واضح آرشیو وب فارسی:قدس: مهدويت ؛ پارادايم جهان آينده
* غلامرضا قلندريان
شيعه هر ساله با فرا رسيدن ماه شعبان، آرمانشهر عدالت مهدوي را براي درك دوران اعتلاي ارزشهاي الهي انتظار مي كشد و با تحقق حكومت جهاني حضرت مهدي(عج)، پرونده ظلم، جنايت و تعديات به انسانهاي مظلوم و مستضعف بسته خواهد شد. امروز مظلومان عالم برخوردهاي غيرانساني زورمداران را بر اساس برداشت مكاتب زميني و خود ساخته بشريت تهي از وحي الهي شاهد هستند، لذا براي آن رخداد عظيم الهي لحظه شماري مي كنند.
مسأله «منجي موعود» بويژه از سوي غرب و در رأس آنها آمريكا و رژيم صهيونيستي مورد توجه و البته تحريف بسيار قرار گرفته است. آنان از منظري نامتعارف و مبتني بر مفاهيم و آموزه هاي يكجانبه گرايانه، به طرح مسأله «ناجي آخرالزمان» پرداخته، سعي در القاي تصويري خاص از ظهور منجي دارند و با انعكاس وسيع رسانه اي، بويژه ساخت آثار سينمايي همچون «آرماگدون»، «آخرالزمان» و ... مي كوشند با تحريف حقايق تاريخي، خود را غمخوار سرنوشت مردم جهان بنمايانند و با دروغ پردازي، قلب واقعيت و تحريف حقايق، موجي از اسلام هراسي و ضديت با موعود و شيعيان را در جهان ايجاد كنند.
مباني معرفتي نحله هاي زميني با رويكردي غيرمنطقي و مبتني بر ملاحظات طبقاتي، نژادي و منافع، مقررات و چارچوب نظم اجتماع را تدوين نموده اند، به گونه اي كه امروز خروجي آن، سرخوردگي بشر سرگردان غربي است كه سالهاي مديدي در حصار باورهاي تنگ و دگم غيرالهي اسير بوده و شأنيت و شخصيت وي را بر اساس تمناهاي نفساني شان تنزل داده و با لحني فانتزي از آن به «تمدن» تعبير كرده اند.
از ديگرسو، در جهان مشحون از ظلم و ستم و مناسبات فاقد عقلانيت، با ايمان به بن بست آموزه هاي مدرنيته در تلاش بودند مدلي جهاني و نجات بخش را ترسيم نمايند، به گونه اي كه ناهنجاريهاي اخلاقي، اجتماعي و انديشه اي، ناكارآمدي مكاتب زميني را به اثبات رسانده و در اثر تحولاتي كه در آخرين دهه قرن بيستم رخ داده، بخصوص فروپاشي شوروي و پايان رسمي جنگ سرد، انديشه «حكومت جهاني» به محور پيش بيني نويسندگان معاصر (عمدتاً آمريكاييان) درباره آينده جهان تبديل شده است.
ديدگاه مشترك نويسندگان غربي، توسعه خطي تحولات و رسيدن حتمي به حكومت جهاني دموكراسي ليبرال است. لذا رهبران غرب براي رسيدن به آن موقعيت و بي فايده بودن مقاومت مردم و رهبران غيرغربي در برابر اين سير محتوم، وقايع جهان را متذكر مي شوند، اما هر يك از آنها براي مقصود خويش راهي جداگانه را برگزيده اند.
استراتژيستهايي مانند فرانسيس فوكوياما، از پايان تاريخ با محوريت الگوي ليبرال دموكراسي سخن به ميان آورده و اين سراب را به عنوان مخدري فرا روي بشر قرار داده اند. اين در حالي است كه آنها نيز با نا اميدي از شرايط فعلي جهان، افق اميدواركننده اي را به بشريت نويد مي دهند و به اين باور رسيده اند كه يأس امروزي شهروندان از بن بست ايده هاي بشري است، لذا غايتمندي جهان را با وعده بهبود مناسبات انساني، با محوريت كرامت انسانها آرزو مي كنند.
جنايتهاي بي شمار آمريكا با نقاب اصطلاحات عوام فريب تحت عنوان دمكراتيزاسيون و افشا شدن دروغهاي مدعيان دموكراسي، دكترين آقاي فوكوياما را از منظر كاركردي مردود اعلام مي كند. اين در حالي است كه وي در كنفرانس اورشليم با عنوان «بازشناسي هويت شيعه» كه توسط صهيونيستها برگزار شد، مي گويد: «شيعه پرنده اي است كه افق پروازش خيلي بالاتر از تيرهاي ماست. پرنده اي كه دو بال دارد: يك بال سبز و يك بال سرخ ». در اين نوشتار بال سرخ كه همان اتكاي شيعه به عاشوراست، مورد بحث نيست.
او مي گويد: «بال سبز اين پرنده همان مهدويت و عدالتخواهي اوست، چون شيعه در انتظار عدالت به سر مي برد، اميدوار است و انسان اميدوار هم شكست ناپذير است و نمي توانيد انساني را تسخير كنيد كه مدعي است كسي خواهد آمد كه در اوج ظلم و جور، دنيا را پر از عدل و داد خواهد كرد.»
سطور فوق، بخشي از اظهارهاي استراتژيستهاي غربي است كه به استناد آنها تئوريهاي ناكارامد خود را تأييد نموده اند.
بايد به تئوريسينهاي غربي وايدئولوگهاي آنها اين نكته را گوشزد نمود، آنچه را پارادايم ليبرال دموكراسي در نبود رقباي ايدئولوژيك خود اعم از ماركسيسم، فاشيسم و نازيسم براي بشريت به ارمغان آورده است، نمي توان كاهش آلام و التيام زخمهاي ناشي از بي عدالتي تلقي كرد، بلكه بر مشكلات و معضلات بشريت بيش از گذشته افزوده است.
آينده عالم را نمي توان با مباني معرفتي ماترياليستي تعريف كرد. اين اشتباه انديشمندان غربي است كه پس از رنسانس، با دوري جستن از آموزه هاي ديني، خود را در گرداب منجلاب ماده گرايي غرق كردند و امروزه صاحبان خرد و انديشه، اصحاب قلم و فكر و نخبگان تئوريك و بعضاً اجرايي راه نجات را آشتي با مذهب و رجعت به آغوش سنت و دكترين ديني ارزيابي مي كنند.
شايان ذكر است، آينده جهان را با مراجعه به بنيادهاي معرفتي متافيزيكي مي توان فرجامي عدالت محور با برخورداري از حكومتي الهي به شكل تكامل يافته تلاش همه انبياي الهي، تصور نمود. همچنين، مي توان براي نجات از برداشتهاي متفاوت و آشفته موجود مبتني بر عقل خود بنياد در دوران حاكميت مدرنيسم و عصر روشنگري، با تمسك به عترت و قرآن، جهان آينده را ترسيم كرد.
آينده عالم و فرجام امت اسلامي، به شيوه اي در قرآن بيان شده است كه پيامبراعظم(ص) و وارثان علم آن حضرت، يعني ائمه معصومين(عليهم السلام)، آن را به طور كامل مي دانند و به تمام مراحل و تطورات آن نيز دانا هستند؛ اما راهي كه ما براي شناخت آن داريم، آيات و رواياتي است كه در اين باره به ما رسيده است.
تعداد آيات و رواياتي كه از آينده امت و عالم صحبت مي كند، به ده ها آيه و صدها روايت مي رسد. مؤيد ادعاهاي فوق، به اين دو آيه مي توان اشاره نمود: «وعد ا... الذ ين آمنوا و عملوا الصالحات ليستخلفنهم في الارض...»
«خدا به كساني از شما كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده اند، وعده داد كه در روي زمين جانشين ديگرانشان كند.» و آيه ديگر در اين زمينه: «و من أظلم ممن منع مساجد ا... ... لهم في الدنيا خزيُ...»
«كيست ستمكارتر از آن كه نگذاشت نام خدا در مسجدهاي او برده شود... نصيبشان در دنيا خواري است....»
بدين ترتيب، جهان غرب با مقايسه سناريوسازي انديشه اومانيستي كه در سالهاي اخير با صبغه مذهبي و با بسته بندي جذاب روانه بازار انديشه شده، بايد بدانند حقيقت پشت ابرهاي تيره فريبكاري استكبار باقي نمي ماند و در آينده اي نزديك، خورشيد عالمتاب مهدويت از افق باورهاي اسلامي با پرتوهاي زرينش جهان مشحون از ظلمت و ضلالت انسانها را روشن خواهد ساخت و مدينه فاضله در عصر ظهور به معني واقعي كلمه تحقق خواهد يافت.
پنجشنبه 24 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 95]