محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827000347
علل افول علمی در ایران و جهان اسلام
واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: http://www.mobin-group.com/image/reg/images/2484b80c239383b0fce1ff37a2b2bc5c87c8.jpg
تمدن و جامعه اسلامی در خود، سازوکار بزرگترین نظام علمی را پرورانده و درنوردیده و شخصیتهای فاخری را در حوزههای مختلف علمی چه در علوم محض و چه در علوم عقلی و چه در علوم نقلی و شرعی داشته است.
این که در سدههای اخیر و بهویژه در دو سدهی اخیر گرفتار فقر علمی به شکل عام و فقر تئوری و نظریهپردازی به طور خاص هستیم، بسیار آزار دهنده است و برای کسانی که به هویت اسلامی و ملی و تاریخ خود دلبستگی دارند، مسألهای اساسی و جدی است.
پس این حدیث مکرر، هم چنان نامکرر است. از این جهت که تا به پاسخهای اساسی نرسیدهایم هنوز سؤال باقی است. گمان نبریم که چون این سؤال قدیمی است پس میشود آن را بایگانی کرد. این سؤالها از آن جهت که دربارهی مبرمترین نیازها است، هنوز سؤال است. همچنان که دهها مسألهی دیگر اجرایی و فکری در حوزههای مختلف، هنوز مسأله است. گرچه از عمر این سؤالها دیری است که میگذرد.
گاه تصور میکنیم چون زمانی بر سؤالی گذشته است و گفتارهای درونی دربارهی آن با هم داشتهایم یا کسانی دیگر داشتهاند، میشود این سؤال را مختومه تلقی کرد. اما حقیقت این است که این قبیل سؤالات را نمیتوان به راحتی کنار گذاشت.
● دیدگاههایی در علل افول علمی
دربارهی افول علمی از منظر سبب جویانه و علت گرایانه، نظریات متعددی ابراز شده است.طرح این نظریات میتواند مدخلی باشد برای آنچه قصد داریم به آن نزدیک شویم. چرا ابوریحانها، زکریای رازیها، بوعلی سیناها، فارابیها، ملاصدراها و... و در حوزه علوم شرعی محض شیخ طوسیها و دیگران کمیاب شدهاند؟
چرا در جامعهی ایران که با توجه به تنوع اقلیمی و تنوع استعدادی زمینههای مختلف برای پرورش استعدادهای ناب داشته است به این نقطه رسیدهایم که از خلقهای مشابه هم عاجز شدهایم؟
به این سؤال پاسخهای گوناگون داده شده است. برخی رویکرد تاریخی آن را به قرنهای دوم و سوم هجری برگرداندهاند. من منظرهای مختلف را ذکر میکنم تا وقتی به آن نتیجه نزدیکتر شدیم، بتوانیم قضاوتی قریب به واقع داشته باشیم.
● محدویت عقلگرایی
برخی از کسانی که به این سؤال پاسخ دادهاند، به این نکته اشاره کردهاند که ریشهی انحطاط علمی در جهان اسلام به عقبگرد دولت عباسی از گرایش عقلی معتزلی به گرایش ظاهر گرایانه و اهل حدیث، برمیگردد.
آنانی که با مباحث اولیه تاریخ تمدن اسلامی آشنا هستند، میدانند که تا دورهی متوکل شاهد رواج اندیشهی اعتزالی در تمدن اسلامی هستیم، که از ناحیهی زمامداران عباسی وقت حمایت میشود. در همین دوره است که دارالحکمه راهاندازی میشود. ترجمهها اتفاق میافتد. گرایش به علوم فلسفی، عقلی و علوم محض سرعت پیدا میکند. از دوران منصور و مأمون و تا حدی معتصم دورهی رونق تفکر عقل اعتزالی است.
با آمدن متوکل وقایع متعددی در حوزه زمامداری جهان اسلام اتفاق میافتد، از جمله توفّق اهل حدیث و کنار گذاشتن معتزله و برکناری و محکوم کردن علوم عقلی. کتاب فروشان فلسفی محکوم و مجبور میشوند که کتاب فلسفی نفروشند، سران تفکر عقلی اعتزالی در شرایط انسداد قرار میگیرند و جریانهای ظاهرگرا و اهل حدیث میدان مییابند.
برخی مورخان دورهی معاصر که تاریخ تمدن اسلام را تحلیل کردهاند - به ویژه کسانی که دارای گرایشهای اعتزالی در جهان غرب بودند۲- تلاش میکنند تاریخ تمدن اسلامی را به گونهای قرائت و روایت کنند که انحطاط تمدن اسلامی و افول علم در جهان اسلام از دورهی متوکل به بعد آغاز شده است؛ یعنی از وقتی که سلطهی سیاسی تصمیم گرفت جریان عقلی را محدود کند و جریان ظاهرگرای اهل حدیث را تقویت کند.
این نگاه صائب نیست. مسلماً حرکت متوکل به روند رشد جهان اسلام ضربه زد، اما متوقف کنندهی آن نبود. شاهد بر این ادعا این است که روند شتاب تمدن اسلامی عمدتاً در نیمهی دوم قرن سوم به بعد و قرن پنجم است و بسیاری از عالمان بنام - چه در علوم محض و چه علوم عقلی و فلسفی - به قرون بعدی متعلق هستند. بنابراین، رویکرد متوکل نتوانست جریان علم در جهان اسلام را متوقف کند.
جریان علم در جهان اسلام آنقدر چشمههای متکثر داشت که سلطه سیاسی نمیتوانست همهی این چشمهها را ببندد. ویژگی قدرت فکری و فرهنگی جهان اسلام این بود که تحت تفکر دینی به گونهای تکثّر پیدا کرده بود که سلطهی سیاسی نمیتوانست، همهی منافذ دانش را کنترل کند.
از اینرو، میبینیم برغم تحرک متوکل و برخی خلفای بعد از او، علوم عقلی و علوم محض در جهان اسلام نه تنها افول نکرد، بلکه شاهد شتاب آنها هستیم؛ زیرا بخش گستردهای از مکتوبات و تألیفات غیر ترجمهای و تحلیلی علوم عقلی و علوم محض به قرون بعد مربوط میشود.
● رابطهی قدرت و دانش در نظامیه ها
نگاه و تحلیل دوم در ارتباط با تاریخ تمدن و علوم و تحلیل انحطاط آن، از برخی مصنفان و تحلیلگران است که تلاش کردهاند، حرکت خواجه نظام الملک طوسی در ساخت نظامیهها رامقدمهای برای تحدید علم در جهان اسلام و رکود آن معرفی کنند.
میدانید که یکی از شبکههای زنجیرهای مدارس در جهان اسلام نظامیهها بودند که به اعتبار بنیانگذار آن - خواجه نظام الملک طوسی وزیر مقتدر سلجوقی - به نظامیهها شهرت یافتند. نظامیهی بغداد، نیشابور، مرو و... شبکهای از مدارس علمی بودند که توسط خواجه نظام الملک تأسیس شد.
رابطهی دانش و قدرت که برخی از آن سخن گفتهاند در این مدارس تا حدود زیادی خودش را نشان داد. وزیر مقتدر سلجوقی در این منطقهی وسیع که در اختیار دولت سلاجقه بود - از آسیای میانه تا ایران فعلی و قسطنطنیه و مناطق دیگر که گرفتار تشتت فکری و عقیدتی و مذهبی بود و ادارهی آن را مشکل میکرد - به تأسیس نظامیهها اقدام کرد.
در نظامیهها مواد درسی و اساتید همه پیرو مذهب شافعی بودند و تنها مذهبی که تدریس میشد، فقه شافعی بود. علوم عقلی و دیگر علوم تدریس نمیشدند و در حاشیه قرار داشتند. این مدارس تنها در علوم شرعی و علومی که به علوم شرعی ارتباط پیدا میکرد، در قالب فقه شافعی فعّال بودند.
این نظریه میگوید: انحطاط علم در ایران وقتی آغاز شد که نظامیهها در ایران رشد کردند. نظامیهها به دلیل حمایت از سلطهی سیاسی دولت، پشتیبانی مادی و اقتصادی میشدند و در نتیجه به مرور زمان شاهد محدود شدن دایرهی علوم در جهان اسلام - به ویژه در ایران - هستیم؛ زیرا مهد این نظامیهها عمدتاً ایران بود.
این نظریه مستنداتی هم دارد که با نقد مختصری از آن عبور میکنم.
ساخت و ساز نظامیهها مبدأ تاریخی انحطاط علم در ایران نیست؛ زیرا ویژگی دانش در ایران و جهان اسلام، تکثر سرچشمهها است. اگرچه خواجه نظام الملک مسیر خاصی را ایجاد کرد ولی نتوانست مسیر دانش را مسدود کند. اینگونه نبود که نظامیهها تنها مدرسههای دانشساز در جهان اسلام باشند. برای نمونه ابن جبیر اندلسی که سال ۱۸۰ یا ۱۹۰ هجری به بغداد آمده است، میگوید: «در بغداد سی مدرسه فعال وجود داشت که یکی از آنها نظامیه بود».
نظامیهی بغداد و نیشابور پررونقترین نظامیهها بود؛ زیرا در نظامیه بغداد غزالی حضور داشته و در نظامیهی نیشابور امام جنیدی و دیگران.
حتی میبینیم در دورهی خلفای عباسی مثل المستنصر بالله که مدرسه مستنصریه را ساخت، تنها فقه شافعی تدریس نمیشود، بلکه فقه مذاهب چهارگانه در مدرسهی او تدریس میشود.
هجوم مغول و انزوای دانش
دیدگاه سوم دربارهی علل انحطاط علمی ایران، مسألهی هجوم مغول را مطرح میکند.
وقتی مغولها به شرق اسلامی حمله کردند، شرق اسلامی زمین خورد. حقیقتاً هجوم مغول به ایران به لحاظ وسعت تخریب و درهم ریختن ساز و کارها و ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی یک پدیدهی تاریخی بود.
از مهمترین ضربههای هجوم مغول به ایران و شرق اسلامی، انهدام سیستم آبیاری است که سیستمی تاریخی در شرق اسلامی بود. در مناطق شرقی آب مسألهای جدی به شمار میآمد؛ از این رو، همواره واژهی آب و آبادی با هم آورده میشد. دسترسی به آب در شرق، فرایندی تاریخی دارد و یک روزه حاصل نشده است. سالها و قرنها گذشته تا یک شبکهی آبیاری فعال شده است.
یکی از تأثیرات هجوم مغول تخریب این شبکههای آبیاری بود. اقتصاد شهرنشینی و کشاورزی به هم ریخت. کتابخانهها به شدت نابود شد، یا در معرض نابودی قرار گرفت.
طرفداران نظریهی سوم، هجوم مغول به ایران را عامل انحطاط میدانند و معتقدند که بعد از هجوم مغول پروندهی علم در شرق اسلامی بسته شد. گاهی به نظر میآید این دیدگاه، از جهات مختلف نظریهی قابل توجهای باشد. در تاریخ ایران که همیشه در معرض خطرات تاریخی بوده است، از اسکندر تا حملهی مغول، هیچ حادثهای نتوانست شبکههای آبیاری را در هم بریزد. اما حملهی مغول این تأثیر را داشت.
ولی آیا واقعاً میشود این نظریه و دیدگاه را تأیید مطلق کرد؟ آیا شروع افول علم در ایران از زمان هجوم مغول بوده است؟
بعد از گذشت یک دوره از هجوم مغول، با توجه به ویژگیهای جامعهی ایرانی و شرایط درونی علم، به سرعت به بازسازی رسیدیم. هجوم مغول، جامعهی ایرانی را از تکاپو نیانداخت. طولی نکشید که در حوزههای مختلف، جامعهی ایرانی مجدداً وارد دورهی دانشسازی شد و میتوان گفت کمبودهای قبلی را جبران کرد.
در دوران هلاکو، خواجه نصیر رصد خانهی مراغه را افتتاح میکند. دوازده سال طول میکشد تا این رصد خانه ساخته شود. رصدخانه یک آکادمی علمی جامع است که خواجه نصیر آن را در مراغه تأسیس کرد. شخصیتهایی را هم از اطراف جهان اسلام جمع و به آنجا دعوت کرد. ذوق علمی و ابتکار فردی خواجه نصیر توانست میراث اسلامی را در این دوره حفظ کند که بسیار قابل تقدیر است.
خواجه چهار صد هزار کتاب در رصدخانه جمع کرده بود. این رقم در آن شرایط که کتب دستی نوشته میشد، خیلی تعجبآور است.
اگر سهم تولید ناخالص ملی را در پژوهش و توسعه در نظر بگیریم، میتوانیم به خوبی وضع عمومی جامعه را دریابیم. در آن زمان یک دهم موقوفات که رقم عمدهای میشود، سهم رصدخانه مراغه بوده است.
بازسازی بعد از هجوم مغول، تنها به خواجه اختصاص ندارد. تواناییهای درونی جامعه ایران برای بازسازی علمی آنقدر قوی بود که چند دههی بعد، رصدخانهی مراغه تأسیس شد. امرای قابل و فهیم ایرانی مثل خاندان جوینی کنار ایلخانان مغول قرار گرفتند و به آبادانی جهان اسلام پرداختند.
بغدادی که مغولها خاکش را با توبره برده بودند در زمان وزارت جوینی از گذشتهاش بهتر شده بود. در یک دورهی کوتاه، بغداد دوباره رونق قبلی خودش را پیدا کرد.
یکی دیگر از وزیران دانشمند و فهیم، خواجه رشیدالدین فضل الله وزیر ایلخانان است.
محلهای که در دورهی وزارت او به عنوان شهرک علمی تأسیس شد، یک پدیده است. این که این مقدار آدم با انگیزههای دانشجویی یک جا جمع شوند، نشانگر رشد علمی و بازسازی عظیم فکری و فرهنگی است. حملهی مغول یک چیزی است و این که این آدمها از این ضربهی روانی خلاص میشوند و به سراغ دانش میآیند، چیز دیگری است. خواجه رشیدالدین فضل الله در نامهاش سوانح الافکار که به همت یکی از فضلا چاپ شده، آورده است:
«شش هزار طالب علم را که از دیگر ممالک اسلامی به امید تربیت آمده بودند، در دارالسلطنه تبریز ساکن گرداندهایم». در همین نامه آورده شده که: «هزینه ارزاق و شهریه آنان از محل خراج و درآمد جاهایی مانند هند و قسطنطنیه پرداخت شود، تا با خاطر آسوده به افادت و استفادت مشغول گردند. همچنین تعیین میشود که طالبین علم با توجه به ذهن و استعداد، پیش کدام استاد تحصیل کنند».
در این شهرک علمی، هم علوم عقلی و هم علوم نقلی و فروع و اصول تدریس میشده است.
پس برغم آنکه هجوم مغول ارکان تمدن شرق اسلامی را به هم ریخت، اما این که بخواهیم عامل افول علمی جهان اسلام و از جمله ایران را این هجوم بدانیم، شاید نظریهی جامعی نباشد.
● تقسیم و درجهبندی علوم
نظریهی چهارم، استناد انحطاط به نگرش اسکولاستیک و مدرسی است. برخی از صاحبان این دیدگاه تاریخ غرب را کپیبرداری میکنند و بر تمدنها و جوامع دیگر تطبیق میدهند. آنان سیر تاریخی غرب را بر ایران و جهان اسلام تطبیق کرده و میگویند انحطاط علم از وقتی آغاز شد که علم به اعلی و ادنی و متوسط تقسیم شد.
در آیینهای مدرسی و اسکولاستیکی قرون وسطا، علم اعلی الهیات بود و بقیه علم مکمل بودند. کسانی که از نظریهی فوق طرفداری میکنند، معتقدند وقتی علم طبقهبندی شد، همه چیز در خدمت علم اعلی قرار گرفت؛ هم امکانات، هم تفکرات و هم منزلتهای اجتماعی.
ویژگی قرون وسطا این بود که یک علم اعلی وجود داشت (علم الهیات) و در اختیار کشیشان و اسقفها بود و دیگر علوم، علوم مکمل یا علوم مقدمی و علوم آلی بودند. البته اگر علمیت آنها مقبول میافتاد.
اینان گفتهاند در جهان اسلام و از جمله ایران از وقتی که الهیات علم ارفع شد، شاهد انحطاط علم بودهایم. کم و بیش در برخی مکتوبات و سخنرانیها دیده میشود که میگویند تا وقتی ابوریحانها، بوعلی سیناها و شیخ مفیدها در عرض هم منزلت داشتند، دورهی اوج تمدن بود. وقتی که منزلتها پایین آمد و علم ارفع علم الهیات و علوم مرتبط با آن شد، پرونده اعتلای علمی در جهان اسلام بسته شد.
این نظریه به گونهای اقتباسی از روند تاریخ تمدن غربی و علم غربی است، اما واقعیت در جهان اسلام آن است که هم در حوزهی فکری و هم در حوزهی اجتماعی؛ یعنی هم در فضای اندیشه و هم در فضای واقعیت حتی در اوج دوران تمدن اسلامی علوم ارفع، علوم الهی بودهاند.
ابن سینا به عنوان متخصصی که در حوزههای مختلف علمی حرکت کرده، وقتی طبقهبندی علمی میکند علم ارفع را علم عقاید میداند. ویژگی تمدن اسلامی حل این پارادوکس است که در عین طبقهبندی علوم، مجال کافی به علوم نازل داده شده است. البته این خود بحث دیگری است که چطور میشود به طبقهبندی علوم پایبند بود و به علم اشرف اعتقاد داشت، اما در عین حال مجال برای علوم متوسط و نازل نیز وجود داشته باشد.
ابن سینا در کتابهای متعدد از جمله اشارات در نمط هشتم وقتی که به جایگاه و طبقهبندی علوم میپردازد، اظهار میکند که کمال نهایی جوهر عاقل این است که جلوهی حق تعالی در او متجلی شود. در فضای تمدن اسلامی حتی در اوج اعتلایش بر مبنای طبقهبندی علوم حرکت شده است.
کاری که تمدن اسلامی کرد و ما باید امروز از آن الگو بپذیریم - البته نه به این معنا که عیناً کپیبرداری کنیم - این که چگونه میتوان طبقهبندی علوم را از لحاظ منزلت پذیرا باشیم و در عین حال مجال کافی برای دانشهای متعدد فراهم باشد و این طبقهبندی مانع تکامل دانش در حوزههای خاص نشود.
در واقعیات خارجی و منزلت اجتماعی در تاریخ تمدن اسلامی، دو گروه در جامعهی مسلمین منزلت ارفع داشتند. در بین اهل شریعت فقها و در بین اهل معنا عرفا. اینها منزلتهای اول اجتماعی را داشتند. پزشک ولو این که پزشک خلیفه است و به او احتیاج است، اما در این سلسله مراتب قاضی ابویوسف منزلت اصلی را دارد، نه طبیب.
اما در عین حال آنچه در حوزهی تمدن اسلامی بسیار قابل توجه و شگفت است آنکه برغم طبقهبندی علوم در حوزه تفکر و طبقهبندی منزلت در حوزه اجتماعی، مانع از این نشده که خوارزمیها، ابن هیثمها، ابوریحانها و... شکل بگیرند.
این چهار نظریه، بیشتر نگاه تاریخی به علل افول علم در ایران است، ولی رویکرد دیگری به ویژه در دهههای اخیر در کشور بوجود آمده که روبه رشد است و مکتوبات نیز به گونهای این رویکرد را تعقیب میکنند. بر پایهی این نظریه علل افول علم در ایران به هنجارهای فرهنگی - ارزشی جامعه ایران بر میگردد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[مشاهده در: www.p30city.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 300]
-
گوناگون
پربازدیدترینها