تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 27 دی 1403    احادیث و روایات:  امام رضا (ع):ما اهل بيت، وعده‏هاى خود را براى خودمان، بدهى و دِين حساب مى‏كنيم، چنانكه رسول اكر...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کلینیک زخم تهران

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

ساندویچ پانل

ویزای ایتالیا

مهاجرت به استرالیا

میز کنفرانس

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1854068774




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

فرديد و مخالفانش؛ گزارشي از يك نزاع ابدي/2


واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: فرديد و مخالفانش؛ گزارشي از يك نزاع ابدي/2


پرده دوم

حدودا 6 سال پس از فوت فرديد و در التهاب دوران اصلاحات، عبدالكريم سروش بي هيچ بهانه اي دست به كار مي شود و پرده دوم را با پرده دري شخصيت فرديد در قالب اين جملات آغاز مي كند: «كار او (فرديد) را مي توان توحش يا ماليخولياي فلسفي توأم با بي تقوايي سياسي و يا قانقارياي اخلاقي نام نهاد... مريد دور خود جمع كردن و براي لجن مالي شخصيت ها هر روز واژه اي اختراع و پيشنهاد كردن كار او بود... اما ديني بودن نگاهش تهمتي است به او و دروغي است به خلق الله... به عموم نشرياتي كه كارشان تقديس خشونت است نگاه گنيد، همه شان بلااستثنا به دست شاگردان يا شاگردان شاگردانش اداره مي شود.» طنز نويس معروف، ابراهيم نبوي در گفتگوي مفصلي با سروش كه در روزنامه جامعه چاپ شد، به بحثي با عنوان «دين از نگاه دين شناسي» پرداخته بود و سروش بنا به شرايط سياسي وقت، "انصار حزب الله" و "گروه هاي فشار" را فرزند فرديد دانسته بود. احسان نراقي نيز با كتاب "در خشت خام" وارد ميدان شده و فرديد را با سعيد امامي مرتبط دانسته بود. سروش و نراقي نظريات فرديد را زيربناي گروه هاي فشار مي دانند، آنهم در شرايطي كه فضاي سياسي جامعه هنوز متاثر از حادثه قتل هاي زنجيره اي بود.

بيانيه بنياد

در برابر، بنياد فرديد براي اولين بار بيانيه اي صادر مي كند وارتباط مباني فكري فرديد را با اين اتهامات مي كاود. توضيح مي دهد كه«مقتضيات سلبي تفكر استاد فرديد»در گذراز «تضاعفِ نفسانيت و نيست انگاري» و «اصالت نفس النفس» دوران جديد كه در آن آنتروپوسانتريسم جانشين پاگانيسم و كاسموسانتريسم شده است، خود را نشان مي دهد.اما مقتضيات ايجابي جلوه هايي در سياست دارد اما تنها در «انتظار آماده گر» قابل جمع بنديست كه طريقش نوعي مجاهدت مجدانه است.

سپس به اين پرسش كه آيا اين مجاهدت مجدانه با آنچه "گروه هاي فشار" خوانده مي شوند مرتبط است؟ پاسخ مي دهد، استاد معناي "حماسه" را فداكاري و جانفشاني در راه مبارزه با امرپرياليسم مي دانست و «ايشان تنها پيران كرشمه كار با غرب را مورد تعرض قرار مي داد و با گروه هاي سياسي جوان كه از سر كم اطلاعي وبي تجربگي گاه تمايل به غرب نشان مي دهند، صبور و كاملا متحمّل بود». بيانيه بنياد،انجمن حجتيه كه در سال 61، استاد و شاگردانش را از حيات اجتماعي-سياسي محروم ساخت را مورد بحث قرار مي دهد و مي گويد امروز در همين "موقف" گروه هاي فشار قرار گرفته اند و تصريح مي كند:«البته منظور ما جواناني مثل آقاي محمد قوچاني نيست كه به سبب صغر سن و فقدان اطلاعات كافي نكته اي را به نگارش درآورده است. بلكه مراد ما به خصوص آقاي عبدالكريم سروش است كه كارنامه فعاليت سياسي و همكاري ايشان با گروه هاي فشار در معرض مشاهدت همگان قرار دارد.» قوچاني در مقاله اي، رضا داوري و فرديد را "پست مدرن هاي معنوي"ناميدهبود.

نويسنده بيانيه معتقد است گروه هاي فشار نه تنها با دكتر فرديد همسو نبودند بلكه او را خانه نشين كردند و كساني كه امروز او را بدين اتهام منتسب مي كنند خود در اين موقف قرار داشتند. سپس مواردي از ارتباط سروش با گروه هاي فشار را اينگونه بر مي شمرد: «همه به ياد داريم كه در سال هاي اول انقلاب كتب شما نظير "تضاد ديالكتيكي" و "دانش و ارزش" كتاب هاي مقدس گروه هاي فشار بود، خود شما كتاب هاي "دگماتيزم نقابدار" و "ارتجاع مترقي" را در تاييد آن ها به نگارش در آوريد، پيش از تقسيم جناح راست به سنتي و مدرن، شما و ديگر نويسندگان جناح سنتي كاملا متحد عمل مي نموديد، در گزينش ها، كتب شما ماخذ و ملاك ارزيابي اعتقادي داوطلبان كنكور و متقاضيان كار در ادارات كشور بود و چه بسا كسانيكه بدليل عدم اعتقاد و يا عدم اطلاع از مفاد اين كتب كه عمدتا ماخوذ از نوشته هاي كارل پوپر است، به داشتن عقايد ماركسيستي و التقاطي متهم مي شدند و از ادامه تحصيل و كار باز مي ماندند. نبايد پنداشت اين امور، زياده روي علاقه مندان شما بود بلكه خود شما نيز عينا اين رويه را در نوشته ها و سخنراني ها پيش گرفتيد و شاگردان استاد را متهم نموديد.»

بيانيه با اين جمله كليدي رفتارهاي سروش را به تحليل مي نشيند كه: «شما هر كسي را كه مخالف سرمايه داري جهاني به سركردگي آمريكا و انگليس باشد را ماركسيست زده مي خوانيد و كسانيكه با صهيونيزم و رژيم صهيونيستي مخالفت مي كنند را نازيست و فاشيست مي خوانيد... اما امروز انقلابيون مسلمان در شرق و انقلابيون مسلمان در آمريكاي لاتين، پرچم مبارزه باغرب رابرافراشته اند و شعله مبارزه همچنان فروزان است.»

همدستي احسان نراقي و عبدالكريم سروش

نويسنده در فرازهاي پاياني، به تلويح سروش را محرك نراقي مي داند و در پاسخ به اتهامات آن دو مي نويسد: «آقاي نراقي حال گمان داريد كه ما به افسون دم سرد و خزان زده شما، تفكرات انقلابي و ضدامپرياليستي استاد فرديد را رها كنيم و سر به درگاه اربابان آمريكايي و انگليسي شما بساييم... وقتي كسي كتاب "در خشت خام" را مي خواند فقط دو مضمون را مي يابد نخست آنكه احسان نراقي به فرديد هتاكي مي كند، ديگر آنكه سروش را تاييد و تمجيد مي نمايد. افسوس بر حقارت كساني كه مي خواهند با تمسك به مزدور حقير و كم اطلاعي چون احسان نراقي كسي را تاييد يا رد كنند.» عباس معارف كه اين بيانيه را نوشته است، در ميان همه شاگردان فرديد شايد نزديك ترين و شبيه ترين به او بود چرا كه تنها او بود كه به اخلاق خاص فرديد در تاراندن شاگردانش دچار نشد و بنا به نقلي، فرديد تنها او را از ميان همه، به شاگردي پسنديده بود. معارف در اوائل پيروزي انقلاب اسلامي مسئول هيئت تحريريه روزنامه كيهان را برعهده داشت و توانست مجموعه اي از سخنراني هاي استاد را در اين روزنامه به چاپ برساند. اما پس از چندي از آنجا بيرون مي آيد. شايان ذكر است عليرغم آنكه سروش در سخنانش مي گويد «به عموم نشرياتي كه كارشان تقديس خشونت است نگاه گنيد، همه شان بلااستثنا به دست شاگردان يا شاگردان شاگردانش اداره مي شود»، اما از آنجا كه شاگردان فرديد ارتباط محدودي با رسانه ها داشتند، اين بيانيه نهايتا در روزنامه كم شمارگان "بيان" منتشر شد و حتي در متن بيانيه آمده كه مهدي نصيري و حسين شريعتمداري در روزنامه كيهان، چندان تمايلي هم به چاپ چنين بيانيه اي نداشتند.

البته عبدالكريم سروش در گفتارهايي كه توسط ياران رسانه ايش منتشر مي شود، دست بردار نيست و در سال هاي بعد به عنوان نمونه در سايت اخبار گويا با عنوان "نسبت ميان اسلام و دموكراسي" به تاريخ 3/9/1383 اتهامات ديگريمتوجه فرديد مي كند.

پرده سوم

به نظر مي رسيد بين ميزان نشر فكر فرديد و حجم هجمه و مخالفت با او رابطه مستقيمي وجود دارد. مرحوم مددپور در سال هاي پاياني حياتش كتاب "ديدار فرهي و فتوحات آخرالزمان" را منتشر نمود كه حاوي سخنراني هاي دكتر فرديد و موخره 150 صفحه اي خودش بود. نشسته بود و دستي به سر سخنراني هاي فرديد كشيده بود. بي مزد و منت زحمت كشيده بود اما كمي ناويراسته به دست چاپ داده بود. شايد پاسخي عجولانه به يك نياز داده بود اما شاگردان و دوستداران استاد رنجيدند كه چرا احسان ناتمام نمودي؟ و از اين حرفها. تا سرانجام كساني چون آشوري، پس از سال ها سكوت، در مذمّت فرديد دهان به سخن گشودند اما به استناد همان كتاب. آشوري در يك مقاله ي جنجال برانگيز كه ذيل آن درج شده بود: «پاريس؛ فوريه 2004»، فرديد را ملغمه‌اي از انديشه هاي غربي و اسلامي دانسته و تعبيرات تند و بي سابقه اي نسبت به او روا داشت كه البته پاسخ هايي از سوي شاگردان فرديد گرفت كه از جمله دكتر رضا داوري سخناني داشت كه پس از مصاحبه جنجالي سروش به هر دو نفر داد.

اما با برآمدن دولت نهم تنها نقطه هاي اميد دكتر عبدالكريم سروش كه حالا ديگر خارج نشين است، در ايران از بين مي رود. اين نگراني ها در مصاحبه اي كه با روز آنلاين انجام مي دهد سر باز مي كند. سرفصل هاي مخالفت او با فرديد در جملاتي اينگونه آرايش يافت و صريح از زبانش سرازير شد: «فرديد يك شبه پس از انقلاب صورت و سيرت عوض كرد... چنين آدمي، به ظاهر انقلابي دو آتشه و بلكه صد آتشه شده بود. مرام او، درست همان چيزي است كه امروز از دهان آقاي احمدي نژاد و جريان وابسته به مصباح بيرون مي آيد... فرديد به شدت طرفدار خشونت بود. طرفدار مطلق آقاي خلخالي هم بود. تمام اعدام هاي او را تاييد مي كرد و خلخالي را ذوالفقار علي و پرچم اسلام مي دانست... همچنين ضديهودى بود به معناى واقعى كلمه... ضدحقوق بشر هم بود... او چنان شوقى به امام زمان نشان مى داد كه هيچ عضو حجتيه به گرد او نمى رسيد. به همين دليل من امروز حرف هايى را كه در اين باب مى شنوم به حجتيه نسبت نمى دهم»

پيروي مصباح از فرديد؟

او ترجيح داد براي تفهيم خطر احمدي نژاد به مخاطبش، خطر مصباح را جابيندازد و آيت الله را هم منتسب به دكتر فرديد كند. او حتي پا را از نقد سياسي هم فراتر مي گذارد؛ يعني براي او از كلماتي مانند «فردي روانپريش» و يا در سخنراني لندن از واژه «فردي ماليخوليايي» استفاده كند. او در بيان اهميت و نفوذ فرديد گفت: «من حتي اين شكل افراطي سخنان تاسف آور آقاي رئيس جمهور كه درباره از بين بردن اسرائيل مطرح مي كنند را تا حدودي تحت تاثير چنين انديشه هائي مي دانم.» سپس در قياس اين دو متفكر ايراني به اين نكته اشاره نمود كه فرديد براي دولت نهم، كم و بيش نقشي شبيه لئواشتراوس براي دولت نئوكان ها را بازي مي كند و دولت، وامدار و الهام گيرنده از اوست. «البته مصباح تئوريسين جريان خشونت پروري نيست، بلكه كارگزار آن است.» و نهايتا سعي نمود همفكران اصلاح طلب خود را متقاعد كند كه انجمن حجتيه اهل خشونت نيست و خشونت طلبي دولت جديد هم فقط يك منبع دارد: احمد فرديد!

هيچ گاه چنين سخناني نگفته بودم!

هنوز تنشِ برخاسته از سخنان او فرو ننشسته بود كه در مصاحبه اسفندماه 84 با برنامه "از نگاه ميهمانان" در تلويزيون هما، ابعاد تازه اي از اين نزاع را باز نمود. وي در پاسخ به سئوال داريوش سجادي كه «تصور نمي كنيد فرديد را از قواره واقعي خود خارج و بزرگنمائي اش كرده ايد؟» گفت: «شما مي دانيد من براي نخستين بار دو ماه پيش طي مصاحبه اي اين توضيحات را در باب جريان فرديد و انصار و اذناب او دادم. اگر چه همه اينها را در ذهن داشتم اما طي 27 سالي كه از انقلاب اسلامي ايران مي گذرد هيچ گاه چنين سخناني را نگفته و ننوشته بودم و اين نيست مگر بخاطر آنكه اكنون مي بينم تدريجاً پاره اي از اين افكار بطور رسمي بر كرسي قدرت مي نشيند و خشونت مي آفريند. به همين سبب است كه كوشيدم پاره اي از سرچشمه هاي خشونت در جامعه را نشان دهم.» عليرغم اين سخنان، همانگونه كه گفته شد او در سال هاي اصلاحات نيز در مصاحبه اي با ابراهيم نبوي، بي درنگ فرديد را به باد دشنام هايي مشابه سپرده بود. چنانكه در اول ژانويه 2005 نيز سروش با لبخندي گفت كه گفته اند «از مردگان خود به نيكي ياد كنيد» و نيك ترين وجهي كه مي شد از فرديد ياد كرد ظاهرا يك «بيمار رواني» شايسته ي ترحم بود و چنانكه در همين مصاحبه با تلويزيون هما نيز مي گويد: «حقيقتاً من فرديد را داراي يك ذهن پريشان و زباني پريشان تر مي دانستم و مي دانم. اما چه بايد كرد كه ايشان در ميان جمع محدودي اهميت و مرجعيت يافت و تدريجاً آن جمع محدود توليد مثل كرد آن هم نه در ميان فقط روشنفكرنمايان بلكه نزد پاره اي از طلاب و روحانيان و جرايد همچون روزنامه كيهان و مجله سوره و حوزه انديشه و هنر اسلامي.» نقد به فرديد از آن سنخ كه در اين دو سه نقل آخر آمد، نه فلسفي و حتي سياسي بلكه به وضوح غيراخلاقي و خشمگينانه بود. او البته در نقد فلسفي هم با مقلد خواندن فرديد نسبت به مارتين هيدگر، ديگر جايي براي نقد نظريات او باز نكرد.

الصاق احمدي نژاد به فرديد براي تبرئه از حجتيه

سپس انگيزه خود را از طرح مجدد فرديد، اينگونه به زبان مي آورد: «من تعمداً اين قصه را مطرح كردم چون ديدم بعضي نادانسته و ناآگاهانه آدرس غلط مي دهند و همه چيز را به حجتيه وصل مي كنند.» سروش كه خود مدتي عضو حلقه ي درس رهبر انجمن حجتيه يعني شيخ محمود حلبي بوده است، براي رفع اتهام از خود مي گويد: «البته من مدافع حجتيه نيستم. آنها قومي بودند كه اكنون حقيقتاً منقرض شده اند. اين كه رئيس جمهور كنوني از امام زمان دم مي زند و آمدن ايشان را نزديك مي داند و پاره اي از موضع گيري هاي سياسي خود را بر اين اصل بنا مي كند، نبايد باعث فريب ما شود و گمان كنيم كه حجتيه نفوذ كرده اند... جريان فرديد جريان ديگري است.» پيشتر در مصاحبه با روزآنلاين نيز گفته بود كه: «نسبت دادن جريان احمدي نژاد و يا مصباح به حجتيه به نظر من نسبت چندان صحيحي نيست. بلي حجتيه اي ها به امام زمان ارادت مي ورزند، اما اين ارادت ورزي خاص آنان نيست، و در هر فرد شيعه اي يافت مي شود. حجتيه اي ها ضمنا غير سياسي هم بودند و هستند.»

اصلا همه تحت تاثير فرديدند

و نگراني اش را اينگونه مستند مي كند كه: «همين ديروز ديدم عده اي از دانشجويان بسيجي در يكي از جلسات شان صحبت از اين كرده بودند كه دموكراسي ظهور نفسانيت است. اين حرف حجتيه نيست. اين حرف احمد فرديد است. تمام دست آوردهاي نيكوي مغرب زمين را از طريق همين الفاظ به مسخره گرفته و لوث كرده اند.» او حتي دايره نفوذ فكري فرديد را فراتر از دولت جديد دانسته و مي گويد «قرائت فاشيستي از دين، بهترين عنوان براي مكتب بيماري زاي فرديد است كه متاسفانه قربانياني هم از ميان روحانيون گرفته است.»

سروش ادعا مي كند كه گروههايي در بسيج دانشجويي، لايه هائي از سپاه، پاره اي از مطبوعات، «يكي از امام جمعه هاي تهران كه بدون اين كه حتي يك برگ از كتاب پوپر را خوانده باشد در نماز جمعه به كتاب «جامعه باز» پوپر حمله كرد»، و موارد ديگري از اين دست همه «محصول كارخانه همان حضراتي است كه جملگي به نحوي به آقاي احمد فرديد مرتبط و متصلند.» به هر روي او با اين تحليل مصباح يزدي كه در فلسفه، مزاج سينوي-صدرايي و گرايشهايي تحليلي دارد را پيرو دكتر فرديدي مي داند كه مذاق اشراقي و گرايش شديد به عرفان نظري و به تعبير جديد خودش "حكمت اُنسي" دارد.

سايرين را هم البته بي نصيب نمي گذارد و مورد ضرب و جرح كلامي خود قرار مي دهد. مثلا ضمن تعريض تلويحي به كلام رهبر انفلاب كه مصباح يزدي را "مطهري زمان" دانسته بودند، مي گويد: «چراغ مرده كجا، شمع آفتاب كجا! البته مطهري هم تعصبات آخوندي داشت، اما در فقه و فلسفه و تاريخ و ادبيات و... صد سر و گردن از مصباح بالاتر بود.» البته سروش سابقه اظهاراتي تندتر از اينها را دارد؛ آنجا كه نقد هاي صادق لاريجاني در پاسخ به طرح "قبض و بسط تئوريك شريعت" را با جمله اي توهين‌آميز كه: «مه فشاند نور و سگ عوعو كند!»، پاسخ داد. او ادامه مي دهد: «آقاي مصباح يزدي علاوه بر كم‌دانشي، فرديست از نظر رواني بسيار بي‌تحمل و كم‌طاقت و به شدت عصبي و پرخاشگر.»

رابطه خاتمي و فرديد از نگاه سروش

دست آخر، جالب اينجاست كه سروش چند ماه پيش از آن، حتي در نقد جنبش اصلاحات نيز پاي فرديد را به ميان كشيده بود و طي سخنراني خود در آلمان ضمن گلايه هائي از عملكرد آقاي خاتمي گفته بود «تذبذب عملي خاتمي ريشه در تذبذب فكري ايشان دارد» و اين امر نيز ناشي از تاثيرپذيري خاتمي از ديدگاه هاي احمد فرديد است.» سپس تصريح مي كند اينكه خاتمي از برخي مواضعش كوتاه آمده و شجاعت دفاع از دموكراسي را نداشت در تاثيرپذيري از فرديد ريشه دارد. بد نيست در حاشيه گفته شود كه نقد احمدي نژاد و كنايه به خاتمي توسط او وقتي معنادارتر شد كه در انتهاي همان مصاحبه مفصل گفت "من اگر بخواهم به صراحت سخن بگويم، هنوز آقاي كروبي را رئيس جمهور ايران مي شناسم."

چه كساني پاسخ مي دهند؟

اما واكنش هاي فراواني به سخنان جنجالي او برانگيخته شد. پس از آن، بنا به نقلي آيت الله محمد تقي مصباح يزدي در جمعي خصوصي گفت: «من اصلا با فرديد ارتباطي نداشته ام و چندان او را نمي شناسم.» نسبت آيت الله مصباح با دولت جديد روشن بود اما گويا تقدير آن بود كه فرديد با آن زبان و نظريات ثقيل و ديرياب در عالم انديشه، بيشتر در معرض تعرض هايي سياسي واقع شود و باز مانند هميشه ما كمتر –چرا نگويم اصلا- نقدي درباره نظام تفكرش رويت نكنيم. اما شاگردان فرديد هم كه بيشتر از همه به مقاله ي آشوري در سال گذشته معترض بودند، آرام آرام واكنش نشان دادند. در اين حين و بين از جمله كساني كه به دفاع از فرديد بر مي خيزد، دكتر مهدي صادقي است. او كه فرزند مرحوم خلخالي است و سال ها در آلمان فلسفه خوانده است، در مقاله "فقر فلسفه و فلسفهي فقر" درباره رابطه خلخالي و فرديد مي گويد: "البته ملاقاتهايي بين ابوي و فرديد صورت گرفت و بعضا در سالهاي 50 به بعد انديشه هاي فرديد و هايدگر با ابوي مورد بحث واقع مي شد." بعدها سروش اين جمله را به عنوان تاييد خود تلقي مي كند.

سرنوشت مشابه استاد و شاگردان

شايد هيچ استاد فلسفه اي در دورهي معاصر ما، شاگرداني تا اين حد وفادار به خود نداشته و به همين واسطه شاگردان نيز همواره در معرض اتهاماتي بوده اند. رضا داوري اردكاني را برجسته ترين شاگرد فرديد مي دانند، چنانكه خودش در جايي گفته بود: «بيشتر از هر شاگرد ديگري به دكتر فرديد احترام مي كردم و احترام مي كنم.» او بارها از سوي برخي نشريات در سال هاي دولت محمد خاتمي، با القابي چون "فيلسوف حكومتي"، "نظريه پرداز فاشيسم" و در مهربانانهترين حالت، "پست مدرن معنوي" متهم شده بود.

او سال گذشته بيشتر به ميدان دفاع از استادش پاگذاشت. در مراسمي كه سال گذشته به مناسبت سالگرد وفات مرحوم فرديد توسط خانه فلسفه ي تهران برگزار گرديد، رضا داوري از نسبت فرديد با سياست سخن گفت و در ميان سخنانش، بي آنكه نامي بياورد عبدالكريم سروش، داريوش آشوري و عبدالله نصري را مورد نقد قرار داد. عبدالله نصري چندي پيش در جلسه اي، براي نقد نظريات فرديد، نقد نظريات داوري اردكاني را كافي دانسته و به آن استناد كرده بود. داوري اردكاني مي گويد: «همكاري در جايي مي خواست درباره غربزدگي دكتر فرديد صحبت كند، اما چون نوشته اي از دكتر فرديد نداشت، گفت من نوشته هايي از داوري مي آورم، زيرا مي خواهم مستند حرف زده باشم! آيا در فلسفه وكالت وجود دارد؟ در فلسفه كسي وكيل و وصي ديگري است؟ آيا در فلسفه كسي عيناً حرف هاي استادش را بيان مي كند؟ و هر چه شاگرد گفت به پاي استاد نوشته مي شود؟ من از جانب كسي حرف نمي زنم، از خودم مي گويم.»

در پاسخ به سروش آشوري

داوري اردكاني كه احساس مي كرد هرچه از فوت فرديد مي گذرد، بر قطر پرونده نزاع با او افزوده مي شد، ديگر منتقدان اين سال ها را نيز مورد خطاب قرار داد. رضا داوري هم در جملاتي كه علاوه بر آشوري، ظاهرا سروش را نيز مورد عتاب قرار مي دهد، گفت: «اگر آن روز بيانات ايشان گوش دادني بود و حالا درك كرديد كه آن سخنان به چيزي نمي ارزد، بايد اعتراف كنيد كه آن روزگار نمي فهميديد. اصلاً چرا اسم مجلس را «فرديديه» نام گذاشته بودند؟ كساني كه در آن مجلس حاضر شده و سراپا گوش بودند؛ آن روز مي فهميدند كه از اين سياست و فلسفه، فاشيسم بيرون مي آيد؟ نازيسم مي آيد؟ اگر مي فهميدند چرا حاضر مي شدند و اگر نمي فهميدند يك كلمه اعتراف! بگويند ما اشتباه كرديم و ما فلسفه نمي فهميديم... اينكه گروه فرديدي و هايدگري وجود دارد يك وهم است. بگوئيد اين گروه كجاست؟ چه مي كند؟ از اين اتهام چه بهره سياسي عايدتان مي شود؟» اگرچه عبدالكريم سروش هيچگاه در جلسات فرديديه شركت نداشته اما اتهام فاشيسم را او اولين بار به فرديد نسبت داده است.

داوري درباره فرديد مي گويد: «كسي كه گفته مي شود 30 سال در جمهوري اسلامي حكومت را تعيين مي كرد؛ نمايندگان و شاگردانش زمام امور مملكت را تا چند سال در دست داشتند. متأسفانه اينجا از رجال حكومتي خبري نيست. من هم كه اينجا حاضرم فقط يك معلم پير فلسفه هستم. آنهايي كه به او ارادت دارند در سياست ايران چندان نفوذي ندارند. ممكن است در مراكز درجه 2 و 3 كارهايي داشته باشند... ما از تلورانس دم مي زنيم در حالي كه اگر كسي مخالف ما حرف بزند فاشيست است. اگر كسي آنچه كه ما بگوئيم تفسير نكند اگر استاد فلسفه هم باشد باز نزد ما فيلسوف نيست. اگر دكتر فرديد يك كلمه غربزدگي را گفته بود، با توصيفي كه ايشان داد جريان تازه اي شكل گرفت.»

بعدها در تابستان 85 نيز عبدالكريم سروش در سخناني كه ظاهرا روزنامه شرق خود را متولي و مسئول انتشار آنها مي دانست، تعريض هاي ديگري به مرحوم فرديد داشت. بعنوان نمونه "پدر خوانده اصلاحات نيستم"(29/5/1385) و نيز "علل ناكامي تاريخي مسلمين" كه در شماره سوم ماهنامه آئين هم منتشر شد.

اين داستان فعلا هميشگي است!

حقيقتا هر شاهد منصفي مي پذيرد كه هنوز كه هنوز است هيچ جريان سياسي گسترده اي كه نمايندگي فكر فرديد را به عهده داشته باشد به ميدان نيامده! پس نامربوط است كه او را نقد سياسي كنيم. اين نقدها؛ بگذاريد واژه نقد را كنار بگذاريم! اين سخنان؛ يعني همين دشنام گويي ها، مشتي عقده گشايي و هرزه درايي است كه هيچكس نمي پذيرد.

در اين ميان عبدالكريم سروش به تعبير رساي يك وبلاگ نويس ناشناس گويا به «فوبياي فرديد» دچار شده و به نظر مي رسد دائما سعي مي كند همه مسائل فكري و سياسي ايران را به دكتر فرديد ختم كند. گويا همه جا و همه زمان او را در تعقيب خود حس مي كند و بايد به نوعي او را پس بزند! هايدگري خواندن فرديد هم سخن سنجيده اي نيست؛ همانگونه كه پوپري خواندن سروش. اين دعوا خيلي كهنه و نخ نما شده! آمدن سروش يك بركت داشت و آن توجه بيشتر به چارچوب نظري كلام جديد در حوزه هاي علميه ايران بود. پس بسياري بزرگان آمدند و آنقدر كتاب و مقاله در استخراج التقاطات و مغالطات عبدالكريم سروش و حامد ابوزيد و جان هيك نگاشتند كه باز هر منصفي كه آن آثار را خوانده باشد مي تواند دوران سروش را پايان يافته تلقي كند؛ لكن اشعار و متون ادبي او را بخواند و لذت ببرد! به بزرگان بايد توصيه كرد كه اين ماجرا اصلا جدي نيست! لطفا به حال مسئله فقر نظري ادارهي انقلاب فكري كنيد؛ از اقتصاد غير اسلامي گرفته تا فرهنگ بحراني و غربزده. "قتلگاه انقلاب" در ميداني است كه رهبري نشان داد! و اين خلاها را همان اوان انقلاب فرديد به صرافت ديده بود و گفته بود.

به هر روي اختلاف نظري سيد احمد فرديد با بسياري از زندگان! آن اندازه همه‌جانبه و مبنايي است كه پيش بيني نمي شود ماجراي اين نزاع ابدي با زنده و مُرده‌ي او، به اين زودي ها ختم شود؛ همانگونه كه خودش جايي گفته بود: «زود آمده‌ام، فلسفه من تعلق به پس فردا دارد!... افق من انقلاب جهاني است و مهدي موعود... علم‌الاسماء تاريخي من مستلزم اين است كه برسم به ولايت فقيه... اما "انتظار" چيست؟ انتظار بازگشت خداي لطف در تاريخ» الفاتحه!

نظرات كاربران:
 شنبه 2 شهريور 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[مشاهده در: www.iribnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 207]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن