوار ساختن انسانها به زندگي و آينده برتراست. نااميدي، گناهي بزرگ است و از كساني سر ميزند كه با خداوند بيگانهاند و به او كفر ميورزند.
علوم ورزشي دانشگاه آزاد اسلامي واحد پرند
يکشنبه 3 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 221]