محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827934875
8 اشتباه احمقانه آدمهاي با هوش : مطالب جالب و خواندنی
واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین: 8 اشتباه احمقانه آدمهاي با هوش
حتماً آدم هاي بسيار
باهوش و توانمندي را ميشناسيد که هيچ کار مفيدي انجام نميدهند. آنها ساعت هاي
طولاني کار ۸ اشتباه احمقانه که
آدمهاي با هوش مرتکب مي شوندميکنند، به خودشان استرس وارد ميکنند اما هيچ
پيشرفت خوبي نميکنند.
همه ما در طول زندگي
عادت هاي غير مفيدي پيدا ميکنيم که ما را از رسيدن به هدف اصلي زندگيمان دور ميکند.
و معمولاً در اين دنيا که با سرعت شگرفي پيش ميرود، حتي متوجه نميشويم که همان
اشتباهات را دوباره و دوباره مرتکب ميشويم. براي اينکه زندگي متوازن و مفيد داشته
باشيد بايد طولاني مدت در کاري که راضيتان ميکند تلاش نموده و از اشتباهاتي که در
زير عنوان ميگردد دوري کنيد.
اين ۸ اشتباه انسانهاي باهوش است و
نشانتان ميدهيم که چطور از اين اشتباهات در امان بمانيد:
۱. آنها مشغول بودن را با مفيد بودن اشتباه ميگيرند.
سرعتتان را کندتر کنيد و
اين را به ياد بياوريد: بيشتر چيزها هيچ اهمت خاصي ندارند. مشغول بودن معمولاً يک
شکل تنبلي ذهني است—تنبل فکر کردن و با تنبلي عمل کردن. بخاطر
همين است که ميگويند عاقلانه تر کار کنيد نه سختتر.
فقط کافي است که يک نگاه
به اطرافتان بيندازيد. آنها که از همه مشغول ترند بازده کمتري دارند.
افراد پرمشغله هميشه وقت
کم ميآورند. هميشه در تلاش براي رسيدن به سر کار، کنفرانس، ميتينگ، جلسات کاري و
از اين قبيل هستند. معمولاً کم پيش ميآيد که وقت کافي براي خانواده و دور هم بودن
داشته باشند، حتي براي خوابيدن هم وقت ندارند.
برنامه پرمشغله شان
باعث ميشود احساس مهم بودن کنند اما اين فقط يک توهم است.
راهحل: سرعتتان را کمتر
کنيد. نفس بکشيد. تعهداتتان را مرور کنيد. کارهاي مهم را اول برنامه بياوريد. هر
زمان فقط يک کار را انجام دهيد. از همين حالا شروع کنيد. هر دو ساعت يکبار يک وقفه
کوتاه براي استراحت داشته باشيد. بعد تکرار کنيد.
۲. وقتشان را صرف دنبال کردن يک دستاورد ساختگي ميکنند.
رشد شخصي مسئله اي سالم
است. رشد شخصي يک دستاورد است. اما تا زمانيکه واقعي باشد. مشکل اينجاست که فشار
براي رشد کردن به همراه خود، انگيزه براي راحتتر کردن آن رشد ميآورد. يا اگر
بخواهيم دقيقتر بگوييم، براي ساده تر به نظر رسيدن رشد.
بازيهاي رشد که
دستاوردهاي ساختگي دارند را در اينترنت بارها ميبينيد. خيلي از آنها حاوي محصولات
و خدماتي هستند که توسط اسامي معروفي مثل Facebook و Twitter فراهم
ميشوند. هرکدام يک زيربناي رواني دارند که از يک بازي رشد پر از دستاوردهاي
ساختگي حمايت ميکنند—جمع آوري امتيازهايي که به فايده موردنظر
آن محصول يا خدمات نزديک باشد.
در Facebook ليست دوستان و در Twitter دنبالکنندگان آن.
بله، هرکدام از آنها اگر
به تعادل و باهدف استفاده شوند، يک هدف منطقي به دنبال دارد. اما بيشتر افراد
اينقدر خود را درگير سيستم امتيازهاي آن بازي ميکنند که آن دليل اصلي و قانوني که
بخاطر آن شروع به استفاده از آن محصول يا خدمات کردند را به کلي فراموش ميکنند.
اگر اين بازي را فقط
براي سرگرمي انجام ميدهيد، و از آن آگاهيد، عالي است و هيچ اشکالي ندارد. اما اگر
هدفتان به دست آوردن دوستان بيشتر و بيشتر و بالا بردن تعداد دوستان و دنباله
روهايتان فقط براي دست يافتن به آن است، دستاوردهايتان کاملاً ساختگي است.
به همين دليل خيلي مهم
است که ذهنتان را روي کاري که ميکنيد و دليل انجام آن تمرکز دهيد.
راهحل: از خودتان
بپرسيد: آيا اين فعاليت يک تغيير مثبت و محسوس در زندگي من يا فردي ديگر ايجاد ميکند؟
آيا لازمه يک هدف واقعي است؟ آيا به نظرم اشکالي ندارد که اينکار را فقط به خاطر
اينکه از انجام آن لذت ميبرم انجام ميدهم، فارغ از اينکه فکر کنم براي خودم يا
ديگري فايده دارد يا نه؟
۳. ياد ميگيرند يک کار را چطور انجام دهند اما هيچوقت انجامش نميدهند.
متاسفانه تعداد کمي از
آدمها طوري زندگي ميکنند که به آن موفقيتي که هميشه در روياهايشان بوده دست پيدا
کنند. و اين يک دليل ساده دارد:
هيچوقت وارد عمل نميشوند!
علمآموزي به اين معنا
نيست که رشد ميکنيد. رشد زماني اتفاق ميافتد که چيزهايي که ميدانيد زندگيتان را
تغيير دهند. بيشتر آدمها در سردرگمي کاملند. درواقع آنها زندگي نميکنند. فقط
روزها را ميگذرانند و هيچوقت کاري که لازم است را انجام نميدهند—يعني دنبال کردن آرزوهايشان.
مهم نيست که نابغه باشيد
يا دکتراي فيزيک کوانتوم داشته باشيد، اگر عمل نکنيد نميتوانيد کوچکترين تغييري
در زندگيتان ايجاد کنيد. بين دانستن خالي و دانستن و عمل کردن تفاوت زيادي وجود
دارد. دانش و هوش بدون عمل هر دو بي ارزش هستند. به همين سادگي!
راهحل: موفقيت در تصميم
به زندگي کردن—جذب خودتان در فرايند دنبال کردن اهدافتان— نهفته است. پس تصميم بگيريد و وارد عمل
شويد.
۴. براي بررسي پيشرفتشان معيار سنجش درستي ندارند.
نميتوانيد چيزي که به
درستي آنرا نسنجيده ايد را کنترل کنيد و چيزي که ميسنجيد آينده شما را تعيين ميکند.
اگر چيزهاي درستي را بررسي نکنيد نسبت به فرصتهايي که برايتان پديدار ميشود کور
ميشويد.
تصور کنيد که در کار
تجاري کوچکي که انجام ميدهيد، مقرر کنيد که ميزان مدادها و گيره هاي کاغذ که مصرف
کرديد را حساب کنيد. آيا اين منطقي است؟ خير! چون مدادها و گيره هاي کاغذ معيار
خوبي از چيزهاي مهم براي يک تجارت نيستند. مدادها و گيرههاي کاغذ هيچ تاثيري در
درآمد، رضايت مشتري، رشد بازار و از اين قبيل نيستند.
اجازه بدهيد بعنوان يک
مثال عيني از فروشگاه اينترنتي اسم ببريم. بيشتر صاحبين اين سايتها که از آن راه
زندگي خود را ميگذرانند، تعداد مشترکين RSS خود را اولين معيار موفقيت سايتشان قلمداد کرده و
به دقت آن را بررسي ميکنند اما نميدانند که تعداد مشترکين RSS يک معيار حياتي نيست زيرا بيشتر اين مشترکين درصد
فعاليت بسيار پاييني در سايت ميزبان و توليد کننده درآمد آن دارند.
اينکه چه چيز را بسنجيد
آينده شما را پيشبيني ميکند. بايد چيزهايي را بسنجيد که مستقيماً به هدف اوليه
شما مرتبط باشد.
راهحل: رويکرد مناسب
اين است که بفهميد هدف اصليتان چيست و بعد چيزهايي که مستقيماً در رسيدن به آن هدف
دخيل هستند را بسنجيد. درمورد مثال سايت تجاري، هدف بايد "اخذ درآمد از طريق
سايت" باشد.
و چيزهاي کمي که ارزش
بررسي را دارند تعداد کليکهايي است که روي تبليغات، نرخهاي تبديل مرتبط، نرخهاي
تبديل محصولات داخل و فيدبک مشتري/خواننده و از اين قبيل ميباشد.
توصيه ما اين است که
براي تعيين هدف اصليتان وقت بگذاريد، بعد مهمترين موارد براي بررسي کردن را تعيين
کرده و بعد بلافاصله شروع به بررسي کنيد. به طور هفتگي اعداد را يادداشت کرده و از
آن اطلاعات براي ايجاد يک نمودار روند رشد هفتگي يا ماهانه استفاده کنيد تا
پيشرفتتان را ارزيابي کنيد. بعد عملکردهايتان را بنا به پيشرفت بيشتر توسعه دهيد.
۵. درگير ايدآلسازي همه چيز ميشوند.
خيلي از ما ايدآلگرا
هستيم. معيارهاي بالايي براي خودمان در نظر ميگيريم و بيشترين تلاشمان را ميکنيم.
زمان و توجه زيادي را صرف کار/علاقه مان ميکنيم تا استانداردهاي شخصيمان را بالا
نگه داريم. عشق ما به بهترينها باعث ميشود دست به تلاشهاي بيشتر بزنيم، هيچ وقت
دست از کار نکشيم و هيچ وقت از پا ننشينيم. و اين اختصاص دادن کامل خود به ايدآلها
به ما کمک ميکند به نتيجه دلخواهمان برسيم. البته تازمانيکه اين روش ما را اسير
خود نکند.
اما وقتي اسير ايدآلگرايي
شديم چه اتفاقي ميافتد؟
وقتي نتوانيم به
استانداردهايي که براي خودمان تعيين کردهايم برسيم، نااميد و دلسرد ميشويم و نميتوانيم
با چالش هاي جديد روبهرو شويم و يا حتي کاري که شروع کردهايم را تمام کنيد.
اصرار ما براي رساندن همه چيز به منتهاي درجه عالي بودن باعث تاخيرهاي زياد در
کارها، استرش شديد و نتيجه نامطلوب ميشود.
ايدآلگراهاي واقعي
کارها را سخت شروع ميکنند و براي اتمام آنها هم بسيار سختي ميکشند.
راهحل: دنياي واقعي هيچ
پاداشي به ايدآلگراها نميدهد. دنيا به کساني پاداش ميدهد که کارها را انجام ميدهند.
و تنها راه براي انجام کارها اين است که ۹۹% مواقع ايدآل انجام ندهيم. فقط با سالها تمرين و غيرايدآل انجام دادن
کارهاست که ميتوانيم به بارقههايي از ايدآل دست پيدا کنيم. پس تصميم بگيريد.
وارد عمل شويد. از نتيجه کار درس بگيريد. و اين روش را بارها و بارها انجام دهيد.
اين بهترين راه براي دست يافتن به ايدآلهاست.
۶. قبل از اينکه براي يک فرصت وارد عمل شوند صبر ميکنند تا ۱۰۰% براي آن آماده گردند.
اين مورد تا حدودي به مورد
بالا مرتبط است اما نکاتي دارد که بايد جداگانه درمورد آن بحث شود.
يکي از مهمترين چيزهايي
که ميبينيم افراد باهوش را عقب مياندازد بيميلي خودشان براي قبول کردن فرصتها
فقط به اين دليل است که تصور ميکنند براي آن آمادگي ندارند. به عبارت ديگر، تصور
ميکنند که به دانش، مهارت و تجربه بيشتري نياز دارند تا بتوانند براي آن فرصت
اقدام کنند. متاسفانه، اين طرز فکر جلوي پيشرفت را ميگيرد.
واقعيت اين است که وقتي
موقعيت و فرصتي پيش ميآيد هيچکس هيچوقت ۱۰۰% آماده نيست. چون بيشتر فرصتهاي زندگي ما را مجبور ميکند از نظر
احساسي و عقلي رشد کنيم. اين فرصتها باعث ميشود از منطقه امنمان پا را فراتر
بگذاريم و اين يعني اول کار احساس راحتي چنداني نخواهيم داشت. و وقتي احساس راحتي
نکنيم، احساس آمادگي هم نميکنيم.
راه حل: يادتان باشد که
فرصتهاي استثنايي براي رشد و پيشرفت فردي بارها و بارها در طول زندگي اتفاق ميافتد.
اگر ميخواهيد در زندگيتان تغيير مثبت ايجاد کنيد، بايد از اين موقعيتها استفاده
کنيد، حتي اگر ۱۰۰% احساس آمادگي
براي آن نکنيد.
۷. خود را با انتخابهاي زياد اشباع ميکنند.
اينجا در قرن ۲۱ که اطلاعات با سرعت نور حرکت ميکند
و فرصتهاي تغيير و پبشرفت بهنظر بي انتها ميرسد، براي انتخاب روند زندگي و کار
با موقعيتهاي مختلفي روبهرو هستيم. اما متاسفانه، زياد بودن گزينههاي انتخاب
معمولاً موجب بيتصميمي، سردرگمي و بيحرکتي ميشود.
تحقيقات مختلفي درمورد
کار و بازاريابي نشان داده است که وقتي مشتري با انتخاب هاي مختلفي از محصولات
روبهرو باشد، خريد کمتري ميکند. مطمئناً انتخاب از بين سه گزينه بسيار راحتتر
از بين سيصد گزينه است. اگر تصميم براي خريد کردن سخت باشد، بيشتر افراد خسته شده
و دست از خريد ميکشند.
به همين ترتيب اگر شما
هم خودتان را درمعرض تعداد گزينه هاي انتخاب زيادي قرار دهيد، ذهن ناخودآگاهتان
خسته ميشود.
راهحل: اگر يک خط توليد
را ميفروشيد، سعي کنيد ساده باشد. و اگر سعي داريد درمورد چيزي در زندگيتان تصميم
بگيريد، وقتتان را صرف ارزيابي آخرين جزئيات هر انتخاب نکنيد. چيزي را انتخاب کنيد
که فکر ميکنيد برايتان مناسب است و آن را امتحان کنيد. اگر موثر نبود، چيز ديگري
را انتخاب کنيد و پيش برويد.
۸. در زندگي خود تعادل ندارند.
اگر از آدمها بخواهيد
آنچه که از زندگي ميخواهند را برايتان خلاصه کنند، آن را در کلماتي مثل
"عشق"، "موفقيت"، "خانواده"، "شناخت"،
"آرامش"، "خوشبختي" و امثال آن خلاصه ميکنند. اما همه اينها
چيزهايي کاملاً متفاوت هستند و بيشتر آدمها همه آن را در زندگيشان ميخواهند.
متاسفانه، تعداد زيادي از آدمها براي رسيدن به اين اهداف زندگيشان را درست متعادل
نميکنند.
کسي را ميشناسم که سال
گذشته يکصد ميليون تومان از تجارت خود درآمد کسب کرد اما وقتي با من دردودل ميکرد
ميگفت که افسرده است. وقتي از او دليلش را پرسيدم گفت چون تنها و خسته است و وقت
کافي براي خودش اختصاص نداده است.
يک نفر ديگر را هم ميشناسم
که هميشه و تقريباً همه روز را در ساحل مشغول موج سواري است. او از آندسته آدمهاي
مثبتانديش بسيار شاد است که هميشه نيشش تا بناگوشش باز است. اما در يک وَن ميخوابد
و واقعاً محتاج نان شبش است. نميتوانم با اينکه اين مرد هميشه شاد به نظر ميرسد
داستان زندگيش را يک زندگي موفق بدانم.
اينها دو سبک زندگي
تقريباً نامتعادل هستند. ميليونها زندگي ديگر هم مثل اينها وجود دارد.
راهحل: وقتي زندگي
کاريتان (يا زندگي اجتماعيتان، خانوادگيتان و از اين قبيل) پرمشغله باشد و همه
انرژيتان در آن نقطه متمرکز شده باشد، خيلي راحت تعادل زندگيتان برهم ميخورد.
بااينکه انگيزه اهميت زيادي دارد اما اگر ميخواهيد کارها درست انجام شود، بايد
ابعاد مختلف زندگيتان را متعادل کنيد. اينکه يک بُعد زندگي را فراموش کرده و بيشتر
وقتتان را صرف يک بُعد زندگي کنيد، فقط برايتان خستگي و استرس به همراه خواهد داشت.
منبع : مردمان
ممنون شیدا جان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آشپز آنلاین]
[مشاهده در: www.ashpazonline.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 330]
-
گوناگون
پربازدیدترینها