واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: اهداف سوره بقره (1)
سوره بقره ، طولانی ترین سوره قرآن كریم است؛ چرا كه دو جزء و نیم از مجموع قرآن را در بر می گیرد، قرآنی كه سراسر آن عبارت از سی جزء می باشد. به همین جهت در دوران گذشته اگر فردی مجموع سوره بقره را به خاطر می سپرد و آنرا حفظ می كرد از دیدگاه مسلمین فردی برجسته و شاخص به شمار می رفت.این سوره، نخستین سوره ای است كه در مدینه نازل گردیده و دارای 286 آیه، و 6121 كلمه است.1- گزارش از قضیه مربوط به نام و عنوان این سوره :وجه تسمیه این سوره به خاطر ذكر و بیان حادثه قتلی است كه همزمان با رسالت حضرت موسی( علیها السلام) در میان بنی اسرائیل روی داد این حادثه منحصراً در سوره بقره آمده است. و نیز می دانیم گوساله ای كه بنی اسرائیل مدتی آنرا به عنوان معبود خود به پرستش می گرفتند از سنخ بقره و از جنس همین حیوان بوده است. خود بقره در این حادثه دارای برجستگی و موقعیت ویژه ای می باشد، و در لابلای داستان مورد بحث، موضع خاصی برای خود كسب كرده است.قضیه و حادثه چه بود؟در میان بنی اسرائیل جنایتی روی داد، یعنی فردی به قتل رسید. بین اهل قبیله ای كه این جنایت در میان آنها اتفاق افتاد- در اینكه قاتل چه كسی است- اختلاف پدید آمد، و همه ارتكاب این جنایت را از خود دفع ، و خویشتن را از آن تبرئه كرده و دیگران را بدان متهم می ساخت؛ضمنا كسانی در میان بنی اسرائیل بودند كه جانی و قاتل را می شناختند، ولی از اظهار آن خودداری می نمودند ، و این حقیقت را كتمان می كردند، خداوند متعال همین مطلب را در قرآن كریم بازگو كرده و فرموده است:" وَ اِذ قَتَلتُم نَفساً فَادّا رَأتُم فیها وَاللهُ مُخرِجُ ما كُنتُم تَكتُمُونَ."( بقره:72)( ای یهودیان! شما از تیره همان مردمی هستید كه دچار قتل نفس شدید، و درباره آنكه قاتل كیست به اختلاف برخاستید و تبری می جستید و حقیقت را از خلق پنهان می داشتید ؛ اما خدای متعال آن رازی را كه كتمان می كردید ظاهر ساخت و از زیر پرده خفاء و ابهام بیرون آورد.بنی اسرائیل شكایت نزد موسی( علیه السلام) بردند تا در این جنایت- كه جانی و قاتل در رابطه با آن ناشناخته مانده بود- داوری كند.موسی( علیه السلام) از خداوند درخواست نمود كه چاره این كار را بیان نماید. خداوند متعال دستور داد باید گاوی را ذبح كنند و بدن مقتول را با زبان آن گاو آشنا ساخته و بدان بمالند؛ اما چون طبعاً بنی اسرائیل در اجراء اوامر الهی عناد می ورزیدند و به بهانه جویی متوسل می شدند در برابر این فرمان، حالتی آمیخته با استهزاء از خود نشان داده تا راهی برای درنگ و مسامحه از نظر اجراء دستور برای خود بیابند؛ حتی به موسی( علیه السلام) گفتند:" أَتَتَّخِذُنا هُزَُواً: ای موسی! آیا ما را به استهزاء می گیری؟"پیداست كه هیچ پیامبری امت خود و حتی مردم را به سُخریه و استهزاء نمی گیرد، لكن دلهای منحرف و واژگونه ، در برابر حق و پذیرش آن همواره گرفتار عناد و عدم انعطاف است. لذا بنی اسرائیل- به جای اجرای فرمان الهی- از موسی( علیه السلام ) راجع به آن گاو سوال كردند:" قالُوادعُ لَنا رَبَّكَ یبَین لَّنا ماهِی..."(بقره:68)بنی اسرائیل گفتند: موسی! از پروردگار خود بخواه برای ما توضیح دهد آن گاو مورد نظر چگونه است؟بنی اسرائیل در پرسشهای خود راجع به این گاو پرچانگی و زیاده روی كردند و یك كار ساده و آسان را بر خود پیچیده و ناهموار ساختند، و خداوند نیز بر آنها درباره گاو مزبور سخت گرفت. آری آنها از موسی( علیه السلام) می پرسیدند، این گاو چه نوع گاوی است: آیا از نوع همان گاو معمولی و از زمره همان حیوان شناخته شده است، و یا آفریده دیگری است كه مزایایی منحصر به فرد دارد و پدیده ای خارق العاده است ؟خداوند متعال برای آنها بیان فرمود كه این گاو باید نه سالخورده و نه كم سال و جوان باشد و بنی اسرائیل باید گاوی را با چنین خصوصیتی ذبح كنند و از این رهگذر دستور الهی را فرمان برند.وقتی بنی اسرائیل از رنگ آن گاو سؤال كردند خداوند فرمود كه باید زردفام باشد، آنهم به گونه ای كه بینندگان از دیدن رنگ آن در خود احساس لذت و سرور نمایند، و نیز خدای متعال خصوصیت دیگری را بر آن افزود كه:" اِنَّها بَقَرَةٌ لا ذَوُلٌ تُثیرُ الاَرضَ وَ لا تَسقِی الحَرثَ مُسلَّمَةٌ لاشِیةَ فیها.(بقره:71)موسی گفت: خداوند متعال می فرماید، آن گاو مورد نظر ، گاوی است نه رام كه زمین را شیار كند، ونه كشت را آبیاری نماید، سالم و تندرست و با رنگی یكدست كه لكه ای ناهمرنگ در آن نباشد.سرانجام بنی اسرائیل- پس از مدتی تحمل دشواری ها و سرگردانی ها- بر چنین گاوی مطلع شدند:گاوی كه این خصوصیات در آن دیده می شد از آن مرد سالخورده و تهیدستی بود كه بنده ای صالح و پارسا به شمار می رفت، و از مال دنیا- فقط - صاحب همین یك گاو بوده ، پیرمرد این گاو را به چرا می برد، و با قلبی پاك و بی آلایش و دلی مطمئن و آرام به درگاه پروردگار به نیایش پرداخته و عرضه می داشت: خدایا! من این حیوان را به تو سپردم تا آنرا برای پسرم- كه خردسال است- حفظ كنی و تا زمانی كه به بزرگسالی رسد آنرا تحت حمایت خود قرار دهی .ادامه دارد ...
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 818]