واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین: سلام بچه ها. من تک دختر خانواده ام چون مامان وبابام هر دو کارمند هستن من خیلی خودکار بودم حتی زمانیکه دانشجو شدم صبحای زود بیدار میشدم و ناهر و همه چیزو اماده میکردم ومیرفتم دانشگاه.و...اینجور بگم که همه کار خونه با من بود اصلا هم خسته نمیشدم کلی کا خونرو دوست داشتم.اما........الان که ازدواج کردم باید بیاید خونه زندگیمو ببینید.شوهرم صبحه زود میره سرکار من همراهه اون بیدار میشم(حدود ساعت 6صبح)ولی تقریبا تا ساعت 11 تو رختخواب میمونم.خیلی هم کسل میشما ولی حوصلم نمید بلند شم.حتی حوصلم نمیاد کارا خونرو بکنم شوهرم هم که دست به سیاه وسفید نمیزنه.خسته شدم ازین وضعیت.چکار کنم؟
به نظر من صبا یه کلاس ورزشی ثبت نام کن که مجبور شی زود از رختخواب بلند شی. بعد از ورزش هم با روحیه خوب بیا خونه و به کارات و خودت برس.
اخه من هنوز دانشجو هستم واکثر کلاسام صبحاست.باور میکنید کلاسای دانشگاهمم نمیرم اونم از زور تنبلی
رایحه نوشته است:
سلام بچه ها. من تک دختر خانواده ام چون مامان وبابام هر دو کارمند هستن من خیلی خودکار بودم حتی زمانیکه دانشجو شدم صبحای زود بیدار میشدم و ناهر و همه چیزو اماده میکردم ومیرفتم دانشگاه.و...اینجور بگم که همه کار خونه با من بود اصلا هم خسته نمیشدم کلی کا خونرو دوست داشتم.اما........الان که ازدواج کردم باید بیاید خونه زندگیمو ببینید.شوهرم صبحه زود میره سرکار من همراهه اون بیدار میشم(حدود ساعت 6صبح)ولی تقریبا تا ساعت 11 تو رختخواب میمونم.خیلی هم کسل میشما ولی حوصلم نمید بلند شم.حتی حوصلم نمیاد کارا خونرو بکنم شوهرم هم که دست به سیاه وسفید نمیزنه.خسته شدم ازین وضعیت.چکار کنم؟
عزیزم منم ددست کمی از شما ندارم.منم از وقتی دانشگاهم تمام شده به خاطر کار شوشو محل زندگیممونم عوض شده تو یه شهر غریب هستم تنهای تنها
منم صبح تا حدود 9تو رختخوابم بعد هم که بیدار میشم کاری ندارم بجز ناهار درست کردن بعد می رم پای تلویزیون.تازه حوصلم نمی شه صبحانه بخورم.بعد از ناهار هم یک ساعتی می خوابم دیگه از خوابیدن خسته شدم ولی نمی دونم چکار کنم دارم چاق می شم .خدا به دادمون برسه
منم دقیقا مثل شما تنبلم البته نوع برعکس مشکل شما من هنوز نامزدم و مامانم شکر خدا خونه داره و تابحال بنده دست به سیاه و سفید نزدم احساس می کنم برم سرخونه زندگی خودم زرنگ می شم اما مامی می گه تو که حتی بلد نیستی یه غذت درست کنی چطور اون موقع زرنگ می شی!!!! یکی به من هم کمک کنه تا تو خونه پدری زرنگ باشم مامی آرزو داره یه روز من حتی ظرف بشورم اما.... ضمنا من 8-1 می رم سرکار دوست عزیز من به شما پیشنهاد می کنم یه کار موقت پیدا کنی که بخاطر اون مجبور بشی صبح ها بیدار بمونی مثلا شما که دانشجویی می تونی تایپ قبول کنی که حتی بیرون از خونه هم نری یا کارای مشابه می تونی سی دی ایروبیک بگیری و توخونه تمرین کنی بعدش کلی روحیه می گیری یا می تونی بری سمت کتابای موفقیت(راز) البته من واسه بقیه خوب می تونم تز بدم اما واسه خودم اصلااااااااا نمی تونم انجام بدم به منم کمک کنین
yezare tamrin kon ke beshi mesle ghabl
yani yejoraii khodetoo majbor kon
وای خوش به حالتون که وقت اضافه دارید. من سر کار می رم و یه نی نی دارم. از سر صبح که برا نماز بیدار میشم تا 12 شب دارم کار می کنم بازم کم میارم. ای بابا قدر این روزاتون رو بدونید همیشه که همین طوری نمی مونه.لذتش رو ببرید.
صبا جون شما هم یه کم تمرین خونه داری کن. والا منم چون مامانم کارمند بود کلی از کارای خونه و آشپزی بر عهده خودمون بود بازم با ابن حال شوشو کلی غرغر می کنه برا غذا و .... خدا به داد شما برسه. بعدا که یه روز خوانواده شوشو مهمونتون بودن و آشپزی و مهمونداری و خونه داری بلد نبودی آبروت میره ها.
وای انجلا جون خوش به حالت که این همه کار داری .فکر میکنم به خاطر تنهاییه که من اینقد تنبل شدم.ولی خداییش عاشق کارم .یه ترم دارم تا مهندسی کامپیوتر بگیرم ولی کو کار؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اعصابم ریخته بهم.من اینجوری نبودم. اما الان حتی حوصلم نمیاد ظرف بزارم تو ماشین ظرفشویی.چه برسه به اینکه خودم ظرف بشورم.وقتی هم شروع به کار میکنم دیگه ول کن نیستم.حالا یا تنبلی کار دستم میده یا کارکردن زیاد.خدا به خیر بگذرونه.
GOOLI نوشته است:
رایحه نوشته است:
سلام بچه ها. من تک دختر خانواده ام چون مامان وبابام هر دو کارمند هستن من خیلی خودکار بودم حتی زمانیکه دانشجو شدم صبحای زود بیدار میشدم و ناهر و همه چیزو اماده میکردم ومیرفتم دانشگاه.و...اینجور بگم که همه کار خونه با من بود اصلا هم خسته نمیشدم کلی کا خونرو دوست داشتم.اما........الان که ازدواج کردم باید بیاید خونه زندگیمو ببینید.شوهرم صبحه زود میره سرکار من همراهه اون بیدار میشم(حدود ساعت 6صبح)ولی تقریبا تا ساعت 11 تو رختخواب میمونم.خیلی هم کسل میشما ولی حوصلم نمید بلند شم.حتی حوصلم نمیاد کارا خونرو بکنم شوهرم هم که دست به سیاه وسفید نمیزنه.خسته شدم ازین وضعیت.چکار کنم؟
عزیزم منم ددست کمی از شما ندارم.منم از وقتی دانشگاهم تمام شده به خاطر کار شوشو محل زندگیممونم عوض شده تو یه شهر غریب هستم تنهای تنها
منم صبح تا حدود 9تو رختخوابم بعد هم که بیدار میشم کاری ندارم بجز ناهار درست کردن بعد می رم پای تلویزیون.تازه حوصلم نمی شه صبحانه بخورم.بعد از ناهار هم یک ساعتی می خوابم دیگه از خوابیدن خسته شدم ولی نمی دونم چکار کنم دارم چاق می شم .خدا به دادمون برسه
منمر مجرد بودم انقدر فعال بودم یه پوست و استخون بودم خونواده همه فعال کارمند منم کمک می کردم یه همش اینور اونور بودم اما الان 9 بیدار می شم پشت laptopam تا ناهار بپزم بازم اویزون نت اینام تا شب که بفرمائید شام می بینم می خوابم و هر روز تصمیم می گیرم از فردا هم درس بخونم هم ورزش کنم
من هم مشکل شما رو دارم یعنی صبح به زور از خواب پا میشم تا شوهرم بره سره کار بعدش یه کم پای نت هستم و بعدش خواب تا ظهر ، من اونقدر تنبل شدم که حتی ناهار برای خودم هم درست نمی کنم (شوهرم ناهار نمیاد خونه)خیلی جلوی خودمو میگیرم که بعدازظهرها نخوابم...البته من بیشتر بعداز ظهرها خونه نیستم
شوهرم هم هر روز ازم می پرسه امروز تو خونه چی کار میکردی منم یه جوری می پیچونمش اگر بفهمه که کلی غرغر میکنه...
خلاصه هم چاق شدم و هم بداخلاق
تازه گی ها یه وقت مشاوره گرفتم تا برم ببینم چی میشه
منم اینجوریم.حتی واسه خودمم ناهار درست نمیکنم.ولی تصمیم دارم صبحا همسرجان که میره بیرون منم به زور خودمو بیدار نگه دارم.ولی مگه این خوابه عزیز صبح میزاره؟
بچه ها بیاید دست به دست هم بدیم عادت غلطمون رو عوض کنبم هر روز بیایم اینجا بگیم چه کار مثبتی کردیم مثلا کی از خواب بیدار شدیم و...
من کاملا موافقم
پس بزن قدش.دیگه کسی نبود؟از فردا شروع میکنیم. ورود عموم ازاد است.فعلا ساعت بیدار شدن و کارهای مفید در طی روزو میگیم. اگرهم دوستان چیزی به ذهنشون رسید که واسه غلبه بر تنبلی مفید باشه اضافه میکنیمما میتونیییییییییییییییییییییییم
سلام دوستان گلم
منم مثل شما حالم داره از خودم بهم می خورم تا زمانی که ازدواج کنم صبح می رفتم سرکار تا 5 بعدظهر بعد هم می آمدم خانه یا با نامزد اینور اونور بودم یا با دوستام خلاصه کلی فعال بودم از بس مهمانی و اینور و اونور می رفتم خسته می شدم
ولی حالا از وقتی که ازدواج کردم و با شوشو به خاطر کارش اومدیم یک شهر دیگه خیلی تنبل شدم مخصوصا اینکه 3 ماه بعد از ازدواجم باردار شدم و دکتر تقریبا بهم استراحت داده میرم تهران دلم واسه خونه و زندگی ام تنگ میشه میام شهر خودم دلم واسه مامان و دوستام تنگ میشه
خلاصه اینکه تصمیم گرفتم بعد از عید حتما برم کلاس زبان و نقاشی شما هم یک برنامه ریزی بکنید وگرنه افسرده میشیم
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آشپز آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1225]