واضح آرشیو وب فارسی:پی سی سیتی: زمستان در تهران قدیم کرسی
هرچند سالهاست که روشهای گرمایش جدید، در بسیاری از منازل تهران و شهرستانهای بزرگ و کوچک ایران وجود دارند و اکثر منازل کشور در زمستانها کاملا گرم هستند، اما هنوز هم بسیاری از خانواده ها چه به دلیل علاقه و حفظ سنت و چه به دلیل نداشتن امکانات گرمایش کافی، از کرسی استفاده میکنند.
http://www.farya.com/images/sec2/naderi_ave1951-200.jpg
بسیاری از ما، نشستن و خوابیدن زیر کرسی، با آن حرارت دلچسب و بی نظیر و تنبلی آورش را تجربه کرده ایم و زمستانهایی را که همراه با بزرگترهای خانواده و با خوردن خوراکیهای زمستانی و شنیدن حکایات پدر بزرگ و مادربزرگ سپری میشدند را از جمله خاطره انگیزترین دورانهای زندگی و کودکی و نوجوانی خود میدانیم. اما شاید ما از آن دسته افرادی باشیم که با وجود استفاده از کرسی، هیچوقت از چگونگی برپاکردن و وسایل مورد نیاز آن اطلاعی نداشته باشیم. پس بد نیست با نگاهی به کتاب تهران قدیم به قلم شیرین زنده یاد جعفر شهری، از چند و چون آن باخبر شویم:
کرسی چگونه وسیله ای بود؟
کرسی از چهارپایه ای (میزی) از چوب به اندازه 1x1 متر و بیشتر و گاهی مستطیل تشکیل شده بود که حدود سه وجب بلندی داشته، روی آن را با لحافی بزرگ در اندازه های 4x4 یا 7x7 متر و گاهی بیشتر یا کمتر میپوشاندند. سپس روی لحاف را با جاجیم، ترمه و یا چادر شب سفید تزئین کرده و به تناسب لزرگی و کوچکی کرسی، مجمعه ای مسی برای قرار دادن چراغ، سماور و ظروف خوراکیها روی آن قرار میدادند.اطراف کرسی را تشک و پشتی گذاشته و بزیر آن مینشستند.
معمولا در خانه های طبقه متوسط و اعیان، دو کرسی موجود بود، یکی برای اهل خانه در اتاقی دیگر و یکی در اتاق پذیرایی برای مهمانان قرار داده میشد. تشک پای کرسی معمولا کوتاهتر اما پهن تر از تشک معمولی بود به طوری که با قرار گرفتن در چهار طرف کرسی، لبه ها روی هم نیافتاده و ناهموار و ناراحت نباشد. گذاشتن کرسی در روز و ساعتی سعذ انجام میشد و بزرگ خانواده باید در آن شب با پاکتی شیرینی وارد خانه میشد.
آتش کرسی
در زیر این میز و تشکیلاتی که وصفش رفت، یک منقل قرار میگرفت که حرارت مطبوع زیر کرسی را تامین میکرد و آماده کردن آن هم روشی مخصوص به خود داشت. ابتدا ته و درزهای منقلی را با گچ خیس کرده کاملا میپوشاندند. سپس داخل آنرا خاکستر الک کرده میریختند و وسط خاکسترها را گود کرده، خاکه ذغال ریخته، آتش ذغال میگذاشتند و باد میزدند تا آتش ذغال به خاکه ذغالها برسد. سپس به آهستگی و ملایمت روی آنرا با کفگیر خاکستر داده، خاکسترهای دور منقل را به دور خاکه ها و آتش رو برگردانده، فشرده و صاف میکردند. سپس منقل را برای از بین رفتن بوی ذغال مدتی در فضای آزاد باقی گذاشته و سپس زیر کرسی میگذاشتند.
هر چند ساعت یکبار یک لایه از خاکستر روی آنرا پس زده، آتشش را تند میکردند. این روش آتش کردن مخصوص اولین منقلی بود که زیر کرسی قرار داده میشد، از اینجا به بعد، هربار منقل را "خاکه رو خاکه" میکردند. به این ترتیب که آتش باقیمانده ته منقل را با خاک انداز برداشته، خاکه تازه در منقل ریخته، آتش را مجددا رویش میریختند و خاکستر میدادند. یک مایه آتش دیگر، گلوله بود که از خاکه ذغال تهیه میشد. به این ترتیب که در تابستان، خاکه ذغالها را در طشت آبی میریختند، شنهای آن که ته نشین میشد، ذغالهای روی آب مانده را جمع میکردند و با دست به شکل گلوله هایی سفت و فشرده مانند کوفته برنجی درآورده و در آفتاب خشک میکردند.دو سه تا از این گلوله ها را در اولین آتش در ته منقل گذاشته، رویش را خاکه و آتش میدادند و باقی مراحل به شکل مذکور اجرا میشد.
چاله کرسی
چاله کرسی معمولا در میان خانواده های بی بضاعت که توانایی تهیه منقل نداشتند مرسوم بود که البته شرط آن هم داشتن اتاقی بود که "زیر پر" باشد و بتوان در آن چاله ای کند. این چاله را در محل مورد نظر میکندند دورش را گچ کشیده و صاف میکردند و آنتش را در آن درست کرده، کرسی را رویش بر میگرداندند. (در این روش لازم بود که میز کرسی بر روی پایه های کناری بالا زده شود و پس از آماده شدن آتش سر جای خود قرار گرفته و به اصطلاح برگردانده شود.) از آنجایی که این شیوه بیشتر به کار فقرا می آمد و این خانواده ها توانایی دو جا آتش روشن کردن نداشتند، از داخل به وسط سقف کرسی قلابی نصب میکردند که دیزی آبگوشت خود را که غذای هر روزه ایشان بود بر آن آویخته، همان زیر کرسی آنرا میپختند.
تهیه ذغال و خاکه ذغال
کوره های ذغال سازی در جنگلهای مازندران قرار داشت که شاخ و برگها و تنه درختان پوسیده جنگلی را در آنها سوزانده، خفه نموده و ذغال میکردند. ذغال فروشها این ذغالها را سرند کرده، قطعات درشت آنرا به نام ذغال، نیمه درشت را به نام "مویزه" و نرمترها را به نام خاکه میفروختند. معمولا دو نوع ذغال در ذغال فروشیها موجود بود، یکی همین ذغال جنگلی که نوع مرغوب، پر مغز و با دوام بود و قیمتی گرانتر داشت و نوعی که ذغال "باغی" نام داشت و از درختان باغهای اطراف شهر مانند درختان میوه، بید، تبریزی و زبان گنجشک تهیه میشد و پوک و بی دوام بود و ارزانتر عرضه میشد. ذغالفروشهای متقلب این ذغال را با نوع مرغوب مخلوط کرده و با قیمت گرانتر به خانه دارهای بی اطلاع میفروختند.
قیمت ذغال
قیمت هر خروار (300 کیلو) ذغال مخلوط با مویزه و خاکه در تابستان، یک تومان (10 ریال) تا 12 ریال و در زمستان از 15 تا 18 قران بود. ذغال باغی در تابستان از 6 تا 9 قران و در زمستان دو سه ریال گرانتر میشد.ذغال سرندی از خرواری 15 تا 18 قران، مویزه یک تومان و خاکه 6-5 قران بود. گلوله که گاهی توسط ذغال فروشها هم تهیه میشد هر صدتا 6-5 قران بود.
خانواده های آینده نگر، خاکه ذغال را در اواخر بهار و تابستان میخریدند که هم خشک و هم ارزان بود و گلوله های مورد نیاز خود را تهیه میکردند. افراد بی فکر و "کو تا زمستان" گوها، در اواخر پاییز و حتی زمستان به فکر افتاده، خاکه ذغالی نم کشیده و گران نصیبشان میشد.
دوران ما
در دوران کودکی و نوجوانی ما، در تهران برق به چیزی عادی تبدیل شده و روشنایی خانه را تامین میکرد. به همین دلیل کم کم پای اجاقها و منقلهای برقی که از جنس آجر نسوز بود و با چند المنت (مانند بخاری برقی) کار میکرد، به خانه ها باز شد و جای منقلهای ذغالی را گرفت. این منقلهای برقی که در ابتدا بدون حفاظ بودند، کم کم و شاید در اثر اتفاقات ناگوار متعدد، با شبکه ای توری که روی بخش التهابی آن را با فاصله ای مناسب میپوشاند، مجهز شدند. حسن بزرگ منقلهای برقی این بود که بر خلاف آتش ذغال، قربانی نداشت. چرا که دود آتش ذغال موجب خفگی چه بسیار کودکان و افرادی میشد که سر به زیر لحاف کرسی کرده یا آتش ذغال کرسی ایشان دود داشته و خانواده را از بین میبرد.
پس از منقلهای برقی، بخاری برقی و بخاری نفتی و گازی جزو لوازم اصلی خانه شد. این وسایل جای کمتری اشغال میکردند و با گرم کردن تمام فضای خانه، زندگی را برای اهل منزل بسیار آسانتنر کیدند و به این ترتیب کرسی با تمام لذتی که داشت، کم کم برچیده شد. لحافهای بزرگ آن به لحافهایی کوچکتر تقسیم شد و چهارپایه یا میز کرسی هم یا به استفاده دیگری رسید یا فروخته شد و خلاصه آثار وجود کرسی از خانه ها رخت بربست. امروز برای ما اهالی شهر، کرسی تنها به خاطره ای شیرین تبدیل شده است و حتی بسیاری از ما همه ساله نقشه میکشیم که یک کرسی برپا کنیم و بالاخره هم نمیشود.
شاید این مطلب، باعث شود که در این زمستان، به یاد روزهای خوش گذشته، یک کرسی کوچک برپا کرده و کودکان را متعجب و بزرگسالان را شاد کنیم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پی سی سیتی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 222]