واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین: سلام این تایپیک را باز کردم امیدوارم تکراری نباشد لطفا اگر موافقید بگوئید که مراسم ازدواج شما چطور وکجا و با چند نفر انجام شد؟
ولی خدائی حقیقت را بگوئید .
آخ جون بالاخره توي يه تاپيك من اولين نفري شدم كه جواب دادم.... هورا
خب مراسم عروسي من با 400 نفر مهمون ( كه البته حدود 40 نفر نيومدن ) در دو مرحله برگزار شد: 1- سالن و 2- خونه! البته هر دوتاش يه شب بود منتها هر دو تا مراسم رو داشتيم يعني هم سالن و هم خونه. ديگه چي بايد جواب بديم؟! خب يه خورده خودم بذار بگم! غذا 4 مدل بود شامل: زرشك پلو با مرغ- باقالا پلو با گوشت- جوجه كباب- سالاد الويه و براي دسر هم سالاد- ژله- كرم كارامل / ديگه جونم براتون بگه كه ميوه درست يادم نيست فكر كنم خيار- موز- شليل- هلو انجيري بود! بين هلو و هلو انجيري شك دارم! اما نه انگار همون هلو انجيري بود!!!! شيريني هم يه مدل بود اما شرمنده من از اول توي اسم شيريني خنگ بودم! اگه اشتباه نكنم شيريني هلندي بود! خوب ديگه چي بايد بگيم؟!!! آهان راستي عروسي من 24 شهريور 85 بود. لباس عروس 300 تومن/ آرايشگاه+تاج 400 تومن/ آتليه فيلم و عكس 1،800 چون فقط همينا برام خيلي مهم بود قيمتشونو گفتم. آهان راستي يه چيز ديگم مهم بود اونم اركستر آخر شب بود كه اونم چون طرف آشنا بود با 100 تومن قضيه حل شد خب اگه سئوال ديگه اي بود بگيد تا جواب بدم. اگه دوست داشتيد بگيد عكس عروسيم رو هم باتون بذارم.
بچه ها هرکس دوست داشت در این تاپیک عکس عروسیش رو هم بعد از توضیحات بذازه خیییلی خوبه
ملي جون مراسم عقد من توي يك تالار برگزار شد كه مثل باغ بود خيلي خوشگله و يك استخر بزرگ كه يك تاب خوشگل كنارش داشت و ما كلي توي اون تاب عكس گرفتيم
فكر مي كنم تعداد افراد دعوت شده 400-500 نفر بود با يك سفره عقد فوق العاده قشنگ اما حيف كه مدتش كم بود بعدش مجبور شديم بريم توي خونه
ما كارمون خيلي عجيب و غريب بود..... هم من و هم همسرم شديدا از مراسم بدمون ميومد.... من كه از لباس عروس و اين بگير و ببندها متنفر بودم.... با هم حرف زديم و قرار شد يك عقد ساده در محضر انجام بشه و بعد به نزديكان مون يك شام مختصر بديم و همه چيز تمام.... حالا بگذريم كه خانواده هامون چه قدر مخالفت كردن و چه قدر برامون حرف درآوردن ديگران..... اما خيلي ساده با يك مانتو و شال سفيد رفتم محضر و عقد شديم و شبش هم شام چلوكباب برگ و جوجه كباب داشتيم با يك عالم شيريني.... آتليه و اين حرفا رو هم دورش رو خط كشيديم..... خودمون كه خيلي خيلي راضي بوده و هستيم اما خانواده هامون هنوز كه هنوزه ناراضين ازمون..... اونا دلشون مراسم مجلل و كامل از هر لحاظ مي خواست..... اما خوب نظر ما اين بود... ساده ي ساده.....چه مي شه كرد ديگه!!!!!
راستش من هم خیلی سریع و ساده عقد کردم .
یه چادر سفید ، کفش سفید و یه دسته گل سفید . رفتیم محضر و عقد کردیم .
شب هم همه خونه ی مادرم به صرف شیرینی دانمارکی و چلو مرغ و فسنجان دعوت شدن .
راستش مراسم من بیشتر شبیه مراسم عزا شد
تا من بله رو گفتم همه یاد پدرم افتادن و اینکه چقدر میخواست منو عروس کنه . و همه با هم زدیم زیر گریه خلاصه که فیلم عقد منو اگه ببینین گریه تون میگیره
.
قرار شد برای عروسی مراسم بگیریم . که انشاالله 30 مهر عروسیمه
من سال 86 عروسی کردم
ما که با هزارتا دردسر عروسی گرفتیم و با حداقل هزینه ها
آرایشگاه چهره تو استاد معین رفتم و چون یکی از عروسهای چند روز قبلش همکارم بود کلی چونه زدم و خوب یعنی خیلی خوب تخفیف گرفتم مش و تاج و میکاپ و شینیون من شد 250 هزار تومن اما به جرات می تونم بگم فوق العاده شده بودم و مراسم ما هم کرج بود یعنی من از ساعت 12 حاضر شدم و مراسم ما تا ساعت 5 صبح ادامه داشت و اصلا آرایش من خراب نشد اینطور بگم بعد از دوسال هنوز همه میگن آرایش من یه چیز دیگست
مراسم توی یک تالار با تعداد 200 نفر مهمان قرار بود برگزار بشه که حدود 50 نفر نیامدند
شاممون هم باقلا پلو با ماهیچه ته چین مرغ و زرشک پلو و انواع دسر و نوشابه بود
ارکستر که اصلا به درد نمی خورد اما مجبور بودیم واسه خود تالار بود و قبول نکرد ما از بیرون بیاریم
بعد از تالار هم به سمت یک باغچه در کرج رفتیم و اونجا مراسم مختلط بود تا 5 صبح بزن و بکوب
راستی لباسمو که خیلی دوست داشتم یکی از همکارام گفت برو به این آدرس لباساش خیلی ارزونه خلاصه ما هم رفتیم و لباس عروسیم با تور دنباله دار و شنل و چتر و کت 75 هزار تومن تموم شد مدل لباس تاپ و دامن بود و تاپم حریر شیشه ای بود که روی اون سنگدوزی کرده بودند خیلی قشنگ و رو مد بود همین لباس توی ولیعصر برای شب اجاره قیمت 300 تا 220 هزار داشتم
البته ما به همه گفتیم 250 هزار تومن کرایه کردیم آخه اونقدر قشنگ و کارشده و تمیز بود ( عروس سومی بودم که می پوشیدم ) هیچ کس نمی تونست باور کنه
اما پدر این بی پولی بسوزه ما که خیلی اذیت شدیم
منم عروسیم 19بهمن 84 بود تالار سروناز مهمونها هم 200یا 300 نفر بودن البته من خیلیارو نگفتم ولی شب عروسیم کلی فوش خوردم دقیقا ساعت 6به بعد که همه راه میفتن باین تالار یخبندون میشه ماشینها همه خراب میشه.وخلاصه همه دیر میرسن ولی بهترین قسمت عروسی من خونه مامانم انا بود کلی بخودم خوش گزشت .عروسی من فکر کنم که پا قدمش خوب بود ج.نه بعد از 15سال درست وهسابی برف اومد که مدرسها همه تعطیل شد.
من که عروسی نکردم هنوز
ولی خب مراسم نامزدیه ما
تاالار بود
و مث همه ی نامزدی ها
مهمونا هم 200 300 نفری بودن !
ولی خب من خودم به شخصه از اینن مراسم خوشم نمیاد ولی باید طی کرد بلاخره
واااااااااااای رالی جون مرسی که عکس گذاشتی
چقده بهم میاین عزیزم
ناز شدی....عکسات خوشگله
ایشا اله خوشبخت باشی
دوست جونااااااااااااااا اونهایی که دوست دارن عکسشون رو هم بزارن لطفا که ما هم شدید مشتاقیم
منم دلم خواست
وای خدا بهتون رحم کرده که مهموناتون کم بودن یا اینکه نیومدن، عروسی من وحشتناک شلوغ بود هنوز هم که هنوزه فیلمش رو که میبینم شوکه میشم این همه جمعیت که شامل فامیل پدری شوهرم فامیل مادری شوهرم فامیل پدری خودم فامیل نامادری ام فامیل مادری ام و یک جمعیت صد نفره هم از دوستان بودن . شاید باور نکنید ولی خداییش من 500 تا مهمون زن 500 تا مهمون مرد داشتم دقیقا سالن 1000 نفر مهمون داشتم هر کسی رو هم که فکر میکردیم نمیاد اومد که اینها همش تقصیر بزرگترهاست هر چی ما گفتیم بابا خوشم نمیاد فلانی بیاد عروسی من میگفتن نه نمیشه فامیله باید بیاد. اخه من نمیفهمم عروس دختر خاله مادرشوهر من واسه چی باید بیاد عروسی من؟؟ از طرف خودمون هم همین وضع بود.
شام هم باقالی پلو با گوشت زرشک پلو بامرغ کباب کوبید کباب برگ جوجه کباب بود با دسر از این حرفها.
بعد از جشن هم با صد نفر از نزدیکان راه افتادیم تو خیابون ها بوق بوق. هی ما سعی میکردیم در بریم ولی مگه میشد ازمون میخواستن بزنیم کنار و بیایم پایین برقصیم دست اخر هم توی خروجی اتوبان بابایی به سمت لویزان توسط اراذل اوباش فامیل گیر افتادیم.فکرشو کنید خروجی اتوبان یک عالمه ماشین وایسن ملت بریزن پایین ای بزن و برقص ماشین های دیگه هم که اونجا بودن فرصت طلب اومدن وسط رقصیدن خلاصه یک پایه شدیم اراذل اوباش دست اخر هم اون صد تا نزدیکان من وهمسرم رو تا هتل شیان بدرقه کردند .
بامزه اینجا بود که من وهمسرم خسته شدیم رفتیم تو اتاقمون تو هتل ولی فامیلها وایساده بودن تو محوطه هتل شیان میزدن میرقصیدن و اهنگ های محلی ما رو میخوندن خلاصه شب جالبی بود به استثنا قسمت مادرشوهر و تعداد زیاد مهمان ها
وایییییییییییی چقدر حرف زدم
عروسی ما دهم آبان 80 بود روز قبلش عقد محضری شدیم ولی روز عروسی مراسم عقد هم داشتیم. حدودا صد و پنجاه تا مهمون داشتیم و عروسی منزل دایی مادرم توی حیاط برگزار شد روی حیاط چادر زدن ولی بعد از عروسی ما یه عده از جمله من و همسرم سرما خوردیم.
قیمتها رو درست یادم نیست ولی حدودی میدونم آرایشگاه صد تومن لباس رو مزون برای من دوخت ولی فقط یک شب اجاره با سفره عقد فکر کنم دویست تومن شد شام رو اصلا نمیدونم چقدر شد ولی از قریشی گرفتیم و فکر کنم هشت جور غذا داشت واقعا یادم نمیاد ولی خوب توی فیلم هست یه بار باید ببینم یادم بیاد میوه هم میوه های اون فصل با یک آناناس درسته که کارکنان قریشی دز------ (غیب شد)
عکس و فیلم هم از رخ اومده بودن دویست و خرده ای اون شد. ارکستر هم که خیلی خیلی عالی بود و به همه خیلی خوش گذشت صد یا صد و پنجاه شد. سیصد چهارصد تومن هم پول چادر روی حیاط رو دادن
خلاصه اینطوری که همسرم میگفت سه یا پنج میلیون کلا خرج شد. آهان راستی گل رو از باغ گل گرفتن. دیگه همین
آهان یه چیز دیگه حالا که دارین میگین کامل بگین مهریه من صد و ده تا سکه بهار آزادی هست که وقتی مادر شوهرم این عدد رو گفت پدر (خدابیامرزم) گفت چه عددی بهتر از 110 (میدونید که این عدد حضرت علی هست و پدرم ارادت خاصی به حضرت علی داشتن شماره شناسنامه شون هم 110 بود)
ما 30 فروردين 1381 عقد كرديم ولي چون تازه عموي همسرم فوت كرده بود مراسم بله برون رو10 شهريور ماه گرفتيم خونه مامان خودم و 100تا مهمون داشتيم دو مدل شيريني و سه يا چهار مدل هم ميوه بود ميز بله برون هم برام جيدن و شام هم همه مهمون ها رو بردن رستوران 2 مدل غذا بود و نوشابه سالاد و دسر خلاصه موقع رفتن مهمونها هم من بهشون يك شاخه گل رزو يك كاسه نبات دادم لباسم هم شد 70000 تومان حدودا 1ميليون بابام خرج كرد .سال بعد هم 15 شهريور مراسم عروسي بود توي يك باغ با 250 نفر مهمون و 6 مدل غذا 3 مدل شيريني و ميوه هاي فصل تمام هزينه مراسم عروسي هم شد تقريبا 3 ميليون اما جالب اينكه بدونيد من از شام عروسي خودم نخردم چون موقع شام عكاس ما رو برد تو باغ تا از ما عكس بگيره اينقدر طول كشيد كه وقتي برگشتيم همه داشتن ميرفتن و منتظر خداحافظي كردن با ما بودن اينقدر خسته و كلافه بودم كه اصلا يادم نبود شام نخوردم و فردا صبح يادم اميد .يادش بخير چقدر بچه بودم و ساده
اخی چه با مزه .... ادم از شنیدن این چیزا به وجد میاد ...
دوس داره یهو در دیگ بشه یهو بپره تو حلیم
همیشه هم عکسای عروسی مامان بابامو نگاه میکنم و کلی حز(حض) یا (هظ) یا (...) میکنم
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آشپز آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 5655]