محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826913233
استراتژي نظامي - امنيتي آمريكا در رويارويي با بحرانهاي جهاني
واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: استراتژي نظامي - امنيتي آمريكا در رويارويي با بحرانهاي جهاني
اگرچه آمريكاييها از زمان جنگ دوم جهاني فعاليتهاي راهبردي خود را براساس متنوعسازي نيروهاي دفاعي و امنيتي سازماندهي كردند، اما تا سال 1960 مطلوبيت مؤثري براي استراتژي دفاعي و امنيتي در رويارويي با بحرانها ايجاد نكردند.
در دههِ 1970، اولين تفكرات استراتژيك آمريكاييها در سطح متعارف نظامي - عملياتي شروع شد.
در اين دهه آمريكاييها پس از دوره چالش و بحران با تهديد نظامي روسها نسبت به اروپاي غربي، به توليد و توسعهِ سلاحهاي هدايتشوندهِ دقيق كه از جمله اولين محصولات آن، موشك ضدزره بود روي آوردند تا شايد بتوانند به كمك آنها با حمله احتمالي زرهي سنگين روسها مقابله كنند. حاصل تركيب اين سلاحها با نيروي هوايي، پيدايش دكترينهايي مانند و بود.
بر روي زمين نيز مفاهيمي مانند ، و تأكيد شد و در جنگ اول آمريكا و عراق، تصوير موفقيتآميزي از اين دكترينهاي دفاعي و نظامي را ارائه دادند. بعد از اين جنگ دكترين موردپذيرش رسمي ارتش و وزارت دفاع آمريكا قرار گرفت كه متكي بر تكنولوژي، آموزش، سيستمهاي نظامي يكپارچه در صحنه براي كسب برتري و پاسخگويي كمتلفات و پرخسارت به دشمن بود.
در كنار اين دكترين مصوب، يك تفكر نظامي و استراتژيك نيز بوسيله ، نظريهپرداز معروف جنگ هوايي و استاد دانشگاه جنگ آمريكا در چارچوب برونرفت از بحرانهاي بينالمللي شكل گرفت. او در اثر خود با عنوان با تكيه بر تجارب خود در نبردهاي هوايي در بحران شبهجزيره كره تلاش كرد تا رفتار جنگي انسان را در چهار مرحله شامل مشاهده، جهتگيري، تصميم و اقدام تجزيه و تحليل كند.
نظريه بويد، اولين طرفداران خود را در ميان محافل دفاعي آمريكا و فرماندهان تفنگداران دريايي آمريكا يافت. آنها بر محور آراء بويد، نوسازي نظامي پنتاگون را بر نيروهاي جنگ زميني و تفنگداران دريايي قرار دادند.
در 1996 دكترين با هدف دستيابي به سلطه سريع طي يك تيم تحقيقاتي به سرپرستي در ادبيات استراتژيك و دفاعي آمريكا رايج شد. مطابق اين راهبرد، هدف اين دكترين، تأثيرگذاري بر اراده، درك و برداشت دشمن و بهرهگيري از آن در راستاي مقاصد سياست استراتژيك ايالات متحده است. ايجاد شوك و بهت با تأثيرگذاري رواني و فيزيكي به صورت توام، با هدف ناتوانسازي حريف عملياتي ميشود.
جنگ دوم آمريكا عليه عراق، آزمايشگاهي براي به آزمون كشيدن تجهيزات، تسليحات، آموزشهاي نظامي، نوآوريهاي سازماني و از همه مهمتر، دكترين شوك و بهت بود. لذا بعد از جنگ سرد بويژه پس از رويداد 11 سپتامبر، تهديدات متنوعي فراروي امنيت ملي آمريكا قرار گرفت كه استراتژي دفاعي و نظامي ايالات متحده آمريكا در برخورد با منازعات و مقابله با بحرانهاي بينالمللي مطابق با آن شكل ميگيرد:
1- مقابله با بحران تروريسم:
بسياري از فعاليتهاي دفاعي و راهبردي آمريكا در جهت مقابله با تروريسم شكل گرفت.
2- مقابله با باندهاي مواد مخدر:
اگرچه آمريكاييها در افغانستان تلاش مؤثري براي محدودسازي توليد مواد مخدر به انجام نميرسانند، اما آنان درصدد هستند تا از ورود مواد مخدر همانند كوكائين به آمريكا جلوگيري كنند. عليرغم اينكه آمريكا خود را حامي مبارزه با مواد مخدر ميداند و بخشي از استراتژي دفاعي خود را به اين موضوع اختصاص داده است، اما در نهايت قادر به تأمين منافع و مطلوبيتهاي مؤثري براي جامعه آمريكا نشده است.
3- مقابله با بحران ناشي از تكثير سلاحهاي كشتارجمعي:
استراتژي دفاعي آمريكا تلاش ميكند تا قوانين بينالمللي را تنظيم كند كه منجر به كنترل سيستمهاي پيشرفته نظامي در دنيا همچون، سيستمهاي موشكي قارهپيما شود.
4- مقابله با جرايم سازمان يافته بينالمللي:
اين جرايم كه ميتواند بر دفاع و امنيت آمريكا تأثيرگذار باشد، مورد توجه سرويسهاي اطلاعاتي دفاعي و همچنين خدمات امنيتي آمريكا است.
تغييرات ساختاري در نوع بحرانهاي موجود در نظام بينالملل، نتايج مؤثر و تعيينكنندهاي را در ارتباط با مديريت بحرانهاي بينالمللي در حوزههاي دفاعي و راهبردي آمريكا به وجود ميآورد. در شرايط موجود، الگوي رفتار دفاعي آمريكا براي مقابله با بحرانهاي قريبالوقوع، چند بعدي و غيرقابل اجتناب، مبتني بر راهبرد و است.
مقابله با تهديدات كوتاه مدت و بلند مدت
بهطور كلي استراتژي نظامي و دفاعي آمريكا در قرن 21، مبتني بر مقابله با تهديدات كوتاهمدت و بلندمدت است. در سند استراتژي امنيت ملي آمريكا منتشر شده در سال 2006 و همچنين چشم انداز دفاعي پنتاگون، بر مقابله با تهديد كوتاهمدت ايران و تهديد بلندمدت چين و روسيه تأكيد شده است. لذا برقراري سامانههاي موشكي در عرصه جهاني (دو سيستم در خاك آمريكا در ايالتهاي آلاسكا و كاليفرنيا و يك سيستم در اروپاي مركزي) حاكي از طرح دفاعي ايالات متحده براي مقابله با تهديدات بالقوه ناشي از دشمنان موجود و احتمالي اين كشور تلقي ميشود.
هدف آمريكا از پيگيري سيستم دفاع موشكي كه از ژانويه 2006 موضوع استقرار آن بين آمريكا، لهستان و چك آغاز شد، از سوي كشورهايي است كه ممكن است در آينده صاحب موشك شوند. به نظر آمريكا حدود 25 كشور بجز 5 قدرت هستهاي در تلاشند به اين موشكها دست پيدا كنند. گرچه اين قبيل دولتها در بوميسازي توليد موشك ضعفهايي دارند، ولي ميتوانند از اين تجهيزات در پرتاب تسليحات شيميايي، هستهاي و بيولوژيكي به مراكز نظامي بزرگ و يا اهداف شهري، استفاده كنند.
بسياري از اعضاي ناتو با طرح آمريكا موافق هستند و معتقدند كه اروپا نيز در معرض تهديدات موشكي واقع است و آن را خطري فزاينده ميخوانند. كشورهاي روسيه و اوكراين ايجاد سيستم دفاع موشكي را گامي در راستاي كنترل سياستها و اهداف نظامي خود تلقي ميكنند و آن را در راستاي سياستهاي جنگ سرد و نوعي هشدار به روسيه تلقي ميكنند.
اهداف آمريكا از استقرار سيستم دفاع موشكي ضمن مذاكرات سياسي با مقامات روسيه و اروپا، جلوگيري از پيامدهاي خطرناك حملات موشكي و هستهاي از سوي كره شمالي و ايران بعنوان چهرههايي تهديدگر صلح و امنيت جهاني ميباشد. از سوي ديگر آمريكاييها نسبت به رهبران آينده مسكو و نيز سير حوادث در اين كشور به شدت نامطمئن هستند. لذا برپايي يك سيستم سپر موشكي پيچيده و قدرتمند را به عنوان اقدامي احتياط آميز و بازدارنده و در هرصورت به گونهاي چند منظوره در راستاي تقابل با بحرانهاي فرارو تلقي ميكنند.
اگرچه سياست دفاعي تمامي كشورها در روند دگرگوني دائمي قرار دارد چرا كه همانگونه كه از نظر گذشت شكل تهديد و شدت بحرانهاي بينالمللي در هزاره سوم ميلادي بصورت نامتقارن، سايبرنتيك و تغيير يافته، اما چنين روندي در ارتباط با قدرتهاي بزرگ از عينيت بيشتري برخوردار است. به طور كلي تحولات فنآورانه، تغيير ساختار نظام بينالملل، دگرگوني فضاي قدرت بازيگران و شاخصههاي رفتاري آنها عواملي هستند كه راهبرد دفاعي آمريكا را در روند بحرانسازي و رويارويي با بحرانهاي بينالمللي در راستاي منافع ملي تحت تاثير قرار دادهاند.
نتيجهاي كه در سير مطالعاتي به منظور پاسخگويي به اين تحقيق مورد تاكيد قرار دارد اين است كه جهتگيري سياست دفاعي ايالات متحده در برخورد با تهديدات و بحرانهاي بينالمللي به سوي عمليات پيشدستانه گرايش يافته است. از اين رو امكان اقدامات تهاجمي از سوي آمريكا براي مقابله با بحرانهاي نامتقارن در مناطق پيراموني وجود دارد.
تحولات تاريخي آمريكا نشان ميدهد كه نظاميگري در ذات تفكرات راهبردي و انديشههاي دفاعي امنيتي اين كشور وجود دارد به گونهاي كه آنها هرگونه بازسازي در ساختار دفاعي را تامين كننده امنيت كشور تلقي مينمايند. از آنجا كه جنگ نماد واقعگرايان است، اهداف استراتژي دفاعي آمريكا را ميتوان در راستاي حداكثرسازي قدرت و بازدارندگي در برابر تهديدات و بحرانهاي بينالمللي دانست.
رويكرد دفاعي در سير تاريخي
رويكرد دفاعي آمريكا در سير تاريخي آن هم وجههِ بازدارندگي داشته و هم نشانههايي از قدرت تهاجمي را به همراه داشته است. بويژه پس از حادثه 11 سپتامبر رفتار دفاعي آمريكا به سمت اقدامات تهاجمي و واكنش سريع نسبت به تهديدات نامتعارف و كلاسيك برجسته شده است.
جهتگيري سياست دفاعي و نظامي آمريكا در دههِ 1930 در كتاب اثر كوئينسي رايت را ميتوان مبتني بر اجتنابناپذيري جنگ و همچنين ضرورت همه جانبه براي آمادگي آمريكا جهت مقابله با قدرتهاي هژمونيك گرا در نظام بينالملل دانست.
مرحله دوم از سير تكاملي استراتژي دفاعي آمريكا مربوط به سالهاي نخستين جنگ جهاني دوم (1941) است كه تبعيت از الگوي بيطرفي بود. اما روزولت در سالهاي پاياني جنگ تحرك دفاعي را به منظور تقويت قدرت ملي ضروري است. لذا آمريكا به منظور حمايت از انگلستان در منازعات اروپا شركت كرد.
سومين مرحله از استراتژي نظامي آمريكا با رقابتهاي جنگ سرد با اتحاد شوروي آغاز شد. در اين دوران آمريكا به بمب هستهاي دست يافت. در اين شرايط شوروي راهبرد حداكثر سازي توان نظامي را با هدف مقابله با بحرانهاي بينالمللي، منطقهاي و مهار اتحاد شوروي آغاز كرد. زمينههاي لازم براي شكلگيري سياست دفاعي رويارويي با تهديدات را جرج كنان بوجود آورد.
سياست دفاعي خود را در قالب گسترش پيمان دفاعي سازماندهي كرد. به اين ترتيب از 1948 به بعد رويارويي با تهديدات از طريق پيمانهاي دفاعي و اتحاديه اروپايي امكانپذير شد.
با شكلگيري ناتو در 1949 زمينه براي مقابله و محاصرهِ اتحاد شوروي در چارچوب پيمانهاي دفاعي - امنيتي بوجود آمد. در سال 1949 شاهد پيروزي گروههاي كمونيستي در چين هستيم و در همين سال موجهاي انقلاب چين به شبه جزيرهِ كره منتقل شد و آمريكا در سالهاي 1950 به بعد درگير عمليات نظامي در شرق آسيا شد. اين امر سياست دفاعي - نظامي آمريكا را از فضاي بازدارندگي خارج كرد.
از 1955 به بعد با تثبيت موقعيت آيزنهاور بعنوان رئيسجمهور آمريكا وي از نظريه ژئوپليتيكي حاشيه زمين بهره گرفته و راهبرد نظامي آمريكا در جهت مقابله با شوروي و كمونيسم در كشورهاي جهان سوم با ايجاد پيمانهاي دفاعي حاشيهاي همچون سنتو، سيتو و آنزوس شكل گرفت.
در 1956 خروشچف بعنوان دبيركل حزب كمونيست اتحاد شوروي كوشيد روند جديدي را در قالب همزيستي مسالمتآميز در سياست خارجي كشورش پيگيري نمايد. اما اين امر تغييري در سياست دفاعي آمريكا ايجاد نكرد. لذا تحرك عملياتي شوروي در اوايل دههِ 1960 به حوزه جغرافيايي سرزميني آمريكا رسيد.
بحران موشكي كوبا باعث گرديد تا آمريكا ساختار دفاعي خود را براي حداكثرسازي رقابت - همكاري با اتحاد شوروي تنظيم نمايد. از سال 1962 به بعد، سياست دفاعي آمريكا در راستاي ايجاد تعادل و جلب رضايت كشور رقيب (اتحاد شوروي) قرار گرفت. چرا كه دو رقيب در حالت توازن راهبردي قرار داشتند و در چنين شرايطي قدرتهاي بزرگ نميتوانند از ابزارهاي دفاعي و قابليتهاي راهبردي خود بهگونهِ موثري استفاده نمايند. نقطه تكاملي موج تنشزدايي در روابط دفاعي - امنيتي آمريكا و اتحاد شوروي را ميتوان در سالهاي رياست جمهوري نيكسون مورد ملاحظه قرار داد. رهبران سياسي هر دو كشور داراي رفتار عملگرا بوده و از انعطافپذيري لازم در برابر الگوهاي رفتاري يكديگر برخوردار شدند. (برژنف - نيكسون)
كيسينجر معتقد بود كه آمريكا بايد بخشي از منافع راهبردي اتحاد شوروي در ساختار نظام دوقطبي را مورد شناسايي قرار دهد. استراتژي دفاعي آمريكا در سالهاي 1965 به دليل نگرانيهاي جدي اين كشور در جنگ با ويتنام بر پايه كاهش جدال با اتحاد شوروي بنا شد. لذا آمريكا توانست از طريق كنترل تسليحاتي جهتگيري نظامي شوروي را تغيير دهد. به اين ترتيب مذاكرات مربوط به كنترل تسليحاتي در روابط دفاعي - راهبردي آمريكا با اتحاد شوروي در كنفرانس ژنو (1955)، كنفرانس وزراي دفاع در گلاسبورد (1967) مبنيبر منع تحرك راهبردي در فضاي ماورا، جو، منع آزمايش اتمي و عدم گسترش سلاحهاي هستهاي شكل گرفت.
به همين موازات سال 1969 شاهد تغيير الگوي استراتژي نظامي آمريكا در حوزههاي منطقهاي براساس اقدامات غيرمستقيم وجنگهاي دستنشاندگي و كاهش تحرك دفاعي در اين حوزهها هستيم. در چارچوب سياست دفاعي آمريكا در دوران كنترل تسليحاتي قرارداد سالت 1 در 1972 و سالت 2 در 1979 با رويكرد محدودسازي توان راهبردي دو ابرقدرت و اجرايي كردن تنش زدايي منعقد شد.
با روي كار آمدن محافظهكاران سنتي در ايالات متحده زمينههاي جدال جديد بين آمريكا - شوروي درخصوص مسائل دفاعي به وجود آمد. لذا به ويژه درمقطع رياست جمهوري ريگان نشانههاي شكلگيري گسترده در سياست دفاعي آمريكا مشهود است. اشغال افغانستان توسط نيروهاي شوروي يك زنگ خطر و تهديد جدي محسوب ميشود، اما از اواسط دهه 1980 تغييراتي به موازات به قدرت رسيدن به عنوان دبيركل حزب كمونيست اتحاد شوروي در شاخصهاي استراتژي نظامي - دفاعي آمريكا شكل گرفت. در اين فضا آمريكاييها توانستند علاوهبر تحرك نيروهاي متعارف خود در حوزههاي پيراموني به گفت وگوهاي كاهش سلاحهاي راهبردي (استارت) دست يابند.در فضاي بعد از جنگ سرد كه اتحاد شوروي هيچگونه تمايلي براي اقدامات تهديدكننده براي آمريكا نداشت تهديدات نويني از حوزه پيراموني نظام بينالملل رودرروي ايالات متحده قرارگرفت. در مي1990 دولت بوش طرح برنامهريزي دفاعي را با عنوان راهنماي سياست دفاعي آمريكا منتشر كرد. در راهنماي سياست دفاعي برضرورت رقابت راهبردي قدرتهاي بزرگ تاكيد شده بود.
حضور موثر نيروي دفاعي آمريكا در جنگ دوم خليج فارس ژانويه - فوريه 1991، بيانگر تغيير سريع در راهنماي سياست دفاعي آمريكا محسوب ميشود.
در چنين مقطعي كالين پاول، رئيس ستاد مشترك وقت ارتش آمريكا كه بعداً وزير خارجه شد طرح جديدي را بعنوان راهنماي استراتژي دفاعي آمريكا براي دوران بعد از جنگ سرد منتشر نمود و در آن بيان داشت كه آمريكا در شرايط موجود بايد براي تهديدات پراكنده و متنوع برنامهريزي نمايد. لذا روندي كه توسط پاول طراحي شد مورد استفاده در كابينه كلينتون بود. در مجموع ساختار دفاعي آمريكا به گونهاي طراحي شد كه بتواند در دو جنگ منطقهاي در سطح و ميزان خليج فارس به گونه هم زمان مشاركت كند.
دوشنبه 28 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 215]
-
گوناگون
پربازدیدترینها