واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: نگاهى به فيلم «حس پنهان» مصطفى رزاق كريمى دلالت هاى پنهان و انگيزه هاى آشكار
[پيمان شوقى]
سينما در كنار كاربردهاى تفريحى يا تبليغى و كلاً رسانه اى خود، مى تواند واجد وجه اسنادى و استنادى نيز باشد و از اين لحاظ، يكى از ايرادات عمده اى كه در سال هاى اخير به توليدات سينماى ايران وارد است شامل همين واقعيت كلى مى شود كه در اغلب فيلم ها به غير از اسم و شكل آدم ها و مختصات لوكيشن هاى خارجى نشانى از اوضاع و احوال زمانه يافت نمى شود. به عبارت ديگر قصه ها اغلب در فضاهايى تخيلى و ناكجا آبادى مى گذرند و در هر نقطه اى از دنيا قابل وقوع اند؛ بدون آن كه ربط چندانى به جامعه ايران داشته باشند و بشود ارتباطى بين مسائل فردى و اجتماعى آدم هاى ايران امروز با وقايع و آدم هاى قصه هايشان پيدا كرد.
بسيارى از سينماگران ايرانى مايلند كه اين نقيصه را دربست به گردن شرايط فيلمسازى بيندازند و بى توجهى به وجوه رسانه اى سينما را از چشم مديريت هاى خرد و كلان اين صنعت ـ رسانه ملى ببينند. البته بدون شك طرح برخى از مسائل و ديدگاه ها در سينماى ايران مصلحت شمرده نمى شود ولى اهل فن مى دانند كه ناگفتنى ترين و جنجالى ترين سوژه ها و مسائل اجتماعى نيز در صورت وجود نگاه سالم و پرداخت هوشمندانه قابليت فراوانى براى طرح و جلب مخاطب دارند كه در شرايطى حتى مى توانند بسترساز حل يا رفع مشكلات مطروحه در قصه نيز باشند.
«حس پنهان» اولين ساخته بلند مصطفى رزاق كريمى بدون شك با چنين نيتى ساخته شده و على رغم كم و كاستى هاى فيلمنامه و پرداخت درصدد است تا پس از مدتها شوخى و مزاح سينماى ايران با معضل مهم روابط مخفى در حيطه هاى خانوادگى، اين مقوله را از ديدگاهى جدى طرح و بررسى كند. همزمانى اكران فيلم با ديگر توليد ايرانى كه مبحث «رابطه سوم» را طرح كرده است («انعكاس» ساخته رضا كريمى) از طرفى طليعه رويكرد جدى بدنه سينما به حرف هاى تازه در اين زمينه است و از طرف ديگر محكى براى ارزيابى ميزان توفيق رزاق كريمى فراهم مى آورد كه ظاهراً پس از مدت ها ممارست و كلنجار رفتن با شيوه هاى گوناگون سينما در اروپا، فعاليت حرفه اى در حيطه فيلم هاى بلند داستانى را در كشور پى گرفته و به شهادت اين اولين ساخته اش مى تواند از اميدهاى نسل جديد فيلمسازان ايرانى به شمار رود.
«حس پنهان» كوشيده است تا نمايانگر بخشى از خلأ روابط عاطفى در زندگى هاى زناشويى باشد كه نمود عينى آن را چند سالى است در هشدارهاى صريح كارشناسان و ارجاعات مكرر به بالا رفتن آمارهاى طلاق شاهديم؛ تا حدى كه بسيارى از مقامات سياسى را نيز به اعلام نظر و ارائه راهكار واداشته. نفس انتخاب چنين سوژه هايى كه در عين ملتهب بودن ظرفيت زيادى براى افتادن به وادى ابتذال هم دارند بيانگر بخشى از دغدغه هاى سازندگان است كه در جاى خود سزاوار تمجيد است و تلاش براى امتداد آن را نيز ـ خوشبختانه ـ در عناصر ساختارى فيلم شاهديم.
ماجراى گسست عاطفى ميان زوج اصلى فيلم امير (فروتن) و سيمين (كرامتى) هرچند در شرح و بهانه به كليشه هاى رايج تكرارى تنه مى زند (مرفه بودن اين خانواده و بهانه فقدان بچه از طرف امير) اما در عين حال در لايه هاى زيرين مى كوشد به بخش هاى كمتر گفته شده و بعضاً ناگفتنى پنهان در پشت ظواهر زندگى قشر روشنفكر نقب بزند. بخشى از اين تلاش از طريق نشانه هاى فيلمنامه اى و پاره اى ديگر به وسيله ظرافت هاى كارگردانى و بازيگرى مجسم شده (و البته از طراحى فضاى زندگى اين زوج مى گذريم كه بيش از حد تكرار كليشه هاى سينماى ايران است. هم از نظر انتخاب آكساسوار و هم به لحاظ انتخاب رنگ و نور) امتداد مشكلات پنهان اين زوج را در فيلمنامه از طريق مقايسه ناخودآگاه با روابط معيوب دو زوج ديگر فيلم (ندا و برادر نامتعادلش و همچنين دوستان خانوادگى امير و سيمين) مى بينيم كه تا حد زيادى به رويه سطحى روايت هاى علت و معلولى قصه بعد مى دهد و مى گذارد كه تماشاگر با حوصله، جوياى دلايلى فراتر از مشكلات دوران كودكى (بى وفايى پدر يا مادر) يا بچه دار نشدن و امثال اينها باشد. در واقع فيلمنامه راوى سه سطح ـ مقطع زمانى ـ از يك خانواده متزلزل است: اگر امير وسيمين نمود وضعيت حال باشند، دوستان خانوادگى شان تصويرگر گذشته آنها به شمار مى روند و زوج ضيغمى ـ بهداد همزمان در مقام آينده ـ درنتيجه چنين پيوندى ظاهر مى شوند. به عبارت ديگر فيلم مى كوشد با نمايش گذشته، حال و آينده يك خانواده نابسامان راوى و جوينده دلايل اجتماعى پديده «رابطه سوم » باشد و با وارد كردن ندا به زندگى امير، عملاً بر چرخش و تكرار مداوم (بازتوليد) اين چرخه معيوب دلالت كند.
تمهيدات رزاق كريمى براى روايت تصويرى تأثيرگذار و در عين حال روان از اين دلالت هاى مفهومى عمدتاً معطوف به فضاسازى و تأكيد بر تك نماهاى درشت از شخصيت هاست. فضاسازى خوب فيلم على الخصوص در فصل هاى آتليه خواهر و برادر و سكانس هاى مطب سيمين را علاوه بر ميزانسن هاى كارگردان بايد به حساب كار خوب فيلمبردار هم گذاشت كه با تغيير دو جنس تصوير عملاً به كمك بازيگران و كارگردان آمده تا حدى كه بخشى از تأثيرگذارى بازى حامد بهداد در نقش يك جوان نامتعادل را مى شود ناشى از نورپردازى خصوصاً نور چهره اش دانست.
تعادل نسبى كه دربازى سازى هاى فيلم به چشم مى خورد ـ در فيلمى كه اساس آن بر مبناى تقابل شخصيت ها و عواطفى كه معمولاً در سكوت جارى مى شوند گذاشته شده ـ نشان از توانمندى كارگردان در كنترل ستاره / بازيگرانش دارد، هر چند كه فروتن انرژى زيادى براى متفاوت نمايى خرج مى كند و جنس بازى نيوشا ضيغمى هم مناسبت او براى اين نقش محورى را زير سؤال مى برد. خصوصاً كه فيلمنامه هم مجال چندانى براى چالش او با نقش فراهم نكرده و چيز زيادى از شخصيت ندا براى تماشاگر افشا نمى كند. برخورد تصادفى ابتداى فيلم ميان امير و خواهر و برادر كه سريعاً موقعيت هاى داستانى را بدون بهره بردن از ظرفيت شان لو مى دهد مى توانست ظريف تر و كار شده تر باشد. خصوصاً كه با توجه به شغل هاى امير و ندا (مشاور تبليغاتى و عكاس) سناريست مى توانست از اين تصادف تحميلى اجتناب كند و تمهيد جذاب ديگرى بينديشد، مشابه پايان بندى قصه كه گويى اصرار براى بستن داستان با فاجعه مجال تعميق و تجديدنظر در آفرينش مناسبات معقول و جهت دار در كاراكترها را گرفته است.
ايراداتى از اين دست، تا حد زيادى مانع ظهور ظرفيت هاى پنهان در قصه و به تبع آن، اثرگذارى درازمدت را «حس پنهان» گرفته است، ضمن اين كه نافى جسارت كارگردان و سازندگان فيلم در تجربه روايتى ديگرگونه و كمتر آزموده شده در سينماى بدنه ايران (بابت پرداختن به مضمون خيانت) نيست.
رزاق كريمى با حس پنهان ثابت مى كند كه هم ظرفيت هاى سينماى ايران و هم قابليت هاى بيانى زبان جهانى سينما در هزاره جديد را به خوبى مى شناسد و در صورت احتراز از آسيب هاى روزمره جارى در مناسبات توليد سينماى كشور، مى تواند يكى از نام هاى ماندگار و اثرگذار سال هاى پيش روى سينماى ايران باشد.
شنبه 26 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 135]