واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: سيدمحمد صدر معاون وزارت خارجه در دولت خاتمي؛ دولت نهم موفق به برقراري رابطه با امريكا نمي شود
سيدمحمد صدر معاون وزير امور خارجه در دولت اصلاحات معتقد است محمود احمدي نژاد موفق به برقراري رابطه با امريكا نمي شود. وي در گفت وگويي با سايت بنياد باران به تحليل اوضاع سياست خارجي ايران از جمله برقراري رابطه با امريكا پيش از برگزاري انتخابات رياست جمهوري ايران در سال آينده پرداخته است كه آن را در پي مي خوانيد.
---
-چرا هميشه به بحث برقراري رابطه ايران و امريكا به شكل يك تابو نگريسته مي شود؟
با توجه به معني و مفهوم واژه تابو كه به معني مانع است پيش از اينكه واژه مذكور را به كار ببريم بهتر است مشخص كنيم چرا بحث مذاكره و برقراري رابطه با امريكا مورد توجه قرار گرفته است. اولاً اين رابطه را امريكا قطع كرد و ايران پيشگام قطع رابطه با امريكا نبود. امريكا در شرايط بعد از انقلاب رابطه با ايران را قطع كرد و احساس مي كرد اين قطع رابطه يك ضربه محكم و شكننده به انقلاب اسلامي مي زند زيرا هنوز مدت زمان زيادي از انقلاب نگذشته بود كه امريكا رابطه خود را با ايران قطع كرد.اين قضيه جداي از تاريخ روابط ايران و امريكاست، البته تاريخ خيلي دور رابطه ايران و امريكا خيلي منفي نيست و آن زماني كه انگليسي ها در ايران حاكم بودند و هنوز سلطه امريكا بر ايران برقرار نشده بود آنها يك رقابت جدي با انگليسي ها داشتند و در بعضي موارد هم واقعاً در جهت منافع ايران حركت كردند. بر اين اساس مشاهده مي كنيم كه در سال 1310 مورگان شوستر به ايران آمد و كمك زيادي به پيشرفت اقتصاد ايران كرد و گمركات ايران را راه اندازي كرد و همچنين آرتور لسبو در سال 1301 به ايران آمد و به اقتصاد و سيستم اجرايي ايران كمك كردند، البته بعد ها به دليل فشار روس يا انگليس مجبور به خروج از ايران شدند.اما هر چه جلوتر مي آييم به خصوص بعد از كودتاي 28 مرداد عملكرد امريكا زشت و بر ضد منافع ملي و دموكراسي در ايران بود. آنها دولت دكتر مصدق را ساقط كردند و دوباره رژيم شاه را به قدرت رساندند و ديكتاتوري در ايران شكل گرفت. با اين تاريخچه به رغم همه حمايت هاي امريكا از رژيم شاه كه نمونه اش واقعه 17شهريور است، مشاهده مي كنيم كارتر بعد از اين واقعه به ايران آمد و در كنار شاه ايستاد و گفت ما از شاه و جزيره ثبات ايران حمايت مي كنيم.انقلاب كه پيروز شد انتظار مي رفت آنها بالاخره انقلاب ايران را به رسميت بشناسند و به خواسته ملت ايران احترام بگذارند، اما نه تنها اين كار را نكردند، بلكه به تقويت شخص شاه پرداخته و وي را به امريكا بردند. مردم ايران هم كه تجربه كودتاي 28 مرداد را داشتند نگران بودند كه امريكا دوباره مشغول برنامه ريزي جهت بازگرداندن شاه به ايران است، به همين دليل دانشجويان مسلمان خط امام براي جلوگيري از اين اقدام امريكا سفارت اين كشور در ايران را تسخير كردند كه به دنبال آن داستان گروگانگيري 444 روزه اعضاي اين سفارتخانه و سپس قطع رابطه با امريكا پيش آمد.بنابراين دليل اينكه برقراري رابطه با امريكا اينقدر مهم است، تاريخچه بسيار بد روابط اين كشور با ايران و جمهوري اسلامي ايران است و خود اين كشور نسبت به قطع رابطه با ايران اقدام كرده، بنابراين طبيعي است كه خود امريكا بايد پيشتاز برقراري مجدد روابط شود.البته در گذشته، چه در مورد عراق و چه در مورد افغانستان، ايران مذاكراتي را با امريكا داشته و دلايلش هم منافع مشتركي بود كه داشتيم، اما متاسفانه امريكا با وجود منافعي كه از مذاكره با ايران كسب كرد، چه در مورد عراق و چه در مورد افغانستان برخورد غيرعادلانه يي با ايران داشت. به طوري كه بعد از مذاكرات افغانستان ايران را در كنار كره شمالي و عراق محور شرارت معرفي كرد. مجموعه اين برخوردهاي غيرعادلانه و غيرمنطقي باعث شد با توجه به تاريخ روابط دو كشور مذاكره و ايجاد روابط با اين كشور براي ايران غيرمفيد تلقي شده و دنبال نشود.
-چرا وقتي يك جناح در قدرت است و مي خواهد با امريكا رابطه برقرار كند جناح ديگر او را خنثي مي كند و وقتي آن جناح خودش به قدرت مي رسد و مي خواهد همين كار را كند اين بار آن جناح با او مخالفت مي كنند؟
دليل آن اين است كه احزاب و گروه هاي سياسي ما منافع ملي را در نظر نمي گيرند و بيشتر به منافع گروهي توجه دارند. هميشه و از حدود 20 سال پيش ما شرطي براي برقراري رابطه با امريكا داشتيم و آن اين بود كه امريكا رفتارش را نسبت به جمهوري اسلامي تغيير دهد يعني دست از دشمني بردارد و منافع ايران را زير پا نگذارد و به صورت مساوي و برابر احترام متقابل با ايران رابطه برقرار كند. در مقاطعي درصدي از اين شرايط خصوصاً در زمان رياست جمهوري كلينتون اعمال شد و آلبرايت وزير امور خارجه وقت امريكا از اقدامات گذشته اين كشور در قبال ايران عذرخواهي كرد و خود كلينتون خيلي اظهار تمايل داشت كه با آقاي خاتمي ملاقات كند و پاي سخنراني آقاي خاتمي در سازمان ملل نشست. شايد آن زمان مي شد استفاده بيشتري از آن فرصت ها شود، اما چنين استفاده يي نكرديم.اما در حال حاضر دولتمردان ما در شرايطي به امريكا چراغ سبز نشان مي دهند كه بدترين شرايط است و فاشيست ترين دولت در امريكا بر سر كار است، افراطي ترين افراد جناح محافظه كار قدرت را در اين كشور در دست دارند، و اين نومحافظه كاران كه در راس قدرت امريكا قرار دارند كوچك ترين تمايلي به برقراري رابطه با ايران ندارند و بيشتر طرفدار جنگ با ايران هستند.در اين شرايط آقاي رئيس جمهور مي آيد و مي گويد من با يك نظامي امريكايي در عراق عكس گرفتم و در مقابل افتتاح دفتر حافظ منافع امريكا در ايران استقبال در بالاترين سطح صورت مي گيرد و اين در حالي است كه اين مساله از سوي مقامات رسمي امريكا مطرح نشده است.اينها دارند در بدترين شرايط به امريكا چراغ سبز نشان مي دهند كه به نوعي مي توان گفت عزت نظام جمهوري اسلامي را زير سوال مي برند. اگر زماني هم بخواهيم با امريكا رابطه برقرار كنيم آن زمان جرج بوش و حاكميت اين نومحافظه كاران نيست، بلكه بايد زمان ديگري باشد كه رفتار معقول تري را از سوي امريكا شاهد باشيم.
-دليل سكوت گروه هاي معترض به دولت اصلاحات را نسبت به برقراري رابطه با امريكا در شرايط موجود در چه مي دانيد؟
گروه هاي سياسي كه در گذشته به دولت اصلاحات اعتراض مي كردند، الان در رديف طرفداران آقاي احمدي نژاد قرار دارند كه روزنامه كيهان يكي از آنها بود و در دوره اصلاحات هميشه به صورت جدي با مساله برقراري رابطه با امريكا برخورد مي كرد، آنها امروز چون طرفدار دولت احمدي نژاد هستند، در مقابل رفتارهاي دولت احمدي نژاد كه موضع ايران را در مقابل امريكا ضعيف مي كند، سكوت مي كنند و به همين دليل مي توان گفت آنها منافع ملي را در نظر نمي گيرند و به منافع حزب و گروه خود توجه دارند.
-آيا بحث برقراري رابطه با امريكا مي تواند منافعي را براي احزاب و گروه هاي سياسي در پي داشته باشد؟
طرح بحث خيلي مهم نيست، هر كسي مي تواند نظري داشته باشد يا مثبت يا منفي، اما بحث با امريكا چون خيلي حساس است كساني كه در اين زمينه اظهار نظر مي كنند بايد يك شناخت كامل نسبت به ماهيت امريكا، دولت جرج بوش و عملكرد امريكا در 30 ساله انقلاب، همچنين 50 ساله قبل از انقلاب داشته باشند و بعد موضوع را مورد بحث قرار دهند، زيرا اگر اينها را ندانند يك مرتبه دچار خوش بيني هاي خيالي مي شوند، چنانچه خود آقاي احمدي نژاد گرفتار اين خوش بيني ها شد و مواضعي اتخاذ مي كنند كه عزت ايران را زير پا مي گذارند و باعث مي شوند كه امريكايي كه با همه دنيا از موضع قدرت برخورد مي كند با ايران نيز از موضع قدرت برخورد كند و اين در حالي است كه اگر شناخت دقيق از امريكا داشته باشيم او را با شرايط مساوي بر سر ميز مي نشانيم و به آنها ياد مي دهيم كه چطور با ايران برخورد كنند.
-سهم موفقيت دولت نهم در برقراري رابطه با امريكا را در پيروزي آنها در انتخابات رياست جمهوري دهم چطور ارزيابي مي كنيد؟
قطعاً آقاي احمدي نژاد موفق به برقراري رابطه با امريكا نمي شود، زيرا ايشان و دوستان شان هر چقدر هم كه مشتاق باشند، امريكايي ها نسبت به برقراري رابطه با ايران تمايل نشان نمي دهند. در امريكا افراطي ترين حزب بر سر كار است و اصولاً بحث رابطه با امريكا اينقدر مهم نيست كه بر انتخابات رياست جمهوري ايران تاثير بگذارد، زيرا برقراري رابطه با امريكا برقراري رابطه با كشوري است كه سابقه بدي در ايران دارد و عملكرد گذشته اش ضدمردمي بوده است، لذا برقراري رابطه با اين كشور در بعد سياست داخلي نمي تواند چندان مهم باشد.
-آيا بهبودي در سطح روابط ايران و امريكا مشاهده مي شود و حضور برنز به عنوان نفر سوم وزارت امور خارجه امريكا در مذاكرات ژنو را مي توان سندي بر بهبود اين روابط دانست؟
درست است كه شركت نفر سوم وزارت امور خارجه امريكا در مذاكرات ژنو خوش بيني هايي را ايجاد كرد اما نمي توانيم بگوييم اين كار حتماً يك كار مثبت بوده و استراتژي امريكا تغيير كرده است و اگر مذاكرات به نتيجه نرسد جناح جنگ طلب در امريكا استفاده خودش را مي كند بنابراين نمي توان آن را يك پديده مثبت تلقي كرد.
-در بحث برقراري رابطه با امريكا بايد چطور برخورد كرد كه اصل عزت، مصلحت و حكمت رعايت شود؟
بحث برقراري رابطه با امريكا در شرايط فعلي غلط و غيرمنطقي است چراكه طرف مقابل غيرمنطقي و افراطي است و تمايلي براي پذيرش شروط ايران جهت مذاكره ندارد و دولت بايد صبر كند تا در زمان مناسبي نسبت به مذاكره اقدام كند.
يکشنبه 3 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 83]