تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 30 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هیچ تهیدستی سخت تر از نادانی و هیچ مالی سودمندتر از عقل نیست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1831277508




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله روزنامه‌هاي امروز «بازگشت به جهان دو قطبي»


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: گزيده سرمقاله روزنامه‌هاي امروز «بازگشت به جهان دو قطبي»
جام جم آنلاين: روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشو و جهان پر داخته‌اند از جمله ،«بازگشت به جهان دو قطبي»،«نسل فرمانروا»،«مصلح جهاني»،«آسيب هاي روابط راس - بدنه در جريان اصولگرايي»و...كه گزيده برخي از آنها در زير مي‌آيد.


جمهوري اسلامي

«بازگشت به جهان دو قطبي» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛جنگ يك هفته اي روسيه و گرجستان بر سر اوستياي جنوبي را از زاويه اي ديگر غير از آنچه تاكنون گفته شده است نيز مي توان نگاه كرد. در اين نگاه فقط « معادلات قدرت » محور قرار مي گيرد و ماجرا برمدار اين سئوال اساسي ميچرخد كه جهان امروز بايد تك قطبي اداره شود يا دو قطبي.

از زماني كه واشنگتن توانست در ادامه جنگ سرد و تدارك « گلاسنوست » كه اصلاحات در درون اردوگاه كمونيسم اما با درون مايه آمريكائي بود مسكو را به انزوا بكشاند مردان دست اندركار در لايه هاي امنيتي و اطلاعاتي دولت فرو پاشيده « شوروي » و باز توليد شده « روسيه » عزم خود را براي گرفتن انتقام از اداره كنندگان كاخ سفيد و تنظيم كنندگان سياست هاي پشت پرده آن جزم كردند. اينبار « سي . آي . اي » هدف بود نه با موشك هاي قاره پيما بلكه با نرم افزارهائي كه « كا. گ . ب » از دوران شوروي در اختيار داشته و هم اكنون نيز دارد.
1 ـ پوتين از همان لايه « امنيتي ـ اطلاعاتي » به كرملين راه مي يابد و با نگاه آرام اما حساب شده خود كاخ سفيد را نشانه مي رود .
2 ـ مدودف كه او هم دستيار پوتين و متعلق به همان لايه « امنيتي ـ اطلاعاتي » است و با پوتين به كرملين راه يافته بود صندلي پوتين را در اختيار مي گيرد تا كرملين همچنان در اختيار هردوي آنها باشد و البته ساير افرادي كه از همان لايه آنها را در كرملين همراهي مي كنند.
3 ـ دولتمردان روسيه با تحملي كم سابقه انقلاب هاي مخملي در جمهوري هاي اطراف خود را كه دست اندازي آشكار آمريكا به قلمرو نفوذ آنها بود و نام جعلي « انقلاب » براي فريب دادن افكار عمومي بر آن گذاشته شده بود نظاره نمودند و البته پستوهاي كرملين را فعال تر كردند.
4 ـ ضربه هاي شديد اقتصادي ناشي از فروپاشي شوروي را پوتين توانست در دوران رياست جمهوري خود جبران كند و همزمان بنيه نظامي شوروي را نيز تقويت كرد.
5 ـ از اينها مهمتر روحيه درهم شكسته روسها بود كه دولت پوتين توانست آنرا ترميم كند و عليرغم پيوستن اروپاي شرقي به بلوك غرب و ناتو و عليرغم نفوذ آمريكا در بسياري از جمهوري هاي جوان روسيه موفق شد جايگاه خود را به عنوان عضو دائم شوراي امنيت سازمان ملل به عنوان ابرقدرت نظامي و به عنوان قدرت صنعتي حفظ كند و در معادلات قدرت بين المللي تاثيرگذار باشد.

6 ـ آمريكا با غفلت از اين واقعيت ها و ناديده گرفتن ضعف هاي خود و سرمست از باده باصطلاح انقلاب هاي مخملي به گرجستان براي يكسره كردن كار اوستياي جنوبي و چشم زهر گرفتن از روسيه چراغ سبز داد. اين چراغ برخلاف انتظار واشنگتن و به دليل محاسبات غلط ساكنان كاخ سفيد چراغ زرد از آب درآمد و يكباره به چراغ قرمز تبديل شد. اينكه آيا عوامل نفوذي « ك . گ . ب » در گرجستان هم در تصميم سازي براي حمله به اوستيا دخيل بودند يا نه هنوز مشخص نيست اما بهرحال روسيه با اين چراغ قرمز به آمريكا چند پيام مهم داده است .

اول آنكه روسيه از حالت رخوت خارج شده و آمريكا بايد روي مسكو به عنوان يك ابرقدرت حساب كند.
دوم آنكه دولتمردان كرملين نسبت به سرزميهاي پيراموني خود حساس هستند و آمريكا بايد اين واقعيت را درك كند.
سوم آنكه « ناتو » بايد براي روسيه حريم نگهدارد و به اين نكته توجه داشته باشد كه درصورت بي توجهي به اين واقعيت مسكو واكنش نشان خواهد داد.
چهارم آنكه روسيه طرح سپر موشكي آمريكا در لهستان و هر نقطه ديگر از خاك اروپا را اقدامي عليه خود تلقي مي كند و همچون واقعه اوستياي جنوبي با آن برخورد خواهد كرد.
پنجم و مهمتر از همه آنكه روسيه به عنوان قطب ديگر قدرت به صحنه آمده و آمريكا بايد اين نكته را درك نمايد كه عمر « جهان تك قطبي » به سر آمده و بار ديگر بعد از 17 سال جهان به حالت قبل از فروپاشي شوروي برگشته و دو قطبي شده است .
اينها پيام هائي هستند كه دولتمردان مسكو مايل هستند ساكنان كاخ سفيد آنها را دريافت نمايند اما به نظر مي رسد هم روس ها و هم آمريكائي ها بايد به واقعيت بالاتري فكر كنند كه بيداري ملت ها و پايان دوران ابرقدرت هاست . شكست هاي پياپي آمريكا در عراق و افغانستان و فلسطين عجز 30 ساله آمريكا از روياروئي با ملت ايران كه با انقلاب اسلامي توانست شاخ ابرقدرتي شيطان بزرگ را بشكند ناكام ماندن طرح خاورميانه بزرگ كه آمريكا براي آن سرمايه گذاري زيادي كرده بود باطل شدن افسانه شكست ناپذيري ارتش رژيم صهيونيستي در جنگ 33 روزه لبنان رسوائي بزرگي كه آمريكا و اقمارش در ماجراي دخالت در لبنان و فلسطين اشغالي تحمل كردند و بي عملي آمريكا در جنگ 7 روزه اوستياي جنوبي همگي به پايان رسيدن دوران ابرقدرتي آمريكا را به اثبات مي رسانند . روسيه نيز بعد از فروپاشي شوروي حداكثر يك روسيه در حدي كه فقط بتواند در جاي كوچكي همچون اوستيا و در برابر دولت ضعيفي همچون دولت دست نشانده تفليس و كشور كوچك 5 ميليوني گرجستان چنگ و دندان نشان بدهد باقي خواهد ماند نه بيش از آن .

اينها و بسياري دلايل ديگر نشان ميدهند نه تنها ديگر جهان به سوي دو قطبي شدن به پيش نخواهد رفت بلكه دوران بازي هاي تك قطبي آمريكا نيز به سر آمده و تحولات جهاني معادلات جديدي از قدرت را رقم خواهد زد كه ملت ها محور اصلي آن هستند

جام جم

«نسل فرمانروا»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي جام جم به قلم علي دارابي‌ است كه در آن آمده است؛بهمن امسال سي‌امين سالگرد انقلاب اسلامي است و سه دهه از حيات طيبه انقلابي كه بر محوريت اسلام، مردم و رهبري حضرت امام خميني (ره)‌ بود، مي‌گذرد. آسيب‌شناسي آفات انقلاب، تدوين دستاوردهاي انقلاب و بالاخره ترسيم افق و چشم‌انداز آينده، از ضروري‌ترين اقدامات نخبگان حوزه و دانشگاه، مسوولان ذيربط، محققان و پژوهشگران است تا كارآمدي بيشتر نظام و پيشرفت ايران اسلامي، عالمانه و واقعگرايانه تحقق يابد.

از جمله مسائل مهم و تاثيرگذار كه بايد در پايان سه دهه انقلاب اسلامي مورد باز‌تعريف و نقد و ارزيابي قرار گيرد، دغدغه‌هاي نسل انقلاب است. روانشناسان از اين نسل كه ميانسال و در سنين 40 تا 60 سال هستند، به عنوان نسل فرمانروا يا طبقه حاكم ياد مي‌كنند. در كنترل داشتن جامعه و نهادهاي اجتماعي، هنجارسازي، تصميم‌گير بودن، ديوانسالار، مشاركت‌جويي و ميل به پيشرفت، ارائه معناي تازه‌اي براي زندگي، بازنگري در نگرش‌ها و اهداف، باز تعريف هويت خود و علاقه‌مند به بازنگري گذشته از جمله مختصات اين نسل است. افزون بر اين، نسل فرمانروا علاقه‌مند به مشاركت در زندگي نسل‌هاي آينده هستند و بسيار مايلند روش‌هاي انجام كار، سنن، عقايد و نوآوري‌ها را به نسل بعدي منتقل كنند.

با اين ملاحظات بايد گفت كه پيش‌زمينه‌هاي مطلوبي براي جابجايي نسل‌ها و انتقال قدرت در شرايط امروزي ما آنگونه كه انتظار مي‌رود فراهم نيست و اين يك نقيصه بزرگ محسوب مي‌گردد. چرا كه نسل فرمانروا در جامعه امروزي ما يعني نسلي كه در دوران مبارزات ستمشاهي و پيروزي و استقرار نظام جمهوري اسلامي مبارزه و تلاش كرده است در 8 سال دفاع مقدس مردانه مجاهده كرده و از تماميت ارضي و مرزهاي عقيدتي پاسداري كرد و افتخار زيست در پرتو گفتمان امام خميني (ره)‌ كه معنويت، اخلاق، دينداري، خداباوري، مردم‌سالاري، خدمتگذاري، ساده‌زيستي، شجاعت، استقلال‌طلبي، بيگانه‌ستيزي، آخرت‌گرايي و دنيا گريزي از مولفه‌هاي آن محسوب مي‌گردد را دارد. اين نسل در برابر توطئه‌ها و تحريم‌هاي مختلف داخلي و خارجي تا پاي جان از نظام و ارزش‌هاي آن دفاع كرده است و اينك نوبت بازنشستگي و كناره‌گيري قهري از مسووليت‌ها و سپردن اين سنگرها و امانت‌ها به نسل‌هاي بعدي مي‌باشد. اما نسل فرمانروا يا نسل انقلاب در كنار خدمات و نقش‌آفريني‌هايي كه داشته است، نواقص و نارسايي‌هايي هم در كارنامه خود دارد و اتفاقا مسووليت مهم آن در چگونگي انتقال تجربيات گرانسنگي است كه بايد بدون آفات و كاستي‌هاي موجود صورت پذيرد. نسل جديد بايد به دور از سياست‌زدگي، با سعه صدر و تحمل بالا نسبت به انتقادها و عبور از نگاه‌هاي تنگ حزبي و فاصله گرفتن از روش‌هاي غوغاسالارانه و تخريبي، نقش سازنده خود را در اداره كشور ايفا كند.

در حالي كه بايد در توديع نسل فرمانروا و استقبال از نسل آينده شرايط و زمينه‌هاي مطلوب براي انتقال قدرت و مسووليت فراهم باشد، بپذيريم فضاي حاكم بر رسانه‌ها، سايت‌ها، مطبوعات، افكار عمومي، احزاب و تشكل‌هاي سياسي و بالاخص فقدان‌مداراي عمومي نزد برخي صاحبان قدرت زيبنده انقلاب اسلامي كه جهان را تحت‌الشعاع خود قرار دارد نيست. نبايد از سخن نگارنده اين استنباط شود كه مبادا به اين بهانه با تخلفات، كژي‌ها، ناراستي‌ها و كذب‌ها مقابله و مبارزه نشود. بي‌شك صداقت در گفتار و سلامت در عمل دو شاخصه مهم كارگزاران در نظام اسلامي محسوب مي‌گردد. اما اگر بنا باشد كه چون آغازين روزهاي انقلاب كه نهادهاي مسوول و قوانين مورد نياز مدون و استقرار نيافته بود، تكليف همه امور در نطق‌ها، خطابه‌ها، مقالات، اجتماعات و تظاهرات روشن شود و تعيين متهم و صدور كيفرخواست و راي و بعضا اجراي آن به تشخيص افراد باشد آيا جفا به انقلاب، نظام اسلامي و دستاوردهاي سترگ آن نمي‌باشد؟

به نظر مي‌رسد قانونگرايي، حاكميت عقلانيت و خرد جمعي در اداره امور، اعتدال و ميانه‌روي، به حاشيه‌ راندن راديكاليسم، همدلي و همگرايي براي حاكميت شايستگان درون نظام فارغ از نگرش‌هاي سياسي [جناحي]، به رسميت شناختن فصل‌الخطاب‌ها و بالاخره پايان دادن به چالش‌ها و منازعات بي‌حاصل، بزرگترين رسالت نسل فرمانروا در آستانه توديع و انتقال قدرت به نسل بعدي باشد. اگر مي‌خواهيم فرصت‌هاي طلايي براي توسعه، پيشرفت و آباداني ايران اسلامي توسط نسل‌هاي بعدي به هدر نرود، راهي جز توسل به اين مهم نداريم. مخاطب اين سخنان نسل انقلاب و طبقه حاكم است. بايد انقلاب، ارزش‌ها و امانت‌ها را به نيكي به نسل بعدي منتقل كنيم وگرنه در برابر مردم و پيشگاه عدل الهي مسووليم.

مردم سالاري

«مصلح جهاني» عنوان يادداشت روز رزنامه‌ي مردم سالاري است كه آن را آيت الله يوسف صانعي نوشته است.در ابتداي آن مي‌خوانيد؛همه انسانها منتظر يك مصلح حقيقي هستند كه جهان را سرشار از صلح و عدالت كند.امروز بشريت، به طرف زمينه سازي ظهور مصلح در حركت است و شايد مهمترين نشانه آن هم نفرت انسانها از جنگ و خشونت و طرفداري از حقوق بشر، عدالت و صلح باشد.

اين كه امروز علماي اسلام با علماي مسيحيت و ساير اديان، در كمال صميميت و دوستي پيرامون صلح و ظهور منجي و ساير موضوعات با يكديگر گفت وگو مي كنند انسان را به اين باور مي رساند كه اين هماهنگي ها، در راستاي ظهور مصلح كل و برقراري عدل جهاني است و اختلاف در اين خصوص نيز صرفا در اسم مصلح است و بر آن هم هيچ ضرري مترتب نيست.

اين كه گفته مي شود با ظهور مصلح جهاني، كشته ها فراوان مي شود مسلما نظريه باطل و نادرستي است و اين مساله افترا به امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) است. شاهد و دليل آن هم رواياتي است كه مي فرمايد حركت امام زمان همانند حركت نبي مكرم اسلام (صلي الله عليه و آله) است و آرمانش را با خلق نيكو به پيش مي برد; قرآن هم از اين مساله با عظمت ياد كرده است «انك لعلي خلق عظيم».

مساله منجي، فطري بشر است و اكثر انسانها به آن معتقد هستند; ولي تعابير در اين زمينه متفاوت است، اما مساله مهم در اين خصوص بروز نشانه هاي ظهور است كه به مراتب بيشتر از گذشته است.
يكي از نشانه‌هاي ظهور منجي، نفرت بشريت از جنگ و خونريزي است. در آن عصر، علاقه به صلح و گفت و گو و كنار گذاشتن اختلافات و تشكيل سازمانها و مجامع مختلف در سطح جهان اوج مي گيرد.
در زمان مهدي موعود، از ظلم اثري نيست و دموكراسي و حكومت مردم توسط ايشان محقق مي شود و تمام بشريت به مفهوم واقعي كلمه انسان مي شوند.

يكي ديگر از نشانه هاي ظهور كه در روايات ما هم به آن اشاره شده - كامل شدن عقل و درك بشر است و هر چه درك و انديشه‌هاي بشري كامل تر شود، اختلافات كمتر مي شود و آزار و اذيتها از بين مي رود و وحدت به طور كامل محقق مي شود.
زمان دقيق ظهور مصلح را فقط خداوند مي داند و اگر كسي امروز ادعا كند كه نسبت به آن آگاه است، اگر قدرتمند باشد فريبكار است والا ناآگاه مي باشد و بايد او را تكذيب كرد.

اگر صاحبان قدرت بخواهند به نام مهدي موعود (عجل الله تعالي فرجه الشريف) كوچكترين سوء استفاده را بنمايند، گناه و خيانت به اهداف والاي مصلح جهاني (روحي و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفدا») است. پس استفاده ابزاري از نام آن حضرت خيانت به امام و به عدالتي است كه خداوند وعده داده است.

اگر در دنيا عدالت و صلح حكم فرما شود و زمينه براي رشد فكري انسانها فراهم گردد، هيچ كس با حضور آن حضرت دشمني نمي كند.
امروز كساني طرفدار مهدويت و منتظر ظهور مصلح به حساب مي آيند كه در جهت برقراري صلح جهاني تلاش و كوشش نمايند و مروج واقعي دموكراسي و حقوق بشر باشند و حركتشان در مسير علم و دانش باشد.

در انديشه مهدويت، نه فالگيري و رمالي است و نه خواب و خرافه، بلكه آزادي فكر، انديشه، خدمت به بشريت و پيشرفت علم و دانش است. برهمين اساس زماني هم كه مهدي موعود (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ظهور مي كند، حكومت مردمي و صلح بر سراسر جهان حاكم مي شود و هر كسي هم ظلم كند و جلوي آزادي انديشه و بيان را بگيرد، مخالف ظهور مهدي موعود (عجل الله تعالي فرجه الشريف) است.

نفرت و انزجار بشر از جنگ و خشونت، امري بديهي است و مصلح جهاني نيز هيچ گاه نمي تواند حركت و پيام خود را براي تحقق صلح و عدالت، با خشونت و جنگ آغاز كند.
ما معتقديم هر كسي كه زمينه ساز جنگ باشد و جنگ افروزي كند مجرم و گناهكار است.
امروز دنيا، دنياي عقل و گفت و گو است و بشريت متنفر از جنگ است.
ما به اميد روزي هستيم كه همه سلاح ها به صلاح و شايستگي تبديل شود. چنين روزي با آمدن امام دوازدهم شيعيان مهدي موعود (عجل لله تعالي فرجه الشريف) تحقق پيدا مي كند.

كيهان

«آسيب هاي روابط راس - بدنه در جريان اصولگرايي» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم مهدي محمدي است كه در ابتداي آن مي‌خوانيد؛
مديريت روابط راس- بدنه حساس ترين و اغلب پيچيده ترين مسئله اي است كه جنبش هاي سياسي با آن مواجهند. اين مسئله بويژه زماني رخ مي نمايد و حاد مي شود كه جنبش هاي سياسي علاقه اي به «نهادين شدن» از خود نشان ندهند و بر ماهيت جنبشي خود اصرار بورزند. وقتي يك جنبش سياسي از مرحله اوج خود فاصله بگيرد و تبديل به يك نهاد تثبيت شده (مثلا حزبي سياسي) شود، مسئله روابط راس- بدنه راه حل مشخصي پيدا مي كند و عملا صورت مسئله حذف مي شود. هر حزب سياسي دستورالعمل هايي مشخص در اين باره دارد كه اعضا چگونه مي توانند درون تشكيلات رشد كنند و جايگاه خود را ارتقا بخشند، تصميم هاي تشكيلاتي چگونه اتخاذ مي شود و اعضا تا چه حد و چگونه درباره آن توجيه مي شوند، مكانيسم اعتراض به يك تصميم درون حزبي از جانب اعضا چيست و چنين رفتاري را در چه مواردي تا كجا مي توان ادامه داد و مسائلي از اين دست.

در ادامه يادداشت مي‌خوانيد؛در شرايط وجود چنين مكانيسم هايي، ديگر موضوع روابط راس-بدنه نياز به مديريتي ويژه نخواهد داشت و اصطلاحا روتين مي شود. حزب يك سرمايه اجتماعي مشخص دارد كه عموما با گذشت زمان ثابت مي ماند و جز در موارد بسيار خاص دگرگوني اساسي درآن رخ نمي دهد. به همين دليل احزاب سياسي اغلب از حيث حفظ «كف راي» خود نگراني خاصي ندارند و بيشتر به اين مي انديشند كه چگونه مي توان آراء غير ثابت و «گذري» را به آن افزود. داستان اما در مورد جنبش هاي سياسي كه سازمان حزبي و تشكيلاتي براي خود بوجود نياورده اند و بسا اعتقادي هم به آن ندارند به كلي فرق مي كند.

در بخش ديگر آمده است؛طرح اين بحث در شرايط فعلي از اين رو ضرورت دارد كه احساس مي شود جريان اصولگرا بويژه دولت نهم پس از 3 سال و با تغيير اساسي مولفه هاي سازنده فضاي سياسي كشور به نسبت سال 1384، نيازمند آن است كه مسئله رابطه راس- بدنه را يك بار ديگر از نو براي خود طرح كند و به آسيب شناسي جنبه هاي مختلف آن بپردازد. تحولات زمستان 83 و بهار سال 84 درون جريان اصولگرا، الگويي براي يافتن راه حل اين مسئله بوجود آورده و اكنون مهم ترين كار اين است كه ببينيم آن الگو تا چه حد ثابت مانده و تا چه حد واز چه جهاتي متحول شده است.

به طور بسيار مجمل مي توان گفت الگوي بوجود آمده در روابط ميان بدنه جريان اصولگرا و راس آن در ايام منتهي به تير 1384 كه منجر به انتخاب دكتر محمود احمدي نژاد به عنوان رييس جمهوري اسلامي ايران شد، در 3 گزاره زير قابل خلاصه سازي است:
1- ارتباط گيري مستمر و مستقيم با مردم از فراز احزاب و گروه هاي سياسي كه تا آن روز مدعي انحصاري «واسطه گري» ميان دولت ها و مردم بودند. برقراي اين ارتباط موجب شد مردم در تجربه اي نادر صدايي آشنا از جنس صداي خود بشنونند كه آنها را ارج مي نهاد و بزرگ مي داشت بي آنكه قصد اثبات بزرگي و سروري خويش بر آنها را داشته باشد.
2- تمركز بر مسائل و مشكلات واقعي مردم در حوزه معيشت و زندگي روزمره كه زماني كم و بيش طولاني به آن بي اعتنايي شده و بلكه مورد تحقير و تمسخر قرار گرفته بود.
3- ايجاد اطمينان در بين توده هاي وسيعي از مردم نسبت به 3 چيز: اول، سلامت اقتصادي و اينكه دولتمردان براي خود كيسه اي ندوخته اند؛ دوم، اثبات اين امر كه «راس» جنبش انگيزه و اراده اي خستگي ناپذير و مهارناشدني براي خدمت بي منت به مردم دارد و سوم، -كه از همه مهم تر است- تعهد بي قيد و شرط و مستحكم به ارزش هاي اسلامي و آرمان هاي انقلاب. اين 3 عامل، روابط «بدنه فعال» و «راس پيروز» را در آن ايام تا حد غيرقابل تصوري مستحكم ساخت و به همين سبب جنبش سياسي به پا خاسته در ماه هاي آخر بهار 84 ظرفيتي چنان عظيم پيدا كرد كه از اراده هاي كاملا تشكيلاتي، برنامه ريزي شده و برخوردار از حمايت هاي بي نظير داخلي و خارجي براي عقيم ساختن آن هيچ كاري برنيامد.
در شرايط فعلي و در پاسخ به اين سوال كه «آيا شرايط سال 84 مجددا تكرا خواهد شد؟» ابتدا بايد به اين نكته توجه كرد كه به نظر نمي رسد معيار هاي مردم براي ارزيابي رفتار دولتمردان و ملاك هاي آنها براي ترجيح گزينه هاي سياسي بر يكديگر با گذشته تفاوت اساسي كرده باشد. مردم همچنان دولت اصولگرا را با همان معيارهايي خواهند سنجيد كه دولت هاي هاشمي و خاتمي را با آن سنجيده اند. مهم اين است كه ببينيم اولا «بدنه حامي» دولت نهم اكنون در چه وضعيتي قرار دارد و ثانيا نتيجه ارزيابي رفتار دولت نهم بر مبناي ملاك هاي قبلي -كه در واقع محتواي آن همان 3 گزاره پيش گفته است- چه خواهد بود. پاسخ به اين دو سوال مستلزم صرف وقتي فراوان، در نظر گرفتن پارامترهاي مختلف و البته مجالي فراخ تر از آن است كه نويسنده اين سطور اكنون در اختيار دارد. در كلي ترين حالت ممكن اطمينان نسبتا محكمي وجود دارد كه دولت نهم همچنان در ذهن مردم و «بدنه حامي» خود داراي اعتباري است كم و بيش مشابه همان كه در سال 84 داشت منتها با اين توضيح كه اين اعتبار را عواملي خاص تهديد مي كند و براي آنها بايد چاره هايي فوري و كارساز يافت. به طور مشخص چند عامل زير محتاج توجهي فوري است:
1- در اين باره كسي ترديد ندارد كه راي اصلي اصولگرايان متعلق به طبقات متدين و دلسوز مردم كشور -يعني اكثريت ملت شريف ايران- است. اين امري است كه طي سال هاي طولاني ثابت مانده و هنوز هم اعتباري غير قابل خدشه دارد. دولت اصولگرا را كساني بر سر كار آوردند و پاي كار آن ايستادند كه از لاقيدي ها و بي مبالاتي اعتقادي برخي دولتمردان سابق به ستوه آمده بودند و پي جماعتي مي گشتند كه لذت حضور در سال هاي باصفاي خدمت و ايثار سال هاي نخستين انقلاب را دوباره در ذهن و دل آنها زنده كنند. از اين پس نيز اگر بنا باشد پاي صندوق هاي راي يا هر جاي ديگر، مردمي به ياري اصولگرايان بشتابند بايد از همين طبقات دردمند و مومن سراغ گرفت و هرگونه تلاش براي استفاده از ادبياتي كه جماعت قليل واداده و ناهمراه با ارزش ها و آرمان هاي انقلاب را خوش بيايد نه فقط چيزي بر سرمايه اجتماعي اصولگرايان نخواهد افزود بلكه به عكس، طيف وسيع نيروهاي متدين و انقلابي را كه تا امروز بي دريغ از آنها حمايت كرده اند، مايوس و نااميد خواهد ساخت.
2- به جز «طيف راي دهندگان»، مجموعه اي از «راي سازان» و فعالان سياسي وجود دارند كه نقش اصلي در شكل گيري پديده مبارك سوم تير داشته اند. اين مجموعه هنوز هم به همان نيرومندي سابق و بلكه با نشاط تر از قبل در صحنه حضور دارد و در هر آوردگاهي در آينده نقشي كليدي بر عهده خواهد داشت. بي آنكه قصدي براي محدود ساختن اين مجموعه در طيفي خاص در ميان باشد، صرفا به عنوان يك آدرس مي شود اينگونه فرض كرد كه تشكل هايي چون بسيج دانشجويي، بسيج طلاب، بسيج اساتيد و حوزه هاي شهري و روستايي مقاومت بسيج جزو اصلي ترين اركان مجموعه راي ساز در سوم تير 84 بودند. همه آنها كه در آن روزها ولو از دور دستي بر آتش داشتند مي دانند كه جوانان مومن و بسيجي بي آنكه هيچ اراده تشكيلاتي آنها را حمايت كند و صرفا با تكيه بر انگيزه هاي اعتقادي و سيراب از نيرويي كه بازگشت به آرمان هاي اصيل انقلاب در آنها بوجود آورده بود، به پا خاستند و چون خويش را مامور به اداي تكليفي مي دانستند خستگي ناپذير و مشتاق تا روستاهاي دورافتاده هم رفتند مگر پيام تحولي كه در راه بود را به گوش همه مشتاقان برسانند. آيا آن اتفاق مجددا تكرار شدني است؟ حتما بلي، به شرط آنكه صداهاي ناجور از دل اردوگاه سوم تيردر آن اراده ها تزلزلي به وجود نياورد و جوانان مومن بتوانند همچنان مطمئن باشند كه پايمردي منتخبانشان بر آرمان هاي انقلاب اسلامي بدون ذره اي تغيير به قوت پيشين باقي مانده است. آنچه انگيزه ها را مي كشد و اراده ها را سست مي كند همين است كه دائما پرسش ها و شبهه هايي بوجود بيايد و بي جواب بماند. «اين چرا رفت؟ آن چرا ماند؟ آيا بقاي فلاني و انتصاب بهماني، ارزش اين همه هزينه و مسئله دار شدن انبوه حاميان را دارد » و ... اينها سوال هايي است كه اگر جواب روشن بيابد و از ذهن ها زدوده شود، مي توان به راحتي تصور كرد جريان اصولگرا سرمايه مبارك سوم تير را نه تنها از دست نداده بلكه در آستانه تجديد دوباره آن است.

دنياي اقتصاد

المپيك؛ عرصه رقابت ورزشكاران يا نيرو‌‌‌هاي اقتصادي؟ عنوان سرمقاله روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم مهدي آذري است كه در آن آمده است:تقليل بازي‌‌هاي المپيك صرفا به‌‌عنوان يك رويداد ورزشي سهوي بيش نخواهد بود؛
هر چند كه ظاهر قضيه عرض اندام ورزشكاران و مربيان در ميدان‌‌‌‌هاي مسابقه است، اما باطن قضيه بسيار ظريف و عميق است. همان‌طور كه جنگ‌‌‌هاي مدرن فعلي صرفا رويارويي سربازان و نمايش شهامت و جسارت آن‌ها نيست، بازي‌‌هاي المپيك نيز صرفا رويارويي ورزشكاران نخواهد بود. پيروزي و شكست كشور‌‌‌هايي كه در دوران مدرن وارد جنگ مي‌‌‌‌شوند، تنها به حضور فيزيكي نيرو‌‌‌هاي آن‌ها در ميدان جنگ بستگي ندارد؛ بلكه به نيرو‌‌‌هاي پشت پرده‌ آن‌ها همچون توانايي‌‌‌هاي اقتصادي‌، تكنولوژيكي و سياسي نيز بستگي تام دارد.

در ادامه سرمقاله مي‌خوانيد؛در جنگ‌‌‌هاي جديد شاهد هنرنمايي‌‌آخرين سيستم‌‌‌هاي نظامي ‌‌‌‌و علمي‌‌ ‌‌مي‌‌‌‌شويم كه از حمايت پتانسيل‌‌‌هاي اقتصادي برخوردار هستند و در واقع ميدان‌‌‌هاي جنگ چكيده‌‌اي وحشيانه از تكنولوژي و علم عصر را به نمايش مي‌‌‌‌گذارند. همين قضاوت را در مورد بازي‌‌هاي المپيك مي‌‌‌‌شود كرد.

در بخش ديگر سرمقاله آمده است؛هر چند ميزان جمعيت، مزيت ميزباني، فرهنگ ورزش دوستي، سياست‌‌‌هاي اجباري دولت‌‌‌ها و ارتباط سيستم آموزشي با ورزش نقش مهمي‌ ‌‌‌در رده‌بندي كشور‌ها در مسابقات مختلف المپيك دارند، اما مدل‌‌سازي اقتصادسنجي آندرو برنارد و مگان بوس از دانشگاه ييل، با استفاده از آمار‌‌‌هاي بازي‌‌هاي المپيك سال‌‌‌هاي 1960 تا 1996 نشان داد كه مهم‌ترين عاملي كه همبستگي قوي‌اي با موفقيت كشور‌ها در بازي‌‌هاي المپيك دارد، ميزان توليد ناخالص داخلي كشور‌ها است. آن‌ها نتيجه‌گيري كردند كه معيار جمعيت عامل ضعيفي براي كسب موفقيت در بازي‌‌‌ها است، اما شاخص ميزباني تاثير قوي‌تري نسبت به‌شاخص جمعيت دارد.

در ادامه مي‌خوانيد؛علاوه بر برنامه‌‌ريزي و سرمايه‌گذاري انساني و فيزيكي بلند مدت، اين كشور‌ها از ‌‌آخرين مرز‌‌‌هاي علم و تكنولوژي نيز براي ربودن مدال‌‌‌هاي طلا استفاده كردند كه اين امر نيز حكايت از نيرو‌‌‌هاي اقتصادي و مالي قوي و پيشرفته‌ پشت پرده‌ آن‌ها دارد. در شاخه‌ شنا و دو ميداني كه صدم ثانيه‌‌ها در كسب مدال‌ها نقش دارند، شركت توليد لوازم ورزشي اسپيدو مايو شناي ليزري را با همكاري سازمان فضايي ناسا طرح‌‌ريزي كرده است كه به بدن شناگر حالت هيدرو ديناميكي بيشتري مي‌‌‌‌بخشد و جريان اكسيژن را در ماهيچه‌‌ها فزوني مي‌‌‌‌بخشد؛ به اين خاطر است كه در بازي‌‌هاي اخير شاهد ثبت ركورد‌‌‌هاي جديدي هستيم. شركت آديداس نيز كفش‌‌‌هاي جديد و مستحكمي‌‌‌‌را طرح‌‌ريزي كرده است كه باعث انتقال مستقيم و كارآي نيرو از ساق‌ها به پا‌ها مي‌‌‌‌شوند. لباس‌‌‌‌هاي ورزشي تيم بسكتبال آمريكا از يك سيستم آئروگرافيك برخوردار است كه باعث خفيف شدن وزن لباس به اندازه 31 درصد و همچنين خنك شدن بدن ورزشكاران مي‌‌‌‌شود.

در پايان سرمقاله آمده است؛در نتيجه نبايد عدم موفقيت كشور خود را دربازي‌‌هاي المپيك در ظاهر قضيه و در عملكرد چند شخص يا ورزشكار جست. تاريخ دوباره ثابت مي‌‌‌‌كند كه عرصه‌‌‌‌هاي رسمي‌‌‌‌ و غيررسمي ‌‌‌‌غرور و افتخار را كساني تصاحب مي‌‌‌‌كنند كه از عقل و علم در هر زمينه‌‌اي نهايت استفاده را مي‌‌‌‌كنند.
 سه شنبه 29 مرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 421]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن