تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 10 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نيت خوب صاحب خويش را به بهشت مى برد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819551347




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ارسطو، فن شعر و تراژدي‌ تقليد و محاكات به قصد تزكيه‌


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: ارسطو، فن شعر و تراژدي‌ تقليد و محاكات به قصد تزكيه‌
جام جم آنلاين: هنر نزد ارسطو و به طور كلي در زمان ارسطو و افلاطون كه با لفظ تخنه به آن اشاره مي‌شد، به 2 معنا به كار مي‌رفت:


1- اولين معناي تخنه در خصوص عملي از اعمال انسان بود كه با هدف تكميل كار طبيعت و توليد ابزار انجام مي‌شد. اين معنا شبيه چيزي است كه امروزه ما با عنوان فناوري مي‌شناسيم.

2- معناي دوم تخنه فعاليتي است كه به قصد تقليد و محاكات از طبيعت انجام مي‌شمرد.

استاد ارسطو، افلاطون هنر به معناي دوم را پست مي‌شمرد و معتقد بود كسي كه چنين فعاليتي مي‌كند، فعاليتي بيهوده انجام مي‌دهد. افلاطون به طور كلي تقليد را كاري بي‌اهميت و نازل و آن را با لودگي يكي مي‌دانست. او تقليد را به قرار دادن آينه در مقابل اشيا تشبيه مي‌كرد و بنابراين نوع دوم هنر را كه در آن عنصر تقليد، عنصر اساسي بود؛ كاري نازل و بي ارزش مي‌‌شمرد.

نظر افلاطون در خصوص اين نوع هنر از آنجا ناشي مي‌شد كه او براي خود طبيعت هم ارزش چنداني قائل نبود و محور انديشه خود را بر عالم ماوراي طبيعت قرار داد كه مثل را در برمي‌گرفتند و در واقع طبيعت و اشياي درون آن تقليدي از موجودات اين عالم مثل بودند بنابراين طبيعت نسبت به عالم مثل جايگاهي پست‌تر را نزد افلاطون داراست و هنر كه تقليد از همين طبيعت است، به مراتب داراي جايگاه نازل‌تري است و از همين روست كه افلاطون مدعي بود كه مي‌بايد شعرا را از آرمان‌شهر او اخراج كرد.

چرا كه افلاطون معتقد بود معرفت راستين، معرفت به كليات و نه جزئيات است كه از طريق معرفت به موجودات عالم مثل حاصل مي‌شود. اما شعرا و به طور كلي هنرمندان، نه به عالم مثل، بلكه به اشياي جزئي عالم طبيعت مي‌نگرند و اثر هنري خود را از روي آنها تقليد مي‌كنند.

اما ارسطو طبيعت را خوار نمي‌شمرد و عالم مثل افلاطوني را هم نپذيرفت. ارسطو در انديشه فلسفي خود براي توجيه طبيعت و معرفت ما به طبيعت از موجودات ماورايي افلاطوني عالم مثل استفاده نكرد. هر چند ارسطو همچون افلاطون معتقد بود علم راستين در درجه اول به كليات تعلق مي‌گيرد و نه به جزئيات، اما به نظر ارسطو اين كليات در همين عالم طبيعت و درون جزئيات بايد جستجو شوند بنابراين ارسطو هنري را كه از طبيعت تقليد مي‌كند، خوار نمي‌كند به شرطي كه هنر تقليد از عنصر كلي طبيعت را مقصود خود قرار دهد. ارسطو اظهار مي‌دارد كه تقليد در وجود انسان از زمان كودكي امري طبيعي است. تقليد يكي از روش‌هاي يادگيري انسان است كه براي او لذت‌بخش است، پس چرا همچون افلاطون، هنر را به خاطر تقليدي بودن نفي كنيم.

البته ارسطو اظهار مي‌دارد كه هنري كه از طبيعت تقليد مي‌كند، از طبيعت با جزئياتش خبر نمي‌دهد، بلكه ناظر به عنصر كلي در طبيعت است. مثلا به نظر ارسطو تراژدي و كمدي به عنوان 2 شكل از اشكال هنري، تقليد از اشخاص و مردمان زمان را در نظر دارد. هر دوي اين هنر‌ها شخصيت‌ها را به طور كلي مدنظر دارند و نه به شكل جزئي و فردي و البته با اين تفاوت كه در تراژدي شخصيت‌ها بهتر از افراد موجود و در كمدي شخصيت‌ها بدتر از افراد موجودِ در عالم واقع هستند.

بنابراين هنر ناظر به كليات است و به همين دليل به نظر ارسطو، هنر از جمله شعر و ديگر اشكال آن، از تاريخ مهمتر است؛ چرا كه تاريخ صرفا جزئيات را نقل مي‌كند. هنرمند صرفا آنچه را هست توصيف نمي‌كند چرا كه در اين صورت با مورخ تفاوتي پيدا نمي‌كند. هنرمند اموري را توصيف مي‌كند كه ممكن است اتفاق بيفتند. هنرمند با كليات و انواع سروكار دارد و همه مصاديق كليات و انواع در عالم واقع رخ ندادند، ولي ممكن است رخ دهند.

كتاب فن شعر (بوطيقا) يكي از آثار ارسطو است كه نظريات ارسطو درباب هنر تنها در اين كتاب موجود است. او اين كتاب را در سال 335 ق.م نگاشت. ارسطو در فن شعر، به بررسي برخي از اشكال هنر از جمله شعر، تراژدي و كمدي مي‌پردازد. اما تمام اين كتاب باقي نمانده است، بلكه آنچه امروز ما از اين كتاب در دسترس داريم، نيمه اول اين كتاب است. ارسطو در نيمه اول كتاب خود بحث خود را بيشتر بر تراژدي و شعر حماسي متمركز كرده و در نيمه دوم اين كتاب در خصوص كمدي نوشته است و اين نيمه دوم اكنون موجود نيست.

در قسمت موجود كتاب فن شعر ارسطو مسائلي از اين دست را مطرح مي‌كند: شعر چيست؟ تراژدي چه نوع شعري است و عناصر اصلي آن كدامند؟

ارسطو در اوايل كتاب فن شعر تراژدي را اين‌گونه معرفي مي‌كند: تراژدي تقليد از كار و كردار جدي به وسيله كلامي آراسته به انواع زينت‌ها در قالب نمايش و نه به صورت روايي است كه از طريق برانگيختن ترس و شفقت، تزكيه (كاثارسيس) چنين عواطفي را موجب مي‌شود. مي‌بينيم كه كاثارسيس كه در فارسي تزكيه ترجمه شده، يكي از عناصر تراژدي نزد ارسطو است. ارسطو با اين واژه، دفع موقت عواطف شفقت و ترس را مدنظر دارد.

در نمايش تراژدي با شخصي از نوع اشخاص متوسط و معمولي مواجه مي‌شويم كه به سبب خطايي در داوري و قضاوت (و يا عدم تشخيص اين كه در موقعيتي خطير چه كاري را بايد انجام دهد)‌ و نه به خاطر شرارت و تباهي خود او، به بدبختي دچار مي‌شود. اين قضيه عواطف ما را برمي‌انگيزد. اما ارسطو مي‌گويد نبايد تراژدي در همين سطح متوقف بماند، بلكه مي‌بايد تماشاگر را با اين عواطف مواجه كند و از آن عبور دهد. بنابراين تماشاگر در تراژدي دوگونه از عواطف؛ يعني ترس و شفقت را تجربه مي‌كند. شفقت حاصل از مواجه شدن و مطلع شدن تماشاگر از رنج‌هاي گذشته و فعلي قهرمان داستان تراژدي است و هراس ناظر به رنج‌هايي است كه قهرمان داستان آنها را در آينده در پيش رو دارد. اما تراژدي تماشاگر را در اين سطح رها نمي‌كند و آزادسازي و تطهير نفس از اين عواطف و انفعالات احساسي را مدنظر دارد كه اين هدف از طريق مسيري بيرون شو و خوشايند حاصل مي‌شود.

منابع:

1- فن شعر ارسطو، ترجمه زرين‌كوب‌

2- تاريخ فلسفه كاپلستون، ج1، ترجمه مجتبوي‌

3- مقاله ارسطو در دانشنامه زيبايي شناسي، نوشته نيكولاس پاپاس، ترجمه صانعي‌

محياسادت اصغري‌
 پنجشنبه 24 مرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 464]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن