تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):سه چيز است كه در هر كس باشد منافق است اگر چه روزه دارد و نماز بخواند و حج و عمر...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821042359




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

{نظر سنجي }نظر شما در باره مرگ؟ : سوال و جواب غیر آشپزی


واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین: {نظر سنجي}
موضوع: رفتن (مرگ)
پاسخ : در يك كلمه

نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد ؟

نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت

ولی بسیار مشتاقم

که از خاک گلویم سوتکی سازد

گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش

و او یکریز و پی در پی ،

دم گرم خوشش را بر گلویم سخت بفشارد

و خواب خفتگان خفته را اشفته تر سازد

بدین سان بشکند در من ،

سکوت مرگبارم را



( دکتر شریعتی )

ببخشید نظر سنجیتون رو به هم زدم فکر نمی کنم مرگ تو یه کلمه معنی بشه

شاید بشه گفت یه جابه جایی

اصلا با یک کلمه قابل توصیف نیست با نظر نیما موافقم
مرگ یعنی شروعی دوباره

سلام دوستان

" مرگ " ....و .... حیاتی دیگر .........

طبق علومِ امروزى مرگ چيزى جز تبديل انرژى از صورتى به صورتِ ديگر نيست. اما به هر حال هميشه در ابهام بوده و هست.

((هر انسانى مرگ را مى چشد، سپس به سوى ما باز مى گرديد)).
آيه به قانونى اشاره مى کند که بر تمام موجودات زنده جهان حاکم است . مى گويد: تمام زندگان ، خواه ناخواه روزى مرگ را خواهند چشيد.
اگر چه بسيارى از مردم مايل اند، فناپذيرى خود را فراموش کنند. ولى اين واقعيتى است که اگر ما آن را فراموش کنيم هرگز ما را فراموش نخواهد کرد، حيات و زندگى اين جهان ، بالاخره پايانى دارد، روزى مى رسد که مرگ به سراغ هر کسى خواهد آمد و ناچار از اين جهان رخت برخواهد بست .
اين جهان ، سراى جاويدانى براى هيچ کس نيست ، بعضى زودتر و بعضى ديرتر بايد بروند، فراق دوستان ، فرزندان و خويشان به هر حال تحقق مى يابد


سلام مریم جون
من هم با بچه ها موافقم در یک کلمه نمیشه تعریفش کرد.

ولی بدلایلی من اینکار رو میکنم برای من جدیدا مرگ با ترس کشنده هم معنا شده.

قدیما وقتی جوون بودم تا همین ۴-۵ سال پیشا اصلا به مرگ فکر نمی کردم ولی حالا از وقتی صاحب یه بچه شدم اول از همه از مرگ خودم میترسم و بعد از مرگ برای نزدیکانم. و وقتی به مرگ فکر میگنم تن و بدنم به لرزه میافته و چنان گریه ای سر میدم که دیگه کسی جلودارم نیست. از مرگ خودم میترسم به این خاطر که پسرم چی به سرش میاد و چطوری میتونه این اتفاق رو تحمل کنه. و همینطور به خاطر پدر و مادرم ناراحت میشم که اونها چطوری میتونن با این غم کنار بیان. از مرگ پسرم میترسم کما اینکه خدا اونو یک بار برای چندین ثانیه از من گرفت و بهم پس داد و میتونم تصور کنم چه بلایی میتونست به سر من و همسرم بیاد.
نمیدونم شاید شدیدا دپرس شدم . چون دیگه اصلا تحمل مرگ هیچکس رو ندارم حتی برای آدمهای غریبه که میمیرن که تا به حال ندیدمشون هم گریه میکنم . همین امروز یاد کارگر خونه مامانم که ۸ سال پیش به خاطر مریضی سختی مرد حال منو اینقدر خراب کرد که کلی گریه کردم .
به نظرتون چرا اینطوری شدم؟ حتی همین الان هم که اینا رو دارم مینویسم دیگه چشمام صفحه کلید رو نمبینه از بس که پر شده از اشک

سلام

مريم جون

مرگ ...... تولد

مثل موقعي كه در دنياي رحم مادر مرديم و در دنياي فنا پذير متولد شديم از اين دنيا هم در مي گذريم و در برزخ متولد مي شيم

ولي من هم با بهناز و بقيه ي دوستان موافقم مرگ از اون واژه هايي است كه براحتي و يا بعضي ها به سختي اونو توصيف مي كنند وتا زماني كه در مقابلش قرار نگرفتيم نمي شه فهميد چقدر توصيفاتمون رو پذيرفتيم ولي
به ما آموختن در دنيا طوري زندگي كنيم كه انگار آخرين فرصتمونه و در عين حال براي دنيا هم كار و تلاش كنيم

يك نگاه به اطرافمون بهمون نشون مي ده چقدر اونجايي و چقدر اينجايي زندگي مي كنيم

نوزاد در پايين ترين سطح شعور و ادراك در رحم مادر زندگي كرده و تصوري از عالم پس از مرگ و ورودش به دنياي جديد نداره اون عذابي كه در اين دنيا مي كشه بواسطه ي كوتاهي هاي والدينش و يا دنياي بيرونه مثل عذابي كه بچه هاي داراي انواع معلوليت مي كشند ولي در رحلت از اين دنيا ما در بالا ترين سطح شعور و ادراك قرار داريم و خودمون مسئول زندگيمون و عالم پس از مرگمون هستيم اينكه آيا براي خود ويرانه اي فراهم كرديم يا كاخي كه پر از آرامش و آسايش در جوار حق باشه

موفق باشيد

وای بهناز جون حرف دل من را زدی. . . از خود مرگ نمیترسم چون میدونم شروعی دوباره هست ولی دلم میسوزه واسه دخترم. . . میدونم هیچ کس واسش من (مامانش) نمیشه. . . واسه مامانم دلم میسوزه که باید یک داغ دیگه ببینه. . . . وای مو‌های تنم سیخ شد. . . همیشه میگم ای خدا اگر قرار یکی از عزیزانم را ازم بگیری همه را با هم ببر که هیچکودوم غصه دار نشیم. . . چقدر بدم من. . . خوب چی کار کنم. . . میترسم. . . نه اینکه میبینم مرگ پدرم چه جوری هنوزم که هنوزه بعد از 18 سال داره ما را میسوزونه . . . خیلی غصه دار میشم. . . 2 تا مادر بزرگم و پدر بزرگم هم تند تند فوت شدند دیگه ما حسابی مچاله شدیم. . . خیلی دوسشون داشتم. . . هر 3 تاشون ماه. . مهربون, , , تک تک حرفاشون یادمه. . . خیلی به هم نزدیک بودیم
یک بار خواب مادر بزرگم را دیدم. . . توی خواب میدونستم که ایشون فوت شده واسه همین گفتم اِ اِ اِ بی بی جون تعریف کن ببینم چی شد مردی. . . گفت وقتی منو گذاشتن تو قبر 2 تا در رو به روشنایی و پر از شکوه به روم باز شد. . . دیگه بقیش یادم نمیاد. . . ولی کلا از نظر من... مرگ =ابهام

رفتن (مرگ): غروب غم‌انگيز

برقرار باشي و سبز

مرگ : پایان بازی
ای بازیگر گریه نکن ما هممون بازیگریم
صبح ها از خواب پا می شیم نقاب به صورت میزنیم

با نظر همگی دوستان موافقم من از مرگ میترسم از مرگ تمامی عزیزان وا...........ی نگو

سلام
چرا این موضوع ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
حرف من کاملا مثل بهناز جون و mj جونه
زودتر میرم بیرون باور کنید اگر موضوع با عنوان مرگ بود هرگز وارد نمی شدم



آرزوي من

سلام دوستان گلم ميرسي از اين همه لطف كه داشتي و نظراتون را اعلام كرديد .
خيلي نظر هاي جالب و خوبي بود به نظر من مرگ يعني آرامش يعني زندگي يعني تولد و عشق و واژه هاي خيلي زيباتر بهناز گلم چرا ترس البته كوچكتر از اينم كه بخوام نصيحت كنم اصلا دوست ندارم كه اين كار را بكنم ( البته اين صحبت نظر شخصي من و آقاي همسر ) كسي كه ايمانش ضعيف از مرگ ميترس .البته منظورم شما نيست گلم .
در جواب پروانه عزيزم كه پرسيدند چرا اين موضوع را انتخاب كردم اين كه آقاي همسر داشت نهج البلاغه را مطالعه ميكرد به متن جالب از سخنان گوهر بار حضرت علي (ع) رسيد كه ايشان به فرزنداشان فرموده بودند كه وقتي عزيزي را از دست ميدهيد انگار اون به مسافرت رفته اگر از سفر برگشت كه هيچي برگشته اما اگر برنگشت شما بايد خودتان را آماده كنيد كه به مسافرت نزد او برويد . و در جاي ديگري فرمودند كه نفس هاي آدمي گامهاي اوست به سوي مرگ .(نهج البلاغه ) من مادرم در سال 1374 عملي انجام داد متاسفانه پزشك متخصص خون به مادرم خون اضافه و بدون گروه خوني مادرم به ايشان تزريق كردند و اين امر باعث شد كه مادرم براي مدتي چشم از دنيا ببندند ديگه داشتند مامان ميبردند در سردخانه كه من بابام ( خدا رحمتش كنه) دايي و بقيه در راه رو گريه و زاري ميكرديم كه دكترش همان موقع داشت ميرفت منزل كه متوجه ماشد وقتي پرس جو كرد فهميد مريض خودش تعجب كرد گفت عمل با موفقيت انجام شد چرا اين اتفاق افتاده وقتي پرونده را نگاه كرد خيلي اعصباني شد گفت من دستور نداه بودم خون به مريض ت






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: آشپز آنلاین]
[مشاهده در: www.ashpazonline.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 334]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن