تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 19 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):دوست ندارم كه در كودكى از دنيا مى رفتم و وارد بهشت مى شدم و بزرگ نمى شدم تا پروردگارم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805877223




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

چگونه به « ندای درونی » خود گوش کنیم


واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: چگونه به « ندای درونی » خود گوش کنیم

شاید پنهانی ترین اعتقاد اکثر ما، این باشد که «آن قدرها هم که باید، خوب نیستم» و معمولاً به آن می افزاییم: «و آن قدر که باید
کار نمی کنم» یا «لیاقتش را ندارم» و... آیا این جملات شبیه جملاتی نیست که شما نیز اغلب به کار می برید؟ یا دست کم، مفهوم ضمنی احساس یا جملات شما را ندارد؟ آیا تصور می کنید به اندازه کافی خوب نیستید؟ اما برای چه کسی؟ و طبق کدام معیار؟
اگر این اعتقاد در شما شکل گرفته باشد، چگونه ممکن است زندگی شیرین و کامروایی آفریده باشید؟ آیا فکر نمی کنید همیشه اعتقاد اصلی ذهن نیمه هوشیارتان به طریقی آن را خنثی کرده است و یا همواره آنچه شما خواسته اید فراهم نشده است؟
بیشتر ما درباره این موضوع که چه کسی هستیم و چگونه باید زندگی کنیم، عقایدی نابخردانه و یا قواعد بسیار بسیار خشکی داریم.
البته این به معنای سرزنش خودمان نیست. زیرا در این لحظه به بهترین کاری که از دستمان بر می آید سرگرمیم. گرچه اگر دانش بیشتری داشته باشیم و هوشیارانه عمل کنیم؛ حتماً به کار دیگری دست می زنیم. بنابراین به دلیل جایگاهی که در آن قرار داریم، نباید خود را به دیده تحقیر بنگریم.
این واقعیت که جویای تغییر مثبت در زندگی مان هستیم نشان می دهد که آمادگی ایجاد هر تحول تازه ای را در زندگی داریم. پس قدر خود را بدانیم و به خاطر داشته باشیم که عقاید محدود کننده قدیمی را باید کنار گذاشت.
لوئیزال. هی در کتاب «شفای زندگی» می نویسد: هنگامی که خیلی کوچک هستیم، از واکنشهای بزرگسالان اطرافمان می آموزیم که درباره خود و زندگی، چه احساسی داشته باشیم. وقتی بزرگتر می شویم، تمایل داریم همان محیط عاطفی دوران کودکی را برای خود باز آفرینی کنیم. زیرا باطن ما، تنها محیط را به عنوان «خانه» می شناسد.
همچنین تمایل داریم که در روابط شخصی خود، حالتی را به وجود آوریم که با پدر و مادر خود داشته ایم و با خود به همان شیوه ای رفتار می کنیم که والدینمان با ما داشته اند. جالب آنکه به همان شیوه خود را سرزنش یا مجازات می کنیم که آنها انجام داده اند.
اگر به ندای درون خود گوش کنیم، همان کلمات را می شنویم. اگر هم در کودکی دوستمان می داشتند و تشویقمان می کردند، می بینیم که خود را به شیوه آنها دوست می داریم و تشویق می کنیم.
ضمن اینکه نظامهای اعتقادی خود را زمانی می آموزیم که بسیار کوچک هستیم و آنگاه وارد زندگی می شویم و تجربه هایی می آفرینیم که با اعتقاداتمان جور در می آید.
پس تجربه های ما، تنها تظاهر بیرونی «اندیشه های درونی ما» است. حتی نفرت از خود، تنها نفرت از اندیشه ای است که درباره خود داریم و اندیشه ای در سر داریم که می گوید «من آدم بدی هستم» و این اندیشه، احساسی می آفریند که ما را گرفتار احساس خود می کند. حال آنکه اگر این اندیشه در سر ما نباشد، این احساس را نیز نخواهیم داشت. اما اندیشه ها می توانند عوض شوند. پس بیاییم اندیشه را تغییر دهیم تا احساس مان نیز تغییر کند. این نشان می دهد که ما بسیاری از اعتقادات خود را از کجا به دست می آوریم. اما نباید از این مسأله به عنوان بهانه ای استفاده کنیم تا در رنج و درد خود باقی بمانیم. گذشته، کوچک ترین اقتداری بر ما ندارد. اصلاً مهم نیست که برای چه مدتی الگوی منفی را با خود نگه داشته ایم. نقطه اقتدار ما در «لحظه حال» است. واقعاً که چه دریافت شگفت انگیزی! در این لحظه می توانیم آزادی خود را آغاز کنیم.
مهم این است که بدانیم نخستین انتخاب با خود ما بوده است.
چه بسیار اندیشه های مثبت که درباره خود نپذیرفته ایم! هر اندازه نفرت از «خود» و احساس گناه در ما بیشتر باشد، میزان رضایتمندی مان از زندگی کمتر خواهد بود و هر اندازه احساس دوست داشتن «خود» و رضایت از «خود» در ما بیشتر باشد، میزان کامیابی های ما در همه زمینه ها بیشتر خواهد بود.
بنابراین می بینیم که «نفرت، انتقاد، احساس گناه و ترس» بیش از هر چیز دیگر در زندگی ما مسائل عمده ایجاد می کند. زیرا این احساسها حاصل سرزنش دیگران و شانه خالی کردن از زیر بار مسؤولیت برای تجربه های خویش است.
نکته مهم این است که بدانیم اگر ما صد درصد مسؤول همه چیز زندگی خود هستیم پس دیگر جایی برای سرزنش دیگران باقی نمی ماند و هر رویدادی که در زندگی ما پیش می آید بازتاب تفکر درونی ماست.





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 237]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن