واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین: دوست جونا کمک کنيد که ماندم چه کنم
اول بيوگرافی اين مشکل را براتون بگم .پسرم که دنيا اومد از 3 ماهگی گذاشتمش پيش مامانم و رفتم سرکار البته تقريبا نيمه وقت. بعد کم کم احساس کردم که واقعا فشار روی مامانم زياده و از 5/1 سالگی که کامل سر کار بودم يه روز خانه مامانم بود و يه روز خانه مادر شوهرم و لی خودم خيلی معذب بودم چون وقتی دنبالش می رفتم ( ساعت5/2) اصرار می کردننهار باش و يا خواب بود و می گفتن بذاريد بيدار شه و ديگه اينکه اون 2 روز در هفته را يک شنبه و سه شنبه که نوبتشان بود يه روز وقت دکتر داشتن يه روز روضه بود يه روز ...... خلاصه حرف های فاميلشان و ... که کلافه بودم از طرفی می دونستم واقعا وظيفه ای ندارن و نبايد متوقع باشم و دانيال هم لوس شده بود از 3 سالگی گذاشتمش مهد نزديک مامانم .....صبح که خواب بود می ذاشتمش خانه مامانم و برنامه اين بود که آنها بعد از اينکه بيدار شد بذارنش مهد و ساعت 12 هم بيارنش ناهار بدن و ساعت 5/2 هم که من برم دنبالش ولی تا ساعت 10 مهد نمی رفت آنها هم حوصله کل کل کردن نداشتن و ساعت 12 هم که دنبالش می رفتن تا 1 می خواست توی بازی های حياط مهد بازی کنه و ديگه اينکه لباس پوشاندن دستشويی بردن و خلاصه هر کار دانيال خيلی حوصله می خواد و دوست داره يه جوری همه کارها را کش بده و دنبالش بدون و ...خلاصه اينکه الان دانيال 4 سالش و مامان ازم خواسته دوباره روزهای زوج فقط بيارمش و روزهای يک شنبه و سه شنبه ببرم خانه مادر شوهرم .ولی آخه 3 روز در هفته اونم 2 ساعت که ديگه مهد نمی شه و راستش ديگه حوصله تکرار گذشته را هم ندارم و از طرفی به مامانم هم حق می دم يه عمر همه کار برای من کرده احساس شرمندگی می کنم اگه بخوام با خودم بره و بياد بايد 7 بذارم و 5/2 بردارم و ناهار اونجا باشه که شوهرم مخالفه و خودم هم اينکه 7-8 ساعت بچه را به مهد بدم مطمئن نيستم به شوهرم هم نمی خوام اون طوری که برای شما شرح دادم بگم چون باعث تنش می شه البته گفته هر کاری می خواهی بکن ولی از نظر من اشتباهه می دونم اگه مامان شوشو هم بفهمه مخالفت می کنه و بايد اونجا هم انرژی بذارم
به نظرتون کارم درسته ؟
لي لي جون پسرت الان دقيقا" چند سالش هست ؟
15 اسفند 4 سالش تموم می شه
واقعا کار سختیه شاغل بودن این مشکلات رو هم داره به نظرم یه مهد خوب ومطمین پیدا کن وبذار تمام وقت انجا باشه اینجوری راخت تری تا حرف بشنوی
لیلی جون الان که دیگه دانیال بزرگ شده و مطمئنا نگهداری ازش خیلی راحت تره.. میتونی واسه گل پسرت یه پرستار بگیری ......
البته اگه پرستار رو از بین آشناهاتون که نیاز به این کار داشته باشه انتخاب کنی خیلی بهتره....
تا ساعت 5/2 پیش پرستار بعد از اون هم که خودت میری خونه....
من هم شاغلم همسرم مدام ماموریت هست ..مادر خودم و مادر همسرم هم پیشم نیستن ...موندم بچه دار شدیم کجا بذارمش ؟؟یکی به من هم کمک کنه
بعد از کلی فکر کردن ان شالله تصمیم گرفتم خدا هر وقت یه نی نی بهمون هدیه کرد یه پرستار آشنا واسش بگیرم ...
به نظر من پرستار فكر خوبيه اما مطمئن باشه ، چون اون توي خونه آدم و توي حريم خصوصيتون پا مي ذاره و بايد خيلي محرم باشه
ولي عزيزم ، من بچه ندارم مادر شوهرم مي گه بچه دار شدي 1 روز هم نبر خونه مامانت من رو تخم چشمم بزرگش مي كنم ، ولي با اين حال اگه اين شرايط رو نداشته باشم از همون كوچيكي مي ذارمش مهد ، چه برسه به دانيال شما كه ماشااله 4 سالشه
والا دوست من بچش رو از 6 ماهگي مهد گذاشت الان 5 سالش هست ، بچش انقدر خود كفا شده كه مامان بابا رو هدايت مي كنه ،خودش صبح زود بيدار مي شه و كاراش رو انجام مي ده
به نظر من با همسري صحبت كن و بگو كه دانيال ديگه بزرگ شده و من با چند تا روانشناس صحبت كردم گفتن بذار مهد براي اعتماد به نفس هم خيلي خوبه
انشااله كه هر چه خير هست برات پيش بياد
دوست خوب با این حس کاملا آشنام چون من هم در این شرایط بودهام بهتریت کا ر یه مهد درجه یک هست ارزش بچه ات هم حفظ میشه مثل یه موجود مزاحم خونه به خونه نمی گرده و هوایی هم نمیشه یه برنامه منظم و خوب الان به سنی رسیده که مهد بهترین گزینه است من این رو تجربه کردم پرستا رتو فرهنگ ما جواب نمیده یه آدم امین پیدا کردن بی نهایت مشکله و فکر آدم هم همیشه مشغوله .
مرسی از هم فکری اتون به نظر خودم هم پرستار فکر خوبی نيست راستش دلم شور می زنه پرستار اشنا ندارم و توی اطراف هم چند تجربه بد ديدم البته يه تجربه عالی هم هست ولی نمی خوام ريسک کنم امروز بايد دانيال را برای تست مهد ببرم بيشتر از همه نگران اينم که با توجه به ساعت زيادش از محيط های آموزشی برای هميشه زده بشه
لي لي جون با توجه به سن پسرت اصلا" شك نكن حتما" حتما" يه مهد خوب پيدا كن و پسرت رو اونجا بذار توي اين سن مهد از پرستار و پيش مادر و مادر شوهر موندن خيلي بهتره - اوايل ممكنه يك ذره برات سخته باشه ولي بعدش مي بيني چقدر از حرف و حديث مادرشوهر و اذيت كردن مادر خلاص مي شي - من شخصا"تا دو - سه ساليگي پرستار رو ترجيح ميدم ( البته خودم هم همين كار رو كردم ) ولي بعدش مهد اما دقت كن مهدي كه انتخاب مي كني خوب باشه مهد بد اثرات خيلي بدي روي بچه و اعصاب خودت داره من تقريبا" در منطقه شهرك غرب و سعادت آباد مهد خوب مي شناسم اگر نياز به كمك داشتي خوشخال مي شم كمكت كنم
لی لی جون
منم پسرم نزدیک 4 سالش بود که گذاشتمش مهد، قبلش پیش مامانم بود، البته نیما خیلی پسر آرومی بود، خرابکار نبود، ولی به هر حال من متوجه می شدم که گاهی مامانم چقد خسته شده!!!
واسه همین از ماه آبان گذاشتمش مهد کودک ،از ساعت 8 تا 2، هفته ای دو یا سه روزشم ساعت 12 می رم دنبالش.
من که خیلی راضیم ، چون می بینم که با علاقه و عشق می ره مهد و خیلی خیلی بهش آموزش می دن و کلی چیز یاد گرفته که من عمرا نمی رسیدم تو خونه باهاش کار کنم.از همه مهمتر اجتماعی شده و به راحتی با بچه ها ارتباط برقرار می کنه!
همه مهد کودک ها یک یرنامه ریزی روزانه دارن که به هیچ وجه برای بچه ها خسته کننده نیست ، از آموزششون که با قصه و آوازه تا بازی و تماشای تلویزیون و .........
فقط بزرگ ترین عیب مهد کودک به نظر من سرماخوردگی بچه هاست که هیچ وقت خوب نمی شه!!
الان 4 ماهه می ره مهد، 4 تا شیشه آنتی بیوتیک خورده همش سرما خوردست،
به خاطر این مریضیش کلافه ام!!!!!!!!!
لي لي جون اگر مهد خوب انتخاب كني اصلا"ساعات آموزشي بچه رو خسته نمي كنه چون نحوه آموزش بچه ها با روش خاصي هست كه نه تنها خسته نمي شند حتي خوششون هم مي ياد. مهد دختر من تا حدودي سخت گير هم هستند اما دخترم خيلي راحت مي ره خيلي هم دوست داره
واقعا همینطوره ....پیدا کرن پرستار خوب خیلی سخته ....( امین باشه ، بچه رو اذیت نکنه ، فضول نباشه ، خودش رو واسه شوهر آدم لوس نکنه وووووو....
من صبح ساعت 6 بیدار میشم و حول و حوش 5/6 از خونه میام بیرون ....
فکرش رو میکنم خیلی سخته بچه شش ماهه رو این ساعت بیدار بکنم و ببرم مهد ...
اگر هم بخوام ببرم مهد خودم باید این کار رو انجام بدم چون همسرم خیلی وقتها خونه نیست ....
حالا کی ببرم کی بیارم چون تا ساعت 4 بعد از ظهر سرکارم .....
من هنوز بچه ندارم ولی از حالا دارم به این موضوع فکر میکنم ...کسی تا حالا بچه کوچیک داشته که گذاشته مهد ؟؟؟
لیلی جون بچه کاملا درست میگن یه مهد کودک خیلی خوب ثبت نامش کن ....اینجوری خیالت خیلی راحته ....
دوستای گلم
ممنونم حالا مصمم تر شدم ولی دعا کنيد اتفاقی نيفته که پشيمان بشم و اينکه در قبال اعتماد همسری موفق باشم دوستون دارم لی لی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آشپز آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 211]