واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان:
مشكل اصلي دانشگاههاي كشورمان حضور برخي اساتيد كمكار، كم سواد، كم مطالعه و پرمدعا در سيستم بسته و بيمار هيات علميهاست و اگر دانشگاه يك كشور اصلاح شود آن مملكت نيز بهبود خواهد يافت.
به گزارش خبرنگار گروه "فضاي مجازي " خبرگزاري فارس،الف نوشت: در خلال شكستهاي ايران از روسيه در جنگهاي زمان فتحعلي شاه چنين سوالي در اذهان هوشياران ايراني از جمله عباس ميرزا نايب السلطنه ايجاد شد كه عامل عامل عقب ماندگي ايران و پيشروي فرنگ در چيست؟ براي كشف جواب اين سوال و هچنين فراگيري پيشرفت ها در مرحله اول جذب مستشاران و سپس فرستادن ايرانيان به فرنگ در دستور كار قرار گرفت. انديشمنداني چون سيد جمالالدين اسد آبادي همواره در اين فكر بودند كه عامل اين عقب ماندگي را كشف كنند. پس از گذشت كمي قريب 200 سال آگاهي از عقب ماندگي، نگارنده بر اين نظر است كه هنوز هم كه هنوز است بسياري عوامل اين عقب ماندگي را درست كشف نكردهاند.اين نوشتار بر آن نيست كه ثابت كند علت اصلي عقب ماندگي ما در قرون گذشته عواملي مانند رخت بر بستن فرهنگ علم دوستي، دقت طلبي و تلاش و غيره بوده است بلكه هدف ايجاد سوالي جديد است.اين سوال بر اين فرض قرار دارد كه عوامل عقب ماندگي ما در قرون گذشته لا اقل در ذهن انديشمندان به درستي نقش بسته و حال سوال جديد بايد اين باشد كه:
علت كندي پيشرفت ايران در چيست؟چرا ما كه بر فرض علل عقب ماندگي را كشف كردهايم، نبايد داراي بالاترين رشد و توسعه همه جانبه (نه فقط رشد و توسعه اقتصادي كه تنها يك عامل بهبود زندگي است) باشيم؟
ممكن است فرضيات فراواني جهت پاسخ به اين سوال مطرح باشد اما اين نوشتار در پي نشان دادن پايههاي نظري براي اين فرضيه است كه:
در حال حاضر علي رغم تمامي ادعاهاي واهي استادان دانشگاه، عامل اصلي كندي رشد ايران استادان دانشگاه هستند.
پيريزي اين فرضيه از آنجا آغاز ميشود كه مسائل و مشكلات در جامعه امروز ايران براي همگان آشكار است حال اين سوال مطرح ميشود كه آيا اين مسائل قابل حل هستند؟ آيا حل شدن آنها در مكانهاي ديگر دليلي آشكار براي حل آنها در تمام مكانهاي ديگر نيست؟ با مثبت بودن جواب اين سوال به اينجا ميرسيم كه چه كساني بايد علل پيدايش مشكلات آشكارتر از روز را كه تمام مردم بر انها واقفند را كشف كرده و سپس براي حل آن راه حل ارائه دهند؟ آيا به جز اين ميرسيم كه عالمان هر مشكل ميبايست اين وظيفه را بر عهده گرفته و حل كنند؟ آيا استادان دانشگاه در اين امر وظيفه اصلي را بر عهده ندارند؟
با مطرح شدن چنين سوالاتي استادان و افراد ديگر جامعه كه در اكثر اوقات تحت تاثير آنها قرار دارند( يعني دانشجويان و بر خي از مردم ) فورا استادان را از اين كوتاهي رهانيده و مشكل را به گردن عواملي ديگر مي اندازند.عواملي مانند اين كه به حرف ما گوش نمي دهند.ما را در بازي اداره كشور راه نميدهند و نظر ما را نميخواهند.
با توجه به اينكه نگارنده در برترين دانشگاههاي كشور به تدريس مشغول است و از نزديك با سطح سواد، رفتار و نگرش استادن محترم در حال زندگي روزمره است، با معرفي نكات زير در پي نشان دادن اين امر است كه اولا بهانههاي فوق لااقل براي اكثر استادان جز گرفتن چهره فهميده بودن و روشنفكر بودن و طلبكار نشان دادن خود چيز ديگري نيست و مردم و دانشجويان از همه جا بي خبر نيز به اشتباه اين شانه خالي كردن را آويزه گوش خود نموده اند.از آنجا كه توانايي حل مسئله و توسعه علمي استادان در نحوه تحقيقات و پايان نامهها نمود پيدا ميكند، نكات زير نشان ميدهد كه در صورتي كه بهانههاي بالا مثل گوش ندادن به حرف استادان و دور كردن آنها از اداره امور نيز حل شود باز هم دردي دوا نخواهد شد چرا كه با عرض معذرت مشكل در بي سوادي استادان پر مدعا است.
الف) سطح توانايي تاسف آميز در توليد علم و پژوهشهاي كاربردي و نظري
با عرض تاسف حتي استادان دانشگاههاي پر اسم و رسم به دلاليلي همون چند شغله بودن ، مشكلات زندگي و شخصي كمتر در پي توليد علم و مقالات كاربردي بوده و براي همين روشهاي آن را نيز كمتر فراگرفته اند.فاجعه آنجا نمود بيشتري پيدا مي كند كه بسياري از اين اساتيد خصوصا در رشته هاي علم انساني و سپس مهندسي توانايي استفاده علمي از اينترنت و بانكهاي اطلاعاتي علمي را نيز ندارند.نگارنده مي تواند با قطعيت بگويد اگر ما بسياري از اين استادان دانشگاههاي مشهور و غير مشهور كشور را چندين روز در اتاقي در بسته و بدون ارتباط با ديگران به همراه كتابهاي دلخواه و اينترنت آزاد بگذاريم دريغ از نوشتن حتي يك مقاله علمي و توليد علم.
ب) طمع بي نهايت براي چاپ مقالات - به تلاش دانشجويان به نام و كام استادان
مشكل بالا آنجا بيشتر اثبات و پشتيباني مي شود كه اين استادان با طمع زايد الوصفي در پي چاپ مقالههاي بي تلاش و شيرين از پس فشار به دانشجويان در كلاسها ميباشند. دانشجويان تحصيلات تكميلي در دانشگاهها تهران و كشور حتما با اين پديده مواجه هستند كه اگر آخر كلاس مقاله اي ندهند و بالاي مقاله هم اسم مبارك استاد نباشد نمره خوبي از كلاس نخواهند گرفت.جالب اينجاست كه حتما بايد اسم مبارك استاد به عنوان نفر اول مقاله چاپ شود چون امتياز بيشتري براي انها دارد تا زودتر دانشيار و استاد تمام شوند.در اينجا اين سوال تاسف بار را بايد از اين استادان پرسيد كه آيا اين شيوه رشد و افزايش مرتبه و حقوق عين گذاشتن لقمه اي حرام در كف دست نيست؟ آيا اين استادان انكار ميكنند كه افزايش حقوق آنها در پس استثمار دانشجويان و در پي تلاش ديگران بوده است؟ آيا اين راه پيشرفت امري جز دروغ نيست؟
ج) لقمهاي به نام پايان نامه
استادان همواره حرص بي نهايتي براي راهنما شدن در پايان نامه ها دارند.اولين دليل در اين است كه راهنمايي و سپس مشاوره پايان نامه ها امتياز پايه اي آنها را بالا مي برد و موجب ارتقاء رتبه آنها مي شود.دومين دليل اين است كه پايان نامه ها بسان سرازير شدن پولهاي باد آورده اي مي شود كه براي آنها زحمت خاصي نمي كشند.اگر راهنمايي يك پايان نامه دكتري موجب افزايش 6 ميليون توماني در درآمد شود چرا بايد اين لقمه را از دست داد؟درآمدي بي تلاش ولي خوش طعم و گوارا.
چنين مزايايي براي پايان نامه ها وضع را به جايي رسانده است كه:
1- گاهي در گروههاي آموزش بر سر گرفتن پايان نامه ها نزاعهاي حيرت انگيزي برپاشده و موجب كدورتهاي عميقي بين استادان مي شود.
2- دانشجويان در قبل از اخذ پايان نامه و در مراحل ترديد براي انتخاب استاد راهنما و مشاور بسيار مورد تكريم و احترام استادان هستند ولي بعد از قطعي شدن كار ورق كاملا بر مي گردد.
3- در صورتي كه دانشجويي خطا كرده و با افراد قدرتمند گروه پايان نامه نگيرد در باقي راه حسابش با كرام الكاتبين است.براي همين دانشجويان بسياري از اوقات با استاداني پايان نامه مي گيرند كه خالي از سواد ولي حاوي قدرت زيادي در گروه بوده و يا افراد كينه اي تشريف دارند.
د) پرت بودن از فضاي روشهاي علمي و پژوهشي( مخصوص استاد راهنما ، مشاور و داور)
1- اين روش ديگه قديمي شده يا پيچيده نيست استفاده نكن
در بسياري از موارد دانشجوياني ديده مي شوند كه استاد راهنما ، مشاور يا داور به آنها فشار مي آورد كه روش استفاده شده شما قديمي شده است.گاهي به آنها گفته مي شود كه روش شما خيلي ساده است و مثلا در سطح كارشناسي ارشد و دكتري نيست بلكه در سطح كارشناسي است. اين فاجعه از آنجا نمود پيدا كرده است كه اين استادان مي پندارند براي خوردن لقمه بايد حتما لقمه را از پس گردن خورد.ايشان توجه ندارند كه سطح دكتري يا كارشناسي ارشد به سطح سوال و كشف و تبييني است كه پايان نامه انجام مي دهد و براي همين اگر يك سوال مهم د اراي راه حلي ساده باشد اين بهترين حالت است نه مايه شرم ساري.از نظر ايشان حاصل ضرب و تقسيم و حتي آمار توصيفي كه دقيق ترين نوع آمار است و يا آمار پارامتريك اوليه قديمي شده اند و يا داراي پيچيده گي هاي لازم نيستند !!
2- تمركز بر غلط گيري املايي
دانشجويان پس از اينكه پايان نامه داده شده به استادان را پس مي گيرند در بسياري از موارد با چيزي به جز غلط گيري هاي املايي و شكلي مواجه نمي شوند.از اين نظر استادان ظاهرا نقش علمي خود را در ارتقاء ادبيات فارسي و نوشتاري محدود ديده اند
3- منابع كهنه هستند.
مورد حيرت انگيز ديگري كه جديدا در بسياري از داوري ها و راهنمايي هاي پايان نامه ها و همچنين داوري مقالات ظاهرا علمي - پژوهشي ديده مي شود تاكيد بر روي جديد بودن مقاله است.چنين استاداني شاخصه اي مهم به نام مربوط بودن منابع را قرباني جديد بودن آنها مي كنند.از نظر آنها هر موضوعي بايد داراي ادبيات موضوعي و يا تجربه قبلي بوده باشد و علاوه بر آن نيز تجربه در زمان جديد رخ داده باشد. آنها هيچگاه از خود نپرسيده اند كه اگر سوال و مسئله تحقيقي براي اولين بار مطرح شده باشد چه تجربه اي بايد براي آن يافت و يا اگر موضوعي بر گرفته از يك موضوع قديمي در حالت جديد باشد دانشجوي بيچاره از كجا چاره اي براي چنين ايرادي بيابد؟
داوران بي سواد و پر مدعا
گاهي به دلايلي مانند باند بازي درون گروهي ، جلوگيري از بيكار ماندن استاداني كه كسي طرفشان نمي رود و داوطلب شدن شخصي استادي كه در صدد بيكار نماندن يا خودنمايي است داوري پايان نامه ها به كساني داده مي شود كه علي رغم ادعاي فراوان حتي از ادبيات اوليه تحقيق نيز باخبر نيستند.غالب چنين استاداني به دليل همزماني عدم علم در موضوع و ادعاي فراوان ، داوري هاي وحشتناكي از خود بروز داده و از حرف خود نيز ذره اي كوتاه نمي آيند. فاجعه آنجا به فوران مي پردازد كه استادان راهنما و مشاور نيز به دليل بي سوادي توانايي تشخيص داوري اشتباه استاد داور را ندارند و بدين ترتيب در نهايت آوار سنگيني بي سوادي و پرمدعايي استادان راهنما ، مشاور و دارو بر سر دانشجوخراب شده و اوست كه بايد معضلي جديد با نام اجراي يك فرمان اشتباه و غير علمي را بگيرد.
* نتيجه گيري، علت و چاره
همانطور كه ديده مي شود علت عدم رشد كافي كشور در عدم توانايي حل مشكلات و شناسايي عوامل تسريع كننده رشد در بخشهاي مختلف است.اين مهم كه وظيف استادان دانشگاه هاست تاكنون به خوبي صورت نگرفته است. از طرفي عدم تفاوت قابل ملاحظه سوابق اجرايي آنها نيز مزيد بر علت شده تا بگوييم بهانه هاي آنها ، گرفتن چهره طلباكارانه و روشنفكر گونه آنها هيچكدام موجب اين نمي شود كه چنين فرضيه اي در مورد مسئوليت استادان مردود اعلام شود.رفتار استادان در اغلب موارد به رفتار عوام بي سواد ولي بي ادعايي مي ماند كه تنها خود مشكل را كشف كرده و با اعتراض آن را آشكار مي كنند ولي هيچ راه حل درستي براي آن ارائه نمي دهند.
با اين توصيف ها همانگونه كه عقب ماندگي علمي اصلي ترين عامل عقب ماندگي كشور معرفي مي شود همين عامل نيز عامل عدم رشد سريع تر ما نيز خواهد بود. از آنجا كه استادان دانشگاه حامل علم كشور هستند ، عامل مهمي نيز براي حل اين مشكلات هستند.
ضمن تاكيد بر اينكه ساير عوامل نيز در رشد غير كافي ايران موثر به نظر ميرسند...
استادان فرهيخته و دانشمند كه مصداق اين نوشتار نيستند، بخوبي ميدانند كه مشكل اصلي دانشگاههاي ما حضور استادان كمكار، كم سواد، كم مطالعه، پرمدعا وبي خاصيت در سيستم بسته و بيمار هيات علمي هاست و اگر دانشگاه يك كشور اصلاح شود آن مملكت نيز بهبود خواهد يافت.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 209]