واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین: سلام. فکر کنم این تاپیک خیلی باحال بشه. روال اینه هر حرف و سخنی باهم داشته باشیم باید بصورت شعر بهم دیگه بگیم. نوشتن نثر ممنوع است.
اول خودم شروع میکنم
خطاب به بامداد
الا بامدادووو کجایی یار دیرین
بیا تا گویمت یک پند شیرین
هزاران راه رفتی تو در این اشپزانلاین
بیابی از برای خود یک ندیمی یا عزیزی
شنیدم که شدی تو عاشق زار
بدادی هوش و حواست بر ره یار
بتو گفتم مخور تو این غم دیوانه وار را
شوی معتاد و قاتل جانی و زور
ندیدی آن کتابی که نوشتن از برایت؟
که بامداد خمار امد در این دنیا فلونی
مگر یادت نیامد که تو مردی
نباشد راه مردان در خماری
همه گویند فلونی ناله کم کن
که از بوی دلاویز تو مستم
بیا بامداد داداش جون همراه من باش
دهم ترکت ز افیون و خماری
شوی بعد از 3- 5 روز تو سلامت
دوباره میشوی چاق و سلامت
اگر هم تو نخواهی ساده زیستن
دوتایی میکشیم افیون و قلیون
نصیحت گوش بده بامداد افندی
رها کن این صنم و مهشید و آن پگاه را
الا اي كوروش بيكار
كجائي كه ما هي ميشويم زار
به من گو تو چه كارداري
هي با من و بامي و صامي
كاش بداني كه چقدر
دوست دارم له شوي پسر
آي خانوما آي آقايون
بچه هاي خوب زمون
منم منم عضو جديد
خوش آمدم خوش آمديد
mahshid66 نوشته است:الا اي كوروش بيكار
كجائي كه ما هي ميشويم زار
به من گو تو چه كارداري
هي با من و بامي و صامي
كاش بداني كه چقدر
دوست دارم له شوي پسر
بیا تا گویمت دوشیزه مهشید
مشو با بزرگان تو هی گلاویز
مگر نشنیدی که حکیمی چنین گفت:
تا توانی دلی بدست ار
دل شکستن هنر نمیباشد
اگر بر تارک بامداد نشینی
روی از قلب او بیرون دودستی
چرا گویی دمپایی رو دومپایی
مگر مکتب نرفتی ای سمایی
همش کارت شده تو سوتی دادن
هاهاهاها کنم بر روی ماهت
بخر از من کمی تو سی دی رقص
نباش اینقدر خسیس و نادست و دلباز
همش گویی تو که استاد رقصی
ولیکن دانم که همش بود خالی بندی
در اخر گویمت یک دونه اندرز
بگوش جان نیوش کن ای بچه فرزند
اگر بر دیده مجنون نشینی
بغیر از خوبیه لیلی نبینی
hani2 نوشته است:آي خانوما آي آقايون
بچه هاي خوب زمون
منم منم عضو جديد
خوش آمدم خوش آمديد
سلام برتو برادر یا که خواهر
خوشامد گویمت ای جان برتر
به من بازگوی تو درگوشی یه چیزی
که نامت چیست دلارا دختری یاگل پسری
بگو که سنت چقدر است یارجونی
مهمتر اینکه تو عذب هستی یا تاهل
برو تو در تاپیک رقص روحی
بخر از این فقیر و اتش افروز
کمی شل کن سراون کیسه ات را
کنی دلشادم از اون اسکناسهات
خواهي دهمت شناسنامه ام را
كه بيني تمام مشخصاتم را
به من گو اي كورش اي خان
كه هستي بازرس يا كه دهقان؟
kouroshh نوشته است:mahshid66 نوشته است:الا اي كوروش بيكار
كجائي كه ما هي ميشويم زار
به من گو تو چه كارداري
هي با من و بامي و صامي
كاش بداني كه چقدر
دوست دارم له شوي پسر
بیا تا گویمت دوشیزه مهشید
مشو با بزرگان تو هی گلاویز
مگر نشنیدی که حکیمی چنین گفت:
تا توانی دلی بدست ار
دل شکستن هنر نمیباشد
اگر بر تارک بامداد نشینی
روی از قلب او بیرون دودستی
چرا گویی دمپایی رو دومپایی
مگر مکتب نرفتی ای سمایی
همش کارت شده تو سوتی دادن
هاهاهاها کنم بر روی ماهت
بخر از من کمی تو سی دی رقص
نباش اینقدر خسیس و نادست و دلباز
همش گویی تو که استاد رقصی
ولیکن دانم که همش بود خالی بندی
در اخر گویمت یک دونه اندرز
بگوش جان نیوش کن ای بچه فرزند
اگر بر دیده مجنون نشینی
بغیر از خوبیه لیلی نبینی
تو را گويم كه اي كوروش بيكار
كه بنده هستم خيلي هم استاد
كه البت بر ديدن آن
دوچشم بصيرت ميخواهدش جان
به تو ميگويم اين نكته اي پسر جان
كه من هستم رو قلب بامي جان(شوخي بوداااااااااااااااا )
تا دو چشمانت درآيد اي پسر جان
تا نشوي در كارها فضول خان
شو عاقل كمي تو كوروش خان
نميشود برايت اين كارها نون و اب
hani2 نوشته است:خواهي دهمت شناسنامه ام را
كه بيني تمام مشخصاتم را
به من گو اي كورش اي خان
كه هستي بازرس يا كه دهقان؟
من اینجا بوده ام مامور امار
و باید بدهی هرگونه اخبار
که اینحا اش کشک خاله جان است
پایت افتادست گر خوری یا که نخوری
گر نگويم چه كني مامور اخبار
روي پيش مادرت كني زار
گر بگويم چه كني باز
روي همه جا زني جار؟
hani2 نوشته است:گر نگويم چه كني مامور اخبار
روي پيش مادرت كني زار
گر بگويم چه كني باز
روي همه جا زني جار؟
تو نیکی میکن و در دجله انداز
که ایزد در بیابانت کند باز
اااقبول نيست
شعر آماده خوب نيست
آهاي آهاي كورش خان
آهاي آهاي اي دهقان
شعر آماده خوب نيست
وگرنه دعوا ميشه
بين بچه ها شكراب ميشه
اگر هستي فداكار اي دهقان فداكار
بيا بيا آشتي كنيم
به هم ديگه خوبي كنيم
كجائيد پس؟
چقدره تو عجولی ای هانیکو
مگر زاده شدی تو 7 ماهه
کمی دندان به لب گیر ای گوگولی
که با سر میروی اندر حلیمی
بتو هشدار دهم نامهربونم
سریعا کن هویدا وضعیت را
تاهل یا تجرد کرده ی ت؟
عرووسی یا که دوماد یار شیرین
اگر هستی مونث به بهب ه به به
وگر هستی مذکر اه اه اه اه
سریعا گفتگو کن تو ز سنت
که هستی چون صنم مهشید نینی
ویا پخته چونان شاه کوروش
همی گویم که من حکمرانم
زنم بر ان سرت با شمشیرم
چونان شیر ژیان بر روزگارت
خیلی باحااااله ادامه بدین....
آی آدمای بیکار
پاشین بیاین استقبال
منم صنم خوشگله
که دیدنش مشکله
آهای آهای کوروشی
اون ور نرو گم میشی
یه روز می بینی ای داد
جوونی رفته بر باد
بامداد رو که پیچوندی
بر سر قول نموندی
گشتی رفیق ناباب
بامداد و کردی معتاد...
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آشپز آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 409]