واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: نيم نگاهي به زندگاني كوتاه دخت خردسال حسين بن علي (ع) حضرت رقيه (سلام الله عليها)
http://www.mobin-group.com/image/reg/images/8179L25.jpg
شيخ مفيد امين الاسلام طبرسي براي امام حسين عليه السلام چهار زن و شش فرزند نوشته اند: چهار پسر و دو دختر.
پسران بنامهاي زين العابدين امام سجاد (عليه السلام) ـ علي اكبر ـ علي اصغر يا عبدا... و جعفر. كه سه تن از آنها در واقعه كربلا به شهادت رسيدند. دختران نيز بنامهاي سكينه كه مادرش همان رباب دختر امرء القيس و مادر علي اصغر و ديگري فاطمه كه مادرش ام اسحق دختر طلحه بن عبيدا... تيميه بود. بعضي از مورخين مانند اين شهر آشوب دختر ديگري به نام زينب كه همان رقيه باشد براي آنحضرت نوشته اند.
بدليل كوتاه بودن عمر اين حضرت اصل موضوع پيرامون چگونگي فوت حضرت رقيه سلام (الله) عليها در خرابه شام مي باشد. كتابهاي زيادي اين حادثه را تقريباً شبيه به همديگر ذكر كرده اند. بعضي گمان مي كنند اين موضوع سند تاريخي معتبر ندارد ولي كتابهاي زيادي كه داراي سنديت قديمي است اين حادثه را نوشته اند. (*)
جريان وفات حضرت رقيه عليها سلام
1ـ در كتاب نفس المهموم محدث قمي آمده است كه «امام حسين عليه السلام دختر كوچك چهارساله اي داشت. شبي از خواب پريد و گفت: پدرم حسين كجاست؟ من او را در خواب ديدم در حالي كه خيلي مضطرب بود. وقتي زنان اهل بيت شنيدند گريستند و همراه آنان بقيه بچه ها نيز گريستند. صدا بلند شد و يزيد از خواب برخاست و گفت چه خبر است؟ در جستجو برآمدند و قضيه دختر حسين عليه السلام را برايش تعريف كردند. يزيد دستور داد سر پدر را نزد دخترش ببرند. پس آن را نزد وي بردند و در دامنش گذاشتند. حضرت رقيه پرسيد اين چيست؟ گفتند سر پدرت. ناله سرداد و فرياد زد سپس بيمار شد و بعد از چند روز در شام از دنيا رفت و در بعضي اخبار آمده است:
سر شريف را كه با دستمالي پوشيده شده بود برايش بردند و در مقابلش گذاشتند و پارچه را از رويش برداشتند. آنگاه حضرت رقيه عليها سلام گفت: اين سر كيست؟ گفتند: سر پدرت! سر را از طشت برداشت، به دامن گرفت و گفت: اي پدر چه كسي رگ گردنت را بريده است؟ اي پدر چه كسي مرا در كودكي يتيم كرده است؟ اي پدر بعد از تو به چه كسي اميد بنديم؟ اي پدر چه كسي يتيم داري كند تا بزرگ شود؟ سپس لب بر لبان شريف پدرش گذاشت و به شدت گريست تا اينكه بيهوش شد، وقتي او را تكان دادند ديدند كه از دار دنيا رفته است. هنگامي كه اهل بيت جريان را ديدند گريه و عزاداري كردند و هر كسي كه از اهل دمشق نيز در آنجا حاضر بود گريست و در آن روز غير از گريه چيز ديگري ديده نشد.
2ـ در المنتخب شيخ فخرالدين طريحي چنين آمده است: « مولاي ما امام حسين عليه السلام دختري داشت كه سه ساله كه از روز شهادتش آن حضرت را نديده بود، پس برايش سنگين افتاد و سخت از دوري پدر دلتنگ شده بود و هر وقت پدرش را مي خواشت مي گفتند: فردا مي آيد و هر چه بخواهي برايت مي آورد؟
در بعضي از روايات آمده است: زنان اهل بيت شهادت پدران را بر بچه ها پنهان مي كردند و به آنها مي گفتند پدران شما به مسافرت رفته اند. باز مي گرديم به سخن صاحب المنتخب كه مي گويد: شبي از شبها حضرت رقيه پدرش را در خواب ديد. چون بيدار شد داد كشيد و گريه و ناله سر داد. او را آرام كردند و گفتند: چرا گريه و ناله مي كني؟ گفت: پدرم را مي خواهم، نور ديده ام را، چون دوباره خواستند او را آرام كنند بر حزن و ناله اش افزوده شد. اهل بيت نيز نتوانستند تحمل كنند پس همگي گريستند، بر صورت زدند، خاك بر سر ريختند موها را پريشان كردند و فرياد زدند.
سپس يزيد ناله و فرياد آنها را شنيد، گفت چه خبر شده؟ گفتند: دختر كوچك حسين پدرش را به خواب ديده است، بيدار شده، پدرش را مي خواهد و مي گريد. چون يزيد اين را شنيد گفت: سر پدرش را برايش ببرند، در مقابلش بگذاريد تا او را ببيند و آرام گيرد. سر شريف را كه با دستمالي پوشيده شده بود برايش بردند، در مقابلش گذاشتند و پارچه را از روي آن برداشتند. رقيه گفت: اين سر كيست؟ گفتند: سر پدرت، سر را بلند كرد، به دامن گرفت و گفت: اي پدر چه كسي تو را با خونت خضاب كرده؟ چه كسي گردنت را بريده؟ اي پدر چه كسي من را در كودكي يتيم كرده است؟ اي پدر، به چه كسي پس اميد بنديم؟ اي پدر، چه كسي يتيم داري كند تا بزرگ شود؟ اي پدر چه كسي از زنان و بيوه زنان مصيبت ديده سرپرستي كند؟ اي پدر چه كسي جوابگوي زنان غريب است؟ اي پدر چه كسي بعد از توست، واي بر غريبي ما! اي پدر كاش فدايت مي شدم. اي كاش كور مي شدم و اين روز را نمي ديدم، كاش مرده بودم و ريشهاي خضاب شده با خونت را مشاهده نكرده بودم. سپس لبانش را بر لب شريف پدرش گذاشت و به سختي گريست تا اينكه از حال رفت. چون او را تكان دادند ديدند روح از بدنش جدا شده است. وقتي اهل بيت اين جريان را ديدند زار زار گريستند و عزا گرفتند و از اهل دمشق نيز هر كه در آنجا بود گريست و در آن روز چيزي ديده نشد جز شيون زنان و مردان.
بعضي از كلمات و جملاتي را كه حضرت رقيه عليها سلام در رثاي پدرش گفته است ممكن است منسوب به ايشان و يا منسوب به بعضي از زنان باشد كه در عزاداري حسين عليه السلام شركت داشته اند. زماني كه سر شريف آن حضرت را به امر يزيد نزد آنان آوردند.
محدث قمي و يا شيخ طربحي و خلال نقل اين داستان، چنانكه مشاهده مي شود نامي از حضرت رقيه نياورده اند.
وفات حضرت رقيه عليها سلام»
حضرت رقيه عليها سلام دختر امام حسين عليه السلام در ماه صفر سال 61 هجري در خرابه شام وفات كرد و در همان مكان دفن گرديد، سن مباركش 3 و يا 4 سال وشايد اندكي بيشتر بود.
مقبره حضرت رقيه عليها سلام»
قبر شريف حضرت رقيه عليها سلام در فاصله صد متري مسجد اموي شهر دمشق و شايد بيشتر از آن و در باب الفراديس واقع شده است. باب الفراديس يكي از دروازه هاي مشهور و متعدد دمشق و بسيار قديمي است كه ملك اسماعيل پسر ملك ابي بكربن ايوب (639) آن را مجدداً ساخت، چنانكه از مرمر موجود در درب كنوني آن پيداست و خياباني كه اكنون قبر آن حضرت در آن قرار دارد و نام هم ايشان نامگذاري شده است. براي ورود به اين خيابان بايد از خيابان اصلي ملك فيصل وارد شد كه در كوي عمارت الجوانيه، منطقه اي از مناطق هفتگانه شهر قديمي دمشق قرار دارد. چنانكه از مرمر بر روي دروازه خيابان مذكور پيداست.
-----------------------
پي نوشت:
* كتابهاي زيادي كه داراي سنديت قديمي است حادثه شهادت حضرت رقيه (سلام الله عليها) را نوشته اند از جمله:
1ـ كامل، معروف به كامل سقيقه ويا كامل بهايي اين كتاب به زبان فارسي نوشته شده و پيرامون امامت و جريانات بعد از رحلت حضرت رسول (ص) در سقيفه سخن مي گويد. به همين سبب كامل سقيقه ناميده شده است. نويسنده آن شيخ عمادالدين حسن بن علي بن محمد بن علي طبري آملي، اين كتاب را به دستور وزير بهاء الدين محمدبن وزير شمس الدين جويني، والي حكومت اصفهان در زمان هولاكوخان مغول نوشته است. به همين سبب نام كامل بهايي را براي آن انتخاب كرده اند. اين كتاب، اثري است بزرگ در دو جلد كه تاليف آنها در سال 675 هجري به پايان رسيده و اخيراً انتشارات كتابخانه مصطفوي تهران اين كتاب را چاپ كرده است. كتاب مزبور، اولين كتابي است كه حادثه حضرت رقيه عليها سلام و فوت ايشان بالاي سر پدرش را نگاشته و متاخران هم اين مطلب را از همين كتاب گرفته اند كه خود، نقلي از كتاب الحاويه است.
نويسنده در جزء دوم كتابش كه به فارسي نوشته و چاپ شده است. در صفحه 179 به آن اشاره مي كند. به نظر مي رسد مولف اين كتاب نوه شيخ عمادالدين ابي جعفر محمدبن ابي القاسم علي بن محمد بن علي بن رستم بن نوديان طبري آملي، عالم و راوي بزرگ باشد، يعني همان نويسنده كتاب بزرگ بشاره المصطفي لشيعه المرتضي كه كتابي است در هفده بخش چنانچه شيخ حر عاملي در امل الآمل به آن اشاره مي كند. اما آنچه از اين كتاب موجود است به اين مقدار نمي رسد. در اين كتاب به منزلت تشيع و درجات شيعه و كرامات اولياء و پاداش و جزاي الهي اشاره شده است.
2ـ المنتخب في جمع المرائي و الخطيب، از شيخ والا مقام، فخرالدين طريحي متوفي به سال 1085 هجري قمري كه از كتابهاي معروف و مشهور است.
3ـ نفس المهموم، از محدث جليل، شيخ عباس قمي متوفي به سال 1359 هجري قمري، از كتابهاي معتبر در بيان واقعه كربلا.
4ـ الايقاد في وفيات المعصومين و تفصيل وقعه الطف، از محدث محمد علي شاه عبدالعظيم متوفي به سال 1334.
5ـ اكسير العبادات في اسرار الشهادات، از شيخ مولي آقابن عابدين رمضان بن زاهد شيرواني دربندي حائري، متوفي به سال 1286 هجري، معروف به اسرار الشهاده كه در ايران چاپ سنگي شده و در بيروت در دو جلد توسط موسسه النعمان نيز تجديد چاپ شده است.
6ـ مقتل العوالم كه تسليه المجالس و يا زينه المجالس نيز ناميده شده است. اين كتاب از محمدبن ابي طالب بن احمد الحسيني حائري است، در مقتل امام حسين عليه السلام و كتابي است بزرگ كه مرحوم مجلسي در دهمين« جلد بحارالانوار » از آن نقل كرده است. همچنين سيد حسني حادثه وفات حضرت رقيه عليها سلام بر سر امام حسين عليه السلام را در كتاب الايقاد از اين كتاب نقل كرده است. و اما محقق كتاب مي گويد اين حادثه در مقتل العوالم نيست.
7ـ معاني السبطين في احوال الامامين الحسن و الحسين، از شيخ محمد مهدي حائري مازندراني، متوفي به سال 1384 هجري.
8 ـ در كتاب الايقاد سيدحسني با استفاده از مقتل العوام اين حادثه نيز نقل شده است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 224]