واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: يادداشتآينههاي روبهروي المپيك چين
سعيد بازار باشليشايد پس از فرو ريختن ديوار برلين و درحقيقت گذرگاه سوسياليسم و افول انديشه كمونيسم روسي، اين بار نوبت چين بود كه پا پيش بگذارد و بر ويرانههاي تئوري سه جهان مائو، موفقيت برنامههاي اقتصادي تجديدنظر طلبان طرد شده سابق به رهبري دنگ شيائوپينگ را به نمايش بگذارد و چه ويتريني بهتر از مسابقات المپيك.
بديهي بود كه استخوان لاي زخمهايي مانند خونهاي ريخته شده بركف ميدان «تيان آنمن» يا سركوب شديد تظاهركنندگان خواهان استقلال تبت درهمين اواخر ميتوانست به برهم خوردن برنامههاي پيشبيني شده سران حزب كمونيست پكن در راه نشان دادن موفقيتهاي ظاهريشان بينجامد و شايد شانس تاريخيشان اين بار به كمكشان آمد و قرارگرفتن درموقعيتي خاص مانند نزديك بودن انتخابات رياستجمهوري آمريكا، وجود بحرانهايي مانند مساله انرژي هستهاي ايران، صلح فلسطين و مسائل ديگر خاورميانه و خاور دور – كرهشمالي – باعث شد كه در بده بستانهاي كاسبكارانه حاكم بر سياست جهاني، حتي مساله سركوب تبتيها حداقل در بعد رسمي و ژستهاي سياسي معمول كشورهاي جهان تنها در ديدار سناتور مككين، كانديداي حزب جمهوريخواه در انتخابات امسال آمريكا، با دالاييلاما رهبر تبعيدي تبت تبلور يابد. آمريكا باعنوان كردن احترام به ملت چين رييسجمهورش را براي شركت در افتتاحيه بازيها فرستاد، آن هم در شرايطي كه به خاطر مسائل حقوق بشر دبير كل سازمان ملل متحد و برخي از سران جهان شركت در مراسم افتتاحيه را تحريم كردهاند. كشورهاي مختلف برگزاري مسابقات المپيك جهاني يا حتي قارهاي را معمولا براي معرفي كردن سياستهايي كه موفقيت و توسعه براي شان به همراه داشته است، فرصتي مناسبي ميشمارند و با برگزيدن استراتژي مشخص، داوطلب برگزاري بازيها ميشوند. اين موضوع در المپيك 1936 برلين و اوج رشد اقتصادي و صنعتي كشور آلمان به منظور تبليغ خط مشي حزب نازي و آدولف هيتلر رونمايي شد و ديديم كه تنها سه چهار سال بعد اروپا و جهان را به آتش كشيد و باعث نابودي ميليونها انسان بيگناه شد. بعدها در المپيك 1980 مسكو كه به دلايل سياسي با تحريم بسياري از كشورها از جمله آمريكا روبهرو شد، فرصتي محدود به اردوگاه سوسياليستها داده شده تا زير پرچمهاي داس و چكش و درخشش مدالهاي طلا به تبليغات سياسي بپردازند و البته يك دهه بعد سقوط كنند. شايد بزرگترين دستاورد سقوط كمونيسم شاخ و برگ گرفتن اين تفكر بود كه پايه توسعهيافتگي، توسعه انساني است و بدون توسعه انساني و فرهنگي و رشد جامعه آزاد و احترام به مالكيت فردي و تضمين هميشگي آن توسط تمام حكومتها، توليد و تركيب اقتصادي نه تنها مفيد نخواهد بود، بلكه هرگونه گسترش آن نيز به ناپايداري خواهد انجاميد. تنها دستاورد جوامع سوسياليستي در 100 سال گذشته فقدان خلاقيت انساني، كاهش نوآوري، سركوب استعدادها و محدود كردن انديشهها و بالاخره به وجود آمدن انسانهاي سترون و غيرمسوول و منفعل بود، پديدهاي كه نتيجه طبيعي حاكميت تمام اقتصادهاي دولتي هدايت شده است. دوره بعد در المپيك 1984 لسآنجلس همان بلا سر آمريكا و اردوگاه غرب آمد و با تحريم بلوك شرق به رهبري شوروي روبهرو شد تا طلاهاي برده شده آمريكا و غرب كمعيارتر به نظر آيند.
بعد از آغاز هزاره سوم ميلادي و قرن بيست و يك و پس از برگزاري المپيك احساسي 2004 آتن اين بار در 2008 نوبت حكومت توتاليتر چين بود كه با بهكارگيري همه توانش در همه ابعاد و حتي با خرج مبلغ نجومي چهل ميليارد دلاري، كه ميتوانست در شرايط حاكميت دموكراسي و در يك كشور آزاد باعث زلزله سياسي در آن مملكت گردد، كار معرفي خود را به جهانيان آغاز كرد.
مخارج سنگين چين كه بخش اعظم آن براي حل معضل محيطزيست و آلودگي هوا و ساختن ورزشگاهها به كار رفت و بخشهاي ديگر صرف توسعه امنيت داخلي و پليسي كردن بيشتر جامعه شد، شايد در آينده نزديك به بهايي سنگين براي رهبران حزب كمونيست تمام شود.
چين، جامعهاي كه برخلاف تصور برخي يكدست شدن و توسعه همهجانبه در آن صورت نگرفته است، بهشدت آسيبپذير مينمايد. فاصله طبقاتي در آن جامعه عليالخصوص ميان 60درصد جامعه روستانشين و شهرنشينان در حال گسترش است. اين فاصله نمودش بيشتر در چينيهاي مقيم كشورهاي پيشرفته واضحتر ميشود. در جايي كه فرزندان و وابستگان رهبران و بزرگان حزب حاكم، در خيابانهاي طولاني تورنتو و ونكوور كانادا، هنگكنگ و آمريكا و سوار بر اتومبيلهاي آخرين مدل به ويراژ دادن مشغول بوده و از امكانات آموزشي گسترده و بيشتر برخوردارند. در يك جامعه دموكراتيك اصولا رشد طبقه متوسط هدف برنامههاي توسعه كلان هر كشور قرار ميگيرد و اين توسعه در همه جوانب آن به ويژه توسعه آموزش و اجباريكردن آن، توسعه بهداشت عمومي، حفظ محيطزيست و تربيت شهروند مسوول و ميهندوست تبلور بيشتر مييابد. تنها چهرهاي كه از چين امروز ميتوان مشاهده كرد، كارخانجات عظيم و مراكز توليدي متعدد است كه توسط سرمايهگذاران آمريكايي و اروپايي و ژاپن در آن كشور احداث شده و با استفاده از نيروي كار ارزان، نبود قوانين محكم حفظ محيطزيست و آموزش و پرورش هدايت شده بيشترين بهره را به صاحبان اصلي ميرساند. برخلاف تصور خيليها كه متاسفانه در داخل كشور ما هم تبليغ ميشود، كشور چين به هيچ وجه توسعهيافته تلقي نميشود و تا زماني كه توسعه در همه جوانب و به خصوص آزاديهاي اجتماعي، سياسي و اقتصادي با احترام مطلق به مالكيت فردي صورت نگيرد، با آيندهاي مخدوش و غيرقابل پيشبيني روبهرو خواهد بود. همانطور كه ذكر شد، كشور چين در حال حاضر فقط به كارگاه و انبار توليد و بازار عرضه كمپانيهاي عظيم و موفق جهان پيشرفته مبدل شده، بدون اينكه رهبران آن مسووليت عواقب كارهاي خود را بپذيرند. وجود صنايع آلودهكننده در آن كشور مانند آلومينيوم، اتومبيلسازي و الكترونيك در حال حاضر فقط در كشورهايي مانند چين ميتواند بدون دردسر سودآور باشد. شهر پكن و شانگهاي و گوانجو و ... در حال حاضر به دليل وجود همين مراكز توليدي غيراصولي از آلودهترين شهرهاي جهان هستند و به همين دليل مورد اعتراض خيلي از گروههاي ورزشي اعزامي به المپيك هم قرار گرفته است. منتها همانطور كه اول مبحث به آن اشاره شد، المپيك پكن با اهداف سياسي خاص برگزار ميشود.
ورزش چه بخواهيم و چه نخواهيم جزيي از سياست است. در كشور ايتاليا برلوسكني و حزب او با وجود داشتن باشگاه آث ميلان هميشه يك پاي حاكميت آن كشور بوده است. در المپيك 1936 برلين همان طور كه گفتيم هيتلر براي تبليغ آرمان نازيها غوغا به پا كرد. در المپيك 1972 مونيخ چريكهاي فلسطيني براي مطرح كردن خود به كشتار ورزشكاران اسرائيل دست زدند و كشته شدن چند ورزشكار آن كشور نام فلسطين را دوباره بر سر زبانها انداخت. در كل المپيكهاي برگزار شده از دهه 50 تا 80ميلادي كشورهاي اروپاي شرقي و بلوك سوسياليسم براي اثبات فرضيههاي ايدئولوژيكي خود، سرمايهگذاري عظيمي را روي كارخانههاي ورزشكارسازي خود انجام دادند كه به هر شكلي اغلب مدالهاي المپيك نصيب ورزشكاران كشورهاي سوسياليستي گردد تا شايد در اين حوزه موفقيتها را به رخ جهان سرمايهداري بكشند. در همه كشورهاي جهان سوم دولتها سعي در بهرهبرداري سياسي از موفقيتها و نتيجه مثبت تلاشهاي ورزشي و ورزشكاران را دارند و هر دولتي سركار آيد، خود را در پشت سر باشگاهها و ورزشكاران محبوب و معروف به خصوص فوتباليستها پنهان ميكند. چين هم با كانديدا شدن براي برگزاري چنين واقعه مهمي در شروع قرن بيست و يك ميخواهد نتيجه توسعه تك بعدياش را در معرض افكار عمومي جهان قرار دهد و احتمالا با درو كردن بيشترين مدالها هم گامي بلند در اين راه بردارد. اما تا وقتي قواعد بازي بينالمللي رعايت نگردد، به حقوق بشر احترام گذاشته نشود، مالكيت فردي و آزاديهاي اساسي انسانها در حوزههاي اقتصادي و اجتماعي رعايت نگردد و شفاف بودن بده بستانهاي مالي عملي نشود، هيچ اميدي به پايداري اين سياستها نخواهد بود و بنا كردن خانه بر روي آب است. تا وقتي ساختارهاي اساسي و محكم در چين و ساير حكومتهاي غيردموكراتيك به وجود نيايند، از المپيكها كاري براي تثبيت حاكميتها بر نخواهد آمد، اين را برگزاري المپيك آسيايي سال 1353 تهران ميگويد. اين را آينههاي روبهروي تاريخ ميگويند.
پنجشنبه 24 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 281]