تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 11 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):تا زمانى كه مردم، امر به معروف و نهى از منكر نمايند و در كارهاى نيك و تقوا به ي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819905227




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نگاهي به نخستين كنگره سراسري شعر«آيينه نبي» كنگره‌اي ‌به‌ نام‌ جوان‌ شهيد كربلا


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: نگاهي به نخستين كنگره سراسري شعر«آيينه نبي» كنگره‌اي ‌به‌ نام‌ جوان‌ شهيد كربلا
جام جم آنلاين: در ميان كنگره‌ها و جشنواره‌هاي شعري كه هرساله در گوشه ‌و كنار كشور برگزار مي‌شوند، دو نام بيش از همه ذهن مخاطبان جدي ادبيات را درگير مي‌كند. «شب شعر عاشوراي شيراز» و «كنگره سراسري شعر ميلاد آفتاب».


اما امسال و در روزهاي بيست و دوم و بيست و سوم مرداد، همزمان با روز ولادت فرزند برومند اباعبدالله و جوان شهيد دشت كربلا حضرت علي‌اكبرع‌ كه به شايستگي روز جوان نامگذاري شده است، شهرستان مرودشت در دامنه تپه‌هاي باستاني استان فارس، شاهد آغاز به كار نخستين كنگره سراسري شعر «آيينه نبي» با موضوع شخصيت و زندگاني حضرت علي اكبرع‌ بود كه آن هم، به صورتي كاملا مردمي و بدون ياري گرفتن از نهادهاي دولتي برگزار شد.

اين كنگره‌ها، چه از نظر تامين اعتبار و چه از نظر فعاليت‌‌هاي اجرايي بوضوح به مردم وابسته‌اند و شايد حضور خيره‌كننده مخاطبان شعر در اين كنگره‌ها، نشاني باشد از همدلي مخاطبان با برگزاركنندگان.

نكته جالب در اين بين، حضور پررنگ جوانان در عرصه اين كنگره‌ها در قياس با كنگره‌هاي دولتي، بويژه در سال‌هاي اخير است؛ نكته‌اي كه در نخستين كنگره سراسري شعر «آيينه نبي» نيز بخوبي به چشم مي‌خورد.

دست‌اندركاران اين كنگره و نيز بسياري از شاعران شركت‌كننده در آن از ميان شاعران جواني بودند كه به ادبيات آييني مي‌پردازند.

برگزاركنندگان اين كنگره، همچنين بنا را بر اين گذاشتند كه از سال آينده در كنار موضوع شخصيت و زندگي حضرت علي‌اكبرع‌، كنگره به شخصيت يكي از امامان كه كمتر مورد مدح و ثناي شاعران فارسي‌گوي قرار گرفته‌اند، بپردازد و به اين ترتيب شخصيت امام موسي كاظم‌ع‌ به عنوان موضوع ويژه دومين كنگره سراسري شعر آيينه نبي معرفي شد.

آنچه در اين صحفه مي‌خوانيد، تعدادي از سروده‌هاي شاعران جواني است كه در اين كنگره حضور يافتند و فصلي تازه را در ادبيات آييني كشور گشودند.

انگشتر پيامبري‌

خون با شقيقه‌هاي تو درگير مي‌شود
خود را نشان نده، پدرت پير مي‌شود
«جدّاه العطش» نفست جان حيدر است‌
مي‌چرخي و دو دست تو شمشير مي‌شود
انگشتر پيامبري را دهان بگير
كامت حلاوت شكر و شير مي‌شود
اي سيب زخم خورده تو را نيم ديگري است‌
نيمي‌ كه در بهشت تو تعبير مي‌شود
دشمن سكوت كرده از اين حسن بي‌بديل‌
كي بنده از جمال خدا سير مي‌شود؟
ليلا دخيل بسته به گيسوي جاريت‌
رودي كه سمت خاك سرازير مي‌شود
الله اكبر از نفست سينه سرخ صبر!
اين سوز آخر است كه تكبير مي‌شود
وقتش رسيده، آبِ نظر كرده را بنوش‌
لبخند را بزن به پدر، دير مي‌شود

فروغ تنگاب جهرمي‌

پيامبر امت جوانان‌

در سايه‌ات نوري ندارد خورشيد
جواني‌اش را از تو دارد ماه‌
چشمي ‌بچرخان چالاك ميدان‌
همه چيز در تصرف توست‌
خالي كن دل دشمن را از هيبتت!
آسمان را نگاه كن‌
جبرئيل دارد نازل مي‌كند
آيه‌هاي بهتش را در چشم‌هايت‌
خدايا!
محمد!؟
اينجا چه مي‌كند؟
امت تو جوانانند
فرشتگانند!
شهادت مي‌دهند
به يگانگي شباهتت به نبي‌
هر جا علي‌اكبر مي‌گويند
عطر تو بسان سروي
مي‌شود بلند
شمشادت را بگو
دست نگه دارد
كمتر عرض اندام كند
دلبري كند
دل پدر را برده است‌
دور دور
كَند آخر دلش را از تو
حالا آه‌
روي زانوانش
زلف خونريز ماه‌
چه كار كردي پسر؟
بلند شو! جبريل آمده است‌
محمد ثاني!
مي‌خواهد سوره محمدص را بخواند
بلند شو، بتاب به ماه‌
جواني‌اش را از تو دارد ماه‌
و بي‌تاب از شب اندوه كه بر ماه سرخت‌
تابيد

سيد محمد حسين ابوترابي‌

آيينه روي نبي ص

خورشيد مي‌بوسد سرِ زلفِ سياهت را
آيينه دارد آرزو طرزِ نگاهت را
و آسمان خَم مي‌شود سوي زمين شايد
رخصت بگيرد بوسه از رخسار ماهت را
اي از تبارِ چشمه‌هاي آسماني‌
خورشيد مي‌نوشد مناجات پگاهت را
با تو زمين دارد هواي روز بعثت را
چشم جهان هرگز نديده اين شباهت را
آيينه روي نبي‌ص از عرش مي‌آيد
يعني زمين آغوش وا كن تكيه گاهت را

*

... شمشيرها در كربلا آغوش وا كردند
افسوس اي عرش خدا پشت و پناهت را

محسن سلطاني

عطر اذان‌

وزيد باد و به هم ريخت گيسوان جهان را
وزيد باد و لباسش گرفت عطر اذان را!
و شاخه‌هاي عطش شد پر از بهار، دمي‌كه‌
به نغمه‌هاي معطر، گشود لاله دهان را
نمازهاي عطش را به مسجد النبي‌اش برد
كه خوانده است بلالش به سبك خويش، اذان را
هزار يوسف كنعان به چاه گونه كشانده‌
هزار مصر زليخا اگر كه باخته جان را!
چقدر هيز و حسودند چشم‌هاي زمستان‌
كه مي‌برند از اين باغ، شاخه‌هاي جوان را

عاليه مهرابي‌

آيينه روبه‌روي محمدص‌

بر روي قامت تو خدا مد گذاشته ‌است
بر سروهاي باغ سرآمد گذاشته ‌است
انگار چهره تو به تعريف هر كه ديد
آيينه روبه‌روي محمدص گذاشته است
روي پيمبري تو دستان تيغ را
در لحظه فرود مردد گذاشته است
هر كس كه كينه داشته از بدر ماه تو
بر پيكر تو زخم مشدد گذاشته است
داغ تو را به لاله سپرده است و بعد از آن
با پرچمي‌ به سينه گنبد گذاشته است
دستي كه روي سينه نشد، مثل تيغ شد
تيغي كه روي سينه تو رد گذاشته است
اين مرزهاي بسته مرا خسته كرده و
پاي مرا به جاده مشهد گذاشته است

مهدي پرويز

محمدرضا شالبافان
 پنجشنبه 31 مرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 139]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن