واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین: سلام دوستای عزیزم
دیشب با شوهرم دعوام شد و کلی حرف بینمون ردوبدل شد و همه منجر به این شد که از هم جدا بشیم بهتره...توی 10 ماهی که زندگی مشترک داشتم و تقریبا یه سالی که عقد بودم اونقدر از این مرد سختی کشیدم که حد و اندازه نداشت..همش فکر می کنه خودش همه چی رو درست میگه..فکر می کنه خودش فقط آدمه و توی این زندگی من نباید لام تا کام حرف بزنم..هربار که خواستم اشکالاتشو بهش بگم می گفت زیاد داری حرف می زنی و انتظار داره من همین جوری همه کاراشو تحل کنم...اخلاقای بدش روز به روز بیشتر میشه و من دیشب ازش خواستم کمشون کنه یا دیگه تکرار نکنه..بهش گفتم من خیلی قدم برداشتم زندگیمونو درست کنیم توام یه کاری بکن..همون جوری که من برای تو قید ادامه تحصیل و کار رو بیرون رفتن رو زدم تو هم سعی کن محبتتو بهم ابراز کنی سعی کن بیشتر به زندگیمون فکر کنی و ....اما اون با صراحت گفت من نمی تونم عوض بشم اگه می خوای بمون و اگه نمی خوای برو ..منم گفتم خیلی سعی کردم بمونم اما دیگه نمی تونم و قراره امروز بعد از ظهر برم خونه مامانم و دیگه بیفتم دنبال کار طلاق..نمی دونم چرا مردا احساس ندارند..تون همه دوست داشتن من و حتا الانم دوسش دارم ولی چرا باید اینجوری رفتار کنه؟
خیلی دلم گرفته ...خیلی...
واااااااااای.... به نظر من که نرو.... اول سعی کن همه ی تلاشتو برای درست کردن زندگیت بکنی... بعد حرف از طلاق بزن....
چند سال اول زندگی سخت ترین زمانه....
به نظرم کمی صبر کن...
با بچه ها همفکری کن
با مشاور صحبت کن...
هیچ مسکلی نیست که حل نشه
گره رو به جای باز کردن با دندون... خیلی راحت هم میشه باز کرد...
فعلن بهترین کار اینه که خونه ات رو ترک نکنی....
اونجا خونه ی توئه...
اگه بحثای بچه های دیگه رو دنبال کرده باشی... باید دیده باشی که بیشتریا بیشترین ضربه رو از همین خالی کردن اولین سنگر که همون خونه شون هست خوردن
پس فعلن بمون تو خونه...
سعی کن حل کنی مشکلتو... چون مطمئن باش بعدن پشیمون میشی که کاری برای زندگیت نکردی...
آفرین.. کمی سخت هست.. ولی شدنیه...
سعی کن آرامش خودتو حفظ کنی...
شوهرت چه اخلاق های بدی داره که نمی تونی تحمل کنی؟
من برای زندگیم هرکاری کردم..قید خیلی از علاقه های خودمو زدم...به خاطر مردی که عاشقش بودم به خاطر کسی که همه زندگیم بود...اما چرا اون هیچ کاری نمی کنه..خیلی راحت هم بهم میگه برو و دلمو می شکنه....
خندان نوشته است:
شوهرت چه اخلاق های بدی داره که نمی تونی تحمل کنی؟
همیشه حقو به خودش میده و درمورد هر کسی قضاوت می کنه...
خیلی سرده و باهام سرد برخورد می کنه...خوشش نمیاد من دورو ورش باشم...
حاضره به خاطر علائق خودش قید منو بزنه....
اصلا بهم اهمیت نمی ده..
روژان جون عزيزم اين مشكلات تو اوايل زندگي يعني دو سال اول شايد سه سال اول تو اكثر زندگيها هست
برا اين حرفها كه طلاق نميگيرن صحبت ميكنن الان عصباني هستي تصميم نگير
بعد پشيمون ميشي نميتوني جبرانن كني ديشب دعواتون شده امروز ميري خونه بابات چرا؟يكم صبر كن بيشتر فكر كن
روژان جون خیلی ناراحت شدم
غصه نخور عزیزم. یعنی نمیشه کاریش کرد؟ عجولانه تصمیم نگیرین. ببین اونم عصبانی بوده یک چیزی گفته. آدم تو عصبانیت بعضی وقتا حرفایی میزنه که واقعا تو دلش اون چیزا نیست. فقط میخواد لج طرف مقابل رو در بیاره
هیچ چیز تو دنیا اونقدر ارزش نداره که بخواد خاطر عزیزت رو ناراحت کنه. هرچی تو این شرایط آروم تر باشی می تونی موفق تر باشی. می دونم سخته اما غم به خودت راه نده. خدا بزرگه
گلم دوستامون درست میگن سخت ترین سالهای زندگی مشترک سالهای اول به نظر اصلاً نرو قهر اون موقع هست که مثل خیلی از بچه های اینجا هر روز میای و مینویسی منتظری بیاد دنبالت ولی مثلاً یک ماهه که نیومده خودتو سبک نکن و نرو حتماً برو مشاوره اگه مشکلتون خیلی حاد بوبدو حل نشد لزومی نداره تو بیوفتی دنبال کارهای طلاق اینطوری باز هم اون حق به جانبه مخصوصاً تو دادگاه های مردسالار ایران زنی که دادخواست طلاق میده باید از تمام حق و حقوقش بگذره
روژان جون به خاطر چه علایقی قید تورو داره میزنه؟
یک سوال دیگه: اون چه انتقادی از تو داره؟ یعنی اگه پای حرفاش بشینیم در مورد تو چی میگه؟
به نظر میرسه که اختلافات شما سر مسایل احساسی هست که معمولا قابل حل است
سریع تصمیم نگیر تو الان عصبانی هستی
فکر نکن اگه طلاق بگیری وضعت از این بهتر میشه اول حساب کتاب کن فکر کن بعد تصمیم بگیر
میکا نوشته است:
روژان جون به خاطر چه علایقی قید تورو داره میزنه؟
یک سوال دیگه: اون چه انتقادی از تو داره؟ یعنی اگه پای حرفاش بشینیم در مورد تو چی میگه؟
میگه من خیلی احساساتی ام..میگه عین مامانتی احساساتی..هر چی میگم مامانم دوسم داره که هی قربون صدقم میره این به تو چه ارتباطی می تونه داشته باشه..میگه تو با من طوری رفتار می کنی انگار مامانتم..ولی به خدا بهانست..اگه اون دوسم داشت حرف طلاق رو نمی زد..می گفت بیا با هم درستش کنیم...گفتم بیا بریم مشاوره میگه مشاور هیچی حالیش نیست...میگ بزار من برم مشاور میگه تا وقتی زن منی حق نداری بری..موندم چقدر کوتاه بیام....
شوهرت از اول همین طور بود؟ هیمن حرفا رو میزد؟ از کی شروع شد؟
سلام رژان جونم خانمیییییییییییییی چی شده ؟
عزیزم نکن این کار رو فعلا یکم صبر کن تا بچه ها راه حلاشون رو بگن تلاشت رو بیشتر کن فردا پشیمون نشی لااقل بگی من تلاشم رو زیادی کردم
اون خونه خونه تو هم هست قربونت برم
یکم بیشتر توضیح بده تا بچه ها بتونن کمکت کنند
به یه مشاور هم بری بهتره خانمی
گلم قبول داری دیشب عصبی بودین ولی حالا آروم تر شدین؟
عزیزم من خودم 2 ماه پیش دقیقاً تو حال و هوای تو بودم. فکر میکنی فقط شوهر تو اینجوریه و حرف خودشو و عمل خودشو درست میدونه؟
نه عزیزم مردا کلاً این خصلت رو دارن همونطور که زن ها هم خیلی خصلت های دیگه دارن که واسه مردا قابل قبول نیست.
من و شوهرم هم 2 ماه پیش بحثمون شد و با هم توافق کردیم که طلاق بگیریم بهتره و حتی من رفتم خونه مامان اینا یعنی شوهرم به زور منو فرستاد
ولی مگه میشه دوری رو تحمل کرد.
نه گلم طلاق به این راحتی ها هم نیست. من 1 ماه خونه مامانم اینا هم موندم ولی آخر سر شوشو اومد دنبالم و رفتیم سر خونه زندگیمون و خیلی مسائل هم حل شده. ولی خیلی اتفاق های بدم با این دوری و رفتن من از خونه اتفاق افتاده که قابل جبران نیست.
هیچ وقت تحت هیچ شرایطی حتی اگه به زور هم از خونه انداختت بیرون نرو نرو نرو
شاید واقعاً نیاز دارین که یه مدت فکر کنین و تنها باشین این درسته ولی تو خونه خودت نه خونه بابات.
عوض اینکه به طلاق فکر کنی به این فکر کن که چطوری میتونی شوهرت رو به راه بیاری و با هم همدل بشین و چطوری باهاش صحبت کنی میتونی موفق باشی.
من الان به خاطر اینکه نه شوهرم فکر کنه که میخوام همیشه حرف، حرف خودم باشه و از یه طرفم غرور مردانشو نشکنم با خودم کنار اومدم بزار مرد بودنشو بهم نشون بده منم در ظاهر تصدیقش میکنم ولی قرار نیست دقیقاً هرچی اون میگه رو انجام بدم
بشین واسه این نقشه بکش
طلاق رو همه بلدن.
ژانم اینا حل مشن نترس الان اصلا هیچ تصمیمی نگیر باشه گلم
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آشپز آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 394]