واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: مصايب يك ديوار ؛ دايي اروپايي، ملت آسيايي
------------
نشستن پاي حرفهاي علي دايي محسنات زيادي دارد. در كنار اينكه گفتگو با سرمربي مهندس تيم ملي باعث ارتقاي معلومات عمومي آدم مي شود و بعدها مي شود با غرور از آن به عنوان يك خاطره خوب ياد كرد(!)، هيچكس مثل شهريار نمي تواند كاستي هاي آدم را توي ملاجش بكوبد !آدم غرق در اعتماد به نفسي مي شود كه احتمالاً خودش را از همه بالاتر مي پندارد، اخيراً يك مرتبه ديگر وي در كنفرانس مطبوعاتي از جمله «ما داريم در آسيا زندگي مي كنيم» استفاده كرد تا يادمان بيايد چقدر آدمهاي بدبختي هستيم. به احتمال فراوان خبرنگاراني كه دوشنبه پاي گفتگوي مفصل دايي با اصحاب رسانه نشستند، بعد از اين جمله مشهور و البته مستعمل سرمربي تيم ملي يادشان آمد كه يك خبرنگار آسيايي هستند و حق ندارند از سرمربي آسيايي تيم آسيايي شان بپرسند به كدام دليل موجه نظم ليگ تازه پا گرفته را در هم كوبيد تا بازي هاي غرب آسيا بدون مشكل و در نهايت آرامش برگزار شود.
روزنامه نگاراني كه به فدراسيون فوتبال رفته بودند تا بابت ندادن مهره هاي كليدي تيمهاي ليگي با باشگاه ها و متعاقب آن، ترك غيرمترقبه اردو از سوي آقاي سرمربي براي افتتاح يك استخر در دامغان(!) از وي بازخواست كنند، يك بار ديگر با تذكر به جا و به موقع دايي پي بردند كه چيزي بيشتر از يك مشت خبرنگار پيزوري آسيايي نيستند و نبايد از سرمربي تيم ملي بپرسند چطور تيم ملي از همه باشگاه ها ارجح است، اما افتتاح يك استخر در دامغان اولويت بيشتري نسبت به همين تيم ملي دارد!
به نظر مي رسد علي دايي همچنان به ادامه سياست يك بام و دو هوا علاقه نشان مي دهد. او كه خود دو شغله است، غلامپور را از اشتغال پاره وقت در داماش منع مي كند. دايي كه تا 37 سالگي پيراهن تيم ملي را برتن داشت، حالا 30 ساله ها را به بهانه جوانگرايي از اين موهبت منع مي كند. او در مواجهه با خبرنگاران نيز دست از اين مرام پارادوكسيكال خود بر نمي دارد. وقتي پاي تقاضاي عمومي براي بازگشت بازيكني نظير علي كريمي به تيم ملي مطرح مي شود، دايي يك سرمربي تمام اروپايي و حرفه اي است كه به هيچ كس اجازه دخالت در كارش را نمي دهد و حتي تا آنجا پيش مي رود كه درخواست تلويحي رئيس جهمور را هم نمي پذيرد. اما همين آقاي حرفه اي، در رو به رو شدن با پرسشهايي از قبيل چرايي دو شغله بودن خود يا چگونگي لغو و اخلال در بازيهاي ليگ به خاطر بازيهاي غرب آسيا، بر سر ملت فرياد مي كشد كه «اينجا ايران است.» و يا «ما در آسيا زندگي مي كنيم.» خيلي ممنون جغرافيدان برجسته!
اندك اندك شكمان به يقين تبديل مي شود كه ميزان همه چيز در فوتبال ايران علي دايي است. اگر او ترجيح داد؛ ما حرفه اي هستيم، پس صد درصد همين طور است و اگر جنابش تشخيص داد كه درگير غول آماتوريسم مي باشيم، هيچكس حق ترديد و تشكيك ندارد. وقتي حتي تدوينگران منشور اخلاقي هم «اخلاق» را چندان كه شايد ارج نگذاشتند و ريش دايي را از سيطره نابهنجاريهاي مورد نظر اين منشور معاف كردند، ديگر ابهامي باقي نماند كه صاحب نيمكت ايران از نظر مقامات مسؤول و صد البته از ديدگاه خودش، يك فرد «متفاوت» و غير عادي است.
شايد اگر واقع بينانه به اوضاع امروز فوتبال كشورمان نگاه كنيم، ما هم مثل رئيس فدراسيون فوتبال ژاپن بايد نگران كاهش محبوبيت تيم ملي باشيم. اگر مشكل آنها فوتبال گريزي و تكنولوژي زدگي مردم است، اينجا اتفاقاً مردم؛ فوتبال بويژه فوتبال ملي را ديوانه وار دوست دارند، اما اشكال كار اينجاست كه به جاي يك عنصر معمولي و مردمي، فردي غير عادي و ويژه رهبري اين تيم را برعهده دارد كه با رفتار عملي خود، ديوار حايل سترگي ميان تيم ملي و ملت ترسيم كرده است. مادام كه اين ديوار از ميان نرود، بازيهاي تيم ملي بيش از همين چند هزار تماشاگر هميشگي را به خود نخواهد ديد.
متأسفيم!
* رسول بهروش
چهارشنبه 23 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 74]