واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: سينما - جنگيدن خنده ندارد
سينما - جنگيدن خنده ندارد
ادوارد داگلاس/ ترجمه: يحيي نطنزي:بن استيلر در طول 10 سال گذشته توانست جايگاه خود را از اجراي نمايشهاي سطح پايين كمدي در شبكه تلويزيوني MTV تا حد يكي از ستارههاي پرفروغ هاليوود ارتقا ببخشد. تابستان امسال شاهد چهارمين فيلم وي در مقام كارگردان به نام «تندر گرمسيري» هستيم كه ماجراي مضحك يك گروه فيلمسازي را در دوران جنگ ويتنام به تصوير ميكشد. برخي منتقدان از آن به عنوان نسخه كمدي فيلمهاي «اينك آخرالزمان»، «جوخه» و حتي «رمبو» نام بردهاند.
هفت سال از زماني كه آخرين فيلمت را كارگرداني كردي ميگذرد. چرا فكر كردي زمانش رسيده است يكبار ديگر به عنوان كارگردان پشت دوربين قرار بگيري؟
خب! از خيلي وقت پيش درگير ايده اين فيلم بودم. ايده اين فيلم از حدود 20 سال پيش و زماني كه مشغول بازي در «امپراطوري خورشيد» (1987) بودم به ذهنم خطور كرد، چون آن وقتها فيلمهاي زيادي درباره جنگ ويتنام توليد ميشد و من و دوستانم براي اغلب آنها تست ميداديم و البته هميشه دوستانم پذيرفته ميشدند و براي آموزشهاي لازم راهي كمپهاي آموزشي ميشدند. آن وقت انگار همه بازيگرها بايد سري به كمپهاي آموزشي ميزدند و از تجربياتي حرف ميزدند كه از سر گذرانده بودند و اينكه چگونه حضور در آن كمپها زندگيشان را براي هميشه تغيير داده است. اين چيزها هميشه براي من جذاب بود؛ شايد چون هرگز نتوانستم به عنوان جزئي از آن فيلمها نقشآفريني كنم. بازيگران اين فيلمها هميشه جوري رفتار ميكردند كه انگار واقعا صحنه جنگ را تجربه كردهاند و من هم به آنها ميگفتم حضور خودتان در اين فيلمها را بايد مديون سربازاني بدانيد كه واقعا به اين كمپهاي آموزشي رفتهاند و با تجربيات واقعي دست و پنجه نرم كردهاند. ايده بازيگراني كه نقش سربازان آمريكايي در ويتنام را بازي ميكنند از همان دوران همراهم بود حتي ميخواستم فيلمي درباره بازيگراني كارگرداني كنم كه بعد از اينكه به خانه برگشتهاند فراموش شدهاند كه البته ابدا ايده خندهداري نبود. بعد با خودم فكر كردم جالب ميشود اگر اين بازيگران براي فيلمبرداري به جنگلي بروند و اتفاقي درگير جنگ واقعي شوند. حدود 10 سال هم روي فيلمنامه كار كردم كه در هشت سالش جاستين ثورو همراهم بود و چهار سالي هم از ايتان كوئن كمك گرفتم.
از همان ابتدا ميخواستي فيلمت درجه نمايشي R داشته باشد؟
همان وقت كه فيلمنامه را مينوشتيم حواسمان بود كه فيلم درجه R ميگيرد اما وقتي درگير مقدمات كار شديم ديگر حواسمان به اين چيزها نبود. البته اين درجه دليلي جز زبان فيلم نداشته است اما وقتي مشغول توليد فيلمي جنگي هستيد نميتوانيد از اين چيزها صرف نظر كنيد چون بخشي از ماجرا هستند.
هنگام فيلمبرداري رويكردي شبه مستند هم به ماجراها داشتهاي. كمي درباره اين رويكرد صحبت ميكني؟
اين فيلم كه هجويه نيست واقعا قواعد آن را رعايت نكرده است. از طرفي با اصول پارودي هم سازگاري ندارد. «تندر گرمسيري» بيشتر يك فيلم قائم به ذات است كه البته از نمونههاي قديمي مانند «اينك آخرالزمان» هم تأثير پذيرفته است. شايد اگر آن فيلمها وجود نداشتند اين فيلم هم هرگز ساخته نميشد. به همين دليل از جاستين ثورو و ايتن كوئن كمك گرفتم تا شبه مستندي درباره فيلمي كه قرار است توسط بازيگران فيلم توليد شود، به تصوير بكشم.
احتمالا وقتي سر صحنه يك فيلم مانند «تندر گرمسيري» بودهاي سختيهاي زيادي را به جان خريدهاي و زحمت زيادي براي راست و ريس كردن كارها كشيدهاي؟
قطعا سختيهاي زيادي وجود داشته است. خصوصا در آن صحنهاي كه دست من از پشت بسته شده است و بايد با دست بسته كارگرداني ميكردم و منظورم را به بازيگرها منتقل ميكردم.
برايت جالب نبود كه توانستي از رابرت (داوني جونيور) در اين سن و سال استفاده كني و وي را به اختيار خودت درآوري؟
اين فيلم چيزي در حد و اندازههاي «جنگ ستارگان» نيست كه مردم منتظرش باشند و حتما به تماشايش بروند. قبل از توليد فيلم سر يك چيز اتفاق نظر داشتيم آن هم چيزي نبود جز اينكه بدون حضور بازيگران درست و حسابي دست به كار نشويم چون اگر از بازيگران مشهور استفاده نميكرديم مردم به تماشاي فيلم ميرفتند با خودشان ميگفتند «اين ديگه چه مزخرفيه؟».
پس از تام كروز به همين منظور استفاده كردهاي؟
بله! اگر تام كروز در فيلمي حضور داشته باشد مردم تماشايش ميكنند چون هميشه دنبال كارهاي جديدش هستند. از بابت او خيلي نگران نبودم چون كاري كه او در فيلم انجام ميدهد به شكل ديوانهواري خندهدار است و فوق العاده است.
در سالهاي گذشته جايگاه خود را در فيلمهاي پرهزينهاي تثبيت كردهاي كه فروش خوبي هم داشتهاند. اما هميشه درباره توليد دنبالههاي آنان بحثهايي وجود داشته است. احساس خودت در مورد اين فيلمهاي دنبالهاي چيست؟
خب! فكر ميكنم پاسخ اين سوال هميشه به اين بستگي دارد كه فيلم دنبالهاي چه جور فيلمي است. من هميشه در برابر دنبالهاي مخالفت ميكردم تا اينكه براي «ملاقات با والدين» رابرت دونيرو صدايم كرد و گفت: «قراره تو دنباله اين فيلم بازي كني. قراره انجامش بدي. باشه؟». من هم گفتم: «خيلي خب». اگر درخواست رابرت دونيرو نبود، هرگز قبول نميكردم اما با اين حال در قسمت دوم با بازيگران بينظيري مانند باربارا (استرايسند) همكاري كردم كه فكر ميكنم در زندگي آدم فقط يكبار ميتواند اتفاق بيفتد. در مورد «شبي در موزه» هم فكر ميكردم آنها فيلمنامه و ايده بهتري نسبت به فيلم قبلي در دست دارند و به همين خاطر به بازي در قسمت دوم راضي شدم.
«تندر گرمسيري» از نگاه ساير بازيگران
رابرت داوني جونيور: تحقيق زيادي انجام دادم تا به شخصيتي كه در فيلم ميبينيد برسم. كهن الگوهاي قوميتي مختلف را بررسي كردم تا از بهترين گزينه ممكن در بهترين مكان ممكن استفاده كنم. در اين فيلم به جاي اينكه لهجه ايرلندي داشته باشد لهجهاي استراليايي دارم و مانند فيلم «قاتلين بالفطره» اليور استون به شيوه استرالياييها حرف ميزنم. البته وقتي فيلمنامه را خواندم به نظرم آمد شخصيت كرت لازاروس را كسي مانند كالين فارل، دنيل دي لوئيس يا حتي راسل كرو بايد بازي كند خصوصا اينكه فيلم درباره هاليوود و وضعيت بازيگران در آن است و حتما جالب ميشد اگر چنين بازيگراني راضي ميشدند در آن بازي كنند. قبل از اينكه «مرد آهني» به نمايش درآيد مطمئن بودم كه فيلم پرفروشي خواهد شد و اين روزها همان حس را درباره «تندر گرمسيري» دارم. چراكه نه؟ تركيبي از بازيگران بزرگي كه كار خود را بلدند در كنار يك داستان فوقالعاده جذاب در بستر جنگ ويتنام و اشاراتي به عالم فيلمسازي در هاليوود هم باعث ميشود اين فيلم با اقبال مواجه شود و مردم زيادي به تماشايش بروند.
جك بلك: به عنوان بازيگر نقشهاي كمدي بايد بگويم بعد از اينكه در چند پروژه كوچك و بزرگ كمدي بازي ميكنيد، مردم به محض اينكه شما را ميبينند به خنده ميافتند و شروع به مسخرهبازي ميكنند. اگر خوش شانس باشيد و قبلا در فيلمهاي خوبي بازي كرده باشيد، مردم هنگام تماشاي فيلم جديدي از شما خيلي سخت نميگيرند و به راحتي به خل بازيهاي شما ميخندند و گاهي حتي از خنده، ريسه ميروند. به همين دليل در «تندر گرمسيري» لازم نبود زحمت زيادي بكشم و هنگام فيلمبرداري ميتوانستم مانند هر يك تماشاگران معمولي شاهد صحنههاي خندهدار فيلم باشم و واقعا و بدون هيچ ادا و اصولي بخندم. «تندر گرمسيري» بيش از هر چيز درباره هاليوود است و درباره كساني صحبت ميكنند كه خود را مركز جهان ميدانند و خيال ميكنند هر كاري ميكند درستترين كار عالم است. فيلم، اين افراد را به بازي ميگيرد و با گرفتار كردن آنها در جنگ ويتنام بلايي سرشان ميآورد كه ديگر هوس جاهطلبي به سرشان نزند و بفهمند كه در اين دنيا آدمهاي ديگري غير از آنها هم وجود دارند.
استيون كوگان: سختي همكاري با بن استيلر در اين بود كه هر چيزي خودش تجربه كرده بود و به هر دليلي برايش جالب بود را در فيلمنامه جاي داده بود و از ما ميخواست بدون اينكه به لزوم آن كار يا حرف پي ببريم، نقشهاي دلخواه او را بازي كنيم. اين وضعيت براي كساني مانند من و رابرت داوني جونيور كه بازيگران متد هستيم و براي فهم نقشمان به اطلاعات جانبي نياز داريم، كمي سخت بود. با اين حال سختترين بخش كار براي من صحنههايي بود كه بايد همراه با بن استيلر نقش كارگردان را بازي ميكردم و او بايد به بازيگرياش ميپرداخت. در واقع كارگردان اصلي او بود اما من هم نقش كارگردان را بازي ميكردم و در آن صحنهها گاهي اوقات كارها به هم گره ميخورد. خصوصا جايي كه قرار بود او كات بدهد و من هم بايد طبق فيلمنامه كات ميدادم و آن وقت بلبشوي جالبي سر صحنه ايجاد ميشد. براي بازي در نقش كارگردان سعي كردم بيشتر اداي كارگردانهاي سختگير و عصبيمزاج بريتانيايي را در بياورم و رفتارهاي غيرعادي آنها را به بازي بگيرم. كارگردانهاي انگليسي وقتي به هاليوود ميآيند تا حد زيادي تحت فشار قرار ميگيرند و من هم سعي كردم نشان بدهم فشار تهيهكنندگان چه بلايي سر اين فيلمساز بخت برگشته آورده و چرا تا اين حد شبيه آدمهاي خل وضع رفتار ميكند.
منبع: Coming Soon
يکشنبه 27 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 98]