تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836246330
آتش افروزي در نوروز
واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: يکي از زيباترين رسم هاي کهن زرتشتي افروختن آتش پيش از دميدن آفتاب در روز اورمزد از ماه فروردين است. در آن روزگاران که چراغ برق و نورهاي مصنوعي نبود، تقابل بيشتري ميان تاريکي شب و نور آتش پديد مي آمد: در قلب شب تاريک، ببر فراز بام گلي خانه ها، آتش يکي يکي روشن مي شد و گله گله، فروغ سرخ آن فروزان مي ماند. اين آتش ها گاهي آرامتر و گاهي سرکش تر شعله مي کشيدند، تا طلوع بامداد افروخته مي ماندند و درست قبل از سر زدن سپيده صبح و روشن شدن آسمان ، شعله ها سرکش تر وبلندتر مي شد. اين آتش را بر بلندترين بام هر خانه مي افروختند و زمزمه و نيايش شعله آتش فروزان را همراهي مي کرد. تقابل آسمان سياه و غرقه در ستاره هاي دور دست با نور درخشان آتش هاي بلند صحنه زيبايي مي آفريد با معني و رازهاي زنده و پويا سرانجام آواز خروسان زمزمه را و آيين آتش افروزي را به کمال مي رساند تا آفتاب سرزند.
همچنان که در تصوير رويايي و چشم نواز اجزاي متعدد و متنوع وجود دارد، آيين زيبا و کهنسال هم سرشار از اجزاي سازنده و ترکيب پيچيده اي از مفاهيم و معاني و رفتارهاي جمعي پيوسته به يکديگر است که درهم تنيده و به هم بافته شده اند و هر يک نقش و ارزش و کنش اجتماعي و فردي دارند، همراه با گزارش هاي مقدس وباورهايي مبتني بر تاريخ جامعه و نيز تاريخ تطور و تکامل آدمي : هر يک از اين طرح هاي رفتاري در طي تاريخ تکوين يافته اند وباز خود با شرايط طبيعي زيستن بشر در جهان و در گروه هماهنگ اند. در همين آتش افروزي در بامداد اورمزد روز و فروردين ماه، تقسيم کار بر حسب جنس و سن، منزلت افراد خانواده اساطير يا گزارش هاي مقدس و البته تاريخ جامعه و تکوين و ديگر گوني مفاهيم جمعي در آن نقشمند است. حتي رقابت ها و حسادت هاي کودکانه يا شادي هاي کوچک، خروس هاي خانه ها و نوع آواز آنها و نيز خاربني که در حاشيه کوير، مي رويد و در آتش سوزانده مي شود ، هر يک نقش و سهم و کنش ويژه و صريح دارند. پدربزرگ آتش را روشن مي کرد و روشن نگاه مي داشت و نيايش مي خواند. هيزم و توده هاي خار و خاشاک را بچه ها کنار بيل بزرگش مي نهادند و او هيمه را بايد چنان مي سوزانيد که دميدن سپيده بتواند آتش را روشن نگاه دارد. اين هيزم ها همه با زحمت و تلاش به دست آمده بود. پسر بچه هاي همسايه مي دانستند که اين توده خار که حالا بر آتش گذاشته شده است، کدام حلقه يا به اصطلاح سيبک ( گويش بهدينان : ava) است و کي و کجا دوست و رقيب بازي و کار مزرعه آن را کنده و در آفتاب خشکانده و انبار کرده است تا امروز به کار آيد. مادر بزرگ ، فارغ از رقابت بچگانه آنها، آب تازه و کوزه هايي را که بر آن سبزه رويانده بود ( گويش بهدينان : sesa) بر لب بام خانه مي نهاد، همراه با ميوه هاي بريده و جام آب و شير و مي و سير و سداب و گل در گلدان. اينها به نيت آن بود که بويشان متصاعد شود و به در گذشتگان خاندان و فروهاي آنها برسد و آن رفتگان به سراي باقي را از خوردني هاي مرسوم و سنتي سهمي باشد.
مادربزرگ وقتي که در کنج آشپزخانه دود زده قديمي، سنگ هاي کوچکي را که در آتش داغ کرده بود، در ظرف شير مي انداخت تا بوي شير بلند شود، نام بچه هايش را که در شير خوارگي از دستش رفته بودند، بر زبان مي آورد. آن وقت بود که بخار و بوي شير را با دريغ و اشک مي آميخت. او نام هر يک را بر زبان مي راند و آنها را فرا مي خواند تا کوچولوهاي بي گناهش از اين بوي شير بهره ببرند و همراه با اين فراخواني، آرام و بي صدا نهاني مي گريست. اما مواظب زنده ها هم بود: حالا ديگر، با سرزدن آفتاب، پدربزرگ به جاي فروردين يشت، يا به اصطلاح فره وشي، مهر نيايش مي خواند، مادر بزرگ هم براي بچه هاي زنده و منظر خانه تخمه بو مي داد و يواشکي در بيخ مشت فضول ترين و شيطان ترين آنها، که بيش از همه براي گرفتن تخمه خارج از نوبت پيله کرده بود، چند دانه تخمه داغ مي ريخت: عيد نوروز شروع شده بود.
در پشت اين شور و شر و فعاليت جمعي و رفتارهاي آييني، گزارش هاي مقدسي در کار است که چندي و چوني آنها را
توضيح
مي دهد و توجيه مي کند: همچنانکه بهره شير خوارگاني که از دنيا رفته اند، تصور مي شود که فقط بوي شيري است که سنگ داغ در آن انداخته باشند، کل آتش افروزي پيش از بامداد روز اورمزد، ماه فروردين هم بر مبناي باور و اسطوره اي معين انجام مي شود. اين گونه عقايد بنابر تاثير باورهاي ديگر و بافتي که در آن جاي مي گيرند. دستخوش ديگر گوني و تغيير مي گردند و شکل و قالب نهايي خود را مي يابند. مثلا" متن هاي تاريخي اغلب مي گويند که علت آتش افروزي بر بلندي ها، در اين جشن ها خبر دادن و اعلام کردن امري و به ويژه زمان معيني است. اما درآن روزگاران، بيشتر مي گفتند که روشن کردن اين آتش به افتخار يا به ياد هدايت يا براي درود فرستادن بر نهصد و نود و نه هزار روان در گذشتگاني است که در گريز خود را به آب و آتش زده اند و از ميان آنها فقط يکي بازمانده است. احتمال دارد که اين توجيه از هندوستان در سده اخير به ايران آمده باشد يا شکل ديگر گون شده از عقايدي ديگر و کهنه تر را در آن بتوان ديد. اين آتش افروزي بر بام خانه در واقع آخرين رسم از شعاير گاهنبار پنجه يا ده روز پايان سال است. اين ده روز را ده روز ( فرورديان ) يا ( فرورديگان ) مي گويند که مرکب است از پنجه کوچک، يعني پنج روز اول از اشتاد روز تا اناران يا انغران ازماه اسفند به حساب زرتشتي برابر با بيست و پنجم اسفند ماه بنابر تقويم رسمي کشور) و پنجه بزرگ ( پنجه مسترقه يا دزديه، پنج روز آخر سال) که پنج روز دوم از فرورديان است. رابطه ده روز فرورديان با نوروز در متن پهلوي کهنسالي موسوم به نيرنگستان هم ذکر شده است و مي دانيم که اين کتاب از قديمي تري متون پهلوي است که از روزگار ساسانيان بر جاي مانده است و با شاهد آوردن از اوستا، به توصيف و
توضيح
آيين هاي ديني در آن دروان مي پردازد.
چنان که سروران ارجمند ملاحظه مي فرمايند، براي گفتگو درباره آداب و رسوم ناگزير بايد به توصيف و شرح مفاهيم و معاني بسياري هم دست زد که با آن آيين ها در ارتباط و پيوند هستند. در اينجا، ناچار بايد از مفاهيمي سخن گفت مانند گاهنبار باورهاي مربوط به بقاي روح در گذشتگان معاني واژه هايي مثل فروهر يا فروشي، و نيز چگونگي وسهم يافتن رفتگان از نيايش ها و فديه هاي آييني و در نهايت تاثير کردار آدمي در رستگاري هستي و جهان و نيز در رستگاري روان خودش پس از حيات، در واقع همين مفهوم اخير است که به مثابه ابزاري کردار و عمل اعضاي جامعه را تحت کنترل در مي آورد و ضابطه هايي براي چگونگي رفتار اعضاي جامعه به اتکاي آن پديد مي آيد . با توجه به چنين نکاتي است که در گفتگو از اين آيينها ومراسم ناگزير شناخت کل ساختار ديني و باورهاي باز گردنده به آنها مطرح مي شودو با مجموعه و کليتي از مفاهيم و طرح هاي رفتار سر و کار پيدا مي کنيم که با يکديگر پيوسته اند و به صورت مرتبط با هم کار دارند ودر فعل و انفعال پديدار مي شوند. هر يک از اين آيينها و مراسم در چار چوب چنين مجموعه اي است که معناي صريح و دقيقي مي يابند. مثلا" اين باور وجود داشته است که در فرورديان، يعني ده روز پايان سال، از روز اشتاد از ماه اسفند تا وهيشتوايشت گاه، روان هاي بهشتي و نيز دوزخيان به گيتي مي آيند. بهشتيان شادان و دوزخيان خرم، ولي ترسان از بيم بازگشت، در خانه هاي خود و نزد بازماندگان خود مانند. از اين رو، براي شادي روان آنان بايد خانه و مان و ميهن يعني مسکن خانواده پاکيزه باشد و در آن نيايش و آيين هاي ويژه برگزار شود. سپس در بامداد روز اورمزد، ماه فروردين يعني آغاز سال نو، روان ها به جايگاه خويش باز مي گردند. به مناسب اين ترک مجدد و و داع ساليانه روان ها با گيتي است که بايد آييني خاص برپا کرد. يک متن متاخير پهلوي مي آورد که نيايش براي ايزدونند يعني احتمالا" ستاره نسر واقع، در اين روز فريضه است وپختن ناني به نام ( ونند بريد ) مبناي اين پنداشته و آيين را بايد در اعتقاد کهني جستجو کرد که ستاره ونند را و ارتباط او با ستارگاني ديگر ( تيشتر يعني شعراي يماني، سد ويس يعني سهيل يا احتمالا" الدبران، هفتو رنگ يعني دب اکبر )
هست و هم نقش آنها در آوردن به اين جهان مجموعه پيچيده و سنگيني را مي سازد که فهم و شرح آنها همه مشکل است در برابر، رسم ( افروختن آتش) را مي بينيم که عملي است روشن و معلوم و ساده، درست به همين سبب است که روشن کردن آتش با شکل هاي مختلف و در زمان ها و مکان هاي متفاوتي مشاهده مي شود و دلايل و گزارش هاي گوناگون براي آن پديد مي آيد، حال آن که مفاهيم و پنداشته هاي مربوط به ايزدونند احتمال بسيار کمتري براي باقي ماندن دارد. مي توان مجموعه باورهاي مشابه با آن را آداب و رسومي ( کدر) ونا روشن ناميد و رسم آتش افروزي را آييني ( شفاف ) خواند که با سادگي و صراحت خويش داراي امکان بقاي بسيار و گسترش فراوان است.
چنين است که آتش افروزي نوروزي بر بام در نزد زرتشتيان ايراني در يزد هم حتي گونه هاي متفاوت و رواج بسيار دارد. مثلا" در تفت و توابع آن، که در کنار آنها کوه هست، مي بينيم که هم بر بام خانه ها وهم بر روي کوه ده مرسوم به ( حسيني) در بامداد اورمزد و فروردين ماه آتش روشن مي کنند اين آتش افروختن نشانه و خبر براي آغاز سال نوست و با ساز و آواز همراه و توام است و با اين مراسم است که شروع جشن را به همه خبر مي دهند. به همين روال، آتش افروزي نوروزي در گونه هاي متفاوت و مختلف در نزد مردماني ديگر هم پديدار مي شود که باورهاي متفاوت دارند. از جمله آيين افروختن آتش در نوروز را در کردستان باز مي يابيم که داراي رونق بسيار است. نمونه دوردستي از آتش افروزي نوروزي را در نزد مردم روستاهاي جنوب کشور روماني گزارش کرده اند . اين خبر در کتاب موسوم به يافته هاي ايرانشناسي در روماني از دکتر ( ويورل با جاکو) ضبط است و دوست عزيز آقاي دکتر محمد علي صوتي آن را در اختيار بنده نهادند.
اين گونه آتش افروزي چه در کردستان و چه در روماني اولا" با نوروز و جشن ايراني آغاز سال پيوسته و مربوط است، زيرا که درست در همان تاريخ برپا مي شود. ثانيا" از آن آتش افروزي که زرتشتيان آن را معمول مي دارند، جداشده و استقلال تام يافته است. اين ايين هاي آتش افروزي هر يک در متن باورهايي ديگر قرار گرفته اند و هر يک خود توجيه و گزارش و شکل خاصي پيدا کرده اند. به همين روال است آتش افروزي چهارشنبه سوري که از نظر گاهشماري جاي افروختن آداب و رسوم و باورهاي پيرامون خود با آتش افروزي بر بام خانه ها يا کوه بلند در بامداد نخستين روز از ماه فروردين اختلاف دارد، هفته و نام روزهاي آن اصلا" زرتشتي نيست پريدن از روي آتش با ارجمندي و حرمت آن در آيين زرتشتي نمي خواند و نوعي توهين به آتش است، پنج گاه شبانه روز در باورهاي زرتشتي از بامداد آغاز مي شود و نه از سر شب وپس از غروب آفتاب
در اورامان کردستان اين رسم نشان شاخص و بارز از آداب نوروزي و جشن آن است: زمان آن پس از غروب آفتاب آخرين روز سال است ( قول شفاهي دوست گرامي، آقاي فرهاد و رهرام ) از اين لحاظ شکلي به خود گرفته است که آن را بايد حد فاصل ميان آتش شب چهارشنبه سوري در کوچه ها يا حياط و آتش افروزي بامداد روز اورمزد ماه فروردين بر بام خانه دانست.
آتش را در روماني تا سي چهل سال پيش رسم بود که در روزي از سال که مصادف با روز آغاز سال نو شمسي مي شود، در حياط خانه ها يا در برابر خانه ها يا در باغها بيفروزند. دور و بر اين رسم را باورهاي مسيحي و داستان هايي درباره قديسان مسيحي فرا گرفته بوده است.زمان آن نهم مارس، مطابق تقويم قديمي تر در آن ديار بود. اين تقويم در سال1924 اصلاح شد واينک درست برابر است با بيست و يکم مارس، پختن خوراک مخصوصي در اين روز براي درگذشتگان وبدن آن به گورستان دهکده و شعايري ديگر از آن گزارش شده است که همه پيوند اين آتش افروزي را با آداي کهن نوروز ايراني تصريح مي کند.
آيا اين رسم با سپاه داريوش بزرگ يا حاکمان ايراني آن روزگار به کناره هاي دانوب رسيده است يا آنکه يادگار ارتباط فرهنگي دو ملت در دوران هاي بعدي است ؟ احتمالا" در پاسخ به اين پرسش جز حدس و گمان راهي نداريم. همچنانکه در اورامان نيز روند بازماندن اين رسم آتش افروزي مبهم مي ماند. جز اين که نظر آقاي و رهرام را باز گوييم که مردم سني مذهب در آن ناحيه خاص از کردستان از پيوندي که تشيع با نوروز دارد، بر کنار مانده اندآداب دروان کهنتر را در قالبي منفرد و به صورت تنها حفظ کرده اند چنانکه از آداب و مراسم جشن نوروز، در آن منطقه خاص فقط همين افروختن آتش متداول است. آنچه در اين ميان شايان توجه و ذکر است رسم ( شفاف ) آتش افروزي در نوروز است که توانش تنوع پذيرفتن و در آمدن به اشکال گوناگون دارد و اين خود نمونه اي است از آيين هاي نوروزي: اين آداب و روسوم پاره پاره ونيز در مجموعه هاي بزرگتر در هر جاي ومکان و در نزد اقوام گوناگون هر بار با ساختني موزون ( شفاف ) پديد مي آيند و با سازگاري يافتن با ديگر باورها و رسم هاي هر گوشه از جهان شکلي متمايز به خود مي گيرندو دوام مي آورند.
بي گمان اين ( شفافيت ) آيين هاي نوروزي ابزار مهمي است که گسترش و بقاي مراسم اين جشن ملي را تضمين مي کند و آن را فراتر از رنگ هاي محلي و بومي در هر خطه مي برد. اين نياز جهاني و بشري به ضرب آهنگ و نواختي که زمان را از صورت خطي و تک بعدي بيرون مي آورد و آن را به شکل حلقه اي از تداوم نقش مي زند که همواره نو مي شود و پس از پايان يافتن، از سر نو به آغاز مي پيوندد، در نوروز تجلي نابي به خود گرفته است و پاره اي از زمان را چنان قداست بخشيده است که همگاني و فراگير و مقدس هست، اما کوتاه بيني و تعصب را به آن راهي نيست اين دست تاريخ و گرايش تفکر و انديشه ايراني است که آداب نوروزي را چنان با ظرافت ورنگين طرح زده ( شفاف) گردانيده است هم هماهنگ با خصايصي طبيعي و ذاتي در وجود بشر و هم همساز و همنوا با طبيعت و نو شدن حيات گياهي در آن اين باز اشتراک سرشتي و همگاني مردم است که طبعا" هماهنگي با طبيعت از مي پسندد. پس دلخواه همه آدميان است که در بهار، چونان که طبيعت به همه هديه هايي از برگ سبز و شکوفه و گل ميدهد، ما هم از آن تقليد کنيم وهديه بدهيم وهديه بگيريم همان طور که برگ و بار درختان نو مي شود، ما هم جامه نو بپوشيم ومانند طبيعت کهنه ها را دور بريزيم و نو را به بازار آوريم
مثالي از اين امکان انطباق و تنوع يافتن آداب و رسوم نوروزي را در رسم تهيه سمنو مي شود ديد . من نمي دانم اين واژه وآداب پختن سمنو از کجا آمده است. امروزه پختن سمنو رسمي است زيبا نيمه مقدس و با اجزايي دلپذير و طعم خاص نوروزي، دوست گرانمايه جناب آقاي دکتر محمود بروجردي اين اطلاع را سوغات آوردند که سمنو در فنلاند و نواحي مجاور آن هم رواج دارد. آنچه دراينجا مايلم به عرض برسانم، شباهت سمنو است با حلواي موسوم به سن حلواي سن از پختني هاي خاص و آييني زرتشتي است که به ويژه مراسم در گذشتگان اختصاص دارد.ماده اصلي آن آرد گندمي است که جوانه زده و خشکانده شده باشد. توجه مي فرماييد که روياندن جوانه گندم و سپس تهيه خوراکي مخصوص از آن در سمنو هم هست و شباهت نام سمنو و حلواي سن با اين نکته همراه است. احتمال دارد عمل رويانيدن جوانه و سپس خشکاندن آن با اين نام ومعناي مشترک واژه هاي سن و سمنو از نظرگاه زباي مربوط شود. واقعيت هر چه باشد رابطه انتزاعي معيني در بنياد ماده اصلي اين خوردني آييني و طرز تهيه آن مندرج است وآن پيوند دو تصور متضاد زادن و بردن است :جوانه را مي رويانند و پيش از آنکه به گياه بدل شود آن رااز رستن باز مي دارند و در واقع جوانه مي کشند و آن را قرباني مي کنند. اين همان رفتاري است که با سبزه هاي رويانده در سفر و خوان نوروزي هم انجام مي دهيم :دانه ها را در جايي نامناسب مي کاريم و در روز سيزدهم سال، آن به دور مي اندازيم. در همه ايت موارد ، معناي نمادين شهادت است که بيان در مي ايد.
شهادت در حقيقت بنياد تاريخي و جوهر اصلي نوروز و جشن نوروز جشن ستايش و تجليل شهادت است :آمدن آدمي با گزينش وانتخاب آگاهانه رنج و درد و تحمل مرگ بر روز زمين به منظور رسيدن به هدفي بر تر از زندگاني و مرگ يعني رستگاري نهايي هستي اين گزيداري و انتخاب است که نقش متعالي آدمي را در باورهاي کهن ايراني تصوير مي کند و بر اين گزارش مقدس استوار است که داداراورمزد، آفريننده و خداي جهان جدال نيکي و بدي را در ازل به فروهر مردم نشان داد و نيز رنج زادن ومردن وسودمندي حيات را آدمي را مدد گرفتن از علم مطلق خداوندي و با آگاهي کامل دانسته و آگاهانه سود و خيز زادن و زيستن و جنگيدن با شواهد يمني را برگزيد و برگريد رنج تولد و مرگ در نهايت آن است ارج و قدري از نوع و رنگ شهادت مي بخشد. از گذار اين مفهوم ديرينه سال است که سمنو با نوروز و گاهنبار پنجه يعني جشن آفرينش انسان در اتصال با نوروز پيوند مي يابد و حلواي سن با مراسم در گذشتگان اين مفاهيم وآيين ها با آنکه از شفافيت صريحي چون رسم افروختن آتش برخوردار نيستند همه در ترکيبي موزون و دقيق و رمزين با ظرافت انديشه عظمت آدمي را با زايش جوانه و گياه پيوند مي دهند و با آمدن بهار، پيروزي آدمي را مرگ و جواني را بر پيري شادمانه جشن مي گيرند.
مرگ نبات و زادن رستاخيزي آن رمز جشن بهار و عيد نوروز است اين پنداشته که از دير باز در اين خطه در زندگان مردم و فرهنگي منطقه حضور داشته است در هزاره اول پيش از ميلاد با باورهاي نياکان مهاجر آريايي ما در هم آميخته و نوروز رابه شکل امروزين آن بنياد نهاده است. به بيان ديگر، مراسمي که از هزاره هاي پيشين، اقوام هند و اروپايي در بزرگداشت در گذشتگان خاندان ها بر پا مي داشتند با آداب نوروزي در هم آميخت و طرح هاي ظريف و سنجيده و سخت به فرج آيين هاي آن را پديد آورد. اين آيين ها از يک سوي رنگ بومي و محلي دارد و از سوي ديگر وجهي حکومتي و رسمي و ملي. اخبار درباره وجه حکومتي و کشوري برگزاري نوروز را نوشته هاي تاريخي ضبط کرده اند و احتمالا" بازمانده هاي تطور يافته بيت هاي نوروزي در نزد توده هاي مردم و در هر محل و منطقه به صورت زنده دوام يافته است. اين تفکيک را به خوبي در جامعه زرتشتيان ايران مي توان ديد. تا چندي پيش بر اثر محاسبه نکردن کبيسه سال، گاهنبار پنجه به ميان يا اواخر تابستان افتاده بود و آن را به مدت ده روز در آن زمان برگزار مي کردند. پس از آن، روز اورمزد ازماه فروردين مطابق با همان تقويم فرا مي رسيد که آن را اورمزد روز مردگان مي خواندند و مراسم آن به روشني از جشن نوروز متمايز بود و نوروز يا سال نو ( گويش بهدينان ) را در آغاز سال شمسي و رسمي کشوري جشن مي گرفتند و روزهاي آن، وقت شادي و تفريح جوانان و کودکان و بازي و سرگرمي و چيدن سفره و خواندن نوروزي بود. حال آنکه اورمزد روز مردگان که آتش افروزي بامدادي به آن اختصاص داشت، رسما" بيشتر عيد مردگان بود و بچه ها فقط يک روز در آن آزادي وبازي و تفريح داشتند واز رخت نو خبري نبود و تلاش و کوششي که بيست سي سال پيش براي بازگرداندن گاهنبار پنجه ونوروز آن به جاي اصلي خود آنجام گرفت. عملا" مورد استقبلال مردم واقع نشد و با گذشت زمان نيز اين وحدت را نپذيرفتند و آن را في الواقع باور نکردند و اکنون پنجه را در تابستان هم برگزار مي کنند.
دست سبزي که در خلق شيوه ها و مراسمي با وجه ملي و عام و جهاني در کار بوده است، به نظر مي رسد که با روش کشور داري و جهان بيني نخستين شهر ياران هخامنشي انطباق و هماهنگي دارد. در نوروز بين النهريني پيشينه اين اتحاد را در برگزاري مراسم آن در اکتيو مي توان باز ياف و منطقا" بايد بر بنياد آن خصيصه کهن جشن سال نو ايراني با رنگ ملي و به صورت ابزاري براي پيوند و وحدت اقوام و گروه هاي مختلف ساکنان اين کشور شکل گرفته باشد. اينها از گذار مفاهيم و رسم هاي ( شفاف ) به عمل پرداخته اند و توفيق تام يافته اند :
در اين جشن بهاري آيين ها و رسم هاي بسياري هست که با هدف آشتي ميان افراد و نيز همراهي و همپايي فرهنگ هاي اقوام گوناگون با باورها و عقايد مختلف سازگاري تام دارد و آمادگي آن براي جهاني بودن و عالمگير گشتن به چشم مي خورد. در بنياد اجزاي سازنده مراسم عيد نوروز ايراني، تساهل و آشتي و صفايي همگاني هست که در هر زمان که ملت ايران از آن برخوردار شد و بر آن تکيه زد، رونق و ترقي و تعالي فرهنگي و اقتدار ملي و توانگري اقتصادي را به ارمغان دريافت داشت.
گواهي ديگر براي پيشتازي و تلاش فرهنگي ايراني در آشتي و تفاهيم بين المللي و اقدام براي در نور ديدن مرز و حد کشورها و حکومت ها را در اتحادي ميتوان ديد که طليعه اي خجسته براي ديدارهاي جهاني نيرومندان و ورزشکاران در ميدان هاي مسابقات است. اسن اتحاد فرخنده در سنت عياري کهنسال ايراني نمودار مي گردد. در نزد اين جوانمردان و دلاوران دادخواه و ستيزنده با بيداد و ستم رسم بر اين بوده است که قرار گرفتن در حيطه دولت و تابعيت از حکومتي خاص و تعلق داشتن به نژاد و قومي مخصوص اصلا"مطرح نباشد. در داستان ديرينه سال سمک عيار در فراسوي مرزها و حدود ممالک و اقوام جوانمرداني پهلوي را از سرزمين هاي بيگانه مي بينيم که مثلا" شادي خوردگان، يعني ارادتمندان سمک اند، بي آنکه هرگز او را ديده باشند يا تابع شاهي باشند که سمک فرمانبر اواست. اين اتحاد فقط به پاس نام و آوازه بلند عيار عدالت خواه و عشق يکتاي عياران به مظاهر نيک حيات و اخلاق متعالي جهاني پديد آمده بوده است و اين همان است که هنوز ما هم به آن عشق مي ورزيم. اخلاق والايي که ورزشکاران امروزه درميدان هاي بين المللي در تفکر بنيادين و اساسي خود دارند در کتابي چون سمک عيار با شرح بسيار آمده است و به صورت بيانيه پر شکوهي براي نيرومندان و پهلوانان و توانمندان جهان است.
خردمنداني که درباره سرنوشت بشر با دلسوزي و احساس مسءوليت انديشيده اند جز اين اتحاد ويگانگي شريف و والا راهي براي زندگان خوش همگان بر روي زمين نمي يابند در آداب نوروزي ايراني اين هدف مندرج است و بياني زيبا و نمادين دارد. در اين يگانگي که هماوازي با طبيعت بنيان غني و جاندار آن است دور انداختن کهنه هاي بي حاصل زدودن خستگي و افسردگي هديه دادن برگ هاي سبز و ساختن خانه شادي بر فراز گذشته هر چه که هست شيوه ها وپندهاي کهني است که همواره نوترين ها نيز هست وخواهد ماند. نيز آن گاه که آتش افروزي نوروزي و اعلام رسيدن بهار نو را به جهان باز مي نگريم علم و درفشي از فروغ روشن بر افراشته ايم که در نهايت مرز زمان را هم در مي نوردد و ميان خانگيان اين خاکدان از گذشتگان و رفتگان با هستان وزندگان يگانگي و وحدتي بر پا مي کند با آشتي و اميد براي آينده و آيندگان .
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[مشاهده در: www.freedownload.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 126]
-
گوناگون
پربازدیدترینها