تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1834869304
تفاوت های من و همسرم : روانشناسی و مشاوره
واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین: سلام دوستان
میدونم که همه زن و شوهرا تفاوتها و شباهتهایی دارن ولی من فکر می کنم تو بعضی از مسایل اگه متفاوت فکر کنیم شاید دردسر ساز باشه یا یکی از طرفین باید کوتاه بیاد و تغییر کنه...مثلا افرادي كه مسافرت رفتن ودوست دارن، اهل خطر كردن هستن دائما دروسائل خانه و ماشين و... تنوع ايجاد ميكنن اما كساني كه هيچ تغييري در كار و رفتار و زندگي خود نميدن و هميشه يك جور و يكنواختن زندگي آرام و بيهيجاني را دوست دارن فک می کنین اين دو دسته ميتونن در كنار هم به راحتي زندگي كنن یا هميشه يكي از اونا خسته و درمانده اس؟
من هیجانی ام همسرم آروم یه مسافرت تو این یک سال و اندی که ازازدواجمون گذشته نرفتیم اهل گشت و گذار هم نیس برعکس من ،چی بشه مهمونیای رسمی اونم اگه نزدیک باشن پدرو مادر و خواهر و برادر میاد!البته شوهرم منطقی و اهل گفتگو هست اما همش کارو درس و بهونه می کنه !من که فک می کنم بهون اس و روحیاتمون باهم فرق داره ،من باهاش خوشحالم ولی بعضی وقتا کمبودهای اینجوری احساس می کنم ...همش هم نمی تونم تنهایی به علاقمندیهام برسم که، مهمونی تنها برم؟دوس دارم با شوهرم برم گردش ،مسافرت ،خرید و.......من چیکار کنم؟
ترلان جان
منم دقیقا همین مشکلو دارم
من اهل ورزش وکوه ومسافرت زمینی وپارکم.همسرم اهل سینما ومهمونی ومسافرت با هواپیما والبته خیلی هم با کلاس یعنی هتل درجه 1 وبهترین رستوران وکافی شاپ والبته خرید.انگار من باید مرد می شدم
البته همسرم همیشه و همه جا مدافع من بوده ودر سختی ها یارم.ولی در شادی های من نه.
چه عیبی داره؟
هیچی.من جدا با هم تیپ های خودم می گردم اونم جدا.
من با دوستام وخواهرام وبچه هام میرم گردش ومسافرت ومهمونی هایی که خودم دوس دارم
اونم با همکاراش وفامیل خودش می گرده
الان 30 ساله ازدواج کردیم ولی از اول هم همینطور بودیم
این عشغولانه بازی های کلیشه ای که باید با هم باشیم باعث می شه دو طرف مرتب مجبور به تحمل همدیگه باشن
جالب اینجاست که ما خیلی با هم خوبیم.تحمل دوری همدیگه رو نداریم.روز به روز هم محبتمون بیشتر می شه.
چون اصلا مزاحم همدیگه نیستیم.به هم حسادت نمی کنیم.
همسرم سفر خارجی میره من ایران گردی دوست دارم.ولی نه من به اون حسادت می کنم نه اون به من.
البته ناگفته نماند اون مخارج همه تفریحات منو می ده.کلی ازم تشکر می کنه که حاضر شدم تنهایی برم و مزاحم اون نشم چون فکر می کنه وظیفه اون بوده منو ببره گردش
یه چیز دیگه همسرت عوض نمی شه بیخود تلاش نکن
خودت هم عوض نمی شی ولی نرفتن گردش و مهمانی باعث افسردگیت می شه
همسرت اگه ببینه تفریح تو باعث شادیت می شه و خونه رو شاد می کنی اونم خوشحال می شه
من که هر وقت از مسافرت بر می گردم همسرم خیلی خوشحال می شه می گه حالا تا چند وقت یه مامان خوش اخلاق داریم
ببین ترلان جون.. به نظر من باید ببین چی خوشحالت میکنه..و چی به نفع زندگیته..
ممکنه اگه بخوای با دوستات و فامیلات تنهایی بری تفریح ..خیلی خوشحالت کنه ..همسرتم خوشحال باشه و همه چی تو شرایط زندگیت مناسب و خوب و عالی باشه..
خب خوبه.. ولی ممکنه خودت خوشحال باشی.. ولی اصلا به نفع زندگیت نباشه این تنهایی تفریح رفتن ها..
ممکنه همسرت خوشحال نباشه.. ممکنه صمیمیت ها رو کم کنه.. ممکنه همسرت فک کنه دیگه ازش توقعی نداری.. این که بیاد یا نیاد مهم نیس.. اون وقت حتی اون چند جایی که واسه مهمونی میاد هم دیگه نیاد..
پس عزیزم به نظرم اول صلاح زندگی و رضایت همسرت مهمه ... دوم شادی خودت..
این نظر شخصیِ من..
ضمنا عزیزم .. وقتی همسرتون خیلی منطقی ان.. خیلی عالیه.. میتونی باهاشون صحبت کنی.. مثلا یه برنامه ریزی داشته باشین..
وقتی بیکارین .. یه تفریحی برین.. با هم بودن تو زندگی زناشویی خیلی مهمه .. وگرنه چرا زندگی زناشویی داشته باشیم خب.. میتونیم همون اول با دوستامون باشیم.. خود منم با دوستام میرم بیرون.. یا با جمع خونوادگی خانوم ها ممکنه یه تفریحی بریم.. ولی خب تو هر20 باری که با شوهرم هستم یه بار با فامیلا و دوستام!.. اگه تو جمع فامیلام مثلا آقایون هم باشن و بدونم همسرم نمیتوهنه بیاد وقتشو ندارم منم نمیرم ..
بازم میگم این نظر شخصیم بود عمومیت نداره ..
دختر نسیم عزیز
فرهنگ هر خانواده و هر شهری فرق می کنه.در فرهنگ خانواده ما این رفتار ما هیچ مشکلی رو ایجاد نمی کنه
در ضمن من معتقدم شادی آدم بخصوص زن خانه باعث شادی همه افراد خوانواده می شه. البته این شادی نباید باعث ناراحتی دیگران باشه.من وقتی بچه ها امتحان دارن یا بهم احتیاج دارن دنبال تفریح خودم نمی رم.ولی اینکه ادم مواظب باشه آب تو دل اطرافیانش تکون نخوره واین باعث کسلی خودش بشه هم خوب نیست.
یا اینکه همسرم دلش بخواد با خانواده اش تنها باشه وبا هم خوش باشن حقشه.
حالا اگه من ببینم همسرم اگه هر سال یه بار خارج کشور نره و یه جای جدیدو نبینه ناراحت می شه چکار باید بکنم.بهش بگم نرو .
اگر هم من بخوام باهاش برم هم دوست ندارم هم خرجی که می کنم باعث می شه جایی رو که خودم دوس دارم نتونم برم.
در مورد مهمونی هم ما اینقدر وقت نداریم هم مهمونی دوستانو بریم هم مهمونی فامیلای دوطرفو.تازه اگه وقت هم داشته باشیم من جرا باید همسرمو مجبور کنم به یه مهمونی بیاد که معدبه و حوصله اش سر میره.و وقتی صاحبخانه می بینه مهمونش زورکی اومده ناراحت بشه
زندگی خانوادگی در چهار چوب خانه معنی پیدا می کنه. وگرنه زوجهایی هستن که همه قوانین وعرف اجتماعی رو رعایت می کنن ولی با هم بیگانه اند
بیاین پر پرواز همدیگه رو نبندیم
ممنونم parvaz جون از پاسخت و خوشحالم که خوشحالید باهم
خوب منم همینکارارو می کنم ولی بعضی وقتا اگه نیاد یه مهمونی که مثلا دخترخالم دعوت کرده بد نیس؟اصلا چی میگن ؟البته تا حالا مهم نبوده حرف دیگران آرامشی که خونه باهاش دارم به همه چی می ارزه ...ولی ...خوب آخه دلم می خواد نه همه جا ولی جاهایی که زن و شوهر باید باهم باشن ،باهم باشیم ..
مرسی breeze_gir عزیز
خوب من نمی تونم خونه بمونم همسرم نمی تونه بیاد بامن من اگه برم خوشحالترم ...اگه همسرم هم باشه که بیشتر مشکلم همینه ...همسرم مشکلی نداره میگه شما برو ،دوس داره خوشحال باشم ...اما من می خوام با هم تفریح کنیم ...انگار تفریح تو زندگی همسرم جایی نداره
ترلان جان نوع تفریح همسرت با شما فرق داره نه اینکه تفریح براش جایی نداشته باشه
مثلا مادر من عاشق خیرات دادن ونذری درست کردنه.من عاشق زیارت وقرانم .یکی تفریحش شیرینی پزیه.دختر من با خیاطی خوشحال می شه.یه دخترم با خطاطی.پسرم باغواصی شاد می شه.منطورم اینکه تفریح ادمها با هم فرق داره.
اون قضاوتی که مردم راجع به شما می کنن ناشی از رفتار شما با همدیگه است. نه رعایت عرفهای اجتماعی.
ما سالی یکبار در عید در مهمانی فامیل های هم دیگه شرکت می کنیم.ولی همون یکبار همسرم آنچنان با محبت و احترام برخورد می کنه که همه می فهمن نیومدنش به خاطر کم احترامی نیست.
در عوض من هم در خانه فامیل های همسرم خیلی به او احترام می ذارم.
البته مراسم ختم .وعروسی های مهمو هر دوشرکت می کنیم.
ولی کلا من آنچنان این مهمونی ها رو محدود کردم که وقتی می گم فلان جا باید بریم بدون هیچ بحثی قبول می کنه
فامیل من هم وقتی مهمونی هست فقط آمار می گیرن که چند نفری میاین.
ما در مورد بچه ها و عروس و داماد های خودم هم همین رویه رو داریم.
اگه خونه خواهر من مهمونی باشه داماد یا عروسم اگه دوست داشته باشن میان و ما هیچ وقت نمی پرسیم چرا نمی این
من هم همسرم اهل تفريح و مهموني و مسافرت هاي پرجمعيت و ... نيست.
من دوست دارم زياد مهموني بدم و مهموني برم و با كل خانواده برم مسافرت ولي خوب وقتي همسرم نمياد . يا تنهايي ميرم يا اصلا نميرم به جاش برنامه ريزي مي كنم كه خودمون خانوادگي بريم مسافرت البته به اندازه دسته جمعي خوش نمي گذره ولي خوب با هميم
يه جاهايي هم به نفع همديگه كوتاه ميايم و ....
من و همسرم هم همین طور هستیم من اهل مسافرتو گردش ولی در عوض ایشون هیچ تمایلی نداره نه اون مزاحم من میشه نه من مزاحم ایشون ولی مراسمی باشه که دو نفرمون باید حضور داشته باشیمو میاد وهمراهی میکنه
عزیزم نامه 34 مرحوم نادر ابراهیمی( از کتاب 40 نامه کوتاه به همسرم) رو بخون خیلی چیزا دستت میاد.
نامه 34
همسفر!
در این راه طولانی - که ما بی خبریم و چون باد می گذرد - بگذار خرده اختلاف هایمان با هم باقی بماند.خواهش می کنم!
مخواه که یکی شویم ؛ مطلقا یکی.
مخواه که هر چه تو دوست داری ، من همان را ، به همان شدت دوست داشته باشم و هر چه من دوست دارم ، به همان گونه مورد دوست داشتن تو نیز باشد.
مخواه که هر دو یک آواز را بپسندیم ، یک ساز را ، یک کتاب را ، یک طعم را ، یک رنگ را ، و یک شیوه نگاه کردن را.
مخواه که انتخابمان یکی باشد ، سلیقه مان یکی، و رویامان یکی.
همسفر بودن و هم هدف بودن ، ابدا به معنای شبیه بودن و شبیه شدن نیست.و شبیه شدن ، دال بر کمال نیست ، بل دلیل توقف است.
شاید " اختلاف " کلمه ی خوبی نباشد و مرا نگوید.شاید "تفاوت " بهتر از "اختلاف " باشد. نمی دانم ؛ اما به هر حال تک واژه مشکل ما را حل نمی کند.
پس بگذار اینطور بگویم:
عزیز من !
زندگی را تفاوت نظرهای ما می سازد و پیش می برد نه شبا هت هایمان، نه از میان رفتن و محو شدن یکی در دیگری ؛ نه تسلیم بودن ، مطیع بودن ، امر بر شدن ودر بست پذیرفتن.
من زمانی گفته ام :"عشق ، انحلال کامل فردیت است در جمع ".حال نمی خواهم این مفهوم راانکارکنم؛ اما اینجا سخن از عشق نیست ، سخن از زندگی مشترک است ، که خمیر مایه ی آن می تواند عشق باشد یا دوست داشتن یا مهر و عطوفت یا ترکیبی از اینها ، و در هر حال ، حتی دو نفر که سخت و بیحساب عاشق هم اند ، و عشق آنها را به وحدتی عاطفی رسانده است ، واجب نیست که هر دو ، صدای کبک ،درخت نارون ، حجاب برفی ، قله علم کوه ، رنگ سرخ ، بشقاب سفالی را دوست داشته باشند - به یک اندازه هم.اگر چنین حالتی پیش بیاید - که البته نمی آید - باید گفت که یا عاشق زائد است یا معشوق.یکی کافیست. عشق از خودخواهی و خودپرستی ها گذشتن است ؛ اما این سخن به معنای تبدیل شدن به دیگری نیست.
من از عشق زمینی حرف می زنم که ارزش آن در حضور است نه در محو و نابود شدن یکی در دیگری.
عزیز من !
اگر زاویه ی دید مان ، نسبت به چیزی یکی نیست ، بگذار یکی نباشد.بگذار فرق داشته باشیم.بگذار ، در عین وحدت ، مستقل باشیم.بخواه که در عین یکی بودن ، یکی نباشیم.بخواه که همدیگر را کامل کنیم نه ناپدید.
تو نباید سایه ی کمرنگ من باشی.
من نباید سایه ی کمرنگ تو باشم.
این سخنی است که در باب دوستی نیز گفته ام.
بگذار صبورانه و مهرمندانه در باب هر چیز که مورد اختلافمان ست بحث کنیم؛ اما نخواهیم که بحث ، ما را به نقطه ی مطلقا واحدی برساند.
بحث باید ما را به ادراک متقابل برساند نه فنای متقابل.
چه خاصیت که من ، با همه تفردم ، نباشم وَ تو باشی ، یا بر عکس ، تو با همه تفردت نباشی و همه من باشم؟
اینجا سخن از رابطه ی عارف با خدای عارف در میان نیست، سخن از ذره ذره ی واقعیت ها و حقیقتهای عینی و جاری زندگیست.
من کامو را بر سارتر ترجیح می دهم ، صادقی را بر ساعدی.
کوه را به دریا ، دالی را به پیکاسو.
شاملو را حتی به نیما.
تو اما ساعدی را دوست تر داری و بالزاک را.
نه دالی را طالبی نه پیکاسو را . ون گوگ را به هر دو ترجیح می دهی.
شاملو را دوست داری ، اما هرگز نه به قدر سهراب سپهری.
دریا را دوست داری اما نه دریایی را که باید حسرت زده به آن نگریست...
بیا درباره ی همه ی اینها به گفتگو بنشینیم
مرسی دوستای خوب من امیدوار شدم ولی چرا اطرافیان من هیچ کدوم اینجوری نیستن همه به قول parvaz جون" عشغولانه بازی های کلیشه ای" دارن ،البته من می دونم که زندگیا و آدما متفاوتن ودلیلی نداره ما مقایسه بکنیم البته اگر در مقام مقایسه باشم خیلی موارد بهتر از دیگران تو زندگیم دارم ولی ما آدما متاسفانه یا خوشبختانه دنبال نقاط ضعف هستیم همش (البته از نظر من هنوز یه ضعفه که دو نفرشریک ، مشترکات تفریحی نداشته باشن )که اونا رو رفع کنیم و من یکی از نقاط ضعفمون و این می دونم .یعنی نظرتون اینه که نباید انتظاری داشته باشم؟
ترلان جون بعد چند سال به این نتیجه می رسی رابطه دونفری مهمتر از حرف مردم و این کلیشه هایی که در فرن اخیر وارد کشور ما شده.
به نظر من هم خودتو اذیت نکن وهم همسرتو. این هم اصلا نقطه ضعف نیست دونفر مثل هم نباشن.
بعد یه مدت راه زندگی رو پبدا می کنی.اینقدر مشکلات تو زندگی پیش مباد که اینها می شه حاشیه.
سعی کن از جوونی وبا هم بودن لذت ببرید حتی اگه این با هم بودن فقط تو خونه باشه.
ممنون از همتون سعی می کنم
میکا مرسی، روحش شاد نوشته های نادرابراهیمی رو دوست دارم
سلام عزیزم..منم درست عین توام و واقعا شوهرم زیاد اهل این چیزا نیست ولی یه بار اساسی باهاش حرف زدم و گفتم دوست دارم با تو برم گردش و مهمونی و از این حرفا و دلم نمی خواد با ذیگران خوشحال شم مثل خونواده خودم یا تو ...کمی بهتر شده اما مردا کم حوصلن در کل...چیز اهمیت داری نیست که نگرانش باشی خانومی...
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آشپز آنلاین]
[مشاهده در: www.ashpazonline.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 4593]
-
گوناگون
پربازدیدترینها