تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 7 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):مؤمن در گرفتارى صبور است، و منافق در گرفتارى بى تاب.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1834723123




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

رویکرد روانشناسی اجتماعی به بیگانگی و ازخود بیگانگی


واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: رویکرد روانشناسی اجتماعی به بیگانگی و ازخود بیگانگی مفهوم از خودبیگانگی بعد از صنعتی شدن جوامع در محافل علمی مطرح شده و مورد توجه به خصوص جامعه شناسان و روانشناسان قرار گرفته است.
[تصویر: 068feae58ca9368aca4ace06bf43d12d.jpg]

مفهوم از خودبیگانگی بعد از صنعتی شدن جوامع در محافل علمی مطرح شده و مورد توجه به خصوص جامعه شناسان و روانشناسان قرار گرفته است. هر کدام از این متفکران با توجه به دیدگاه های علمی و تخصصی خود و براساس مکاتب فکری که به آن وابستگی بیشتری داشته اند، به ارائه نظریههایی درباره این مفهوم پرداخته اند.

تا دهه ۱۹۴۰ بیگانگی در سه معنا

۱) انتقال دادن، حواله کردن و واگذاری حقوق یا مایملک

۲) به معنای تنفر یا بیزاری در احساس و نیز احساس انفصال، جدایی و دور افتادن فرد از خود، دیگران، جامعه، کار و...

۳) به معنای جنون، بلاهت و دیوانگی، شیدائی و شوریدگی و اختلال و بی نظمی در قوای دماغی) که به ترتیب در مفهوم حقوقی، مفهوم جامعه شناختی و مفهوم روانی و روان درمانی کاربرد داشت، لکن بعد از جنگ جهانی دوم این پدیده دستخوش تحول گردید به طوری که به عنوان یک مفهوم اساسی مورد توجه فلاسفه، ادبا، شعرا، جامعه شناسان، روانشناسان و منتقدان اجتماعی قرار گرفت و به انجام مختلف تعریف و تفسیر شد و در طرق مختلف به کار رفت.

یکی از عواملی که سبب اشتهار از خودبیگانگی و جلب توجه صاحب نظرات بدان شد چاپ آرا فلسفی و اقتصادی مارکس جوان در سال ۱۹۳۲ بود. مارکس بر این باور است که انسان در لحظه ای از جریان زندگی اجتماعی خویش استعداد ها و قابلیت های درونی خویش را به بیرون می تراود (فراگرد برون افکنی). این خود در لحظه ای دیگر منجر به پیدایش نهادها، ساختارها و نظام اجتماعی می گردد. این اشیا و اعیان خارجی پس از پیدایش و تکوین وجود خود به انسان تحمل شوند تا بدان جا که از آفرینندگان خویش بیگانه گشته و آفریننده خود را آفریده حس می کنند.

از این رو برای مارکس بیگانگی بین انفصال و جدایی انسان از خود از کار و تولیدات خویش، از هم نوع، از جامعه و از طبیعت است. در نزد دورکهایم از خود بیگانگی با کلمه "آنومی" مترادف گرفته شده است که به نوعی حالت فکری اطلاق می شود که در آن بواسطه اختلاف اجتماعی فرد دچار نوعی سردرگمی در انتخاب هنجارها، تبعیت از قواعد رفتاری و احساس فتور و پوچی است. مرتن نیز چون دورکیم این پدیده را مترادف با "آنومی" می گیرد و بر جنبه های اجتماعی آن تاکید می کند. به نظر مرتن بی هنجاری، رفتار منحرفانه، آنومی یا از خودبیگانگی که در عین حال مبیین گسیختگی و عدم تجانس بین اهداف فرهنگی و وسایل نهادی شده، جهت نیل بدان اهداف است. اشاره به حالتی از رابطه فرد و جامعه دارد که در آن بین فرد و ساخت فرهنگی و ارزشی حاکم تضاد وجود دارد.

اریک فروم با دیدی عمدتا روان شناختی، روان شناسی اجتماعی متوجه از خود بیگانگی است. او همانند مارکس بیگانگی از خود را حالتی از هستی می داند که در آن آدمی مقهور محصول کار تولیدات خویش از عینیت و شئییت یافته و به صورت نظام اجتماعی اقتصادی در آمده اند، می گردد تا بدانجا که هر گونه اختیار، اراده و کنترل از او سلب و فرصت خودشناسی از او ساقط می شود. از اینرو برای اریک فروم از خود بیگانگی، انفصال از مفهوم من واقعی یا ضمیر حقیقی است.

"فتلر" نیز از خودبیگانگی را مترادف با آنومیا یا آنومی روانی می گیرد و آن را آنومی (که مرتن و دورکیم آن را با از خود بیگانگی مترداف می گیرند) متمایز می سازد. آنومیا در نزد فتلر به مفهوم اختلال، آشفتگی و بی سازمانی شخصیتی است و اشاره به وضعیت یا حالت روانی اجتماعی دارد که در آن فرد نوعی احساس تنفر نسبت به برخی از جنبه های شخصی وجود اجتماعی خویش می کند. میچل معتقد است بیگانگی در تعریفی وسیع و عام به معنای احساس انفصال، جدایی و عدم پیوند ذهنی و عینی بین فرد و محیط پیرامون او (یعنی جامعه، انسان های دیگر و خود) است. کنت کئیستون از خود بیگانگی را نوعی پاسخ یا عکس العمل از سوی خود به فشارها، تنش ها، ناملایمات و نیز اختلاف دیدگاه های فردی و اجتماعی و ضررهای تاریخی تعریف می کند. در کل از خود بیگانگی حالتی است که در آن شخصیت واقعی انسان زایل می گردد و شخصیت بیگانه ای (انسان یا شئی) در آن حلول می کند و انسان "غیر" را "خود" احساس می کند.





● قلمرو روانشناسی اجتماعی از ازخود بیگانگی

در این قلمرو چند تن از روانشناسان اجتماعی و روانشناسی بنام، که در زمینه بیگانگی و از خودبیگانگی نظریه پردازی کرده اند مورد بررسی قرار می گیرد. این گروه بیگانگی را در سطح فردی مطالعه می کنند و عمدتا متوجه آنومی اجتماعی یا آنومیا هستند. در آنومی روانی بر خلاف آنومی اجتماعی احساسات فرد در قبال خود سنجیده می شود. از اینرو بحث روانشناسان اجتماعی و روانکاوان از بیگانگی" خود" انسان است و عوامل بیگانه زا.

اریک فروم (Fromm Erich) مثل هورکهایمر، هابرماس و مارکوزه، از دیگر نظریه پردازان مکتب فرانکفورت است که در بررسی های خود، اسپینوزا، مارکس، فروید، هر سه را در نظر دارد. او معتقد است که انسان دارای طبیعتی است که در ارتباط با جهان و کنش متقابل با دیگران شکل می گیرد. از نظر وی، در طبیعت انسان تنها از کنش های ثابت مانند گرسنگی و تشنگی و کنش های نسبی که با شرایط تاریخی وجوه تولیدی زمان دگرگون می شوند و مورد توجه مارکس هستند تشکیل نشده بلکه کنش های روانی و وجودی در طبیعت او سهم بسزایی دارند.

اریک فروم علاوه بر اینک به تجزیه و تحلیل دقیق مفهوم بیگانگی در آثار مارکس می پردازد، از آن در مطالعات فلسفی و جامعه شناسی خود وسیعا سود می برد.

فروم معتقد است که "بیگانگی تعریفی است از وضعیت انسان در جامعه صنعتی" او در تفسیر خود از بیگانگی انسان نسبت به خویش، شخصی را مورد مطالعه قرار می دهد که از خود دور می شود، اعمال او بجای آنکه تحت کنترل او باشد بر او مسلط اند و او خودرا مرکز اعمال فردی خویش نمی یابد. به جای اینکه اعمال طبق خواست و اراده او انجام گیرد. او از اعمالش اطاعت می کند، او خود را نظیر همه مردمی می یابد که به عنوان اشیا درک می شوند. با احساس ها ی مشترک، اما در عین حال در همان زمان او هیچگونه وابستگی و ارتباطی با جهان خارج ندارند. به نظر اریک فرم اعضای جامعه صنعتی همگی الینه شده فسخ شده هستند و بیگانگی مختص گروه و طبقه خاصی نیست، او می گوید:" انسان امروزین در جامعه صنعتی شکل و شدت بت زدگی را، دگرگون ساخته است. او در دست نیروهای اقتصادی کور حاکم، شیئی شده است. او دستکارهای خود را می پرستد و به "شئی" بدل می شود. در جهانی از این دست تنها کارگر بیگانه نیست... که همگان بیگانه اند.

فروم انواع مختلف از خود بیگانگی را که زاییده شیوه تولید سرمایه داری است، مشخص می کند. شرایط کار، کارگران را از خود بیگانه می کند، تامین معاش آنان بستگی به این دارد که سرمایه داران و مدیران بتوانند از استخدام آنان سود برند و بدین ترتیب کارگران تنها به عنوان وسیلهای در نظر گرفته می شوند و نه به عنوان غایت و هدف. کارگر "ذره اقتصادی است که به آهنگ مدیریت ذرهای می رقصد". مدیران "حق کارگر برای تفکر و تحرک آزاد را از او سلب می کنند. حق زندگی از کارگر سلب می شود، نیاز به تسلط، خلاقیت، کنجکاوی و تفکر آزاد در آنان با محدودیت روبه رو می شود در نتیجه، نتیجه گریز ناپذیر، فرار یا مقابله، بی تفاوتی یا تخریب، یا انزوای روانی از سوی کارگر است".

با این حال فروم استدلال می کند که "نقش مدیر نیز با از خود بیگانگی همراه است"، او نیز تحت تسلط نیروهای مقاومت ناپذیر سرمایه داری است و آزادی بسیار محدودی دارد. او باید "با غولهای غیر شخصی با شرکتهای بزرگ رقیب، با بازارهای غول پیکر غیرشخصی و با اتحادیهها و سر کار داشته باشد." مرتبه او، مقام او، درآمد او به طور خلاصه تمامی موجودیت اجتماعی او ، به این بستگی دارد که میزان سودهایش پیوسته رو به افزایش باشد.

لیکن باید اینکار را در دنیایی انجام دهد که در آن از کمترین نفوذ شخصی بر غولهایی که با آنها سر و کار دارد، برخوردار نیست.

اریک فروم از جدایی و انزوای انسانی در جوامع صنعتی معاصر به عنوان رنج لاعلاج بشری یاد می کند. به اعتقاد او: در این جامعه جامعه صنعتی خالق "آدمک تشکیلاتی" است، موجودی تهی از آگاهی و اعتقاد که بزرگترین افتخارش این است که در یک ماشین عظیم و مقتدر، دندانهای، هر چند کوچک و فرد است. شعار این است; پرسش ممنوع، تفکر اقتصادی ممنوع، دلبستگی و علاقمندی ممنوع، مبادا که کارکرد بی دغدغه و قرین آرامش تشکیلات بر هم خورد. اما آدمی برای شی» بودن و خاموش نشستن ساخته نشده است.

به زعم کسانی که برای فرد اولویت قائل می شوند، عدم انطباق فرد با جامعه، نشانهای از بیگانگی او تلقی می شود. اما افرادی از قبیل اریک فروم معتقدند که ممکن است جامعه آنچنان بیمار یا بیگانه باشد که فرد توانایی تطبیق خود را با آن نداشته و لذا دچار از خود بیگانگی می شود.اریک فروم با دیدی عمدتا روان شناختی متوجه از خود بیگانگی است. او بیگانگی از خود را حالتی از هستی می داند که در آن آدمی مقهور محصول کار و تولیدات خویش که عینیت و شیئیت یافته و به صورت نظام اجتماعی اقتصادی در آمده اند، می گردد تا بدانجا که هر گونه اختیار ، اراده و کنترل از او سلب و فرصت خودشناسی از او ساقط می شود. از این رو برای اریک فروم از خود بیگانگی به مفهوم انفضال شناختی از مفهوم من واقعی (Self Real) یا ضمیر حقیقی (Ego Troe) است.فروم اعتقاد دارد که ریشههای بیگانگی آدمی را می توان در جریان توسعه تکاملی او جست وجو کرد. برخلاف حیوانات پست ترکه با غرایز به رفتار و فعالیت واداشته می شوند انسان به قابلیت روانی منحصر به فردی مجهز است که او را قادر می سازد بر جهان طبیعت فائق آید. زندگی او دیگر تابعی از نیروهای قهار و سلطه گر طبیعت نیست بلکه براساس خودآگاهی، برهان، تحلیل و تفهیم، قوام و نظام دارد. از این رو انسان و طبیعت به عنوان دو واقعیت مستقل نمود یافته و عدم وحدت و یگانگی این دو سبب گردیده که بشر خود را در محیطی بیگانه که در آن جدای از طبیعت، هستی دارد ببیند و بیابد. مساله هستی آدمی و حیات او در جهان طبیعت مساله ای نادر و منحصر به فرد است. به قول فروم "انسان با آنکه از طبیعت جدا و منفک است با طبیعت هستی دارد، با طبیعت قرین است. بخشی از او از عالم بالاست. خدائی است.

الهی است نامتناهی است و بخشی دیگر از جهان خاکی است، و متناهی است." نتیجتا انسان می باید خود را با این شرایط محیطی جدید تطبیق و سازگاری دهد. در چنین محیطی او همچنین با انبوهی از خواستهها و نیازها روبه روست. در بین این نیازها می توان نیاز به ایجاد ارتباط و اتحاد و یگانگی با طبیعت، با خود و دیگر انسانها، نیاز به خلاق بودن، نیاز به تعلق و وابستگی، نیاز به خودیابی و خودشناسی و بالاخره نیاز به داشتن عقیده مرام و مسلک اشاره کرد. به نظر فروم در جامعه صنعتی و تحت روابط اجتماعی تولید نظام سرمایه داری انسان قادر به ایفا و تامین رضامندانه بسیاری از این نیازها نیست. به جای آنکه از یگانگی با طبیعت مسرور و شادمان باشد از بیگانگی با آن و از تنهایی و انزوا و پریشانی خاطر اندوهناک است. با آنکه توانمند به تسخیر طبیعت است قادر به نمایش خلاقیت خود و ارضای این نیاز نیست و خود را نمی شناسد.

از طبیعت خود جدا افتاده است به خویشتن خود او راهی نیست و نمی داند چه هست و باید باشد. او از بحران هویت رنج می برد. سرگشتهای است در وادی حیرت.حوزه انتساب فروم به روان شناسی اجتماعی و (روانکاوی) است. وی علل از خود بیگانگی را مالکیت خصوصی، روابط اجتماعی و نظام ارزشهای سرمایه داری، فرهنگ صنعتی، بوروکراسی و عقلانیت می داند. بی شک ملوین سمین (Seemon.M) نیز در زمره نخستین روان شناسان اجتماعی است که کوشید، مفهوم بیگانگی روانی را در قالبی منظم و منسجم تدوین و تعریف نماید.

سمین بر این پندار که بیگانگی معلول عقلی واحد است خط بطلان می کشد. سمین کوشید ضمن ارائه تعریفی مفهومی از بیگانگی و مشخص نمودن تپیولوژی الیناسیون، صور و انواع تظاهرات رفتار بیمارگونه را در پنج نوع قابل تمیز که به نظر وی رایج ترین و متداول ترین صور کاربرد مفهومی واژه در ادبیات جامعه شناسی و روان شناسی است نشان می دهد.

اشکال پنج گانه سمین از خود بیگانگی عبارتند از:

۱) بی هنجاری و یا ناهنجاری با بی روائی (Normlessness)

۲) بی توانی یا ناتوانی ، بی قدرتی (Powerlessness)

۳) بیهودگی یا پوچی یا بی هدفی احساس بی فعالیتی یا احساس بی محتوایی (Meaninglessness)

۴) احساس بیگانگی از جامعه یا احساس انزوای اجتماعی (Isolation Social)

۵) احساس بیگانگی از خود یا احساس تنفر از خویشتن. (estrangement Self)

چنانکه از این تقسیم بندی بر می آید "از خود بیگانگی" یکی از اشکال پیدائی "بی خود شدن" یا الیناسیون است نه تمام آن.





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[مشاهده در: www.freedownload.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 212]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن