واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین: بچه ها من يه سوال فني دارم..
به نظرتون دوستي قبل ازدواج خوبه يا بد!!!!
كسي اينجا هست كه تجربشو داشته باشه!!؟ يا كسي رو بشناسه كه تجربه داره
خيلياااا ميگن خوب نيس. ميگن بعد مشكل درست ميشه.طرف ميره سراغ يكي ديگه..
اين فكرا مث خوره افتاده تو جونم. ميترسم.البته ما هنوز ازدواج نكرديم.
2سالو اندي كه دوستيم.خانوادشم ميدونن..منم مامانم اينا ميدونن.كسي هم با ازدواجمون مخالف نيس.
ولي قعلا تا يكي 2 سال ديگم نميتونيم ازدواج كنيم.نميدونم اين دوستي طولاني رو زندگي ايندمون تاثير ميزاره يا نه.
ما تو اين 2 سال واندي يه روزم با هم قهر نبوديم.نميخوام بعد ازدواج عوض شه..
بچه ها تو رو خدا هركي تجربه داره يا نظري داره كمكم كنه.حالا چخ منفيش چه مثبتش
سلام.خوبی دوست عزیز؟
به نظر من بستگی به شرایط داره.یکی جنبه داره می تونه قبل ازدواج و بعد ازدواج طرفش رو دوست داشته باشه، یکیم جنبه نداره طرف دلش رو میزنه!
ولی در کل توصیه ی من اینه که قبل از ازدواج آدم نباید خودش رو تموم کنه.یعنی همه ی چیزهایی که طرف نیاز داره رو بهش بده.به بیان بهتر باید کم کم محبت کنه و عشق بورزه و همیشه طرف مقابل رو یه جورایی تو حسرت خودش نگه داره.طوری که وقتی ازدواج کردن، انگار به یه آزادی شیرینی رسیده باشه. نه اینکه قبل ازدواج انقدر بهم علاقه نشون بدیم و همه ی نیازهامون برطرف بشه، بعدش بعد از ازدواج انگار هیچ اتفاق مهمی نیفتاده و فقط یه مهر تو شناسناممون اضافه شده!!!
امیدوارم منظورم رو رسونده باشم.
مرسي متوجه منظورتون شدم.نه دوستي ما طوري نيست كه ازدواج فقط مهر وامضا باشه.
البته ابراز علاقه چرا.من دوسش دارم اونم مينونه دوسش دارم.منم ميدونم كه دوسم داره.
ولي كلا ادمي هيت كه تو احساس گداشتن كم نمياره.
ولي بازم ميترسم.. اخه خيلياا بد ميگن.تو تلويزيونو... ميخواستم از تجربه بچه هاي اينجا استفادخ كنم..
ببخش دوست عزیز اینجوری میگم.اما تلویزیون چرنده محزه!!! فکر می کنن بچه های ما باید توی وکیوم نگه داشته بشن و همه چیز استرلیزه باشه.از نظر اونا همین مطلب نوشتن اینجا هم گناه کبیره ست! ببین خودت چی فکر می کنی.از مشورت بزرگترها هم کمک بگیر تا به بهترین روش عمل کنی و این نکته رو هم داشته باش که : عاقلانه رفتار کن نه احساسی.به گونه ای که اگر خدای نکرده به هر دلیلی این رابطه پایدار نموند(زبونم لال) ، پشیمون نباشی و بتونی بعنوان یه تجربه ی ارزشمند ازش استفاده کنی.
واسه نشدنش همش خودمو اماده نگه ميدارم كه خيلي ضرر نكنم.
الين جون ميدونم مطمئنان يه ضرراي داره اين دوستي.ولي خب دير فهميدم.چند بار خواستم بيخيال شم.ولي ابجيمو دختر خالمو اينا نداشتن.ميگن پسر خوبيه اهل هيچي نيس..الان ادم خوب كم پيدا ميشه وازين حرفا..البته بنده خدا خودش نميدونه.الين عزيز الان خودم درسم تموم نشده.اونم تا ارشدشو بگيره يه سالي هم سر كار بره .2 سال طول ميكشه..
salm azizam be nazare man hame chiz be khodeton bastegi dare manzoram ineke chetor in rabete ro shekl bedid midoni manzoram ine ke hameie peleha ro be moghe bala berid va albate nazarim be ehsasemon va ghororemon khodaie nakarde khadshe vared she
اره حرفت درسته مريم جون.من فقط ميخوام ايني كه الان هست بمونه.نميخوام يه ادم ديگه شه.
خلاصه هنو سرگردونم نميدونم چي كار كنمو كدوم كار درسته..
در كل نظر من اينه كه با اينجور روابط مخالفم ولي به نظر من يه مدت با هم ارتباط نداشته باشين نه اينكه قهر باشين ولي يه مدت با هم رابطه نداشته باشين و ببينيد به هم عادت كردين يا همديگرو دوست دارين يه كم خودتونو محك بزنيد و در اين باره فكر كنيد
عزيزم شما دقيقا شرايطتون رو بسنج و ببين كه براي هم مناسبيد يا نه ، به اين فكر نكن كه چند ساله با هم هستين فقط به اين فكر كن كه بدون اون ميتوني زندگي كني يا نه؟ و با هم تفاهم دارين يا نه ؟
جواب اين سوالات ، جواب سوال شماست .
الان كه دو سال از اين موضوع ميگذره فكر كردن به اينكه آيا دوستي خوبه يا نه مناسب شما نيست شما بايد به ادامه اون فكر كني
در ضمن ببين كه رابطه شما در مقايسه با اوايل آشناييتون بهتر شده يا بدتر؟
اگه بهتر شده باشه اين نكته نشاندهنده موفقيت بيشتر شما بعد از ازدواج ميتونه باشه
انشااله كه بهترين راه رو انتخاب كني و موفق بشي
jamian sallam
man khodam gabl az ezdevaj hodoeh 2 sal ba hamsaram dost boodam....
va alan ham hamdigaro kheli dost darim va asheganeh va khodaro shokr moshkeli nadarim...ama b nazare man ageh gabl az ezdevaj ba kasi dost hasti on tarafo dorost entekhab karde bashin ta age alagei ham in bein b vojood omad va b ezdevaj resid dar akhar payani khosh dashte bashe
سلام عزیزم
خانمی من الان فرصت ندارم اما تو این تاپیک شما به واقع مثالی را برات میزنم که بعدش میدونم نظرت خیلی خیلی تغییر خواهد کرد اما اول دوست دارم بیشتر با نظرات گوناگون دوستان گل اینجا آشنا بشم بعد میام یه قصه ای را میگم که تجربه واقعی دوستی قبل از ازدواج و زندگی بعد از ازدواج دو نفر بود
اجازه میخوام که به موقع حرفم را بیان کنم
فقط خوب فکر کن خوب
سلام . من خيلي اتفاقي اين بحث رو خوندم و فكر مي كنم خودم در اين زمينه تجربه خيلي خوبي داشتم من نزديك 6 سال قبل از ازدواجم دوست بودم و الان 2 ساله كه ازدواج كردم و اين دوستي باعث شد كه من شوهرم رو بهتر از خودش بشناسم و بعد از ازدواج همون كسي بود كه مي شناختم و الان هم هر دو احساس خوشبختي مي كنيم و تاكنون كوچكترين مشكلي با هم نداشتيم و حتي علاقه و زندگي ما زبانزد اطرافيان است در كشور ما دوستي به اون معنايي كه بايد نيست خيلي از كساني كه با هم دوست مي شن خيلي سريع عاشق مي شن و فوراً تصميم به ازدواج مي گيرن و بعد از ازدواج هم تازه تصميم مي گيرن طرف مقابل رو بشناسن مسلمه كه معلوم نيست بعدش چي بشه ؟ و سن هم اهميت داره كه تصميم گيري عجولانه نباشه خلاصه مطلب اگر اطمينان كامل از دوستتون داريد و احساس مي كني كه بجز خودش خوانواده اش را هم مي شناسي پس نگران نباش و اميدوارم خوشبخت بشين . اين فقط تجربه و نظر من بود .
در دوستی قبل از ازدواج تنها کسایی که سود میبرن ما پسرا هستیم خواهر عزیزم.
پس بنظر من بهتره زودتر باهم ازدواج کنید.
امیدوارم معنی حرف منو تا تهش خونده باشید.
موفق باشید
به نظر من دوستي خوبه به شرطي كه فقط يه دوستي ساده باشه و قبل از شناخت كامل طرف همه چيزمون رو نبازيم و حرفي از دوست داشتن و اينجور چيزا پيش نياد چون در غير صورت اينقدر وابستگي به وجود مياد كه مجبور ميشيم چشمامون رو به روي تمام حقايق ببنديم و با طرف ازدواج كنيم و تازه بعد از اينكه زير يك سقف رفتيم مي فهميم چه اشتباهي كرديم!پس بهتره تا قبل از شناخت كامل طرف سعي كنيم وابسته طرف مقابل نشيم
از همتون ممنونم كه بام همفكري ميكنين.
راستش ما وقتي با هم اشنا شديم اصلا قرار نيود با هم دوست باشيم.چون من اصلا اين روابط رو قبول نداشتم.
تا 4 ماه اول يه بارن با هم بيرون نرفتبم.فقط چون از طريق دوستش ميشناختمش(دوستش پسر بود ودر حد يه دوست اجتمايي واسه منكه تو خيلي از كارا كمكم ميكرد.)و به خواست دوستش حرفا وشعراشو ميشنيدم وتو اين ضمينه كمكش ميكرم.اصلا به دوستي باهاشو ازدواج قكر نميكردم.چون از ظاهرش خوشم نميومد.
من اصلا تپل دوست نداشتم ولي اون يه كم تپل بود.من اصلا تيپ مردونه دوست نداشتم چون خودم اسپرتم. ولي اون تغريبا تيپش مردونه بود..
زنگ ميزد جوابشو ميدادم نميزد انگار نه انگار..
ولي كم كم ازش خوشم اومد.من اون موقع نماز نميخوندم.از نماز خوندنش خوشم اومد.ازصداقتش.از اينكه اهل هيچي نبود.حتي قليون.(چون من به دود حساسم).ازينكه لب به سيگار نميزد.بيشتر از همه از خانوادش خوشم اومد.ازينكه ميدونست احترام به پدر مادر يعني چي.. ازينكه اهل رفيق بازي نبود.. تو كار خونه كمك ميكرد.. شاگرد اول كلاسم بود.. خلاصه بعد چهار -پنج ماه ديگه ظاهرش تو نظرم بد نبود. پيشنهاد اشنايي بيشتر داد واسه اولين بار قبول كردم با كسي دوست شم.
الانم خيلي نميبينشم برعكس دوستي هاي الان كه همش با همن.چون من بچه شمالم اون بچه تهران(البته اصالتا شمالي هستن ار 4 سالگي تهرانن)هر 2-3 يا بعضي وقتا مث اينسري 4 ماه در ميون مياد شمال يا من ميرم تهران ميبينمش.
الان دوستي هايي كه 2 سال طول ميكشه.. ولي اين دوري مسافت اينجا به نفعمون بوده كه تند نريم.واسه همين به اقا بامداد گفتم دوستي ما طوري نيس كه همه نيازاي همو بر اورده كرده باشيم و ازدواج فقط يه مهر باشه.
راستي الان ازقبل يه فرقايي كرده.الان من نمازم هميشه سر جاشه.الان اون بنده خدا بيشتر اسپرت ميپوشه تا مردونه الگوي غذايي خانوادشونم كلا عوض كردم.. اخه شام برنج!!!!! خب معلومه ادم تپل ميشه..
دريابيكران عزيز بهم زدنو جدا شدن ازش واسم سخته.چون الان ديگه دوسش دارم.هرچيزي رو نگاه كنم يادش مي افتم.ولي اگه به نفعمون باشه كه جدا شيم از هم. به نفع هر دوتامون .حاظرم سختيشو تحمل كنم.رابطمون كه مطمئنان بهتر شده چون همديگرو شناختيم كاري نميكنيم كه از هم ناراحت شيم.
Elham 63 گلم ايشاا.. هميشه همين قد خوشبخت باشي. خانوادشو ميشناسم.به قول خودش ابجيش بيشتر از خودش دوسم داره.. از نظر فرهنگي تغريبا مث هميم.يكم اونا سنتي تر هستن البته نه از خانوادم از خود من. سنم من 21- سالمه اون 24.
اقا كوروش فكر كنم متوجه منظورتون شدم.ولي ما يكم مسافتمون زياد.. كه خيلي خوب. ولي كلا حق با شماست تو دوستي ها پسران كه سود ميبرن.من الان موقعيت ازدواج ندارم.درسن مونده.تازه اونم باس يكم پول جم كنه با جيب خالي كع نميشه ازدواج كرد.تازه سنم پايينه هنو واسه ازدواج.يا باس بهم بزنم يا باس بمونم تا 2-3 سال ديگه..
golbaghali مرسي كه اهميت داديم منتظر داستانتون هستم.
راستي يه جرياني پيش اومده بود اونم بگم.
يه مدت من درگير درس بودم اصلا وقت نميكردم حتي تلفني درست باش حرف بزنم. كنكور كارداني به كارشناسي داشتم و درس خستم كرده بود وبي حوصله.
يه روز واسه گرفتن مدرك ليسانسش رفت يزد.اون روز من اصلا ازش خبر نگرفتم. كتابخونه بودم و اونم نميتونست زنگ بزنه.فقط غروب كه اومدم خونه زنگ زد كه بليط گرفتم وميرم تهران.خيلي هم ناراحت بود.گذشتو فرداش كه اس ام اس ميداديم من اصلا حوصله نداشتم.گفت گيلدا مث غريبه ها بام حرف ميزني ازم ناراحتي! منم گفتم خودمم اينجوري حس ميكنم ولي نميدونم چمه وچرا..
غروبش زنگ زد ديدم داره گريه ميكنه.. حامد..!!!!
گفتم چي شده از حرف من ناراحت شدي بابا بخاطر كنكور..
كه گفت نه خدا داشت امتحانم ميكرود گناه نكردم ولي رد شدم. حالا جاش خدا تورو داره ازم ميگيره.. گفتم چه امتحاني گفت بزار ببينمت بگم.كه من گير دادمو گفت..:
اين اقا حامد ما يه كم شبيه بازيگر يوسف مصطفي زماني هست. واسه همين اون موقع زياد دخترا تو خيابون دانشگاه واينجور جاها بش گير ميدادن.اون روزم كه رفته بودن يزد با چند تا از دوستاش رفته بودن پارك كه يه دختري اومده جلوشون تو پارك نشسته وچون خيلي خوشكل بوده دوستاش كل انداختن كه مخشو بزنن. دختره هم راست راست اومده از ايشون شماره خواسته..
حامد گفت پرسيدم چرا گفته چون شبيح يوسفي.. بعدم گفته شوهر داره..(اي خدااااااااااااااااا.. ) ولي ميخواد باش دوست شه.. حامد گفت بخدا عقب عقب اومدم گيلدا.. ولي بحث همون لغزيدن هست. واسه همين ميگفت گناه نكردم ولي رد شدم چون لغزيدم.. خونم به جوش مياد وقتي اين قضيه يادم مياد.
اون روز فقط پشيموني و راست گفتنش باعث شد باش بهم نزنم.
وقتي ديدمش هم بش گفتم.هر اتفاق ديگه اي مث اين اتفاق بيفته.خودت ديگه اسممو نيار..
ولي بخشيدمش.به مامان وابجيشم گفته بود.اونام ناراحت شدن دعواش كردن..
يادشم نميندازم چون واقعا ميبينم كه شرمنده ميشه..
يكم زيادي طولاني شد ببخشيد..
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آشپز آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 357]