واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: مفهوم در معماری آنچه انسان از دنیای درون و بيرون خود درک می کند ، سرانجام به صورت شکلی از بيان و با معنای خاص به عرصه ظهور می رسد . اينکه معانی ، زندگی را شکل می دهند يا زندگی مفاهيم را به وجود مي آورد ، شايد پرداختن به يک دور باطل باشد . اما ملاکهای ارزش گذاری در ذهن انسان معيارهای معناگر و مفهوم ساز هستند . (1) موسيقی با نت ها نواخته مي شود ، شعر با کلمات سروده مي شود ، معماری نيز برای نواخته شدن و يا حتی سروده شدن احتياج به ايده و کانسپ دارد تا به فضا فرم ببخشد و احساسات انسانی را بيدار کند . ايده و يا مفاهيم شکل دهنده معماری در بطن انتزاع واقعيت های پيرامون مانند طبيعت ، شيوه زندگی يا حتی تاريخ نهفته است . هنر مفهومی و يا حتی معماری مفهوم گرا را مي توان ، شکل انتزاعی از انديشه هايي دانست که در ذهن هنرمند از معنا و اثر هنری پديد مي آيد و سرانجام در ساختاری پيشنهادی و به صورت های بسيار متنوع به نمايش گذاشته شود. به نظر من معماری بدون پشتوانه مفهومی مناسب مانند صدايي است گوش خراش که تنها از قرارگيری چند نت در کنار هم ايجاد شده است و نمی توان آن را موسيقی خواند . معماری تنها تمرين هنرمندانه سرهم بندی کردن يک پلان از پيش تعيين شده نيست ، بلکه معماری هنر معنا دادن به فضا است که يکی از ابزار آن ايده يا مفاهيم انتزاعی است که به صورت تصاوير و طرح ها نمایانگر مي شود . خطی که به منظوری دقيق و حساب شده توسط هنرمند مفهوم گرا ترسيم مي شود ، بعضا مي تواند دنیای ما را دگرگون کند . البته منظور دنيایی با ابعاد معنوی است که در آن برانگیختن ذهن مد نظر است . ترسيم آگاهانه خط تنها هنگامی حادث مي شود که منطق بنا شده بر اساس خواست معمار در روند طراحی نفوذ کرده باشد . در اين صورت نظم فضایی ، نه تنها به شکلی نا آگاهانه که با دلایل منطقی ادراک خواهد شد . به بيان ديگر کانسپت ، سناريويي است که شکل گيری فرم معماری را کارگردانی مي کند . يک معماری مفهومی با جرقه های يک ايده در ذهن معمار آغاز مي گردد . کم کم به صورت طرح ها و تصاوير ، شکل مي گيرد و در نهايت به صورت فضايي نظم یافته در راستای منطق معمار ، عرض اندام مي کند . معماری بدون هيچ يک از اصول گفته شده نمی تواند مفهوم چندانی داشته باشد و تاثيری عميق بر بيننده بگذارد و چند لحظه ای او را به فکر وادارد . زيبایی هنر مفهومی در ايجاد انديشه و در کثرت برداشت های متفاوت از آن است ، زيرا که به تعداد بينندگان آن مي تواند فکر و احساس وجود داشته باشد . در اينجا ست که رابطه هنرمند ، اثر هنری و مخاطب دگرگون مي شود و گاهی در اين رابطه مخاطب و حتی هنرمند بخشی از کليت و شکل اثر هنری و مفهوم آن به شمار مي آيد . در آخر مي توان " معماری را تجسم همزمان پيچيدگي و انتزاع دانست . معماری اصلي ترين وسيله رويکردهايي است که باعث ترکيب متنافر پيچيدگی و انتزاع در يک کل يگانه است
.. خصوصیت اصلی این خانه این بود که باید برای دسترسی به هر یک از فضاهای 4 گانه حتما از حیاط داخلی و فضای باز وسط استفاده می شد. یک جور مینی مالیسم یا همون استفاده از حداقل عناصر.
آندو یک معمار بورتالیسم مینی مالیسم است و معتقد است که برای گفتگو با طبیعت باید از معماری تک رنگ استفاده کرد تا عمق طبیعت به وضوح نشان داده شود.
در موزه کودکان عناصر خشک ساختمان باعث شاخص تر شدن طبیعت شده اند.
کلیسای روی آب و کلیسای نور دو کلیسای متفاوت با منطق معمول معماری کلیسا ها اما با تفکر یک معمار شرقی. شرقی ها به آمینیم یا پرستش روح طبیعت اعتقاد دارند اما آندو در کتاب شعر فضا معتقذ است که کلیسای روی آب ربطی به آمینیم ندارد !!.
تاتر روی آب و کلیسای روی آب در یک محدوده و با هم طراحی شده اند .در عکس زیر جاذبه و دافعه و معلق بودن عناصر به عنوان ایده طرح به خوبی دیده می شود.
و کلیسای نور. نور به عنوان یک شاخص در قدیم برای سنجش زمان استفاده می شده است . نور در کلیسای نور خیلی محدود و گزینش شده وارد فضا می شود تا از خصلت تاریکی فضا کاهد و در عین حال تاثیر خود را نیز داشته باشد.
چطوریه که یکی مثل آندو اونم به صورت اماتور میاد و یک سری مفاهیم رو در کارهاش مطرح می کنه . معماری اندو مفهمومی داره که هر انسان عادی ممکنه اون رو متوجه نشه اما به طور یقین از اون لذت می بره. پس می شه بگیم معماری اندو یک نوع معماری مفهومی است؟ مفهموم در کلیسای نور چی بوده ؟ نفوذ نور در عمق تاریکی مفهموم کلیسای نور بوده یا ایده ؟؟؟؟ یا ایده نفوذ نور بوده اما مفهومش خیلی عمیق تره. شاید مفهومش برگرده به ماهیت پرستش . این موضوعیه که بیشتر درباره اون خواهیم نوشت
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 663]