واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: تا ظهر روز آزمون هم درس مي خواندم!
يك قوري چاي تلفني با نفر اول كنكور هنر كه بدش نمي آيد برود آنطرف آب...
چرا هنر؟
من فكر مي كنم علاقه بيش از هر چيز ديگري موثر است، مثلا خود من با اين كه معدل ديپلمم 77.19 بود ولي اين اصلا باعث نشد كه فكر كنم فقط در همان رشته رياضي فيزيك موفق مي شوم، ولي از آنجا كه انتخاب رشته دانشگاه همان انتخاب مسير آينده و زندگي است، نسبت به علاقه ام رشته ام را تغيير دادم و خيلي هم برايش تلاش كردم. علي رغم اين كه در ايران اين طور فكر مي كنند كه هر كسي كه نمي خواهد درس بخواند دنبال رشته هاي هنري مي رود ولي باز هم علاقه خودم مهم بود.
حالا چه رشته اي و كدام دانشگاه را انتخاب كرده ايد؟
طراحي صنعتي دانشگاه تهران.
اين رشته كه در رياضي هم هست و مي توانستيد از همان رشته دبيرستان هم وارد شويد؟
بله و اتفاقا چند سالي مي شود كه از رياضي وارد هنر شده ولي خب هنر تنوعش بيش تر است.
تنوع را قبول مي كنم،البته رشته شما همان مهندسي است اما چرا پول سازي رشته هاي هنري نسبت به رشته هاي ديگر كمتر است؟
در ايران وضعيت به اين شكل است؛ شايد آدم نخواهد كه در ايران ادامه تحصيل بدهد. در اين جا به يك چيزهايي اهميت مي دهند كه... در حالي كه در كشورهاي ديگر هنرمندان درجه ها و رتبه هاي برتر را دارند.
مثلا در چه كشورهايي؟
مثلا من شنيدم كه در آلمان و فرانسه خيلي به هنر توجه مي كنند.
و حتما شما هم به يكي از اين كشورها مي رويد ديگر؟
بله!
و بعد از اتمام تحصيلات برمي گرديد؟
فكر نمي كنم كسي برود آنجا و بخواهد كه دوباره برگردد!
اين تصميمات تا چه حد به انتقاد به نحوه برخورد با نخبگان بر مي گردد؟
من هنوز خودم وارد دانشگاه نشدم كه ببينم وضعيت به چه شكل است اما وقتي اطرافيانم را مي بينم، كساني را كه رفته اند خارج از كشور و بر مي گردند، مي گويند كه آنجا نحوه برخورد با نخبگان خيلي با اينجا تفاوت دارد، حالا اين اهميت بيشتري كه آنها مي دهند و يا... شايد همين است كه برخي وقتي مي روند ديگر بر نمي گردند.
تا الآن از طرف مسئولان تبريكي دريافت كرده ايد؟
هنوز نه! اما شنيده ام كه برنامه رئيس جمهور براي مهرماه است ولي اصلا مشكل من سر اين كه از من تشكر كنند يا نكنند نيست.
خب مشكل چيست؟
نتيجه كار و نحوه برخورد.
حالا از كي تصميم گرفتيد كه با وجود اين مشكلات در رشته هنر ادامه تحصيل بدهيد؟
تابستاني كه قرار بود بروم سوم دبيرستان تصميم گرفتم كه هنري شوم! و همان موقع هم كتاب هاي اطلاعات عمومي را گرفتم و شروع كردم كه اين خيلي برايم مفيد بود و گرنه در اين 9 ماه آخر درس ها برايم خسته كننده مي شد.
پيش دانشگاهي را چه كرديد؟
غيرحضوري گرفتم، يعني مدرسه نمي رفتم و به جايش آموزشگاه مي رفتم.
چند ساعت در روز درس مي خوانديد؟
هر وقت كه در خانه بودم. معتقدم بيشتر با علاقه خواندن موثر است تا تعداد ساعات درس خواندن اما بين 11 تا 12 ساعت را هم خوانده ام به ويژه وقتي كه شب خوب خوابيده بودم يا حالم خيلي خوب بود و البته روزهايي كه كلاس داشتم 2 تا 3 ساعت بيشتر نمي رسيدم كه درس بخوانم.
چه قدر هزينه آموزشگاهتان شد؟
حدود سه ميليون تومان!
چه قدر قبول داريد كه تا حدي - نه حالا خيلي - قبولي در كنكور با توجه به رقابت هاي فشرده اش وابسته به ميزان سرمايه گذاري مادي است؟ و شايد گاهي بتوان همين را دليلي براي عدم كسب رتبه هاي تك رقمي عده اي دانست؟
اگر دقت كنيد مي بينيد در بين رتبه هاي برتر، ساكنين روستاهايي هم هستند كه شايد حتي آزمون هاي آزمايشي سازمان سنجش را هم نمي دهند ولي رتبه تك رقمي هم مي آورند، يا حتي از مناطق محروم، به ويژه كه آنها سرگرمي ها و چيزهاي ديگري ندارند كه حواسشان را بخواهد پرت كند و مي توانند بيشتر به درس بپردازند و تازه آوردن رتبه هاي تك رقمي براي آن ها راحت تر هم هست(!) من يادم هست كه وقتي به مديرمان مي گفتم كه شما فكر مي كنيد رتبه من چند مي شود، مي گفت كه گفتن يك خيلي سخت است چون احتمال دارد يك نفر بدون شركت در هيچ آزموني از منطقه محروم بيايد و رتبه يك را بياورد. ]خبرنگار: يحتمل هليانه عزيز اين ضرب المثل را نشنيده است: گشنگي نكشيده اي كه عاشقي از يادت برود![
مي دانيد روز هنر اسلامي چه روزي است؟
نه! نمي دانم ]مي خندد[
اصلا چه تعريفي از هنر اسلامي داريد؟
فكر مي كنم هنري كه صرفا به اسلام برگردد و هنرهايي كه با اسلام و آيين آن ارتباط دارد...
به اين هم فكر كرده ايد كه مثلا در همين طراحي صنعتي مي توان به هنر اسلامي خدمت كرد؟
نه! اصلا به اين چيزها فكر نكرده ام. چون وقتش را نداشته ام كه به اين چيزها فكر كنم. شايد وقتي كه وارد دانشگاه شدم و در محيط كار قرار گرفتم به اين ها هم فكر كنم. از طرفي فكر مي كنم كه زود است كه به اين چيزها فكر كنم.
راستي اولين تبريك را از چه كسي شنيدي؟
مادرم و خواهرم كه كنارم نشسته بودند.
چه كسي به شما اطلاع داد؟
آقاي خدايي از سازمان سنجش.
خودتان گوشي را برداشتيد؟
نه! خواهرم.
فكر مي كرديد خبر اول شدن تان را بشنويد؟
با توجه به رتبه آزمون هاي آزمايشي ام، بله فكر مي كردم.
درصد دروس تان چطور بود؟
ببينيد رشته هنر خيلي فرق دارد.
چه فرقي؟
چون منابع مشخصي ندارد، نمي شود گفت همه را خواندم و صددرصد هم درست زدم؛ خود من با وجود اين كه رتبه يك را هم آوردم اما خيلي سردرگم شده بودم، هر چي به دستم مي رسيد، مي خواندم براي همين تا ظهر روزي كه مي خواستم بروم كنكور بدهم تا ساعت 12 داشتم درس مي خواندم.
بهترين هديه اي كه گرفتيد چه بوده و از طرف چه كسي؟
سفر به مكه، از طرف بنياد نخبگان.
از خانواده هم كه هديه دريافت كرده ايد؟
بله، ولي بهترين هديه ايجاد آرامش و محيط مناسب براي درس خواندن است.
و مسخره ترين هديه؟
تبريك خشك و خالي! ]مي خندد[
اهل تماشاي تلويزيون هستيد؟
نه! اصلا؛ احساس مي كنم كه عادت نكردم كه تلويزيون ببينم. بچه كه بودم تماشا مي كردم ولي از بس نديدم برايم دنبال كردن يك سريال خسته كننده است، مثلا با خودم قرار گذاشتم كه بعد از كنكور يك سريال را دنبال كنم كه سرگرم شوم و همين ترانه مادري را مي ديدم كه آن هم خيلي اغراق شده و بي جهت هم طولاني است انگار فكر مي كنند مردم بيكارند كه بي جهت سريال را كش مي دهند آن هم با يك موضوع كاملا مسخره با شخصيت پردازي هاي ضعيفي مثل پويا كه پر از تناقض است. از يك طرف در خانواده اي بزرگ شده كه هيچ چيز نديده و از طرفي هنوز وارد دانشگاه نشده مي خواهد ازدواج كند! به هر حال اين هم برايم خسته كننده شد و چند شبي هست كه ديگر دنبال نمي كنم.
سينما چه طور؟
بيش تر از تلويزيون دوستش دارم.
اهل چت و وبلاگ هستيد؟
وبلاگ نويس كه نيستم با چت هم اصلا موافق نيستم؛ خيلي بي محتواست. خودم آن اوايل كه كامپيوتر خريده بودم مثل همه آنهايي كه تازه كامپيوتر مي خرند فكر مي كردم كامپيوتر يعني اينترنت و اينترنت هم فقط يعني چت! ولي همان موقع هم خيلي كم چت مي كردم و خيلي هم زود رهايش كردم و آلان كه اصلا دوست ندارم.
تلخ و شيرين سال 87؟
من بيشتر حواسم به درس بود. به نظر من در كل آدم هايي كه براي موفقيت تلاش مي كنند اگر اتفاقي هم بيافتد برايشان بي اهميت است به خصوص كه كنكور رقابتي هم هست و اگر قرار باشد در اين ميان به مسائل جانبي هم اهميت بدهيم كه عقب مي افتيم ولي با اين حال تلخ هايش جايي بود كه يك ذره احساس شكست داشتم و شيرينش هم كه رتبه اول بود.
چه قدر اهل مطالعه غير درسي هستيد؟
بيشتر دوست دارم كتاب هاي زبان و تاريخ هنر را بخوانم.
مسافرت نرفتيد؟
نه هنوز چون بعد از كنكور كلاس هاي زبانم شروع شد و بعد كلاس رانندگي و بعد كلاس هاي طراحي.
خسته نمي شويد از اين همه كلاس؟
تازه مي خواهم كلاس هاي ديگري هم بروم ]و باز مي خندد[
اميدوارم كه موسيقي زندگي تان با تارهاي شاد و رنگين نواخته شود و ممنون!
سه شنبه 29 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 144]