واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: داستان كوتاه اسرائيل
در فاصله پايان جنگ 33روزه رژيم صهيونيستي عليه لبنان تا امروز چندين جلد كتاب مهم تحليلي از سوي شخصيت هاي صاحب نام اسرائيلي درباره سرنوشت اين رژيم نوشته شده است. بعضي از اين كتاب ها كه عمدتاً به بهانه ياد كرد«شصتمين سال تاسيس دولت يهود» و با انگيزه تحليل «آينده اسرائيل پس از جنگ با حزب الله» انتشار يافته است، عبارتند از: «چگونه دولت يهود اختراع شد- از تورات تا صهيونيسم» نوشته شلومو ساند، «پرده برداري از تورات» نوشته مشترك فينگشتاين واشر و سيلبرمن، «پاكسازي نژادي فلسطيني ها» نوشته ايلان بايي و «ديوار آهنين اسرائيل و جهان عرب» نوشته آدي شلايم.
ساند در كتاب خود اثبات كرده است كه «دولت يهود» اختراع صهيونيسم است و هيچ ربطي به آموزه هاي تورات ندارد و از اين رو نه تلاش براي تحقق آن كاري مقدس و نه اقدام براي براندازي آن اقدام عليه «آئين مقدس» به حساب مي آيد. او در عين حال اثبات مي كند كه تاسيس دولت صهيونيستي، نفرت مردم ديندار جهان را عليه يهودي ها برانگيخته و اين با اهداف دين يهود منافات دارد.
فينگشتاين و سيلبرمن نيز در كتاب خود، تورات را بازخواني كرده و براساس آن اعلام كرده اند اساس تعاليم تورات برجدايي دين از سياست قرار دارد و لذا هيچكس نمي تواند ادعا كند كه براساس يك رسالت مذهبي به تاسيس دولت يهودي مبادرت ورزيده است. اين دو تاكيد كرده اند بايد حساب پيروزي يا شكست صهيونيسم را از حساب پيروزي و شكست يهود جدا كنيم تا از تبعات شكست هاي پياپي دولت تل آويو در امان بمانيم.
«بايي» در كتاب خود با اشاره به جنايات بي وقفه رژيم صهيونيستي عليه ساكنان اصلي و صاحبان اصلي فلسطين، مبناي شكل گيري و دوام دولت تل آويو را پاكسازي سرزمين فلسطين از فلسطيني ها دانسته است. وي در عين حال مي گويد فلسطين عليرغم مواجه شدن با «پاكسازي نژادي» هويت واقعي خود را حفظ كرده است. وي با استناد به اظهارات «ناحوم برنيع» تحليل گر يديعوت آحارنوت-پرتيراژترين روزنامه رژيم صهيونيستي- مي نويسد: «اسرائيل تنها كشوري در جهان است كه موجوديتش همچنان بحث برانگيز مي باشد و اين در حالي است كه هيچكس در محق بودن كشور فلسطيني شك نمي كند.»
«شلايم» در كتاب خود نوشته است انتظار اينكه روابط اسرائيل و دولت هاي عربي «عادي سازي» شود، بيهوده است چرا كه اسرائيل يك اقليت نژادي در محاصره ملت هايي است كه اسلام و عربيت قرن هاست كه آنان را بهم پيوند داده و در مقابل رژيمي غيرعرب و غيراسلامي قرار مي دهد. وي پيش بيني كرده است كه اگر 60 سال ديگر هم بگذرد اين رژيم در محيط منطقه اي خود مورد پذيرش قرار نمي گيرد و تلاش براي پذيرش منطقه اي آن راه به جايي نمي برد.
در اين ميان روزنامه هاي متعدد رژيم صهيونيستي نظير يديعوت آحارنوت، معاريو، اورشليم پست و هاآرتص به گونه اي رقابت آميز به افشاي وضعيت رو به اضمحلال رژيم صهيونيستي مي پردازند به گونه اي كه هر روز چندين خبر و مقاله در اين رابطه در اين روزنامه ها درج مي شود. اما بعضي از نكات كليدي اين مقالات و اخبار:
1-روزنامه هاآرتص در روز سوم فروردين 78 در مقاله اي به قلم «يولي گلداشتاين» نوشت: «85درصد يهودياني كه اينك در كانادا زندگي مي كنند، روس تبارند و از اسرائيل به كانادا آمده اند.»
2-همين روزنامه در همين روز به نقل از «روفي رولين» رئيس سابق مجلس رژيم صهيونيستي و از رهبران فعلي حزب ليكود نوشت: «اسرائيلي ها به طور روزافزون درصدد دستيابي به گذرنامه هاي اروپايي اند تا در مواقع ضروري از اسرائيل فرار كنند.»
3-«افراهام تيروش» دبير دوم دولت مناخم بگين در مقاله اي كه در تاريخ 9 ارديبهشت 78 در روزنامه معاريو به چاپ رسيد، نوشت: «يكي از روشنترين مظاهر فروپاشي نظريه صهيونيسم اين است كه بنگاه يهود ديگر از راضي ساختن يهوديان در سراسر جهان براي مهاجرت به اسرائيل دست كشيده است». تيروش براساس بررسي هاي عيني خود افزود:«50درصد جوانان يهودي مي گويند اگر اسرائيل نابود شود براي آنان اصلاً مهم نيست!، 70 درصد يهوديان آمريكا هرگز از اسرائيل ديدن نكرده و حتي خواستار ديدار از اسرائيل نيز نيستند و روند سكولاريزم در پيروان دين يهود بگونه اي است كه -برخلاف آموزه يهود- اينك 50 درصد يهوديان آمريكا، همسري غيريهودي دارند» او نتيجه مي گيرد: «انديشه صهيونيسم در ميان يهوديان نيز در حال انزواست»
4- «ابراهام بورگ» رئيس اسبق مجلس رژيم صهيونيستي در سالگرد تأسيس اين رژيم در ارديبهشت 87 طي مقاله اي كه در روزنامه جروزالم پست درج شد، نوشت: «اسرائيل يك كشور استعماري و فاشيست است و گروهي فاسد قانون گريز كه به هيچ اخلاقي پايبند نيستند بر آن فرمان مي رانند.» وي در مصاحبه با «يديعوت آحارنوت» نيز گفت: «اسرائيل در خط هيتلر گام برمي دارد و تا زماني كه بر صهيونيسم پايبند باشد و بر شمشير و خشونت در وادار ساختن فلسطيني ها به اطاعت اتكا داشته باشد، سرنوشت هيتلر در انتظار آن است.»
5- پرفسور «افنون روبنشتاين» وزير اسبق اسرائيلي در تاريخ 26 فروردين 87 در مصاحبه با هاآرتص گفت: «اسرائيل به دليل دو نوع تهديد نمي تواند باقي بماند: 1- تهديد خارجي كه در شكست نسبت به بازدارندگي اعراب متبلور مي شود 2- تهديد داخلي كه در فساد گسترش يافته و از بين رفتن آنچه كه به اصطلاح منظومه ارزش هاي صهيونيسم كه كشور عبري بر اساس آن پايه گرفت، متبلور مي شود.
6- «ناحوم برنيع» تحليلگر «يديعوت آحارنوت» در تاريخ 87.1.31 در مقاله اي نوشت: «مردم اسرائيل نسبت به آينده و قدرت اين كشور براي بقا اطميناني ندارند و احساس پايان يافتن به درون بيشتر اسرائيلي ها رخنه كرده است. مردم دنبال زندگي طبيعي اند و اين را ارتش اسرائيل با همه قدرتش نمي تواند به آنها بدهد.» گلداشتاين نيز در تاريخ سوم فروردين 87 در هاآرتص نوشت: «قدرتمندتر شدن اسرائيل در ابعاد نظامي، نابودي آن را سرعت خواهد داد.»
چهارشنبه گذشته، دومين سالگرد پايان جنگ 33 روزه رژيم صهيونيستي عليه حزب الله بود. جنگي كه در آن اسرائيل با حمايت قاطع و همه جانبه آمريكا، انگليس، فرانسه و بسياري ديگر از دول اروپايي و كشورهاي صنعتي و نيز با حمايت جامع بعضي از دولت هاي عربي- شامل مصر، عربستان، اردن و...ـ و نيز با حمايت آشكار سازمانهاي حقوقي و سياسي جهاني نظير شوراي امنيت سازمان ملل به قصد ريشه كن كردن يك گروه چريكي كه در حداكثر 4000 كيلومتر مربع از خاك لبنان سكونت داشتند به راه افتاد و براي دستيابي به هدف از همه امكانات هوايي، دريايي و زميني بهره گرفته شد ولي در نهايت با شكست اردوگاه وسيعي كه اسرائيل را حمايت مي كردند به پايان رسيد و به يك موج دامنه دار و ويرانگر عليه اركان رژيم صهيونيستي تبديل شد. تاثير شكست اسرائيل در اين جنگ به گونه اي است كه مي توانيم دوران صهيونيسم را به پيش و پس از جنگ 33 روزه تقسيم كنيم كما اينكه روند منطقه را نيز مي توانيم به دو دوره پيش و پس از اين جنگ تقسيم نمائيم.
ترديدي وجود ندارد كه در اين صحنه، «جغرافيا» چندان ايفاگر نقش نبود چرا كه در اين صورت بايد تل آويو پيروز مي شد. اقتصاد نيز نقش آفرين نبود، نفوذ بين المللي يا انزواي بين المللي نيز تأثيرگذار نبود، ائتلاف يا شكاف بين المللي يا منطقه اي نيز كارساز نبودند چرا كه در اين صورت ها بايد شاهد شكست حزب الله و پيروزي اسرائيل مي بوديم. ارتش و ساختار نظامي و قدرت شليك نيز تعيين كننده نبودند چرا كه از هر حيث دست برتر با رژيم صهيونيستي بود. اما
آنچه در اين صحنه نقش اساسي را ايفا كرد، قدرت روحي چريكهاي حزب الله و اتصال به يك مبدأ معنوي بود. در واقع در اين صحنه عامل معنوي بر همه عوامل مادي غلبه كرد. در روز 14 يا 15 جنگ 33 روزه، اسرائيل از طريق هلي برن روي «تپه مسعود» كه در شمال غربي شهر بنت جبيل قرار دارد، تلاش كرد تا مقاومت چريكهاي حزب الله را در اين شهر 8000 نفري- كه البته آن روزها جمعيت اين شهر به كمتر از 2000 نفر تنزل يافته بود- درهم بشكند اما حدود يك ساعت پس از هلي برن، يك بالگرد اسرائيلي آمد و اجساد نظاميان اسرائيلي و مجروحان آنان را از اين تپه جمع كرد و به آن طرف مرز رفت. وقتي كانال 10 تلويزيون اسرائيل از فرمانده تيپ گولاني اسرائيل پرسيد چرا با وجود هلي برن پي درپي، بنت جبيل هنوز تسخير نشده است، گفت: «مشكل اين است كه ما با كساني مي جنگيم كه براي شهيد شدن لحظه شماري و از مرگ استقبال مي كنند. شما چگونه انتظار داريد سربازان ما كه دائماً در انديشه بازگشت هستند بر چريكهايي كه به مرگ لبخند مي زنند، پيروز گردند؟»
در واقع سران و شهروندان رژيم صهيونيستي دچار وضعيتي گيج كننده هستند. آنان به اقتدار نظامي تكيه كرده اند ولي هر قدر كه بر قدرت نظامي خود مي افزايند، هراس شهروندان آنان بيشتر مي شود. چرا كه آنان به تجربه دريافته اند كه نظامي گري اسرائيل آتش مقاومت و جنگ را در بين مسلمانان شعله ورتر مي سازد.
از اين رو حس پايان يافتگي در توده ها و اركان رژيم صهيونيستي رسوخ كرده است. در اين ميان ناحوم برنيع در روزنامه 87.1.31 آحارنوت به واقعه جالبي اشاره مي كند: «گوردولس يك نويسنده يهودي آمريكايي، پيش از پرواز به پزشك مراجعه كرده است تا از او نسخه دارو بگيرد. پزشك از او مي پرسد: كجا كار مي كني؟ گوردولس مي گويد: من نويسنده ام. پزشك مي پرسد: چه مي نويسي؟ گوردولس گفت: درباره آينده اسرائيل. پزشك خنديد و گفت: آه! حالا فهميدم تو داستانهاي كوتاه مي نويسي.»
عبدالله كشاورز
دوشنبه 28 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 110]