تبلیغات
تبلیغات متنی
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
محبوبترینها
راهنمای انتخاب شرکتهای معتبر باربری برای حمل مایعات در ایران
چگونه اینورتر های صنعتی را عیب یابی و تعمیر کنیم؟
جاهای دیدنی قشم در شب که نباید از دست بدهید
سیگنال سهام چیست؟ مزایا و معایب استفاده از سیگنال خرید و فروش سهم
کاغذ دیواری از کجا بخرم؟ راهنمای جامع خرید کاغذ دیواری با کیفیت و قیمت مناسب
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تستشده و 100٪ عملی)
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1866374329


رازهای شعبده بازی کریس آنجل فاش شد : تلوزیون ، فیلم و سریال
واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین:
کریس آنجل شعبدهباز قابلی است. اصلا شکی در این نیست. همین که جایی مانند انجمن شعبدهبازان جهانی استاد شعبدههای روز آمریکایی را بهعنوان مرد سالشان انتخاب کرده و اسمش را جزو شش شعبدهباز تاثیرگذار ۲۵ سال گذشتهمیآورد یعنی اینکه مرد جوان خیلی بیشتر از باور همه کارش را بلد است و میداند که چطور ذهن و حواس بیننده را با خودش همراه کند.
همه مهارت تردست جوان همین است: اینکه جوری نمایشاش را اجرا کند که بیننده ذرهای به دیدههایش شک نکند و خیال برش دارد که هر چه هست و نیست یک ماجرای واقعی است و … ، .در ادامه به فاش شدن اسرار این شعبده باز خواهیم پرداخت .
آن کسی هم که دارد روبهرویش ژانگولر میزند نه یک تردست ماهر بلکه آخر همه کمالات و معنویات روحی و اینجور چیزهاست. خواب خوش بینندههای مبهوت کریس آنجل زمانی از بین میرود که بفهمند همه کارهای او فقط یک شعبده است. تر دستی مردی که مهارتش خیرهکننده است و باورنکردنی!
۱٫ بلند شدن از روی زمین
میگویند در هندوستان مرتاضهایی هستند که روزهای متوالی میتوانند بدون تکیهگاه یا به پشتوانه عصای ساده چهار زانو در هوا معلق بمانند و بدون اینکه لب به آب و غذا بزنند مدتها همان بالاها سر کنند. این کار هم، دیگر پیچیدگیهایش را از دست داده. کریس آنجل شعبدهباز مشهوری هست که بدون ریاضت مرتاضهای هندی میتواند به ادعای خودش هروقت که خواست از زمین بلند شود و بر جاذبه زمین غلبه کند.
کریس آنجل حتی دیگر به چند سانتیمتر بلند شدن از روی زمین هم رضایت نمیدهد و هرازگاهی در فاصله بین دو تا آسمانخراش بلندبالا نوک دماغش را راست میگیرد و جلو میرود بدون اینکه یک لحظه نگران خالی شدن زیر پایش باشد. یکی از مشهورترین کلیپهای او همین است. یکی دیگرش هم ماجرای پرواز او برفراز زمین گلف است که تا چشم کار میکند خالی از جنبنده است و فقط آقای شعبدهباز است و دستهایی که مانند دو بال از هم باز کرده و هر لحظه بیشتر و بیشتر به آسمان میرود!
رازگشایی :
با روشی که کریس آنجل و دیوید بلین آمریکایی کشف کردهاند دیگر هر کسی میتواند برای خودش یک مرتاض هندی باشد. فقط کافی است کمی تمرین کرده باشد و از آمادگی جسمی خوبی هم برخوردار باشد. برای بلند شدن از روی زمین کارهای زیادی میشود انجام داد. جایی که ارتفاع زیاد است و دور و بر شعبدهباز هم فقط فیلمبردار است و یک سری آدم از گروه خودش، کافی است فقط دنبال یک جرثقیل بزرگ بود و نوارهای نایلونی بسیار ظریف اما قوی که از هر طرف شعبدهباز را گرفتهاند و نمیگذارند پایین بیفتد. نوارهایی که آنجل در حقه راه رفتن بین دو ساختمان به کار گرفته بود آن قدر تابلو بود که تماشاچیهای روی زمین به راحتی میتوانستند آن را ببینند، مخصوصا زمانی که دم غروب شد و نورافکنها روشن شدند. نوارهای نایلونی فقط زمانی کاملا ناپدید هستند که از پشت دوربینهای فیلمبرداری به آنها خیره شده باشید. در ماجرای به هوا رفتن آقای شعبدهباز در زمین گلف هم داستان همین است.
یک جرثقیل معمولی و رشتههای نایلونی که شعبدهباز را به آسمان میکشند. سختیاش اینجاست که فقط بدن باید آمادگی خوبی داشته باشد تا با آن همه نخ و ریسمان آویزان بماند. آنجایی هم که شعبدهباز در سالن است و جلوی چشم هزار تا تماشاچی مات و مبهوت، کار فقط با یک آهنربای قوی انجام میشود و ماشین بالابری که پرده نمایش آهنربای چسبیده به تن شعبدهباز را بالا و پایین میبرد! زمانهایی هم که آنجل تا نیم متری از زمین بلند میشود داستان دیگری در جریان است. اینجا فقط تجهیزات خاص به کمک شعبدهباز میآید.
یک شلوار سبک و ساده که از پشت پا یک شکاف مخفی دارد و کفشی سبکتر که به راحتی به شلوار بچسبد. اگر هم کفش پایش نباشد که چه بهتر. معمولا در این جور صحنهها حتما یک میز، چهار پایه یا صندلی کوتاه هم هست. شعبدهباز اول یک پایش را پشت آن یکی قایم میکند و بعد در یک لحظه آن را روی صندلی یا چهارپایه پشتاش میگذارد و خودش را میکشد بالا. این وسط فقط شعبدهباز باید یک ورزشکار حسابی باشد تا بتواند چنین کاری را انجام دهد. دقت کردهاید که بلین و آنجل هیکلهای ردیفی هم دارند!
در محلی که شعبدهباز برای پرواز انتخاب میکند همیشه باید دنبال پله یا چهارپایهای باشید
شلوار شعبدهباز جوری است که او راحت میتواند پایش را از آن درآورد در حالی که کفشش هنوز به آن چسبیده است
۲٫ راه رفتن روی آب
راه رفتن روی آب همیشه برای مردم دنیا کار پیچیدهای بوده تا جایی که اگر کسی میتوانست چنین کاری بکند و با وزن چند ده کیلوییاش روی آب راه برود – بدون اینکه آب از آب هم تکان بخورد- انگار کاری کرده بود در حد و اندازه معجزه. اما اینکه کسی در قرن بیست و یکم، آن هم با آن سر و شکل امروزش، بخواهد پابرهنه روی آب قدم بردارد جای حرف زیادی دارد.
آنجل با ترفند راه رفتن روی آب خیلی از مردم عامه جهان را که عشق ژانگولر زدن دارند با خودش همراه کرد. گل سر سبد برنامههای اول مجموعه «مایندفریک» هم همین راه رفتن روی آب بود؛ کلیپی که در آن نشان میداد مرد جوان در حالی روی آب به آرامی قدم برمیدارد که یک عالم آدم بالغ و عاقل دور و برش در استخر دارند بی خیال شنا میکنند.
رازگشایی:
قاعده بازی آبکی کریس آنجل خیلی زودتر از آنچه که انتظار میرفت فاش شد. کلیپ و عکسهای زیادی که خبر از حقه ساده تردست جوان میداد و اینکه او به چه راحتی و فقط با کمک گرفتن از دو، سه لایه شیشه و یک فیلمبردار وفادار و چند نفری که همیشه از سیاهی لشکرهای او به حساب میآیند از خجالت هر چه شعبدهباز و تردست دنیاست درآمده و برای مدت زیادی عالم و آدم را سر کار گذاشته بود. ماجرا سادهتر از این حرفهاست.
یک میز شیشهای بسیار ظریف که البته از نمونههای دیگر محکمتر و سختتر است و میتواند وزن ۸۰ کیلویی آقای شعبدهباز را تحمل کند جوری در استخر قرار گرفته که با زاویهای که فیلمبردار از آنجل نمایش میدهد به هیچ صورتی دیده نمیشود و آن قدر هم ظریف است که حتی در نمای بستهای که از کف پای آنجل هم گرفته شده هیچ اثری از پیچ و تابهای جنس شیشهای میز نیست!
کریس آنجل برای واقعیتر شدن ماجرا کارهای دیگری هم کرده؛ اینکه بعضی از قسمتهای میز را باز نگه داشته تا هرازگاهی آنهایی که داشتند زیرآبی میرفتند سری بیرون بیاورند، نفسی بکشند، تشویقی کنند و دوباره به آب تنیشان ادامه بدهند!
شعبدهباز روی لایهای از شیشه ظریف و محکم راه میرود.در حالی که همه تصور میکردند روی آب پا میگذارد
میز شیشهای آنقدر ظریف ساخته شده که بهراحتی قابل دیدن نیست
۳٫ رد شدن نخ از گردن
کریس آنجل کارهای زیادی کرده است. از نصف کردن آدمیزاد وسط خیابان گرفته تا درآوردن پروانه از دل و روده خودش. همهاش را هم در چشمزدنی انجام داده بدون اینکه کسی لحظهای بخواهد به حقیقت کارهای شعبدهباز شک کند. کلیپهای هر کدام از این تردستیها هم در اینترنت زیاد است.
این وسط رد کردن نخ از وسط گردن بدون اینکه ذرهای خون روی زمین بریزد از آن کارهایی بود که مو به تن همه سیخ کرد و خیلیها همانجا به اوج کار شعبدهباز پی بردند. در یکی از از کلیپهای مایندفریک، کریس آنجل رو به دوربین بدون اینکه بخواهد کار اضافهای کند نخی را روی گردنش میکشد و آن قدر این کار را ادامه میدهد که نخ کمکم توی گلویش فرو میرود و دیگر دیده نمیشود. فقط دو سر نخ باقی میماند و تلاش بیشتر شعبدهباز برای در آوردن دوباره نخ از بیخ گلویش!
رازگشایی:
حقه است! آن هم به روشی که حل آن برای من و شمای بیخبر از همه جا کمی سخت است. البته اگر کمی با فوتوفنهای شعبدهبازی آشنا باشید متوجه میشوید!
شعبدهباز قبل از انجام تردستیاش مادهای خاص به گردنش مالیده که بعد از هر بار تکان نخ ضخیمتر شده و مانند خمیر و به رنگ بدن او نخ را به درون خودش راه میدهد بدون اینکه از پوست گردن جدا شود. اینجاست که تماشاچی فکر میکند خمیری که روی گردن شعبدهباز است همان پوست برآمده اوست که با تکانهای نخ دارد متورم میشود!
یک نخ پلاستیکی تنها وسیلهایست که شعبدهباز با آن کارش را شروع کرد
خمیر پلاستیکی در مدت کوتاهی کاملا به رنگ پوست شعبدهباز درمیآید
مادهای که آنجل برای فرو کردن نخ در گردنش استفاده میکند، فقط یک وسیله خاص شعبدهبازها است
۴٫ رد شدن غلتک از روی بدن
حتی کسی مانند کریس آنجل معروف هم با آن دک و پزش یک جاهایی برای اینکه حواس مردم کوچه و بازار ینگه دنیا را سمت خودش جلب کند به وسط خیابان میآید و با آن قد و قامت نه چندان پهلوانیاش خودش را به زیر یک غلتک چند صد تنی میاندازد. این اجرا یکی از پربینندهترین کلیپهای آقای شعبدهباز بود که یک روز تابستانی در نیویورک اجرا شد. برای کریس آنجل پارچهای بزرگ روی زمین پهن کردند و رویش هم یک عالم خرده شیشه ریختند. غلطک را هم کمی عقبتر گذاشته بودند. کریس به وسط میدان آمد. روی پارچه دراز کشید و شکمش را به روی شیشهها گذاشت.
بدون اینکه حتی یک قطره خون از بدنش بریزد. بعد هم غلتک آسفالت کاری راه افتاد و از روی انگشتهای پای شعبدهباز رد شد و تا کمر او جلو آمد. آه و ناله شعبدهباز بود که بلند شد. مردم هم بدتر! بعد هم غلتک کنار میرود و کریس جوان خودش را از زیر آن بیرون میکشد. شعبدهباز زنده است بدون اینکه حتی خراشی برداشته باشد!
رازگشایی:
کریس آنجل بیشتر از اینکه شعبدهباز خوبی باشد داستان رد شدن غلتک از بدن شعبدهباز هم یکی از آن ماجراهایی است که او به خوبی از پس آن برآمد. اولا که شیشهها واقعی نبودند و از جنس همان شیشههایی بودند که این روزها در تهیه فیلمهای سینمایی و صحنههای اکشن آنها زیاد به کار گرفته میشود. آنجایی که بطری شیشهای توی سر دشمن میشکند یا طرف از بالای یک برج چند طبقه با یک عالم شیشه خرده شکسته به پایین میآید.
این جور شیشهها ساختگی هستند و هیچ آسیبی به بدن نمیزنند. اما اصل ماجرای غلتک اینجاست که قبل از اجرای شعبدهباز دار و دسته او به محلی که آنجل قرار بود در آن اجرا داشته باشد رفتند و مساحتی به اندازه بدن او را کندند. جایش را هم با یک اسفنج نرم و انعطافپذیر پر کردند و رویش را هم پارچه کشیدند و خرده شیشه ریختند. با رد شدن غلطک از روی پاهای شعبدهباز بدن او به پایین میرفت و هیچ آسیبی نمیدید
غلتک آسفالتکاری در حالی از روی تن شعبدهباز رد شد که زیر بدن او پر از خردهشیشه بود
یک نوار اسفنجی پهن زیر بدن شعبدهباز قرار میگیرد تا بافشار غلتک آسیبی به او نرسد
نوشین جون من اوایل برنامه هاشو میدیدم اما هر چه گذشت بیشتر فهمیدم که حتما چیزی این وسط هست که ماها نمیبینیم..ممنون بابت پستت گلم...
من که اصلا ازش خوشم نیمیاد
اون فیل رو چه طور ناپدید کرد؟
منم خیلی از کارش خوشم نمیاد.
بدن اون زنه رو چه جوری از وسط نصف کرد!؟ اون برنامه اش خیلی واسم جالب بود.
من که ازش متنفرم به نضر من حقه باز ترین ادم دنیاست
من شنيدم تو مدرسه س جادو گري درس خونده.
از نظر اخلاقي هم كه صفره. اوايل ميديم برنامش و ولي ....
كسي ازز ديويد كاپر فيلد خبر نداره؟همهي اين كاررو اون 20 سال پيش انجام ميداد.
گروه مجلات همشهری: زمانی نه چندان دور بود که تصاویر شعبده بازی های عجیب و غریب « دیوید کاپرفیلد» از شبکه های مختلف تلویزیون پخش می شد و همگان از کارهای او انگشت حیرت به دهان می گرفتند.
دیویدست کوتکین که همه جهان او را به اسم دیوید کاپرفیلد میشناسند، متولد 16 سپتامبر 1965 در شهر متوچین در نیوجرسی آمریکاست. حالا در این شهر بزرگترین خیابان به نام دیوید کاپرفیلد نامگذاری شده است، مرکز اورژانس و مرکز مشاوره اورژانسی شهر هم با پول دیوید کاپرفیلد ساخته شده و بیشترین نامی که بر بچههای پسر این شهر گذاشته میشود نام دیوید است.
پدر دیوید یک مهاجر روستبار بود که مدتی را در اروپا گذرانده و سپس به آمریکا آمده بود و یک فروشگاه فروش لباسهای جوانانه احداث کرده بود.
مادر دیوید-سارا- هم یکی از مشتریان این مغازه بود که آشنایی این دو در نهایت به ازدواج انجامید؛ ازدواجی که اولین ثمرهاش دیوید بود.دیوید در کودکی مثل همه بچههای دیگر بود. خودش میگوید: «بچه معمولیای بودم و مثل همه بچههای دیگر چند تا دوست داشتم. نه خیلی شلوغ بودم، نه خیلی آرام، نه خیلی باهوش، نه خیلی کند...» اما یکی از معلمان او در همان سالهای اول تحصیل در ارزیابی او نوشته است: «او رویاپرداز جالبی است و قصههای جالبی سر هم میکند. فانتزی ذهن او فوقالعاده است و تخیل او اصلا قابل مقایسه با همکلاسیهایش نیست.»
جادو ازکجا آمد؟
با وجود این استعداد، دیوید ممکن بود که بدل شود به یک انسان کاملا معمولی، اگر با مابر آکران - که در نزدیکی مغازه پدرش یک مغازه فروش اسباببازی داشت - آشنا نمیشد. یکی از قفسههای مغازه آکران به فروش وسایل لازم برای تردستی و شعبدهبازی اختصاص داشت و او در اوقات فراغتش با استفاده از کتابها و جزوههای آموزشی، شیوههای تردستی و چشمبندی را میآموخت. دیوید هم جذب بازیها و وسایل این مغازه شد و او و آکران با هم رمز و راز بسیاری از چشمبندیها را کشف کردند و بعد به اجرای آن پرداختند. تنها مدتی کوتاه بعد از این اتفاق آکران به استعداد شگرف دیوید در چشمبندی پی برد و به اولین مشوق او بدل شد..
پیشرفت: سرعت نور
دیوید خیلی سریع در کارش پیشرفت کرد. در 14 سالگی عضو انجمن شعبدهبازان و تردستان آمریکا شد و در 16سالگی به عنوان یکی از مدعوین سمینار تردستی در دوران مدرن به دانشگاه نیویورک دعوت شد و در آنجا در مورد تردستیهای جدید سخنرانی هم کرد. دو سال بعد بود که اولین برنامه تلویزیونیاش را به نام «مرد جادویی» اجرا کرد. او از همان اولین برنامه تلویزیونیاش اهمیت اجراهای تلویزیونی را دریافت و سعی کرد که برخلاف تردستها و شعبدهبازها برنامههای متنوع و جدیدی برای تماشاگران تلویزیونی بسازد.
با مورد استقبال قرار گرفتن برنامههای تلویزیونی، دیوید اسم هنری کاپرفیلد را برای خودش انتخاب کرد و با همکاری یک تیم حرفهای به ساخت برنامههای تردستی و شعبدهبازی تلویزیونی پرداخت. اجراهای زنده او هم مورد توجه قرار میگرفت؛ چرا که کارهایی که او انجام میداد با کارهای دیگر تردستها و شعبدهبازها متفاوت بود.
چه فرقی داشت
کاپرفیلد آنقدر باهوش و خلاق بود که ایدههایی را اجرا میکرد که تا پیش از آن اجرا نشده بود و حتی به ذهن کسی نرسیده بود و برای همین باورنکردنی به نظر میرسیدند و تماشاگران آنها را نه به عنوان «چشمبندی» که به عنوان «شعبدهبازی» میپذیرفتند. دیوید کاپرفیلد تنها شعبدهباز و تردست جهان است که نامش 11 بار در کتاب رکوردهای گینس ثبت شده است.
او از لحاظ درآمد، تعداد تماشاگران برنامه تلویزیونی، تعداد تماشاگران برنامه زنده و تعداد جستوجو در اینترنت سرآمد تمام فعالان در حیطه تردستی چشمبندی و شعبدهبازی است اما واقعا آنچه او را این همه مشهور کرده، برنامههای «بزرگ» و حجمبندیهای «اعجابآورش» بوده است؛ کارهایی که همیشه تماشاگران برنامهها و حتی تردستها و شعبدهبازها را متحیر میکند و البته او هیچوقت رمز و راز کارهایش را لو نمیدهد.
کارشناسان اختلاف نظر دارند
اما تمام برنامههایی که دیوید کاپرفیلد تا امروز اجرا کرده، مورد کارشناسی کارشناسان این حیطه قرار گرفته و راههای اجرای آن تردستی و چشمبندی هم مورد بحث و بررسی قرار گرفته. جالب است که در مورد اکثر کارهای شاخصی که کاپرفیلد انجام داده، به طور معمول اختلافنظر در میان کارشناسان وجود دارد و چند راه برای انجام هر کدام از این تردستیها پیشنهاد شده است شاید این موضوع نشانگر این باشد که همانطور که خود دیوید کاپرفیلد میگوید او بیشتر از یک راه برای انجام تردستیهایش دارد.
مشهورترین کارهای دیوید کاپرفیلد غیب کردن انسانها، ناپدید کردن مجسمه آزادی و سپس پدیدار کردن آن، عبور از دیوار چین، نصف کردن انسان با لیزر و پرواز کردن بوده است. در زیر بعضی راههای پیشنهاد شده در مورد انجام این تردستیها را مرور میکنیم.
مجسمه آزادی غیب می کند
بخش دیگری از این گزارش به یکی از کارهای عجیب او پرداخته است ؛ نمایش غیب کردن مجسمه آزادی . این کار در سالنی بزرگ با حضور چند صد نفر تماشاگر برگزار شد. ویلیام برداستون در توضیح این نمایش ادعا کرده است: «این برنامه با حضور چندصد نفر تماشاگر در سالنی رو به اقیانوس و مجسمه آزادی برگزارشد. دیوید کاپرفیلد پردهای بسیار بزرگ مقابل شیشه ساختمان که از آنجا مجسمه آزادی دیده میشد نصب کرد و سپس شروع به ورد خواندن کرد و بعد پرده را کنار زد. مجسمه دیگر آنجا نبود. همه تماشاگران هیجانزده و ترسیده بودند اما دیوید کاپرفیلد قول داد مجسمه را برگرداند. دوباره پرده آویزان شد و بعد از ورد خواندن پرده کنار رفت و مجسمه سر جای خودش قرار داشت.
چگونه این اتفاق افتاد؟ خب خیلی ساده. سالن در نظر گرفته شده حرکت میکرد. حرکتی دورانی و بسیار بسیار آرام که هیچ کس آن را حس نمیکرد. حرکت سالن در زمانی که پرده آویزان شد باعث شد پس از کنار رفتن پرده، زاویه سالن نسبت به اقیانوس فرق کند و در واقع تماشاگران منظرهای را میدیدند که با منظره چند دقیقه قبل تفاوت داشت. بار دوم که پرده آویخته شد سالن در جهت عکس شروع به چرخش کرد و وقتی به همان زاویه قبلی رسید، دیوید کاپرفیلد پرده را کنار زد و باعث شد تماشاگران فکر کنند که او مجسمه آزادی را ناپدید کرده است. در واقع او با نمایش و با یک زمانبندی دقیق آن چیزی را که میخواست به تماشاگران القا کرد. در واقع فقط حاضران در سالن فکر کردند مجسمه ناپدید شده و هیچ کس از مردم نیویورک این حس را نداشت.
منم یکی دوتا از برنامه هاشو دیدم ولی خیلی ازش خوشم نیومد .معلوم بود کلک میزنه.معمولا خیلی کم هم تماشاگر داشتو
جالب بود. ولی به قول ثمر اون فیل به اون بزرگی رو چطور غیب کرد.
من هيچوقت برنامه هاشو نگاه نميكردم اونم با اين اسم مسخرش. معني اسمش فرشته است اما خودشو مثل شيطان پرستا درست كرده.ديوونه اس
ولی بنظر من که این تفاوتهاشونه که اونهارو از بقیه متمایز کرده...این کارها خیلی بیشتر از اونچه فکرشون رو میکنید استعدادو توانایی و پشتکار میخوان..فقط تصورش رو بکنید که در مقابل میلیونها نفر تماشاچی بخواهید یک تردستی ساده انجام بدین...چقدر اطمینان بنفس لازم دارین ها؟؟؟؟؟؟؟؟حالا این دیوونه ها یه همچین کارهای شگفتی انجام میدن که خوب تو قرن 21 بله بلاخره با وجود تکنولوژی نمیتونند ادعایی غیر از کسب شهرت ازش داشته باشند....ولی فقط فکر کنید اگه توی زمانی خیلی عقب تر از ما این اتفاقا می افتاد.................میدونین چی میشد؟؟؟
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آشپز آنلاین]
[مشاهده در: www.ashpazonline.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1085]
-
گوناگون
پربازدیدترینها