تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):سخن گفتن درباره حق، از سكوتى بر باطل بهتر است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798671985




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

حوزه فلسفي و عرفاني تهران


واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: حوزه فلسفي و عرفاني تهران


حوزه مهم فلسفه و عرفان درتهران در قرن سيزدهم و چهاردهم‌

با پايتخت شدن تهران، اين شهر كوچك، مركز سياسي و اقتصادي ايران شد و پس از چندي مركز فرهنگي و فلسفي نيز شد. پس از آنكه ميرداماد و ملاصدرا مكتب اصفهان را تأسيس كردند، اصفهان به رغم حوادث دوران پاياني عصر صفوي، از جمله حمله افغانان و مخالفت با حكمت و عرفان در محافل ديني، مخصوصا پس از احياي مكتب صدرايي به همت ملاعلي نوري (متوفي 1246)، درخشانترين چهره حكمت، مركز اصلي تدريس فلسفه و عرفان باقي ماند و از آنجا دامنه تدريس فلسفه و عرفان به تهران كشانده شد.‌

در 1232 محمدحسين‌خان مروي، مدرسه مروي را در تهران بنا نهاد و فتحعلي شاه قاجار (حكومت: 1212 - 1250) ملاعلي نوري را به تهران دعوت كرد تا در اين مدرسه به تربيت طلاب در علوم عقلي بپردازد؛ اما وي به علت كهولت سن و داشتن تعداد زيادي شاگرد در اصفهان، دعوت شاه را رد كرد و در عوض شاگرد برجسته خود، ملاعبدالله زنوزي را در 1237 براي تدريس فلسفه به تهران فرستاد.‌

ملا عبدالله زنوزي كه مي‌توان او را موسس حوزه تهران دانست، در زنوز، از توابع مرند، به دنيا آمد. پس از اتمام تحصيلات مقدماتي ديني در خوي، به كربلا رفت و به فراگرفتن اصول فقه پرداخت. مدتي نيز در قم به تحصيل فقه اشتغال داشت. سپس راهي اصفهان شد و در آنجا به فلسفه و حكمت علاقه‌مند گرديد و مدتها نزد ملاعلي نوري به فرا گرفتن فلسفه، مخصوصا حكمت متعاليه ملاصدرا، پرداخت. سپس به عنوان استادي توانا در حكمت متعاليه صدرايي به تهران آمد و بيست سال، يعني تا وفاتش در 1257، در مدرسه مروي به تدريس فلسفه پرداخت.‌

زنوزي بر برخي آثار ملاصدرا حاشيه نوشته است، از جمله بر: الحكمه‌المتعاليه في‌الاسفار العقليه الاربعه، المبدا والمعاد، الشواهد الربوبيه، شرح‌الهدايه الاثيريه، و حواشي ملاصدرا بر شفا و برخي از آنها را استنساخ كرد. از مهمترين آثار مستقل اوست: انوارجليله در شرح ، منسوب به كميل بن زياد نخعي به نقل از حضرت علي عليه‌السلام؛ و لمعات الهيه، در الهيات به معناي اخص و به روش حكمت متعاليه كه آن را به درخواست فتحعلي شاه نوشته است. هر دو اثر به فارسي است و علاوه بر اهميت فلسفي، به لحاظ زباني نيز مهم است. زبان فارسي كه از زمان نگارش ابن‌سينا و و ديگر آثار ناصرخسرو به صورت زبان مهم فلسفه اسلامي درآمده و در آثار فارسي سهروردي و خواجه نصيرالدين طوسي به اوج كمال رسيده بود، در دوره صفويه تا حدي از رونق افتاد، چنان‌كه ملاصدرا فقط يك رساله خود، يعني ، را به فارسي و بقيه را به عربي نگاشت؛ بنابراين اقدام ملاعبدالله زنوزي در نگاشتن اين دو اثر مهم به فارسي، عامل اعتلاي فارسي فلسفي و رواج دوباره آن در حوزه تهران بود؛ چنان‌كه بعدها در آثار فرزندش، آقاعلي و حكماي ديگر ايران مانند حاج ملاهادي سبزواري، (متوفي 1289، براي نمونه: اسرارالحكم) ديده مي‌شود.‌

معمولا در بحث از حوزه فلسفي و عرفاني تهران، پس از موسس آن، ملاعبدالله، صحبت از حكماي اربعه مي‌شود؛ يعني آقاعلي زنوزي، آقامحمدرضا قمشه‌اي، ميرزا ابوالحسن جلوه و آقاميرزا حسين سبزواري.‌

قبل از پرداختن به حكماي اربعه حوزه تهران، لازم است درباره دو شخصيت بسيار مهم فلسفي و عرفاني كه به تهران سفر كردند، نيز مطلبي آورده شود؛ يكي حاج‌ملاهادي سبزواري است كه طي چند دهه حوزه فلسفه و عرفان او در سبزوار، رونق بسيار داشت. اين حوزه در واقع همزمان با اوج فعاليت حوزه تهران، برقرار بود. پس از سفر سبزواري به تهران و ديدار از حوزه تهران بسياري از طلاب مستعد و شيفتگان فلسفه از تهران به سبزوار سفر كردند و برخي از شاگردانش نيز بعداً به حوزه تهران پيوستند.‌

ديگري سيد رضي لاريجاني (متوفي 1270)، از بزرگترين عرفاي قرون اخير است كه مانند ملاعبدالله زنوزي، فلسفه را در محضر ملاعلي نوري در اصفهان آموخته بود. وي در اواخر عمر به دعوت ميرزا اسماعيل مستوفي گركاني - يكي از رجال قاجار - به تهران آمد و آثار ابن‌عربي و صدرالدين قونيوي را تدريس كرد. شاگردانش او را مي‌ناميدند. از تسلط او بر علوم غريبه نيز سخن بسيار گفته‌اند. مهمترين خدمت لاريجاني به حوزه تهران، تربيت آقا محمدرضا قمشه‌اي است كه برجسته‌ترين شاگرد او و مانند استادش اهل رياضت و بسيار ديندار بود. لاريجاني نسبت به آقاعلي زنوزي نيز مقام استادي داشت.‌

مدرس طهراني‌

اولين حكيم از حكماي اربعه، علي بن عبدالله زنوزي مشهور به آقا علي مدرس طهراني و ملقب به ، فرزند و شاگرد ملاعبدالله زنوزي، در 1234 در اصفهان تولد يافت. در سه سالگي با پدرش به تهران مهاجرت كرد. در آنجا تحصيلات مقدماتي را به پايان رساند و در محضر پدر سطوح فلسفه و كلام شيعي را فرا گرفت. سپس به عتبات عاليات سفر كرد و به فراگرفتن علوم منقول پرداخت. پس از آن به ايران بازگشت و در اصفهان به تكميل علوم معقول، مخصوصا در محضر ميرزاحسن نوري (متوفي بعد از 1267) و سيد رضي لاريجاني پرداخت. چندي نيز در قزوين محضر ملاآقا قزويني ‌ ‌(متوفي 1282) را درك كرد. در 1270 پس از اتمام تحصيلاتش در علوم عقلي، به تدريس در تهران پرداخت و هفت سال در مدرسه قاسم‌خان، مدتي در منزل خويش و متجاوز از بيست سال در مدرسه سپهسالار، مدرس رسمي علوم و معقول و منقول بود اگرچه تخصص و شهرتش در فلسفه بود، او نه تنها كتب ملاصدرا از قبيل اسفار، شرح‌الهدايه الاثيريه و المبدا و المعاد و الشواهد الربوبيه را تدريس مي‌كرد، بلكه شواهدي در دست است كه متن شفا و حكمها‌لاشراق را نيز تعليم مي‌داد.‌

آقاعلي پس از عمري بسيار پربار، چه از لحاظ تاليف و چه از لحاظ تربيت شاگردان برجسته، در 1307 در تهران درگذشت. آثار باقي‌مانده از او عبارتند از: تعليقات بسيار مهمي بر اسفار و الشواهد الربوبيه و شرح الهدايه الاثيريه، مقدمه بر مفاتيح‌الغيب ملاصدرا، تعليقات بر شوارق الالهام لاهيجي و لمعات الهيه ملاعبدالله زنوزي و تعدادي رساله مستقل در مسائل گوناگون حكمت كه مهمترين آنها به فارسي است. بدايع الحكم در واقع سرآغاز بحث درباره فلسفه تطبيقي در دوران جديد در تاريخ فلسفه اسلامي است و از اهميت تاريخي برخوردار است. كنت دوگوبينو (متوفي 1299 / 1882)، سفير فرانسه در ايران كه ضمنا فيلسوف نيز بود، با آقاعلي رفت و آمد داشت و گويا او را براي تدريس فلسفه اسلامي به فرانسه دعوت كرد؛ ولي آقاعلي نپذيرفت. آقاعلي به مطالب فلسفي مطرح در غرب نيز توجه داشت. علاقه او به كسب اطلاعات درباره فلسفه در غرب علاوه بر گزارش گوبينو، از طريق ميرزاحسن‌خان اعتمادالسلطنه (متوفي 1331) كه با او رفت و آمد نزديك داشت، و بديع‌الملك ميرزا عمادالدوله (متوفي بعد از 1316) كه سوالات مطروح در بدايع الحكم را به او عرضه داشت، نيز قابل پيگيري است. گفت و شنود عميق‌تري در اين زمينه بين او و فيلسوفان غربي دست نداد و اين مبادله نظر بين حكيمي مسلمان و فيلسوفي غربي، يك قرن بعد بين علامه طباطبايي (متوفي 1360ش) و هانري كربن (متوفي 1358ش / 1979) صورت گرفت. در آن گفت و شنودها كه راقم اين سطور حضور داشت و غالباً مترجم مطالب بود، چندين بار به ملاقاتهاي آقاعلي و كنت دوگوبينو اشاره شد. علامه طباطبايي، آقاعلي را سرآغاز گفت و شنود فلسفي بين شرق و غرب در دوران جديد مي‌دانست. آقاعلي گرچه بزرگترين شارح ملاصدرا و ادامه دهنده حكمت متعاليه در عصر قاجار بود، در مباحث معاد جسماني، اعتبارات ماهيت، معقولات ثانيه فلسفي، حركت جوهري و مطالب مهم ديگر حكمت متعاليه، نظريات بديعي از خود به جا گذارده است. وي به اندازه حاج‌ملاهادي سبزواري شهرت نداشت، ولي خلاقيت فلسفي او از سبزواري بيشتر بود.

محمدرضا قمشه‌اي‌

حكيم و عارف معاصر آقاعلي، آقامحمدرضا فرزند شيخ‌ابوالقاسم قمشه‌اي، متخلص به ، در واقع مكمل‌آقاعلي در حوزه تهران بود و مي‌توان او و آقاعلي و حاجي سبزواري را بزرگترين فلاسفه اسلامي قرن سيزدهم دانست . وي در 1241 در قمشه اصفهان متولد شد و در همان شهر مقدمات علوم ديني را فرا گرفت. سپس به اصفهان رفت و در محضر استاداني همچون ملامحمد جعفر لاهيجي (متوفي بعد از 1255) شارح مشاعر ملاصدرا، ميرزاحسن نوري فرزند ملاعلي نوري، و آقاسيدرضي مازندراني كه استاد اصلي او در عرفان بود، به تحصيل پرداخت. وي در اصفهان زندگي ساده‌اي داشت و بيشتر اموال خود را صرف فقرا مي‌كرد و از اصحاب قدرت گله‌مند بود. بعد از 1288 اصفهان را ترك كرد و در تهران اقامت گزيد.‌

آقا محمدرضا تا پايان عمر در تهران به تدريس عرفان و متوني مانند فصوص‌الحكم، فتوحات مكيه و مصباح‌الانس پرداخت، گرچه حكمت متعاليه را نيز تدريس مي‌كرد و به حكمت اشراق هم علاقه داشت. در عرفان آنچنان بودكه برخي او را ابن عربي دوران جديد ناميده‌اند. گويا به عرفان عملي نيز توجه داشت و مريد يكي از پيروان طريقه ذهبيه بود. خود نيز درويشانه مي‌زيست و گاهي با طالبان درك محضرش، در خرابه‌هاي اطراف شهر ملاقات مي‌كرد. به حسن اخلاق و تخلق به صفات نيك اشتهار داشت.

با كسي مبارزه و عناد نداشت. ميرزا ابوالحسن جلوه - كه به تسلط بر فلسفه مشائي معروف بود - خواست با او در فلسفه معارضه كند. آقا محمدرضا به خوبي از عهده تدريس فلسفه مشاء برآمد؛ ولي جلوه نتوانست فصوص‌الحكم و مفاتيح‌الغيب را تدريس كند. با اين همه آقا محمدرضا نخواست هيچ‌گونه استفاده شخصي از اين امر كند و خود را معارض باهيچ كس نمي‌دانست. اين عارف بزرگ در 1306 در تهران درگذشت و در ابن‌بابويه دفن شد.

بسياري از آثار قمشه‌اي، از جمله اكثر غزلياتي كه با تخلص به سبك عراقي سروده بود، در دست نيست. چند رساله‌اي كه از او باقي مانده،‌ تقريباً همگي مضامين عرفاني دارند، از جمله رساله ولايت كه ذيل شرح او بر فصّ شيثي از فصوص الحكم ابن عربي است، الخلافه` الكبري، رساله في وحده` الوجود بل الموجود، رساله في موضوع العلم و رساله في تحقيق الاسفار الاربعه و همه آثار عرفاني او از شاهكارهاي ادبيات عرفاني‌اند.

جلوه‌

سومين حكيم حوزه تهران، ميرزا ابوالحسن جلوه، در 1238 در احمدآباد گجرات هند به دنيا آمد. در اصفهان به تحصيل پرداخت و از شاگردان ميرزاحسن نوري و آقا ميرزاحسن چيني بود. سپس به تهران مهاجرت كرد و از 1273 تا 1314، كه سال رحلت اوست، بيشتر در مدرسه دارالشفاء به تدريس آثار ابن‌سينا، مخصوصاً شفا و الاشارات و التنبيهات، اشتغال و در اين امر شهرت داشت و آثار ملاصدرا را هم تدريس مي‌كرد.

جلوه با اعيان و فضلاي ديواني وقت رفت و آمد داشت و هم بين طلاب و هم بين ديوانيان محترم بود.او در واقع فيلسوفي مشائي و احياكننده نحله ابن‌سينا بود و به حكمت متعاليه چندان عنايتي نداشت.حتي به ملاصدرا تعرض مي‌كرد كه چرا آنقدر در اسفار و ساير آثارش بدون ذكر منبع از گذشتگان نقل قول كرده است.

آثارش عبارتند از: حواشي بر شفاي ابن‌سينا كه سالها آن را تدريس مي‌كرد، حواشي بر شرح‌الهدايه الاثيريه و مشاعر و المبدا و المعاد و اسفار ملاصدرا.

او تعليقاتي نيز بر شرح فصوص الحكم قيصري و چند رساله مستقل در موضوعاتي همچون حركت جوهري و ربط حادث به قديم دارد.

جلوه در بررسي متون فلسفي دقت نظر فراوان داشت و آنچه را كه تدريس مي‌كرد، به دقت تصحيح مي‌نمود. اين امر نشانه اين واقعيت است كه توجه به تصحيح‌ متون كه از قرن گذشته در ايران متداول شده، امري وارداتي از غرب نيست، بلكه در سنت فكري ايران ريشه دارد. بيشتر كتابهاي فلسفي كه در دوران قاجاريه صورت سنگي چاپ شده‌اند، از نسخ چاپ سربي بعدي در ايران و ساير كشورهاي اسلامي صحيح‌ترند، چنان‌كه از مقابله چاپ سنگي و سربي شفا برمي‌آيد. دقت و توجه جلوه به متن فلسفي در تصحيح آن، ميراث مهم آن عصر براي دوران بعدي است.

سبزواري‌

چهارمين حكيم پايه‌گذار حوزه تهران، آقا ميرزاحسين سبزواري، از شاگردان حاج ملاهادي سبزواري است.ميرزاحسين از سبزوار راهي تهران شد و در مدرسه عبدالله خان در بازار بزازها، مدرس رسمي علوم عقلي و نقلي بود و شاگردان بسياري داشت، ولي تخصص او در رياضيات بود و در اين رشته آثار مهمي همچون حواشي بر شرح چغميني و مفتاح‌الحساب دارد. در طب نيز چيرگي كامل داشت.

حضور وي در تهران، در كنار آقاعلي و آقامحمدرضا و جلوه، نشانه گستردگي حوزه فكري آن زمان است. عجيب اين است كه با گسترش تجدد در ايران، در حوزه‌هاي طلبگي علاقه به فلسفه از علوم جدا شد و شكافي بين معارف سنتي و دانشهاي جديد پيش آمد كه تا امروز باقي است.

حكماي اربعه شاگردان بسياري تربيت كردند، از جمله:آخوند ملامحمد هيدجي (متوفي 1306)، ميرزاهاشم اشكوري (متوفي 1332)، حيدر قليخان قاجار (متوفي 1318)، ميرزاطاهر تنكابني (مت---وفي 1320 ش)، ميرزاحسن آشتياني (متوفي1311) ش)، محمدمعصوم شيرازي معروف به نايب‌الصدر (متوفي 1304 ش)، ميرزا شهاب‌الدين نيريزي (متوفي1320) و ميرزاحسن كرمانشاهي (متوفي 1336)، و نيز مستقيم و غيرمستقيم طبقه‌اي ديگر از حكماي بزرگ دوران بعدي، همچون ميرزامهدي آشتياني (متوفي 1331 ش)، شيخ محمدتقي آملي (متوفي 1349 ش)، ميرزااحمد آشتياني (متوفي 1353 ش) سيدابوالحسن رفيعي قزويني (متوفي 1353 ش)، ابوالحسن شعراني (متوفي 1352 ش) و سيدكاظم عصار (متوفي 1353 ش) كه شايد بتوان گفت وي آخرين نماينده تمام عيار حوزه فلسفي و عرفاني تهران بود. البته هنوز اين حوزه فلسفي در تهران فعال است، گرچه ديگر نمايندگاني شاخص مانند عصار و آشتياني ديده نمي‌شوند.

حوزه فلسفي و عرفاني تهران

براي درك آخرين فصل تاريخ فلسفه اسلامي قبل از عصر جديد، برخورد بين تفكر اسلامي و غربي در ايران و آگاهي از ريشه‌هاي تاريخي وضع فعلي انديشه فلسفي در ايران، از اهميت بسياري برخوردار است. آثار فلسفي غربي براي بار اول در تهران مطرح شدند. به فارسي برگردانده شد و شديدترين مبارزه بين انديشه‌هاي فلسفي اسلام و افكار وارداتي از غرب در تهران رخ داد كه مهمترين ثمره آن، در آغاز تهاجم فلسفه غربي در نيمه دوم قرن چهاردهم، كتاب علامه سيدمحمدحسين طباطبايي بود كه اگر چه حوزه فلسفي قم تعلق داشت، در تهران نيز فعاليت علمي مي‌كرد و در واقع اثر مذكور تا حدي حاصل گفت و شنودهايي است كه در اين شهر مي‌شد. برخوردهاي بعدي بين فلسفه اسلامي و انديشه غربي در آثار حكمايي همچون مهدي حائري‌يزدي (متوفي 1378 ش) نيز در تهران به وقوع پيوست. از سوي ديگر حضور سنت قوي فلسفي در تهران باعث شد كه بسياري از نظريات سطحي كساني كه در ساير كشورهاي اسلامي پرطرفدارند، در ايران به وجود نيايد و مباحث فلسفي در ايران بيش از ساير سرزمينهاي اسلامي جدي تلقي شود. به هر حال، حوزه فلسفي و عرفاني تهران آخرين حلقه اتصال نسل فعلي ايران به سنت بيش از هزار ساله فلسفه و عرفان اسلامي است.

* دانشنامه جهان اسلام‌




 چهارشنبه 30 مرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 209]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن